یاکسلی عزیز
اولا
نقل قول:
سرورم ،من هرگز از شما دلگیر نخواهم شد
من دیدم نوشتین با تشکر از لرد سیاه بعضیا احساس قدرت کاذب میکنن!
...بدون توضیح بیشتر!منم فکر کردم منظورتون منم و درخواست مرگخوار شدنی که رد شده.برای همین خواستم بگم که رد شدن درخواست یه چیز طبیعیه و نباید کسی ناراحت بشه.
دوما
اگه در طول نقد با اصطلاح یا هر موردی روبرو شدین که باهاش آشنایی نداشتین به وسیله پیام شخصی از خودم بپرسین.مثلا وقتی گفتم لینک بدین...اگه نمیدونین چطور باید این کارو بکنین، حتما بپرسین.
درباره نقد کردن
اینجا معمولا یک پست رو برای نقد کردن مشخص میکنن.این پایینو ببینین(درخواستهای قبلی).یا لینک پست رو دادن و یا شماره و تاپیکش رو....شما مشخص نکردین که نقد کدوم پستتون رو میخواین.چون تازه واردین و احتمالا حرفای زیادی برای گفتن وجود داره،من سه تا پست آخرتونو که در همین انجمن زده شده نقد میکنم.اینم اضافه کنم که پستهای انجمنای دیگه رو من نمیتونم نقد کنم.نقد اونا رو باید از ناظر همون انجمن درخواست کنین(البته همه ناظرا نقد نمیکنن).این مورد یه استثنا داره و اونم درباره مرگخواراس که اگه زیر زمین، روی زمین،بالای درخت یا هر جای دیگه پست بزنن میتونن نقدشو درخواست کنن.
بررسی پست شماره 201 خاطرات مرگخواران، یاکسلی:حتما اطلاع دارین ولی بد نیست یه بار دیگه توضیح بدم که تاپیک خاطرات مرگخواران یه تاپیک تک پستیه.یعنی شما یه ماجرا رو مینویسین و تو همون پست خودتون تمومش میکنین.نه شما مجبورین نوشته نفر قبلی رو ادامه بدین و نه کسی نوشته شما رو ادامه میده.نوشتن در تاپیک تک پستی جذابیت خاصی داره.چون کاملا آزادین که هر طور مایلین شروع کنین و به موضوع شاخ و برگ بدین و تمومش کنین.
نقل قول:
بوی سیاهی از در و دیوار این خانه نحس استشمام میشد.ولی چاره ای جز این وجود نداشت.
به نظر من شروع خیلی خوبی بود.مرموز و هیجان انگیز.همین حس کنجکاوی خواننده رو برای خوندنش تحریک میکنه.ولی اون "جز این" اضافی بود.چون قبل از اون چیزی ننوشتین که خواننده بفهمه "این " چیه.بهتر بود فقط مینوشتین چاره ای وجود نداشت یا چاره دیگری وجود نداشت.
گذاشتن نقطه در آخر جمله ها فراموش نشه.علامتهای اساسی رو حتما بذارین که متنتون قابل فهم تر بشه.البته تو بقیه علامتها مشکلی نداشتین.
نقل قول:
چشمان سرخی مقابلش بود
به به به!یکسلی خودمون.ستاره سهیل شدی!
ارباب من..من.....
من چی احمق؟.....دامبلدور شر منو کم کنه؟میفهمی چی میگی؟دامبلدور به خواب هم نمی بینه که بتونه با من روبرو شه
ارباب.غلط کردم.....ببخشید......
من نمیخوام تو رو از دست بدم یکسلی .اما به عنوان تنبیه........
سعی کنین دیالوگهاتونو مشخص کنین.گذاشتن یه خط تیره قبل از دیالوگ میتونه این کارو براتون انجام بده:
-به به به!یکسلی خودمون.ستاره سهیل شدی!
برخورد یاکسلی و لرد خیلی خوب بود.خشونت و غرور لرد و ترس و وحشت یاکسلی رو با دو سه دیالوگ خوب نشون دادین.
