اولین مسئله اینکه ، هر کاربری ولو تازه وارد میدونه که وسط تاپیکِ رول ، پستِ غیر رول نمیزنن و بحث نمیکنن ! برای بحث در مورد مسائل پیرامون ایفای نقش تاپیکی به اسم ِ نحوه برخورد داریم ! این اولین مسئله !
دوم اینکه ، شما عزیزان منطقی و خیلی خوب بحث میکنید ، ولی متاسفانه هر دلیل و مدرکی که دوستان میارن باز شما حرفِ خودتون رو میزنین !
مسئله ای که من اینجا براش پست زدم در موردِ پستِ رول هست ! پرسیدید پستِ رول چی هست و من نظر ِ شخصیم رو در این مورد میگم ، پستِ رول تنها تفاوتی که با داستان نویسی داره این هست که شما با همکاری دیگران یه سوژه رو پیش میبرین و شما میتونی توش جای هر شخصیتی که دوست داری ایفای نقش کنی ! پستِ رول هم چند بخش ِ اصلی داره از جمله فضاسازی ، توصیف حالات ، دیالوگ و متن حاشیه !
چیزی که شما اون رو رول میدونید ، متاسفانه رول نیست ، دیالوگ نویسیه ! یعنی شما میای چهار تا شخصیت انتخاب میکنی ، دیالوگ مینویسی براشون ، خواننده وقتی پست رو میخونه ، نه فضاسازی ای میبینه توش ، نه توصیفِ حالتی و به همین خاطر نمیتونه خودش رو توی اون حال و هوا قرار بده به همین خاطر اون پست رو ارزشی خطاب میکنه !
دیالوگ نویسی کاری بود که قبلا اعضا انجام میدادن ، چند نمونه از پست ها رو براتون نقل قول میکنم :
این رول دوم مهر سال 83 تو تاپیک شيون آوارگان، مخفيگاه غارتگران نوشته شده !
نقل قول:
شاخدار: واي! مردم از خنده! سيريوس يه طلسم ضد خنده بفرست تا خفه نشدم!
پانمدي چوبدستيش رو به طرف شاخدار ميگيره و يه نوري از ته چوبدستيش خارج ميشه و خنده شاخدار قطع مي شه!
شاخدار: رفقا نظرتون چيه كه بارتي رو بياريم تو غارتگران؟ آخه تو لطيفه گويي استعداد عجيبي داره!
مهتابي: به نظر من عقلاني تر اينه كه اونو تحويل آزكابان بديم.
پانمدي: برو كنار الان خودم حساب اين خائن پست فطرت رو ميرسم.
شاخدار: نه بابا! حيف نيست چنين استعدادي رو از بين ببريم؟ خب اگه ازش خوشتون نمياد ميتونيم يه كم باهاش تفريح كنيم!
شاخدار با يه حركت چوبدستي بارتي رو از زمين بلند ميكنه و به طرف پانمدي ميندازه. پانمدي هم با حركت مارپيچي چوبدستي بارتي رو چند بار بالا و پايين ميكنه و اونو به طرف مهتابي ميندازه .
یه رول هم تو همون تاپیک از ارباب خاندان نقل قول میکنم ، این پست سوم مهر 83 نوشته شده :
نقل قول:
آبرفورث با يه ورد ريپارو! دندوناش رو درست ميكنه... بر ميگرده تا توضيح بده:
چوبدستيش رو ميگيره بالا و فرياد ميزنه! سايلنسيو! همه ساكت ميشن!
وينگارديوم له وياسيو! تمام بدن شاخدار مثل عروسك خيمه شب بازي به اختيار آبرفورث در مياد!
به اختيار آبرفورث شاخدار دستاش رو از پشت ميچسبونه به سقف! آويزون بوده...
ببين شاخدار جان... پسرم... از اين شوخي ها با من نكن... فعلا سه ساعت و نيم اون بالا بمون... چون وردش قويه... همهي افراد اينجا هم كه سايلنسيو خوردن نميتونن ضد طلسمش رو بخونن... هر چند بعيد ميدونم كسي بلد باشه.
این پست ها برای زمانِ خودشون خوب بودن ، ولی الان ملت دوست دارن پستی رو بخونن متشکل از فضاسازی ، دیالوگ ، توصیف حالت و متن حاشیه باشه .
