هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: اتاق زیر شیروانی
پیام زده شده در: ۱۱:۵۰ سه شنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۹
#35

ریونکلاو

ارگ کثیف


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۰ یکشنبه ۱۳ تیر ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۱۳:۳۶:۳۸ شنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۳
از این به بعد...
گروه:
کاربران عضو
ریونکلاو
ایفای نقش
پیام: 108
آفلاین
- هی باو به نظرت این کار درستیه !؟

لینی کمی معطل کرد ولی دست اخر گفت : باب زندگی بدون ریسک چه ارزشی داره!؟

با گفتن این جمله داخل صندقچه پرید و محو شد ، لونا هم با اکراه چشمانش رو بست و به تبعیت از لینی اروم داخل صندقچه رفت.

مری که در لحظه اخر رسیده بود داخل اتاق و لونا رو دیده بود که وارد صندقچه شده با تعجب به صحنه خیره شده .



لینی ، لونا در سرزمین عجایب

لینی تازه از روی زمین بلند شده بود که ناگهان ... بوفس ... و دوباره پخش زمین شد ولی اینبار لونا بود که روی او افتاده بود.

هردو بلند شدن و به منظره اطرافشون نگاه کردن ؛ قارچ های قول اسای ، چمن هایی بزرگ ، درختانی که سر به فلک کشیده بودند و اسمانی صاف و ابی ، دو دختر محو تماشای این منظره زیبا بودند و هنوز متوجه نشده بودند نسبت به حالت عادی چقدر کوچیکترن !

لینی : عه ، باب تا اخر عمر می تونیم اینجا عشق و حال کنیم !
لونا : ما کوچیکتریم !
لینی : باید یکی باشه که بتونه به ما کمک کنه !
لونا : اونقت از کجا مطمئنی !
لینی : اخه توی الیس در سرزمین عجایب هم همین طور بود!
لونا :


arAm EsSa


Re: اتاق زیر شیروانی
پیام زده شده در: ۱۷:۲۵ پنجشنبه ۱۷ تیر ۱۳۸۹
#34

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۳:۲۰:۱۶ چهارشنبه ۹ خرداد ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های‌بسته شده
پیام: 5466
آفلاین
سوژه جدید!

- بوقیا! خزا! دیوونه ها! بی کله ها! بی فکرا! بی ملاحظه گرا! تلمبه ها! شپلقا ...

لونا جلوی آینه ای در زیرشیروانی ایستاده بود و در حال تمرین کردن بود. او سعی داشت ابهت خود را مثل روونا و لینی افزایش دهد.

لینی با نامردی پشت ستونی ایستاده بود و در حالی که محکم جلوی دهانش را برای جلوگیری از غش کردن گرفته بود به لونا خیره شده بود.

لونا لحظه ای از حرف زدن ایستاد. سعی کرد اینبار بر روی حالت چهره اش تغییر ایجاد کند تا شاید چهره اش عصبی به نظر برسد و همه از او بترسند.

لونا به قیافه اش چین و چروک و تغییری داد و گفت: به من گوش کنید!

لینی اینبار واقعا نتوانست جلوی خود را بگیرد و از خنده غش کرد.

لونا که صدای لینی را بلافاصله شناخته بود با عصبانیت در حالی که از خجالت سرخ شده بود از جلوی آینه کنار رفت و یکراست به سمت لینی آمد.

لینی که نمیتوانست جلوی خنده ی خود را بگیرد و حرف زدن نیز برایش آسان نبود تته پته کنان به لونا که هر لحظه به او نزدیک تر میشد گفت:

- نه ... خواهش میکنم ... نیا ... اوخ دلم ... نیا دیه ...

اما لونا با قدم هایی محکم و استوار به سمت لینی که حالا روی زمین دراز کشیده بود و محکم دلش را گرفته بود آمد. دست هایش را آماده کرد و سریع به سمت شکم لینی حمله ور شد.

- نـــــــــه ... غـ...ش می کنـ....م ... میمیـ....رمـ...ا...

لونا بی توجه به اعتراض های لینی به قلقلک دادن لینی ادامه داد تا اینکه وقتی متوجه شد که لینی در حال خفه شدن است او را ول کرد.

لینی سرفه کنان در حالی که محکم شکمش را گرفته بود سعی داشت از روی زمین بلند شود.

لونا با افسردگی بر روی کاناپه ای کهنه که فنرهایش بوسیله ی ترورس بیرون پریده بود و از آن پس به اینجا منتقل شده بود نشست و سرش را پایین انداخت.

لینی بالاخره به زحمت از روی زمین بلند شد و به آهستگی کنار لونا نشست و دست هایش را به گردن او آویخت و با دیدن چهره ی افسرده ی او شروع به بوسیدنش کرد.