نقل قول:
ارباب من ....من نمیتونم .نفرین زبان بند از شدت ترس شکست
سعی کنین همیشه منطق رو رعایت کنین.نفرین ممکن نیست از شدت ترس بشکنه.همچنین درست بعد از این قسمت لرد طلسم کروشیو رو اجرا میکنه و هیچ اتفاق خاصی نمیفته و این دونفر به گفتگوی عادیشون ادامه میدن.
نقل قول:
طبقه دوم.........وزیر سحر و جادو و کادر پشتیبانی
این جور قسمتا رو از بقیه متن جدا کنین.یا با بولد(ضخیم )کردن و یا با عوض کردن رنگ یا فونتش، طوری که قاطی بقیه نوشته ها نشه.
نقل قول:
تیکنس-رانکورن-شکلبولت-بونز-روکوود و.دامبلدور ....
این قسمت جالب بود ولی در موردش باید بیشتر توضیح میدادین.شمایه جورایی مثل فیلم توضیح میدین.این توضیحات برای خواننده ای که هیچ اطلاعی از موضوع نداره کافی نیست.
نقل قول:
. و طلسم نارنجی رنگی از طرف دامبلدور شلیک شد و مثل یک تکه سیم به هم گره خورد.یکسلی پیام کمک فرستاد بدبخت روکوود فکر میکرد میتونه با دامبلدور روبرو بشه , یک طلسم مرگبار فرستاد امادامبلدور طلسم با دستش دفع کرد و رد آنرا درون مشتش گرفت و یک فشار کوچک داد.صدای بسیار وحشتناکی بلند شد و روکوود فریاد زد.اوری با اشاره به روکوود فهماند که وزیر قبلا مرده بوده.و .روکوود شکلبولت را بیهوش کرد و در رفت.یکسلی سعی کرد طلسم فرمان را روی تیکنس به اجرا در آورد اما دامبلدور با چرخش چوبدستیش چیزی شبیه به طوفان به وجو آورد که تمام ساختمان را به لرزه در آورد.یکسلی لحظه ای احساس کرد باد دارد او را میبرد اما دستی بازویش را محکم چسبید و کشاند به جهت مقابل .او لرد سیاه بود که یکسلی را از آنجا نجات داد.
نوشتن قسمتهای مربوط به جنگ و درگیری کار سختیه که گاهی نویسنده های خوب هم نمیتونن انجامش بدن.شما به چند نکته باید توجه کنین.اول اینکه وقتی یه صحنه رو تو ذهنتون مجسم کردین کاملتر توضیحش بدین.توضیحات شما خیلی ناقصه.دوما نظر خودتون رو به عنوان نویسنده ابراز نکنین.مثلا اینجا:
نقل قول:
اینجا لزومی نداشت برای روکوود دلسوزی کنین.
طلسمها و طرز کارشون رو خیلی خوب توصیف کردین.خلاقیت به خرج دادین.مشخصه که استعداد نوشتن دارین.اون قسمتی آخر(اومدن لرد) هم جالب بود.
خصوصیات رفتاری شخصیتها رو خوب و مطابق با کتاب توصیف کردین.تنها اشکالی که در این مورد میتونم بهش اشاره کنم فحش دادن گاه و بی گاه لرد سیاه بود که زیاد با شخصیتش هماهنگ نبود.لرد معمولا فحش نمیداد.
نقل قول:
میکرد؟لرد سیاه که همان ترس همیشگی در چشمانش نمایان بود
اینجا منظورتون ترس همیشگی لرد از دامبلدور بود.اشاره خوبی بود.
پستتون حالت غافلگیر کننده داشت.این حالت خیلی خوب بود.گرچه بهتر بود آخرش رو خودتون توضیح نمیدادین و اجازه میدادین ماجرا ادامه پیدا میکرد و مثلا اسنیپ این گزارشا رو به لرد میداد.
برای شروع خوب بود.
موفق باشید.
(بقیه نقد در پست بعدی...چون این داره خیلی طولانی میشه و هنوز دو نقد دیگه باقی مونده.)