هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۲۳:۵۲ شنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۱

پرنس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۵ یکشنبه ۲۷ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۳۸ یکشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۵
از من گذشته
گروه:
کاربران عضو
پیام: 263
آفلاین
برقِ کله ی ارباب *** مثل یه ماه یا شبخواب!



عشق بدون لرد بی فایده س
مثل بهشته ولی بی هایده س

برای این پرنس بی قافیه
برق کله ی ولدمورت کافیه!

کله باید پر از تورم باشه
پر از انرژی و تراکم باشه

حتی تو اون شبای بی ستاره
تو لحظه هایی که تنت می خاره

کوچه باید واضح و روشن باشه
دختر همسایه مبرهن باشه

جوری که اشتیاقشو ببینی
ترشح بزاقشو ببینی

دُرُس تو این لحظه ی پر خاطره
چه ضدحالی میشه برقا بره!!

ارباب بره، کله بره، برق که نیس!
تو هی بگو مرگ بر این اینگیلیس!!

انگار گرفتنت تو ون گذاشتن
فلج شدی زیرت لگن گذاشتن

انگار که از زمونه خسته باشی
رو شیشه نوشابه نشسته باشی! 2

ارباب، ارباب.. وزیر نیرو
وزیر لایق و وزین نیرو

از رو سالاد سس رو بگیر، مهم نیس
راه تنفس رو بگیر، مهم نیس

بزار اُزُن سوراخ تر از این بشه
بذار! که باب میل قزوین بشه!

بزار ایوان توی مِنوش بگنده
تموم مسئولیتش با بنده!

اما نزار شعرمو ماسمال کنم
برقو بپاش تو صورتم حال کنم!





و دوباره.. پرنس ریکوردز!


تصویر کوچک شده

rest in peace dear Alan Rickman


پاسخ به: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۱۲:۱۰ سه شنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۱

الفیاس.دوج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۶ جمعه ۲۵ آذر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۷:۱۶:۴۰ پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳
از ته دنیای انتظار
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1205 | خلاصه ها: 1
آفلاین
در راستای محفلی کردن پست:

عشق یعنی شب نشینی با خدا، گفتگو با ناله اما بیصدا، عشق پرتاب گلی از سوی دوست، هر کجا باشد دلم همراه اوست.


دست در دست هم نهیم به عشق
کنیم ملت مرگخوار را نابود


و ناگهان تغییر!
شناسه ی بعدی:
پروفسور مینروا مک گوناگال

الفیاس دوست داشتنی بود! کمک کننده بود؛ نگذارید یادش فراموش شود.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۲۳:۰۶ دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۳۹۱

علیرضا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۲۷ جمعه ۱۱ فروردین ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۰:۱۵ چهارشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۲
از ساری
گروه:
کاربران عضو
پیام: 6
آفلاین
lاشعار جالبی هستن
ولی تو وزن و قافیه مشکل دارن
عروض شعر رعایت نشده
اهنگ ندارن



پاسخ به: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۱۵:۱۷ دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۳۹۱

لی جردن old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۳ پنجشنبه ۹ تیر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۶:۰۸ چهارشنبه ۱ شهریور ۱۳۹۶
از سوسک سیاه به خاله خرسه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 416
آفلاین
جادوگرای خیابونی
بودیم گاهی‌ دامبل، گاهی‌ لونی
می‌ و نی‌ و حوری، صیقل روحی
گاهی‌ ولدمورت با چند تا خط خونی
بذار واست تصویر سازی کنم، مثلاً اینجوری:؛
بعضی‌ وقتا کسی کنه جیک جیک، می‌ریزه خون چیک چیک
جارو ها بیب بیب... ساحره ها جیغ جیغ...؛
وزارت می‌ریزه و میگ میگ...؛
میپیچن به بازی همه. می‌گیرن گل
میشینن، میپیچن، می‌بینن شوک
تیریپم جرم
چون جوری زندگی‌ می‌کنم که انگار می‌میرم صبح
ظهر محشرم. جواهر رو ول کن من خود معدنم
حق کلی‌ آدم گردنم. آویزه گوشم هرچی‌ مدیرا حرف زدن
یه چند باری هم بهم دستبند زدن
اینه تیریپ ما، باقی‌ ولش معطلن

ایـــــنـــــه تـــــیـــــریـــــپ مـــــا
بعد چند وقت یه آهنگ مشتی شیرینه، ها؟؛


Modir look at that ticket
I work out
Modir look at that ticket
I work out
When I go to "contact us", this is what I see
Modirs are in bed and they wont answer me
I got passion in my head and I ain’t afraid to show it