این به این معنی نیست که شما حتما باید پونصد و پنجاه خط پست بنویسید ! شما میتونید توی ده خط بهترین پستِ رول رو بنویسید ! کاری که ما توی خوابگاه مختلط کارمندان وزارت میکردیم و در عرض یک هفته بهترین و پر بازدید ترین تاپیکِ جادوگران شده بود یکی دو سال پیش !
اینکه شما بیاید دیالوگ نویسی کنید ، فرقی نمیکنه که هشت خط باشه یا هشتاد خط ، در هر صورت فایده ای نداره و کسی هم علاقه ای نداره بهش ؛ چرا ممکنه من و مرلین و آسپ و پیوز و چهار پنج تا از دوستانِ قدیمی و صمیمی بیایم اینطوری دیالوگ نویسی کنیم و کلی بخندیم و لذت ببریم ، فکر هم بکنیم بهترین پست ها رو نوشتیم ؛ ولی این برای سایرین ، حتی خودِ شما هیچ جذابیتی که نداره هیچ ، خیلی هم مسخره به نظر میاد .
یا یک پست از تاپیک هالی ویزارد از ویکتور کرام ( بارون خون آلود فعلی ) که در 21 شهریور 83 زده شده نقل میکنم :
نقل قول:
مکان:ساختمان مرکزی کرام پیکچرز دفتر ریاست
زمان:9:30 شنبه صبح
موضوع: انتخاب بازیگر
-------------------------------
در باز میشود و مازامولا وارد اتاق میشود
کرام :اسم؟
مازامولا: مازامولا
کرام:فامیل؟
مازامولا:مازامولا
کرام:مگه میشه؟
مازامولا:چرا نشه؟
کرام:هیچی،تحصیلات؟
مازامولا:سال پنجم
کرام :سابقه فیلمسازی داری؟
مازامولا :اره مثل چو چند وقتیه آرتورو رو فیلم کردم خودشم نمیدونه هنوز
کرام :پس خوب فیلم میسازید؟
مازامولا:بله من حرفه ایم
کرام:بازیگری چی؟
مازامولا:یعنی شما اسم مازا مولا رو نشنیدید؟
کرام:نه چرا باید شنیده باشم؟
مازامولا:من تو تموم اروپا معروفم چطور نشنیدید؟
کرام:خوب اسم یه فیلمی که توش بازی کردیو بگو؟
مازمولا:(به من میگن مازامولا)
کرام : فیلمش معروفه؟
مازامولا:بله معروفه چون از زندگی من ساختنش
کرام:مگه شما کی هستید؟
مازامولا:من یکی از رئوس مثلث ترسناکم
کرام: :مثلث چی؟
مازامولا:من و آرتور ویزلی و کالین کریوی
کرام:حالا چیش ترسناکه؟
مازامولا:هیچی فقط خواستیم به مرگخوارا توپ بزنیم
کرام: یه بازی کنید
مازامولا: ای آرتور از تمام احساسم به تو میگویم که با تمام وجود از تو حمایت میکنم وزیر آیندم
کرام :خواهر وزیر فقط کینگزلیه اینجا بحثهای سیاسی نداریم جواب شما رو تا پنج شنبه میدم
مازامولا:ممنون
ای برادر و از اتاق میره بیرون
این پست شاید اون موقع خیلی خوب بوده باشه و ملت بگن ایول به فیلمسازیش ! ولی الان این پست زده بشه ، در جا پاک میشه ! چرا ؟ چون دیالوگ نویسیه ! چون هیچ جذابیتی نداره ! ولی حالا الان شما برو فیلم های هالی ویزارد رو بخون ، ببین چقدر فرق کردن ، یه سری هاشون انقدر جالب و خوبن که وقتی بخونی یک ساعت از خنده رو زمین غلت میزنی ! پستای خودمو کاری ندارم اصلا ، این همه ملت پست زدن ، مثلا پست های تره ور عزیز
نقل قول:
اصلا این سایت روح هری پاتری توش نیست، روح هری پاتری یعنی سیاه و سفید، توی ایفای نقش سفید و سیاه مبارزه کنن.
اگر من شناسه سفید دارم، با همین شناسه ام، پست بزنم لرد سیاه رو توش بکوبم، و بر عکس.