لونا که از این کار به شدت متنفر بود لینی را به گوشه ای پرت کرد و دوباره سرش را پایین انداخت.

لینی که تازه متوجه شده بود که لونا اصلا شوخی نمیکند رو به او چهره ی را به خود گرفت و گفت: به من نگاه کن.

لونا با دیدن چهره ی لینی بلافاصله گفت: تو خیلی باحال نگاه میکنی. خب من الان ترسیدم.

لینی با خوش حالی گفت: واقعا؟ ... خب باشه اینو بهت یاد میدم.

لونا نیز با خوش حالی گفت: واقعا؟ ... آره خیلی با ابهتی!

در همان لحظه تنها صندوقچه ای که در زیر شیروانی بود با صدای عجیبی باز شد و نور درخشانی از آن به بیرون تابید.

محوطه ی درون صندوقچه اصلا مشخص نبود و انگار صندوقچه راهی برای دنیای خارج از هاگوارتز داشت.

لونا و لینی با تعجب به صندوقچه نزدیک شدند. چیزی آن ها را به پا گذاشتن درون صندوقچه وادار میکرد ...




Re: اتاق زیر شیروانی
پیام زده شده در: ۱۶:۵۵ پنجشنبه ۱۷ تیر ۱۳۸۹
#33

ریونکلاو

ارگ کثیف


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۰ یکشنبه ۱۳ تیر ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۱۳:۳۶:۳۸ شنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۳
از این به بعد...
گروه:
کاربران عضو
ریونکلاو
ایفای نقش
پیام: 108
آفلاین
گراپ با دیدن جام نیشش باز شد و گفت : گراپی ، جام !
لونا : باید با یک طرح و منطق و استدلال جام رو بدست بیاریم رفقا !
بادراد جو گیر میشه و شروع به نطق می کنه :
- خب بچه های تیمه ما ، ما به صورت چها چهار دو وارد می شیم و در موقع حمله به سمت جام از سیستمه سه سه سه استفاده می کنیم !
ترورس : دروازه بان چی!؟
بادراد دستی به باسنش می کشه و ادامه میده : درسته یک سه سه سه و موقع برگشتم هم سیستم یک پنج سه دو رو لهاظ می کنیم ف خب بچه های تیم ما گود لاک !

همه بکس ریون : ایول ایول ایول تیم ما یل ایول

بچه های ریون همین که برگشتن جامو بردارن دیدن جام روی سکو نیست و همه سر ها به سمت گراپ بر می گرده که داره با دسته جام باسنش رو می خوارونه !

بادراد : عین خودم تغصه !

یک ربع بعد کنار بازی

ترورس جام رو بالا می بره و برای اخرین بار با حسرت به اون خیره میشه و بعد به ارامی جام رو نزدیک بازی میکنه!

همه بچه های ریون کم کم نورانی میشن و جعبه بازی هم هر لحظه بیشتر تکون می خوره ولی ترورس به ارامی به بچه ها خیره شده و براش هیچ اتفاقی نمی افته !

لینی همین جور که با تعجب به ترورس نگاه می کنه میگه : تو چرا هیچی نمی شی !؟

ترورس : دوران من تموم شده ، من دیگه مطعلق به همین گذشته ام تو اینده جایی ندارم!

بادراد با شنیدن این حرفا تعجب میکنه ولی این تعجبش زیاد طول نمی کشه چون همه ریونی ها محو میشن !

ترورس لبخند گشادی میزنه ، اروم میره سمت پنجره و به اسمون کبود خیره میشه !

زمان حال


بچه های ریون شوکه از اتفاقی که افتاده بهم نگاه می کنن و هیچکدوم جرات حرف زدن ندارن که یهو در تالار با شدت کنده میشه و یک جن خپل با سیبیل چخماقی , پش موهای فرفری بلند که داره از روغن میچیکه و تنش یک پیراهن قرمز با خال خال سفیده که یقش تا جای ناف بازه و موهای سینه ریخته بیرون به همراه یک تسبیح دونه درشت سبز که تو دستش داره جاهلی می چرخونه وارد میشه ، تابی به ابروهاش میندازه و با صدای بم میگه :

- من اقای شما ارگ کثیفم ، معروف به ارگ خسته ولی هیچ سنمی جرات نداره منو با این نوم صدا کنه که زنده مزدش جلو چشاشه ، کلا بگم که گفته باشم ابجی ناراحت راحتمو عشق لاتی می زنم با جارو مارو پرنده هم چــــــــــــی ؛ حال نیمی کنم جون شوما همون پیکان جوانان کوجه ایمو ترجیح میدم ، چوب موب جادو هم تو کَت ما نمیره والا با کله و جف پا بیشتر صفا می کنیم ، از بکس ریون هرکیم ناس خاست بیاد پیش خودم نصف قیمت حساب می کنم براش و نکته اخر قصد ازدواجم ندارم!