I’m ANGRY and I know it


تصویر کوچک شده



پاسخ به: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۱۹:۲۳ چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۱

لی جردن old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۳ پنجشنبه ۹ تیر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۶:۰۸ چهارشنبه ۱ شهریور ۱۳۹۶
از سوسک سیاه به خاله خرسه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 416
آفلاین
اون مثل داداشم بود

یعنی… اگه نگرانی داشت یا کمبود

ناهمواری داشت راهش یا کج بود

گذر ماهها سخت بود و ناراحت بود

یکی‌ کنارش تا آخر بود

حتی اگه باز باهاش قهر بود

دغدغش، دغدغم بود

خنده اش، قهقهم بود

بد باهاش حرف میزدم مصلحت بود

مشکلا برطرف بود. در حد توانم

بهش یاد دادم در حد سوادم

که اگه خیلی ها برنده نباشن

ولی پیروزن، خسته نباشن



اون مثل داداشم بود


چه جوری بدم توضیح بهت؟

هیچوقت فکر نمیکردم اینطوری شه

نه، نکن توجیهش. مگه جز اینه

که همه خوبیا رو واسش آرزو میکردم

که روحیه ش شه بازم شاد؟ ها؟

مرام رو اونی که از قصد باخت همش

تا رفیقش رو برنده ببینه یادم داد. آه…؛

من هنوز همونم، همون

عوض اونایی شدن که نموندن پهلوم

این که همیشه حاضر نبودم، قبول

ولی باور کن در اون حد نبود


عجب شعری بود

ولی فک کنم اینو یه جایی شنیده بودم


Modir look at that ticket
I work out
Modir look at that ticket
I work out
When I go to "contact us", this is what I see
Modirs are in bed and they wont answer me
I got passion in my head and I ain’t afraid to show it

I’m ANGRY and I know it


تصویر کوچک شده



پاسخ به: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۱۵:۴۹ سه شنبه ۷ شهریور ۱۳۹۱

سيريوس بلك قدیمی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۰۰ یکشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۶:۲۲ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۴
از موتور خونه جهنم !
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1086
آفلاین
خبر کنسرت حاج سیریوس آهنگران در کوچه دیاگون پخش شده بود. او که برای مدتی از دنیای جادوگری فاصله گرفته بود با اعلام برگزاری کنسرت خود سبب تعجب جامعه جادوگری شده بود.
جادوگران و ساحران زیادی به کوچه دیاگون آمده بودند و در صفوف طولانی و نا منظمی مشغول تهیه بلیت بودند.

سالن کنسرت دیاگون


نوازنده های گروه روی سن و در کنار ساز های خود منتظر ورود سیریوس بودند. بعد از گذشت چند دقیقه و پر شدن کامل سالن، سیریوس از سمت چپ بر روی سن رفت و با تشویق های پر شور حضار مواجه شد. او چوبدستی اش را بر روی حنجره اش گذاشت و گفت:
- عرض سلام و خیر مقدم دارم خدمت شما حضار عزیز. با نام و یاد مرلین این کارم رو که اسمش پدر خوانده است تقدیمتون می کنم....

(نوازنده ها کار خود را شروع کردند و او مشغول به خواندن شد)

