بررسی پست شماره 92 برج وحشت، پرسیوال دامبلدور:نوه؟!!
نقل قول:
- مرخصید...
لرد سیاه با صدای بی روحش این را گفت.مرگخواران از اتاق بیرون رفتند و او دوباره تنها شد.
شروعتون کمی ناگهانی بود.لحن جمله پایانی پست قبلی طوری بود که خواننده انتظار داشت سخنرانی لرد ادامه پیدا کنه.اون سکوت و نگاه یه تهدید بود...ولی همین حالتش هم بد نبود.
نقل قول:
اشتیاق قدم نهادن دوباره بر روی سنگفرش سرسرای ورودی، او را از خود بی خود کرده بود.
یاد آوری خاطرات گذشته برای لرد و همچینین احساسات متناقضی که داشت زیبا و قابل درک بود.هیجان لرد رو به خوبی به خواننده منتقل کردین.
نقل قول:
انحنای ظریفی در کنج دهان بی لب لرد پدیدار شد....شاید نشانه ی یک لبخند بود....اتفاقی که سالیان سال روی نداده بود.
توصیف زیبایی بود.اینکه لرد اوج احساساتش رو فقط با یه چیزی شبیه لبخند نشون بده.
نقل قول:
اما ابری از ترس جلوی آن خاطرات شیرینش را گرفت.
نگاه های مرموز چشمانی آبی را به خوبی بر یاد داشت
این قسمت هم خیلی خوب بود...جهش ناگهانی از خاطرات شیرین لرد به چشمان دامبلدور.استفاده از صفت "مرموز" برای چشمان دامبلدور.چشمان دامبلدور همیشه نماد مهر و محبت و عشق و صمیمیت بوده، ولی اینکه همین چشمها برای لرد مرموز باشن جالب و مبتکرانه بود.
خاطرات لرد رو زیبا نوشتین.از توصیفات و جملات تاثیر گذاری استفاده کردین.ولی زیادی طولش دادین.خواننده از مرور کش دار این خاطرات که بیشترشون براش تکراری هم هستن خسته میشه.
اون جریان مبهم عشق هم جالب بود.اینکه زیاد دربارش توضیح ندادین کار درستی بود.البته به نظر من بهتره اینو عشق تصور نکنیم.چون یکی از ویژگیهای بارز لرد اینه که هرگز با عشق سرو کار نداشته.این میتونه یه جور کشش و علاقه عجیب و غریب باشه.
نقل قول:
باز این ها به زور بر لشکر اعصابش هجوم می آوردند:
در پست جدی بشدت روی انتخاب کلمات دقت کنین.اینجا "این ها" با کل متن و همین جمله تون خیلی ناهماهنگه و اثرش رو از بین میبره.
باز بعضی جاها علامت گذاری آخر جمله ها فراموش شده.
پست شما در ادامه پست قبلی شروع شده...در ادامه کم کم تبدیل به یک پست تکی شده و در پایان دوباره به اصل ماجرا پیوند خورده.اینکه روند ماجرا رو به هم نزدین حرکت خوبی بود.ولی اون قسمت متمایل به تک پستیش خواننده رو خسته و از ماجرا دور میکنه.در بعضی قسمتها جمله هاتون کمی کلیشه ای و شعار آمیز شده بود.به نظر من بهتره کمی ساده تر بنویسین. .با وجود همه اینها پست خوبی بود.
موفق باشید.
_________________________________
نقل قول:
نخیر...بررسی میکنیم!
بررسی پست شماره 41 سرزمین سیاهی ، رز ویزلی:شروع جالب و جذب کننده ای داشتین.ولی اون کلمه "یارانه" یه کم توی ذوق میزنه."قبض برق" و "اداره پست" بد نیستن ولی اون یارانه کمی کارو خراب کرده.زیادی حالت ماگلانه داره!
نقل قول:
لرد سیاه به دفترش هجوم برد و مشغول قدم زدن شد.
این حالت کمی عجیب و غیر قابل تصور بود.احتمالا منظورتون این بود که لرد به سرعت به اتاقش برمیگرده و با استرس و نگرانی شروع به قدم زدن میکنه.متاسفانه کلمات زیاد خوب منظورتونو نرسوندن.
نقل قول:
لرد سیاه فریاد زد:
- کیه... کیه...در میزنه؟؟ درو با لنگر می زنه؟
مواظب طنز پستتون باشین.شخصیت لرد در هیچ حالتی چنین دیالوگی رو قبول نمیکنه.شخصیتهای مختلف نقاط ضعفی دارن که میشه از اونا برای طنز امیز کردنشون استفاده کرد.
مثلا این قسمت خیلی خوب بود:
نقل قول:
لرد سیاه مطمئن بود که اگر به دنبال اهالی خانه ی ریدل برود بی شک دیوار سد ترک خورده و همه زیر آب فرو می روند. پس انگشتش را درون سوراخ دیوار کرد تا ملت آسیب نبینند.
تنها اشکالش این بود که فاعلش لرد بود!اگه برای هر شخصیت دیگه ای نوشته میشد جالبتر از آب در میومد.
سوژه درست کردن سد کمی ماگلی بود.اگه میتونستین کمی بیشتر با دنیای جادویی تلفیقش کنین بهتر میشد.مثلا طلسم یا جادوی خاصی در کار بود.
ولی به همین شکل هم جای کار داره.به خوبی میشه این سوژه رو با حفظ عناصر جادویی ادامه داد.موضوع جدیدی بود.خلاقیت شما قابل توجهه.
خوب بود.
موفق باشید.