بکس ریون به عتیقه مقابلشون خیره شده بودند:


arAm EsSa


Re: اتاق زیر شیروانی
پیام زده شده در: ۱۴:۴۸ پنجشنبه ۱۷ تیر ۱۳۸۹
#32

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۳:۲۰:۱۶ چهارشنبه ۹ خرداد ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های‌بسته شده
پیام: 5466
آفلاین
[spoiler=خلاصه ی سوژه]ملت ریون جعبه ی بازی پیدا میکنند که بر روی آن حروف خطرناک است حک شده است. همه تصمیم میگیرند کاری به بازی نداشته باشند اما ترورس شب ، پنهانی بازی را پیدا کرده و تاس را انداخته و بازی را شروع میکند. از این لحظه با هر بار تاس انداختن ریونیا به زمانی قدیم از تاریخچه ی هاگوارتز بر میگردند.
اکنون در زمانی هستند که مسابقه ی سه جادوگر قرار است برگزار شود و یکی از قهرمانان روونا است. آن ها دوباره تاس می اندازند که به زمان دیگری برگردند اما به زمان دیگری نمیروند. در همین حین ملت ریون متوجه میشن که آرم روی چراغی که دست لونا بوده با آرم بازی مطابقت داره. بعد از تماس دادن آرم این دو شیء روحی از درون بازی خارج میشه و میگه در صورتی به زمان خودتون برمیگردین که بتونین دو تا شیء هم علامت با بازی پیدا کنین و میگه جای این دو وسیله در عجیب ترین قسمت های هاگه.
اونا از بادراد که فسیلن کمک میگیرن و بادراد هم از آراگوگ و گراوپ ، شناسه های فسیلش کمک میگیره. اونا دنبال دومین چیز میگردن اما بهش نمیرسن پس تصمیم میگیرن مسابقه سه جادوگرو بچسبن. مرحله ی اول پیدا کردنه جامه ...[/spoiler]

لونا بشکنی زد و گفت: خب با یه منوی مدیریت راحت میشه شناسه شو باز کرد تا بره سرسرا و اونو برامون بیاره.

لینی پس کله ای به لونا زد و گفت: اینو خودمونم میدونیم اما الان مدیری توی ریون وجود نداره! راجر پخ! آنیتا هم پخ!

مری که تا دقایقی پیش در تفکر عمیقی بود پرسید: مگه گراوپ نمیگین فسیل بوده؟

گراوپ با هیجان گفت: بلی! من فسیل بود!

مری دوباره پرسید: اون فسیلیش مال چه مدت پیشه؟

گراوپ دوباره پاسخ داد: گراوپ مال عهد دقیانوس بود.

مری که هر لحظه بر شادیش افزوده میشد دوباره پرسید: الان ما تو چه زمانی هستیم؟

گراوپ پاهایش را محکم روی زمین کوبید و گفت: گراوپ امشب پا به جادوگران گذاشت.

مری که به جواب نهاییش رسیده بود فریاد زد: پس حله!

روونا هاج و واج نگاهی به مری انداخت و گفت: کجاش حله؟

مری توضیح داد: گراوپ گفت که امشب اومده جادوگران. امشب! یعنی توی همین زمانی که ما به گذشته برگشتیم وارد جادوگران شده. امشب گراوپ وارد ایفای نقش میشه و ما میتونیم جامو کش بریم!

لونا که در پوست خود نمیگنجید گفت: آخ جون پس غذام نمیسوزه!

شب - سرسرا:

- گراوپ خوش حال بود که توانست اینجا آمد و کمکی به شما کرد.

بادراد آهسته گفت: هیشکی اینجا نی! پس ما کارمونو میتونیم راحت تر انجام بدیم.

آراگوگ که گویا هیچ نقشی در این چند پست نداشت با ناراحتی آهی کشید و با صدای پقی ناپدید شد.

- گراوپ ناراحت بود که آراگوگ رفت.

لینی با آرامش دستی به گراوپ کشید و گفت: گراوپی نباید الان ناراحت باشه و باید به ما کمک کنه.

روونا که پشت حصار امنیتی جام ایستاده بود جیغی کشید و به گوشه ای از جام اشاره کرد.

مری و دیگر ریونی ها با عجله به سمت روونا آمدند و به جام خیره شدند. از همان فاصله نیز میتوانستند به راحتی آرم درخشان حک شده بر روی جام را ببینند. آن علامت دقیقا مشابه با آرم روی جعبه ی بازی بود و این یعنی اینکه آن ها میتوانستند تا دقایقی دیگر با برداشتن جام به زمان خود برگردند.

--------------------------------------

* نفر بعدی سوژه رو تموم کنه! گراوپ جامو برمیداره و قبل از اینکه ملت بریزن توی سرسرا ، اونا بازی و دو شیء دیگه رو که علامتشون مث بازیه رو به هم میچسبونن و در نهایت به زمان خودشون بر میگردن.