-... این آهنگو می خونم تا که همه بدونن

من تا ابد می تونم از شناسه ام بخونم

واسه هری و جادوگران می مونم مثل پدر

پس شماها واسم هستین مثل پسر

وقتی من ناظر شدم شما تازه وارد بودین

شما شب و روزتون فکر من بودین

با واژه ها می ساختم چه جمله ها

تا که گفتین سیریش یاد بده تو به ما

با رفقا یاد دادیم بهتون، 1 تا 3

تا همتون کردین یه فکر واسه

اینکه چطور بتونین مارو بدنام کنین

اسامی خودتونو مثل خان کنین

پس بشکنه دستی که نمک نداره

سیریش زندس تو محفل تا نذاره

کسی بخواد پایمال کنه حقشو

رو زمین زیر خاک می گیره حقشو


Wowوقتی مارو با چوبدستی می بینی

Wowوقتی نوشته های مارو می خونی

Wowوقتی داریم ما رول می نویسم

Wowاز لغات ابریشم ما می ریسیم


مرلین مرلین واسه همیشه می مونه

هر آدم عاقل تو دنیا اینو می دونه

کسی نمی تونه بکشدش پایین

شما بودین گفتین وفادار ماییم

پس چی شد؟

کوش اون همه ادعا؟

چی شد وفاداریتون اون همه قصه ها؟

چه هیزم تری ما به شما فروختیم؟

که این طوری تو خیانت ما سوختیم

اما شماها نداشتین چشم اینو

که ببینین می سازم آهنگایی مثل اینو

پس نفرت تو چشاتون شکل گرفت

تا اینکه نفس جای عقل تصمیم به ذکر گرفت

شما فکر می کردین

همتون مردین

اما مردونگی رو زیر پاهاتون له کردین

دامبل بخشید یارانشو

پس باید ببخشم

تا که توی چشمای مرلین درخشم

جای دست یاری می مونه روی شونه هاتون

اشکو پاک کردیم از رو گونه هاتون

اما سوغات چی آوردین برامون؟

می دونین لازم به ذکر نیست والسلام


Wowوقتی مارو با چوبدستی می بینی

Wowوقتی نوشته های مارو می خونی

Wowوقتی داریم ما رول می نویسم

Wowاز لغات ابریشم ما می ریسیم

Wowوقتی مارو با چوبدستی می بینی

Wowوقتی نوشته های مارو می خونی

Wowوقتی داریم ما رول می نویسم

Wowاز لغات ابریشم ما می ریسیم



تصویر کوچک شده


پاسخ به: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۱۶:۳۷ پنجشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۱

ایگور کارکاروفold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۳ شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۰۶ دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۲
از اتاق خون محفل
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 3113
آفلاین
داره بازم میگذره همه لحظه های من توی جادوگران / اگه مثه مایی از جنس مایی پس بیا تو انجمن ناظران
همین بوده پستم همینم می مونه تا ابد زندگی / یعنی بمونیم تا بمیریم ما توی جادوگران !



کف کفش ایوان صافه ولی ترک داره / مثل کفش منه که چوب دستیمو یدک داره
اینجا رولهایی داره که بی تبصرس / ورد ها شلیک میشه بهت از قرض
ممکنه پست هات توی حباب بمونن / تاوقتی پستت رو با نقد بشورن
اینجا سیاه نوازن به طرز فجیعی / اگه محفلی بپری میگیرتت ترس عجیبی
مهمترین چیز اینه تو باید بدون کریشیو بمونی / ولی ما اون گوشه واسادیم و کریشیو به خونیم
سعی کن چوب دستیت پایین باشه راه و صاف بری / چون لرد سیاه پشت سرت منتظره گاف بدی
وقتی مرگخوار شدی نگاهی به بیرون نداری / پس یاد بگیر که بمونه سنگ دلت


شعر از ایگور کارکاروف ، شاعر برجسته معاصر !


بعضی اوقات نیاز به تغییر هست . برای همین شناسه بعدی منتقل شدم !

شناسه هایی که باهاشون در جادوگران فعالیت داشتم :

1-آلبوس دامبلدور
2-مرلین



پاسخ به: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۹:۱۷ پنجشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۱

کورمک مک لاگنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۲ پنجشنبه ۳ فروردین ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۵:۳۳ پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۱
از SHIRAZ
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 110
آفلاین
شیخ آلبوس پیر عـــهد خــــویش بود****در کمال ساحری از هرچه گویم پیش بود
شیخ بود در هاگوارتز پنجاه ســـــــال****با اســـاتیدِ چــــهارصــد صــاحـب کـمــال
هم عمل هم سـحر با هم یار داشت****هم عیان کـشف هم اســــــــــرار داشت
گرچه خود را قُـــدوه ی اســــحار دید****چند شـــــــــــب بر همچنان در خواب دید
کـــز هاگوارتز در لَندنــش افتادی مقام****ســـــــــــــجده میکردی ریدلـی را بر دوام
.
.
.
[فرید الدّین سِوروس عطارِ نیشابوریِ ایرانی ]


*******************
ولدمورت، روح عزیزش به دو جان پیچ بفروخت / مـن چـــرا روح خودم را به جُوی بفروشم؟
شنل پوشی من از قـــدرت جـادویـــی نیست / پرده ای بر سر صد عیب نهان می پوشم

*************
خطاب به هرمیون: (با اجازه از حضرت حافظ)
مدامم مست می دارد نسیم جَـعـد گـیـســــویت / طلسـمـم می کند هــردم طلسم چــوب جــادویت
تو گر خـواهی که جــاویدان جـهـان یکسـر بیارائی / هـــری را گـــــــو که بردارد شـنـل از روی جــارویـت
من و رون ویزلیِ مسکین، دو سرگردان بی حاصل / من از افسون چشمت مست و او از بوی گیسویت