شما با شناسه تون میرید برای لرد سیاه مو بکارید.
اون روح ایفای نقش هری پاتری کجاس؟
ریگولوس عزیز ، الان هم ما این کار رو میکنیم ، الان هم جنگ بین سیاه و سفید هست ، ماموریت توسط لرد و آلبوس داده میشه و ما هم شرکت میکنیم و با طرف مقابل مبارزه میکنیم تو رول !
میگی با شناستون میرید برای لرد مو بکارید ، عزیز من ، یه سوژه تا یه مدت کار آیی داره ، مثلا سوژه ها تا یه مدت میتونن پیرامون خانه دوازده گریمولد بگردن ، ولی بعد از یه مدت خسته کننده میشن ، باید این سوژه های فرعی وجود داشته باشن !
فرق ِ ایفای نقش و رول نویسی با داستان نویسی همینه دیگه ! برای داستان نویسی هری پاتری باید به مواردِ اصلی کتاب وفادار باشی ، ولی برای رول نویسی و ایفای نقش کردن میتونی بری با یه سوژه طنز برای لرد مو بکاری و ببریش بیمارستان و اینها !
نقل قول:
وضعیت فعلی شبیه این میمونه که بچهها کوچه بالایی بیان کوچه شما بخوان گل کوچیک بزنن و شما تیریپ " بچه این محلی؟! " براشون بذارین. در سطح همین فرهنگه متأسفانه.
وضعیت اینطوری نیست فینیاس عزیز !
مثل این میمونه که شما قبلا توی پارک میشستین توپ رو قل میدادین برای هم ، بعد رفتین و بعد از چند سال برگشتین ، حالا بچه ها بزرگتر شدن و پیشرفت کردن و به جای قل دادنِ توپ دارن فوتبال بازی میکنن ، بعد شما میای میشینی وسطِ زمین بازی ، میگی ما اون موقع که اینجا بودیم توپ رو قل میدادیم ، الانم ما وسطِ زمین توپ قل میدیم برای هم ، شما هم به فوتبالتون برسین ! مسلمه که نه اونا به فوتبال میرسن و نه شما میتونید راحت بازی کنید .
این هم همینطوره ، قبلا رول و ایفای نقش و نویسندگی خوب جا نیفتاده بود و نویسنده درست و حسابی تو اینترنت پیدا نمیشد ، ولی الان ملت پیشرفت کردن و حالا شما میگید شما میتونید رول بنویسید ما هم مثل قبل دیالوگ نویسی میکنیم !
خب این چه سودی برای شما داره ، اصلا شما برید تو همه تاپیکا دیالوگ نویسی کنید ، وقتی ببینید هیچکس جز خودتون پستاتون رو نمیخونه و همه پستای رول رو ادامه میدن ، خب ، چه ارزشی داره این ؟! شمام میتونید فوتبال رو یاد بگیرید و بیاید با همدیگه بازی کنید ، اینطوری لذتش بیشتره
نقل قول:
شما آزادی بیان و حق انتخاب آزاد کاربرانتون رو در بدو ورود له کردید. حساب کنید چندتا از پستهای ما پاک شده چون صرفاً از قوانین فرمایشی شما اطاعت نکردیم.
دوست عزیز ، قوانین برای همه یکسانه و باید همه رعایت کنن ! منم اگر بیام تو انجمنی که حتی خودمم ناظرشم دیالوگ نویسی کنم ، ناظر همکارم میاد پستم رو پاک میکنه و میگه دیگه اینطوری پست نزنم ! این فقط مختص شما و اعضای تازه وارد نیست
نقل قول:
چرا عزیزانی که 4000 و اندی پست دارند و احتمالاً شبا هم تو سایت میخوابن تحمل ندارن کسی مخالفشون حرف بزنه؟
دوست عزیز ، عزیزانی که 4000 و اندی پست دارن و احتمالا شبا هم تو سایت میخوابن ، یعنی به اندازه ی مجموع ِ ساعتِ لاگین کردن و پست ها و فعالیتِ شما و سایر هم زمان های خودتون در اوایل ِ سایت ، پست زدن و فعالیت کردن !
و چنین کسی که انقدر فعالیت کرده تحمل نداره که ببینه جو داره خراب میشه و کیفیت تاپیک ها میاد پایین و ارزش انجمن هایی که یه روزی ناظرشون بوده داره کم میشه !