Re: اتاق زیر شیروانی
پیام زده شده در: ۲۱:۵۱ شنبه ۵ تیر ۱۳۸۹
#31

آلبوس سوروس پاترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۲۸ دوشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۳:۳۸ پنجشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۰
از لرد سیاه اطاعت میکنم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 388
آفلاین
اعضای راون پس از تلاش های بسیار و کشیدن های زیاد، درنهایت موفق به خارج کردن اولین چیزی که آرم رویش بود شدند.

- بوقی، این که همون چراغه است که.

- خب آره دیگه لینی، منم که از همون اول گفتم این اولین چیزه! افتاد از دستم تو چاه توالت!

لینی ابتدا با یافتن دیوار این حرکت را انجام داد و سپس با احساس لرزش دیوار و زمین که به علت سست بودن دیوار بود به این شکل به لونا نگاه کرد :

لونا :

- بادراد پس به تو میگم بادراد یه ور هان؟

- لینی به خدا من کاره ای نیستم. حالا بزار یه بار دیگه اینا ما رو راهنمایی کنن. قول میدم به جاهای خوب برسیم.

گراوپ : من قول داد شما رو به مخفی ترین جاها برد.

لحظاتی بعد، تاریک ترین دخمه های هاگوارتز

- وای لینی من میترسم.

- منم همینطور روونا. هان یعنی چیزه. ترس ندار.... جیــــــــــــــــــــــــــــغ. سوسک. جیـــــــــــــــــــــــــغ!

در این حین گراوپ با ضربه ای سوسک و تمامی جانداران اطراف آن را به دیار باقی ارسال کرد.

- که ترس نداره دیگه نه لینی؟

در این حین گراوپ که جلوتر از همه حرکت می کرد ایستاد و گفت : شما به ته دخمه رسید. شما نتوانست جلوتر رفت. شما باید برگشت.

- ای بابا اینجا هم که چیزی نبود. من فکر کنم باید همون مسابقه رو ادامه بدیم. اینطوری نمیشه. شاید تو مسابقه علامت دوم رو هم پیدا کردیم.

- نه لینی، من غذام سر میره ها. من کلی زور زدم اونو از روی کتاب آشپزیت درست کردم.

لینی درحالی که به سرعت سرخ تر می شد و کم کم دود از سرش بیرون می زد فریاد زد : تو به کتاب آشپزی من دست زدی دوباره؟ مگه نگفتم بهش دست نزن؟ نگفتم؟

و با یافتن چوبی به دنبال لونا افتاد. در این حین اعضای راون هم که کار دیگری برای انجام نداشتند به دنبال آن ها راه افتادند تا این صحنات زیبا را از دست ندهند

لحظاتی بعد

لونا به این حالت و لینی به این صورت در کنار بقیه ی اعضای راون ایستاده اند و مشغول گوش دادن به روونا هستند که پس از گرفته شدن تصمیم مبنی بر شرکت در مسابقه سه جادوگر مشغول شرح مرحله اول بود : خب اینطور که فهمیدم باید در اولین قدم جام رو بدزدیم. و اینم فهمیدم که مرحله سوم همون هزار تو هست. ولی مرحله دوم هنوز مشخص نیست.

- خب اینکه کاری نداره. میریم جام رو برمیداریم. مگه ندیدی همه میرفتن کنارش؟

- خب نه دیگه. اگه به همین راحتی بود که تا الان بقیه گرفته بودنش. مسئله اینه که کلی طلسم امنیتی و ضد سرقت و.. روشه که اگه حس کنه کسی برای دزدی میره اونجا طرف رو از سرسرا میندازه بیرون. ضمنا کلا هم دو روز وقت داریم. گفتن اگه هیچکس نتونه جام رو برداره باز قرعه کشی می کنن و برنده ها رو اعلام می کنن. اما در عوض مرحله دوم سخت تر میشه.

لینی درحالی که به شدت در فکر فرو رفته بود رو به گراوپ گفت : گراوپ تو نمیتونی بری تو جامو برامون بیاری؟

- گراوپ دسترسی نداشت. مدیر به او دسترسی ورود به سرسرا نداد. گراوپ ناراحت بود.