***************

زبان حال هری در زمانی که رون تحت تاثیر قاب آویز، او و هرمیون را تنها گذاشت:
رون می رود ز دسـتـم، جـادوگران، خدا را / دردا که مـکـر جـــان پیچ، بیچاره کــرده مـــا را
محفلیان بی بـــاک، محـــافظان جـــــانند / هدویگ بــــده بـشــارت، کــــلّ مـشــنگیان را
لــرد ســیــه نبیند رؤیــای پــــادشــاهـــی / هاگوارتز یک بهانست، می خواهد او جهان را
قدرت لرد مجنون، افسانه اسـت و افسون / بـاشـد که راز مـرگـش، خـواهـد شـد آشـکارا
هـــر چــنــد مـن ندانم راه شکست ولـدی / ای شیخ پــــاک دامـن1، دانی تــــــو رازهــا را
آسایش دوگیتی، تفسیر این دو حرفـسـت / بــا سیریوسها دوســتی، بــا سِوِروس مُـدارا
در کــوی مرگـــخواران، مـا را گـــــذر نباشد / گر تو در این گــــروهی، تـغـیـیـر ده قـضــــا را

***********

اینم یک سایت خوب

با یک شعر توپ
http://www.fantasyfans.org/modules/article/view.article.php?19

_________


بچه خوبی باشید قنگ ترم میگذارم.


شناسه جدید : کینگزلی شکلبوت


پاسخ به: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۹:۰۳ پنجشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۱

کورمک مک لاگنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۲ پنجشنبه ۳ فروردین ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۵:۳۳ پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۱
از SHIRAZ
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 110
آفلاین
خب شاعر بزرگ قرن جادوگری وارد میشود
بعضی اشعار از خودم و بعضی از سایت ها ی مختلف بل مخصوص دیوانه ساز


سِحر بر هم زنم ار غیر مرادم گردد/من نه آنم که زبونی کشم از ولدی و فاج!!!

*********************
مرا در منزل جینی چه امن عیش چون مردم/هری فریاد میدارد که بر بندید محفلها!
****************
صبح یک روز نو بهاری بود

روزی از روز های اول سال

هری و بچه ها در کلاس علوم مشنگی

جمع بودند دور هم خوش حال

هری و هرمیون و رون گرم گفتگو بودند

بازهم در کلاس کتاب ها بسته بود

هر یکی قلم پری به دست باز انگار زنگ انشای علوم مشنگی بود

تا معلم زگرد راه رسید

گفت با چهره ای پر ازخنده:(مثل این اسکل ها)

باز موضوع تازه ای داریم

آرزوی شما در آینده

هری از روی صندلی پاشد گفت:

میخوام کارآگاه بشم

ذره ذره مرگ خوار بکشم

هری پاتر بشم دوباره پسر بگرزیده بشوم

هرمیون آرام بلند شد

رفت و انشای بلندش را خواند

گفت:وزیر سحرو جادو خواهم شد

تا ابد وزیر سحرو جادو خواهم ماند

رون هم گفت:گرچه از کارآگاهی بدم می آد

مثل هری کارآگاه خواهم شد

با کارآگاه ها و هری

گرم مرگ خوار کشتن خواهم شد

زنگ تفریح راکه مک گونگل زد

باز هم در کلاس غوغا شد

هریک از بچه ها به سویی رفت

و معلم دوباره اسکل شد

با خودش زیر لب چنین میگفت:

آرزوهایتان چه شجاعانه است

کاش روزی به آرزوهاتون برسید

بچه ها آرزوی من این است! :D


شناسه جدید : کینگزلی شکلبوت


پاسخ به: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۲۱:۲۰ یکشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۱

هرماینی گرنجرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۵۴ جمعه ۱۱ فروردین ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۲:۱۸ یکشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۵
از گربه های ایرانی :دی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 342
آفلاین
بی نام

می روند کسانی که فکر میکنیم به آنان احتیاج داریم و
و می آیند کسانی فکر میکنیم به آنان احتیاج نداریم.

می روند کسانیکه دوستشان دارمو
ومی آیند کسانی که مارا دوست دارند.

می روند تمام کسانی که ما -ما افراد کوری که در این دنیای فانی زندگی می کنیم-به آنان عشق ورزیده ایمو
و می مانند کسانی که ما به آنان نفرت ورزیدیم
واین است واقیت زندگی



قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!‏
برای عشق!!!!‏
برای گریفیندور.







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.