یا استرجس کبیر!
ALLIANCEنیمه های شب، میدان شماره ۱۲ گریمولد:
ماه با قدرت تمام در حال فرمانروایی بر آسمان شب بود، ستارگان در حال اغفال کردن عابران خیابان بودند، باد سردی شروع به وزیدن کرده بود،همه چیز آرام به نظر میرسید که صدایی بلند، آرامش شب را بهم زد!
شترق...!
مردی میانسال در میدان گریمولد ظاهر شد، با ظاهر شدن وی، تمام پرندگانی که در میدان بودند به آسمان پناه بردند، مرد کمی معطل کرد و به اطراف نگاه کرد، وقتی دید هیچ خبری میست، به سمت خانه شماره دوازده راه افتاد.
تق...تق...تق...
- کی هستی؟ رمز ورود رو بگو!
- سفیدی خواهد آمد و سیاهی را نابود میکند.
- اینکه مال خیلی وقت پیشه، قبل از اینکه الفیاس ناپدید بشه! تو کی هستی؟
- در رو باز کن تا بدونی!
قیییییییژ!
- اااالفیااااس! خودتی؟
- پ ن پ!یه مرگخوارم گفتم از سر بیکاری بیام در بزنم فرار کنم!
وقتی که میتونم اینجا رو ببینم، پس خودمم دیگه!
- باشه، ولی فعلا صداشو در نیار، بذار اول من برم، تو پشت سرم بیا، باشه الفی؟
- خیلی خب هرمیون، ولی زود باش!
هرمیوندر حالیکه با شادی و خوشحالی به سمت آشپز خونه میره، به الفیاس اشاره میکنه که پشت سرش بیاد!
- کی بود؟ حمله شده؟ زود باش بگو!
- نه! حدس بزنین کی اومده؟
- دامبلدور؟
-نخیر!
- کاربر irmtfan برگشته؟
-نخیر!
قییییژ!
- به به! اینجا رو باش! جمعتون جمعه، الفیاستون کمه که اومدش!
چی کار میکنید؟ نبودم بهتون خوش گذشت؟
- اینجاااارو! ببین کی اومده! چطوری؟
- ااااا! الفی! کجا بودی تو؟
- صبر کنین ، چه خبرتونه؟ آروم باشین توضیح میدم بهتون! ولی اولش یه سوال، الان محفل دقیقا دست کیه؟ بجز استرجس که سرقفلی محفل رو با مالکیتش داره، دیگه کی هست؟
- یه نفر دیگه هم داریم که اسمش...
- بانو ویولته! سلام الفیاس!
ببانو با قطع کردن صحبت استرجس، در حالی که خرامان خرامان پیش میاد، به الفیاس سلام میکنه و باهاش دست میده!
الفیاس با دیدن وقار و زیبایی بانو ویولت در حالیکه رنگش سفیدتر از آرد شده بود دستانش شروع به لرزیدن کرد.
در این جمع شاید تنها کسی که متوجه تغییر حالت الفیاس شده بود چشمان دقیق و تیز بین بانو ویولت بود که زیر چشمی او را زیر نظر گرفته بود.
الفیاس من و من کنان به گوشه ای از اتاق خزید و به فکر فرو رفت:
- من و این این منو این
منو
منو
این!
من و این این منو این منو منو این!
من و این این منو این منو منو این!
باهم دیگه خوشبخت میشیم!
به قول بچه ها، منو این همه خوشبختی محاله،محاله،محاله!
باید برم رو مخش!
الفیاس رو به بانو:
-