-----------------------------------------

پ. ن : اگه میخواید سوژه زودتر تموم بشه میتونید بگید روی جام اون علامت هست و دومین چیز رو هم پیدا کنید و تموم

پ.ن 2: بادراد بابا اینا اولی رو پیدا کردن دیگه همون چراغه بود. حالا دنبال دومیشن. دهه



Re: اتاق زیر شیروانی
پیام زده شده در: ۱۶:۵۶ شنبه ۵ تیر ۱۳۸۹
#30

بادراد ریشو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۸ چهارشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۲۱:۱۰ پنجشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۱
از شیر موز فروشی اصغر آقا!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 88
آفلاین
لونا با چهره ای متفکرانه گفت : ترورس بی خیال بابا، الان مهمترین چیز اینه که ما برگردیم زمان خودمون. من مطمئنم تا الان دیگه غذام سر رفته!
لینی : منم با لونا موافقم ولی ما در اینجا نیاز به این داریم که یک عدد فسیل به ما جاهای مخفی رو نشون بده بلکم بتونیم که اون دو تا " چیز " رو پیدا کنیم.

با گفتن این جمله همه سرها به سمت بادراد بر میگرده.
بادراد : ها؟
اسکندر : ها نداریم... مرتیکه تو زمان تولدت به عصر سگای سه پا ختم میشه بعد هنوزم منکر فسیل بودنی؟ یالا بببینم! زود راهنمایی کن.
در همین لحظه در تالار به شدت باز میشه و یک عدد عنکبوت غول پیکر و یک عدد غول غول پیکر (!!) وارد تالار میشن.
بادراد : معرفی میکنم. گراوپ یکی از شناسه هام. آراگوگ اون یکی دیگه از شناسه هام!

ترورس دستی به اون سیبیلاش میکشه.
- خب این یعنی چی؟
بادراد : اینا خیلی فسیلن میتونن مارو ببرن جاهایی که خیلی خفن و گولاخن. مگه نه گراوپی؟
گراوپ : آره. گراوپی شما رو برد به جاهای خوب خوب!
لونا : خیلی خب. اول بریم یک جای خیلی مرموز...
گراوپ : باشه. دنبالم باشید.

10 دقیقه بعد - دستشویی دخترانه هاگوارتز
بادراد درحالیکه یک لبخند معصومانه رو لباش بود گفت : به خدا قسم من کاره ای نیستم؟
لینی: آررررره؟
ترورس: ولی من زیاد بدم نمیاد ها!
در همین لحظه لینی میخواد دمپاییش رو بکنه تو حلق ترورس و بعدش هم ریشای بادراد رو به عنوان دسر سرو کنه که صدای جیغ لونا متوقفش میکنه.
- ایناهاش... اونجا اولین " چیز " ی که آرمه روشه هست.
بادراد : به من میگن بادراد یه ور! حال کن!
لینی که هنوز با چشم غره ای به ترورس و بادراد نگاه میکرد گفت : خب پس چرا در نمیاریش؟
لونا هن و هن کنان گفت : آخه تو چاه توالت گیر کرده!




Re: اتاق زیر شیروانی
پیام زده شده در: ۱۳:۵۴ شنبه ۵ تیر ۱۳۸۹
#29

ترورس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۰۱ دوشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۵:۱۸ چهارشنبه ۱۶ تیر ۱۳۸۹
از این سبیل ها خوف نمی کنی یابو !
گروه:
شناسه های‌بسته شده
پیام: 209
آفلاین
ملت ریون بدون توجه به روونا همه سرهایشان را به سمت آرم روی چراغ جادو برگرداندند. آرم روی چراغ دقیقا مشابه با آرم روی جعبه ی بازی بود.

روونا از جو موجود در تالار کمی جا خورد ولی وقتی دید همه با تعجب به چراغ خیره شدند فهمید که یه جای کار میلنگه .

لینی : این چه معنی می تونه بده !؟
لونا : فک نکنم معنی خاصی بده !
بادراد دستی به ریشش کشید و با یک نگاه عاقل اند سفیه ( درس نوشتم لینی!؟:دی) گفت : یعنی ممکنه دختر مختری تو کار باشه؟!
ترورس : عکس مستحجن که نیس , به نظر من یه ارتباطی داره !

ترورس اینو گفت و به سمت لونا برگشت چراغ رو از دستش قاپید و کنار جعبه بازی زانو زد , به طرز مرموزی داشت با خودش صحبت میکرد انگار داشت به یک نفر به ارامی تذکر میداد و نتایج کار را توضیح میداد این حرکات عجیب باعث شده بود تا سایر ریونی ها با بهت به صحنه خیره بشن و هیچ کاری نکن !

ترورس علامت روی چراغ را به علامت جعبه نزدیک کرد , هرچه دو علامت به هم نزدیک تر می شدند مانند یه اهن روبا یکدیگر را جذب میکردند تا این که دو علامت باهم تماس پیدا کردند ... ریونی ها نیمی با وحشت و نمی با کنجکاوی به صحنه خیره شده بودند اما هیچ اتفاقی نمی افتاد .

روونا که هنوز داشت هاجو واج نگاه میکرد گفت : بابا قضیه چیه من برگشتـــ..... !