نقل قول:
این ممکنه برای همون سال 82 شما جواب بده ولی الان حداقل برای من با شخصیت و سن فعلی و سطح درک فرهنگیم قابل قبول نیس.
این مسئله خیلی ساده هست ، شاید برای یه کاربر معمولی درکش سخت باشه ، ولی برای شمایی که قبلا اینجا فعالیت کردی و مسئولیت داشتی و ده ساله تو اینترنت تو سایتای مختلف فعالیت میکنی باید خیلی راحت باشه ، این خیلی سادست که شما دیالوگ نویسی میکنید و سایرین رول نویسی . همونطوری که شما به پست های ما علاقه ای ندارید و حتی به قولِ ریگولوس حوصله ندارید بخونیدشون ، ما هم متقابلا به پست های شما علاقه ای نداریم و اگر هم حوصله داشته باشیم بازم نمیخونیمشون ... نه به این خاطر که شما رو قبول نداریم یا چون تازه واردین الان ، به این خاطر که از نظر ما این پست های شما ناقص هست ، یعنی فضاسازی و توصیف حالت و اینا نداره !
نقل قول:
الان دوستان مافیای فعلی که سردستشون هم کسی غیر از خداوندگار ویزلی نباید باشه در یک فروم خصوصیای، مسنجری، وبلاگی چیزی دارن ما رو دست میاندازن و مسخره میکنند و مینویسن هاهاها این تازه واردای احمقو نگا هیچی نمیفهمن! بریم حالشون رو بگیریم خوش بگذرونیم.
خدا رو شکر مافیای فعلی که سردستشون ویزلی هست ، نه خودشون و نه سردستشون ، وقتِ رسیدن به کارهای معمولیشون توی سایت رو ندارن و برای زدنِ یک پست ، باید کلی کارشون رو کنسل کنن ، مطمئن باشید انقدر وقت ندارن که برای مسائل ِ خیلی خیلی مهمتر از اینها برن تو فروم خصوصی ای ، مسنجری ، وبلاگی چیزی ، بحث کنن و بخندن !
من همیشه سعی کردم به اعضای تازه وارد کمک کنم و راهنماییشون کنم ، الان مشاور ایفای نقشم و وظیفم اینه ، ولی زمانی که این وظیفه رو هم نداشتم ، باز هم این کار رو میکردم ، چون به نظرم این اعضای جدید هستن که سایت رو میسازن و پیش میبرن ! من هم بعد از یه مدت مثل شما محو میشم و میرم ، و وقتی بعد از یه مدتی برمیگردم نباید انتظار داشته باشم که سطح ِ پست ها اینطوری باشه ، مطمئنا انقدر پیشرفته میشه که پستهای من هم ارزشی خطاب بشن !
با توجه به اینها ، هیچ وقت من به خودم این اجازه رو نمیدم که تازه واردی رو احمق بدونم ، اگر اون تازه وارد قصدِ پیشرفت و فعالیت داشته باشه ، من کمکش میکنم ، نقد میکنم ، باهاش صحبت میکنم ، توضیح میدم ، ولی زمانی که بخواد ... من نمیتونم بیام به شما بگم تو رو خدا بیا من برات توضیح بدم یا یاد بدم چطوری بنویسی ، شما اگر بخوای به این سبک بنویسی و پیشرفت کنی ، باید از یکی کمک بگیری یا خودت سعی کنی ، مثل من و خیلی های دیگه
نقل قول:
خودتون این برخورد باهاتون میشد چی کار میکردید؟ به مدیران میگفتین؟ این کارو کردیم فایدهای نداشت!
بذارید من خیالتون رو راحت کنم ، اینجا مدیران نقشی ندارن ، یعنی شما اگر به شناسه ی خودکار ِ مافلدا اعتراض کنی ، تاثیرش بیشتره تا اینکه بری بلیت بزنی !! تنها راه این هست که گفتگو بکنید و به نتیجه برسید ... من همه اون چیز هایی که لازم بود رو گفتم ، اگر شما قصدِ منطقی بحث کردن داشته باشید ، باید رو اینا فکر کنید ، ولی اگر بازم قصد دارید حرفای قبلیتون رو تکرار کنید ، کمکی دیگه از دستِ من و کس دیگه ای بر نمیاد .
