درود بر ناظر عزیز فن فیکشن.جاگسن عزیز.
از اونجاییکه بنده از اعتماد به سقف
زیادی برخور دارم مزاحم شدم تا در صورت تایید شما اجازه زدن یه تاپیک برای فنم داشته باشم.
ها؟اسم؟اسمم باید داشته باشه؟بله...چیزه...اسمش چی بود؟الان میگم...سر زبونم بودا...اسمش بود...ها...
هویت گمشده...
همین بود دیگه؟؟ها؟نه با شما نبودم...چیزی نیست...خوبین شما؟
داستانش هم به این صورته که در واقع یه جور بازنویسی فصل های آخر کتاب هفتمه. خودتون در جریانین که این رولینگ بدجنس با چه ناجوانمردی پسر مظلوم منو در کمال بی رحمی کشت!
خواستم آستین بالا بزنم و برای سیوروس یه کاری کنم!
زن بگیرم؟نه بابا اون که ول کن لیلی نیست فعلا!
در کل قصد دارم جون پسرمو از مرگ نجات بدم...یعنی در کل قضیه اش همینه. حالا اجازه میدین؟
_______________
ویرایش ناظر:
آیلین خانم سلام
نیکی و پرسش! بی صبرانه منتظرم تا داستانتون رو بخونم.
موفق باشید. مجوز داده شد.