در یک لحظه چند اتفاق باهم رخ داد , ترورس محکم از کنار جعبه پرت شد و به دیوار خورد , دخترها جیغ میزدند و پسرها با فریادهایی به دنبال یک پناهگاه بودند , نوری سفید از جعبه بیرون امد و کمکم شکل یک روح را گرفت که در هوا شناور بود !

روح عینکش را کمی جابه جا کرد و گفت:اهم اهم , با سلام خدمت شما بازیکنان , جا داره به شما این موفقیت رو تبریک بگم شما موفق به پیدا کردن یکی از دو وسیله شدید ... !
لینی : چی!؟ کدوم وسیله ها !
روح افزود : شما در دو صورت می تونید به زمان خودتون برگردید یک اینکه بازی رو تموم کنید و دو این که این دو وسیله رو که ارم بازی روش حک شده رو پیدا کنید و ارم اون رو کنده و در جای مخصوص طراحی شده روی بازی نصب کنید !
لونا : حالا این وسیله دوم کجاها می تونه باشه !
روح لبخندی شیطانی زد و گفت : هرجا , مخصوصا جاهایی که هیچکس امکان وجودش رو نمیده !

این را گفت و به ارامی محو شد !
بچه ها با تعجب هنوز به ان نقطه ای از هوا نگاه می کردند که روح همین چند لحظه پیش انجا بود !

ترورس که تازه بلند شده بود و داشت گردنش را می مالید رو به رونا گفت : حالا مرحله اول چی هست!؟

________________________________________

اگر با محور سوژه متفاوته شرمنده چون من فقط همون خلاصه لینی رو خوندم ولی اگر خیلی متفاوته می تونید این پست رو در نظر نگیرید!


خدا يكي ؛ زن يكي ، يكي !

"تا دنیا دنیاست ابی مال ماست / ما قهرمانیم جام تو دست ماست"


Re: اتاق زیر شیروانی
پیام زده شده در: ۱۹:۴۸ چهارشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۹
#28

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۳:۲۰:۱۶ چهارشنبه ۹ خرداد ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های‌بسته شده
پیام: 5466
آفلاین
[spoiler=خلاصه]ملت ریون جعبه ی بازی پیدا میکنند که بر روی آن حروف خطرناک است حک شده است. همه تصمیم میگیرند کاری به بازی نداشته باشند اما ترورس شب ، پنهانی بازی را پیدا کرده و تاس را انداخته و بازی را شروع میکند. از این لحظه با هر بار تاس انداختن ریونیا به زمانی قدیم از تاریخچه ی هاگوارتز بر میگردند.
اکنون در زمانی هستند که مسابقه ی سه جادوگر قرار است برگزار شود و یکی از قهرمانان روونا است. آن ها دوباره تاس می اندازند که به زمان دیگری برگردند اما به زمان دیگری نمیروند ...[/spoiler]

- روونا ریونکلاو هرچه سریع تر بیاد توی اتاق. میخوایم با قهرمانا صحبت کنیم.

روونا با ترس از دوستانش جدا شد و وارد اتاق شد.

دقایقی بعد - جلوی تالار ریونکلاو:

روونا با چهره ای خسته از راهرویی پیچید و به سمت در تالار ریونکلاو حرکت کرد.

- ااا بچه ها؟ چرا نرفتین تو؟

لونا آهی کشید و گفت: ما برگشتیم تو سال ها پیش! کسی مارو نمیشناسه ، بریم تو بگیم چند منه؟

روونا که به این نکته توجه نکرده بود با تعجب گفت: پس چرا همه از در اومدن اسم من از جام آتش تعجب نکردن؟

- راست میگیا

ماریه تا رو به ترورس گفت: یه نگاه بنداز ببین یه جایی از این بازیه چیزی در این مورد ننوشته!

ترورس دستش را به سمت بازی دراز کرد اما لینی جلوی او را گرفت و گفت: خودم چک میکنم.

لونا و لینی هردو سرهایشان را به درون بازی فرو بردند و مشغول جست و جو درون آن شدند.

ترورس با بیخیالی رو به روونا گفت: حالا در مورد چی حرف زدین؟ مرحله اول چیه؟

روونا که دوباره یاد مصبت هایش افتاده بود گفت: فعلا چیزی نگفـ...

در همان لحظه لونا فریاد زد: مارو میشناسن!

- هین؟

- اینجا نوشته هر زمانی برین مث این میمونه که واقعا توی اون زمان بودین. پس مارو میشناسن!

- پس حله دیگه. جمع کنین بریم تو!

لونا دوباره گفت: ما که رمزو بلد نیستیم!

لینی دستش را روی سر لونا زد و گفت: احمق جون اینجا ریونه نه گریفندور ، رمز ندارم که!

و به سمت عقاب ریون رفت.

- تو یه مسابقه دو از نفر دوم جلو میزنی ، میشی چندم؟ سه ثانیه فرصت داری!

- اول!