با توجه به سن ِ شما ، برای من ِ 17 ساله جایگاه برادر بزرگتر رو دارید و باید بگم هدف از گفتن ِ اینا توهین یا زیر سوال بردنِ شما نبود ، حتی برای جواب دادن هم نبود ، چون با توجه به چیزایی که دوستان گفتن دیگه جوابِ من نیاز نبود ، صرفا برای این بود که بدونید ، برای صحبت هایی که کردید ارزش قائلم و دوست دارم شما هم یکی از افرادی باشید که رولشون رو ادامه میدم .
نقل قول:
خیلی از این پستای طولانی رو بخوای قسمتای مهمشو بگیری دربیاری دو خطم شاید نشه! مثلا من بلد نیستم اول پستم شروع کنم ده خط وضعیت آب و هوا رو بررسی کنم بعدش بیام بنویسم ستاره ها به همدیگه چشمک میزدن، ماه خوشحال بود، عمه ی همسایه پرخوری کرده بود چاق شده بود و اینجور چیزا؟ میخوای بگی طرف انگشتشو کرد تو دماغش خب بنویس طرف انگشتشو کرد تو دماغش، واسه چی حالا بیای ده هزار خط همین یه انگشت تو دماغ کردنو کش بدی؟ و اینکه میگم اینا ایفای نقش نیست داستان نویسه یکی از دلایلش دقیقا همینه!
ابرکسس عزیز ، این چیز هایی که نوشتید به بخش ِ فضاسازی پست برمیگرده ... دلیل اینکه ده خط توضیح در مورد وضعیتِ آب و هوا و خوشحالی ماه و عمه ی همسایه مینویسیم ، برای این هست که خواننده بتونه خودش رو تو اون حال و هوا تصور کنه ...
به فرض ، شما یه رول مینویسی ، میخوای نشون بدی که پرسی رو بردن تو یکی از سلول های زندانِ آزکابان انداختن ، دو حالت داره ، یا میای مینویسی پرسی رو بردن زندانِ آزکابان ، پرسی گفت اِ چرا منو آوردید اینجا و این حرفا
حالتِ دوم این هست که شما میای یه مقدار فضاسازی میکنی ، که مثلا دو دیوانه ساز انگشتان دراز و باریک و لزجشان را دور مچ های او حلقه کرده بودند ، سرمای غیر عادی ای که به خاطر حضور دیوانه ساز ها تا مغز استخوانش نفوذ کرده بود او را آزار میداد ... بعد میای مثلا توی زندان رو توصیف میکنی که یه سکوی سیاه داشت ، زیر پاش استخون های ریز موش هایی که از گرسنگی مرده بودند ریخته بود و از این حرف ها ، این باعث میشه که خواننده خودش رو توی اون فضا تصور کنه و بتونه توی خیالش ببینه که زندان چطوری بوده فضاش و سوژه رول تو چه مکانی داره پیش میره
نقل قول:
منم دیگه حوصلم عملا سر رفته و واقعا حال ندارم بیام بشینم با ناظر یازده ساله چونه بزنم و برای خودمم با خوشحالی امیدوار باشم که حرف تو گوشش بره! اگه یه مدیر عاقل و بالغی بود میومد قضاوت میکرد و یه امیدی به این بود که یه حرفی بالاتر از حرف ناظر هم هست باز یه چیزی!
این حرف از شمایی که اینجا فعالیت میکردی و مسئولیت داشتی بعیده ! مدیر نقشی نداره تو ایفای نقش که بخواد دخالت کنه ...
این ناظره که یه انجمن رو رسیدگی میکنه ، این ناظره که به انجمن سوژه میده و فعالش میکنه ، این ناظره که به درخواست های انجمن رسیدگی میکنه ، ناظره که پست ها رو نقد میکنه ، باید با ناظر بحث بشه و به نتیجه برسه ، مدیر انجمن که برای انجمن های رول کاری نمیکنه که بخواد بیاد نظر بده و نظرش بالاتر از نظر ناظر باشه
در کل ، اینها رو گفتم که نگید این که نظر میداد در موردِ فعالیتِ ما ، وقتی که بحث کردیم خبری ازش نبود !
امیدوارم به نتیجه برسید و سعی کنید با سبکِ رول نویسی فعلی بیاید و با ما بنویسید