روونا گفت: نخیرم دوم.

و همان موقع در باز شد و لونا هنوز در بهت این بود که کجای جوابش غلط بود.

صبح روز بعد:

- روونا کجاس؟

- رفته ببینه مرحله اول مسابقه چیه.

- لونا؟

- هوووم؟

- اون ... اون چیه دستت!

- مگه نمیدونی؟ جعبه جواهراتم دیگه.

- آرم روشو نگاه کن!!!

در همان لحظه روونا که مرحله ی اول مسابقه ی سه جادوگر را فهمیده بود با وحشت وارد تالار شد.

ملت ریون بدون توجه به روونا همه سرهایشان را به سمت آرم روی چراغ جادو برگرداندند. آرم روی چراغ دقیقا مشابه با آرم روی جعبه ی بازی بود.

...




Re: اتاق زیر شیروانی
پیام زده شده در: ۱۸:۰۱ دوشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۹
#27

روونا ریونکلاو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۳۹ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۲:۱۱ دوشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۱
از ل مزل زوزولـه .. گاو حسن سوسولـه!
گروه:
شناسه های‌بسته شده
پیام: 553
آفلاین
ادامه داستان

روونا نگاهش را از ملت ریون برگرفت و قدم زنان خود را به در اتاق پشت سرسرا رساند که ناگهان، جام آتش به شدت درخشید. همه سرها به طرف جام چرخید و چند لحظه بعد... عله...

این صدای دامبلدور بود که نام روی تکه کاغذ را می خواند: عله ! عــــلـــــــه !!!

درگوشه ای از جمعیت، ازمیان سایه روشن ها، فردی عینکی، با صورتی رنگ پریده خود را به دامبلدور رسانید، تکه کاغذ را از دامبلدور گرفت و زیر نگاه سنگین افراد حاضر در تالار به سمت روونا آمد و از در عبور کرد.

در گوشه دیگری از تالار ترورس در حال بررسی صفحه بازی بود.
- بچه ها اینجا رو نیگاه کنین، چه نقاشی هایی روش کشیده ! تا بحال توجه نکرده بودم. بده ببینم اینو !

و تاس را از دست لونا قاپ زد .

- اِ چی کار میکنی؟ بدش به من !
- ساکت شو دختر، بزار ببینم چی می فهمم، شاید تونستیم یه کمکی به روونا بکنیم !


- دمت گرم بابا، آخرین دفعه ای که خواستی بهش کمک کنی، هممونو تو درد سر انداختی! نکنه سگ سه سرو به این زودی فراموش کردی ؟ بدش به من !

و سعی کرد تاس ها را از ترورس پس بگیرد؛ ولی تاس ها از دست ترورس روی صفحه بازی افتاد و... جینگ جینگ جینگ پخ ! پس از توقف مهره ها ، یک کارت دیگر بیرون آمد .

- بیا ! دیدی حالا، یه کارت دیگه بیرون اومد. من مطمئنم رفتیم به یه دنیای دیگه !

لونا دستش را دراز کرد و قبل از ترورس کارت را قاپید. کارت یک تفاوت عمده با دیگر کارت ها داشت. آن کارت آبی رنگ بود !
- خیله خب، بخون ببینیم چی نوشته.

اونا با خونسردی نگاهی به نوشته های روی کارت انداخت و غش کرد. ترورس که سعی در برداشتن کارت داشت، با مقاومت لینی روبرو شد. لینی کارت را برداشت و آن را واضح و شمرده شمرده خواند:

کیک آوت ! با توجه به اینکه شما تقلب کرده اید، باید سه خانه به عقب برگردید؛ همچنین شما با کمی دشواری روبرو خواهید شد .
ناگهان نوری سفید و کور کننده تمام فضا را فرا گرفت و یک لحظه بعد.

دیگری هیچ کس در سرسرا نبود. صدایی از جایی دوردست می آمد؛ نه مثل اینکه واقعا نزدیک بود. صدا از انتهای تالار می آمد.
بچه ها برای نجات دادن روونا به سمت در یورش بردند .

چند مین بعد

- روونا تو حالت خوبه ؟
- آره! فقط نمی دونم یهو چی شد ، آسمون روشن شد و یه دفعه دیدم هیچ کسی این دور و بر نیست. چی شده ؟

لینی که سعی داشت با سیلی، لونا را به هوش بیاورد، نگاهی از سر خشم به ترورس انداخت و گفت: تقصیر اون بود !

روونا نگاهی به ترورس انداخت، دست در ردایش کرد و چماغ کذایی را بیرون آورد و به سوی ترورس شتافت.

ترورس از ترس پا به فرار گذاشت و ناگهان آسمان دیگر بار به سفیدی گرائید، نوری کور کننده فضا را فرا گرفت، و اکنون آنها در میان جمعیتی بودند که با نگاهشان عله را برای رسیدن به اتاق پشت تالار بدرقه می کردند .

روونا به حرف آمد که : ینی چی ؟ دوباره برگشتیم مسابقه سه جادوگر ؟ مگه سریال لاسته ؟

اما مثل اینکه آنها واقعا در دردسر بزرگی قرار داشتند ..

ادامه بدین..!

پ.ن: ببخشید اگه بد نوشتم !


»»» ارزشـی متفکــر «««
.
.
.

باید که شیوه ی سخنم را عوض کنم!
شد..شد! اگر نشد دهنم را عوض کنم!!

I have updated a new yahoo account, plz add the last one!


Re: اتاق زیر شیروانی
پیام زده شده در: ۱۵:۳۵ جمعه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۸۹
#26

ماریه تا اجکامب


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۴۳ شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۹:۴۴ دوشنبه ۶ شهریور ۱۳۹۶
از ...........
گروه:
کاربران عضو
پیام: 275
آفلاین
در حالی که همگی از اتاق بیرون می امدند ترورس گفت : شماها بدون من بازی رو ادامه دادین؟ کی تاس رو انداخت؟
همه سرها به طرف رونا برگشت و باعث شد او بگوید: خب من که نمی دونستم قراره بیایم این زمان

ترورس گفت: اشکالی نداره به هر حال من که اصلا نترسیدم.

ملت

ترورس: مگه چی گفتم؟

رونا رویش را از او برگرداند و خطاب به ماریه تا گفت: نوبت تو تاس رو بردار و بازی رو دامه بده ماری.

ترورس با تعجب گفت: پس ولدی چی میشه؟ سنگ جادو چی میشه؟

لینی با عصبانیت گفت: هری پاتر پیدا میشه و با فضولی نه یعنی کنجکاوی همه چیرو درست میکنه.ما که نمی تونیم تو داستان جی کی دست ببریم اصلا نباید بازی رو شروع می کردیم
و تقریبا با داد گفت: همه ی اینا تقصیر تو ترورس

ترورس به او اعتنایی نکرد و رو به بقیه گفت: این بهترین فرصت که ریون خودشو ثابت کنه چرا همیشه باید یه گریفی این کارارو بکنه؟

رونا: ریون توی بیشتر شرایط خودشو ثابت کرده.در ضمن اگه یه بار دیگه از جلوی چشمم دور شی...

ترورس

لونا که هیجان زده بود تا ببیند دفعه ی بعد به کجا می روند به ماری تا گفت: زود باش ماری تاس رو بنداز
ماریه تا با انگشتانی لرزان تاس را برداشت و انداخت.در دل ارزو کرد هر جا که میروند از اینجا بهتر باشد.

دوباره همه چیز شروع به چرخیدن کرد.چند لحظه بعد انها در سرسرای عمومی بودند.همه جا تاریک بود و میزهای چهار گروه در دو طرف چیده شده بود و وسط تقریبا خالی بود.
انجا پر از دانش اموزانی بود که با هیجان به وسیله ای که نورهای ابی ساطع میکرد خیره شده بودند.

ناگهان ان وسیله تغییر رنگ داد و قرمز شد.کاغذی از ان بیرون امد و در دست مردی که نزدیکش بود جای گرفت.
ان مرد با صذای رسایی گفت:

قهرمان هاگوارتز................. رونا ریونکلا.............

جمعیت شروع به دست زدن کرد اما گروه کوچک ریونی هایی که از اینده امده بودند با تعجب به رونا خیره شدند.چطور امکان داشت؟

انها با سرعت به طرف بازی برگشتند تا کاغذی را که از ان بیرون امده بود را بخوانند.

مسابقه ی سه جادوگر....

بعد کاغذ دیگری نیز بیرون امد:
شرکت در این مسابقه الزامی است.شما دیگر نمی توانید مثل دفعه های قبل بازی رو بپیچونین این بار باید بازی کنین.

همه سر ها به طرف رونا برگشت

رونا:امکان نداره

لینی گفت: اما تو که دیدی بازی چی گفت

اما چرا من؟
چرا تو نه؟ نو ناظری.

ترورس:ای کاش اسم من از تو جام در میومد.

رونا بی اعتنا به حرف او گفت: اگه مراحلش مثل مراحلی که هری پشت سر گذاشت نباشه چی؟

لونا گفت: یادت نره تو یه ریونکلایی هستی.ما حتی می تونیم تو بدترین شرایط یه راه حل پیدا کنیم.ما هوش خوبی داریم.یادت نرفته که؟

ماریه تا گفت: حق با لوناست در ضمن ما پشتتیم.

رونا که دلش گرم شده بود رفت تا خودش را برای مسابقه حاضر کند
مسابقه ی سه جادوگر......


معصومیت قدرتی دارد که شیطان نمی تواند تصور کند







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.