هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۰:۱۴ سه شنبه ۳ دی ۱۳۹۲

مروپی گانت old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۱۶ شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۴:۳۴ جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۹۴
از درس ِ علوم، جمله بگریزی؛ به!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 297
آفلاین

از ساعاتی پیش، به طرز عجیبی تمام وسایل ارتباطی از کار افتاده بود. در خیابان مأموریتی حضور داشتند که مانع از عبور و مرور پاترونوس‌ها می‌شدند. خطوط ارتباطی میان‌شومینه‌ای از کار افتاده بودند. رادیو وزارت با اخبار ضد و نقیض و دلهره‌آور، اضطراب را به خانه‌های جادوگران آورده بود.

به یک‌باره، در خانه‌ی تمام جادوگران، شبکه‌ی جادوگر تی‌وی به سختی و با پارازیت‌های فراوان، روشن شد. برفک روی صفحه می‌رفت و می‌آمد و تشخیص دادن ِ تصویر ِ در حال پخش، به تمرکز ِ زیادی احتیاج داشت. بالاخره تصویر ثُبات ِ اندکی پیدا کرد و چهره‌ی مردی که کلاه ِ وزارت بر سر داشت، مشخص شد:

- ما تا آخرین نفش مقاومت خواهیم کرد!

اگر او را نمی‌شناختی، باور نمی‌کردی که این فرد، همان وزیر گانت است. برقی عجیب در چشمانش می‌درخشید. تصویر لحظه‌ای رفت و دوباره برگشت. صدای زنی به گوش می‌رسید:
- برو عسلم. دوربین وصله!
- آباژی. ژلوی دوربین آخه؟!

مَرد به سمت دوربین برگشت و ادامه داد:
- اگر روژی هژار گلوله‌ی برف به شمت ما پرتاب کنند، ما اژ ژایی که ایشتادیم، یک قدم عقب نخواهیـــ ... خررر... نباشد که...

دوباره صفحه برفکی شد. به نظر می‌رسید گروهی در پُشت صحنه سخت در تلاشند که این تصویر برای مردم به نمایش در نیاید. گرچه، گانت‌ها به این سادگی عقب‌نشینی نمی‌کردند.

- فراموش نکنید وژارت‌خانه ژمانی شقوط خواهد کرد که... در قلب ِ ژادوگران... ولی ما...

تصویر به کلی قطع شد. اما این‌بار در کمال ِ تعجب، صدای وزیر به وضوح به گوش می‌رسید.

- تا ژمانی که حتی یک نفر! یک نفر! در کنار ما باقی بماند! ما برای آژادی خواهیم ژنگید!

ژنده باد آژادی! ژنده باد پرواژ! ژنده باد تابشتان!


و با قطع شدن صدا، خانه‌ها در سکوتی کشنده فرو رفتند...!



دوستش بدارید که آنچه می‌توانست، انجام داد تا دوستش بدارند...


پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۰:۰۴ یکشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۲

لودو بگمنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۰۲ دوشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۵۷ جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۷
از در عقب، صندلی جلو!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1316
آفلاین
مجری اخبار پشت به دوربین نشسته بود اما برای فهمیدن اضطراب و ترسی که داشت نیازی به دیدن صورت به رنگ گچ و خیس از عرق، ابروهای چین خورده، مردمک لرزان و لب هایش که مدام گاز گرفته میشد نبود! به آرامی سرش را بلند کرد ... بلند تر ... بیشتر ... تا جایی که میتوانست سرش را بالا گرفت تا با غول غارنشینی که درون استدیو و مقابل او ایستاده بود رخ به رخ شود!

- ششما ککی هسستین؟ اینجججا چی چی ککار دارینن آخخه؟

مشخص نیست که چگونه گراوپ از آن ارتفاعات صدای خفه ی مجری ترسو را شنید اما فورا پاسخ داد:

- من گراوپ! من باد ... گاد ... گادی بارد ... من محافظ وزیر بگمن! اخبار باید تحت نظر من گفت!

- عزیزم الان چچهار ماهه بگگمن وزیر نیسست ... البته ما زیر نظر شهرداری ککار میکنیم اما ...

- خف کار کرد! اما نداشت! حرف اضافی زد گراوپ له کرد!

صدایی از پشت صحنه شنیده شد که میگفت: "آقا برگرد اینوری الان میریم رو آنتن ... سه دو یک!" مجری رو به دوربین برگشت و آب دهانش را قورت داد و عر پیشانی اش را خشک کرد و در یک اقدام بسیار حرفه ای بدون لکنت و ترس و سوتی و این ها شروع به صحبت کرد!

- با نام و یاد مرلین، ضمن درود بر عله و زوپسِ قهرمانش، به عناوین اخبار میپردازیم! رشد شونصد درصدی تمامی شاخص های اقتصادی دولت آزادی و پرواز نسبت به دولت قبل ... برقراری اوضاع گل و بلبل فرهنگی در جامعه با مدیریت بی نقص دولت آزادی و پرواز ... کاهش قیمت همه چیز! ...

مشتی غول آسا روی مجری بخت برگشته فرود آمد و فورا برفک و سپس گل و بلبل جای تصویر او را گرفت! گراوپ یک عدد مجری دست نشانده ی جایگزین از جیبش خارج کرد و جای او نشاند و با رضایت خاطر از استدیو خارج شد.

- ضمن عذرخواهی بابت نقص فنی پیش آمده در پخش، به ادامه اخبار میپردازیم! آمار رو به رشد اعتیاد و فرار از خانه در میان جوانان جادوگر ... افت شونصد درصدی قیمت گالیون ... شکست سنگین تیم کویییدیچ وابسته به وزارت ... هواشناسی: هوا بس ناجوانمردانه بد است! باد و طوفان در راه میباشد! ... هوای خوب در تمام کشور های همسایه! ... و تحلیل ویژه ی خبری امشب: بررسی سقوط اقتصادی دولت جدید نسبت به دولت قبل و دلائل آن! ...

***


صدای مجری اخبار چند صد متر زیر زمین شهر لندن، در اتاقی از یکی از بزرگترین تشکیلات اداری جهان، که زمانی مجلل ترین اتاقِ آن هم بود و البته اکنون مطابق سلیقه ی صاحبش فضایی دخمه مانند و تاریک داشت و دود سراسر آن را فرا گرفته بود و چند جوب عمیق و عریض و جادار نیز در گوشه و کنار آن تعبیه شده بود به گوش میرسید! کلاه کهنه ای از یکی از جوب ها سر برآورد و سپس دستی نیز نمایان شد و کلاه را بالا زد ... وزیر سحر و جادو طوری مچاله شده بود که علاوه بر سرش تمام هیکلش هم در کلاه جا میگرفت! مورفین که سرحال شده بود از جوب بیرون آمد و استکان چای نبات روی میزش را به سمت تلویزیون دفترش پرتاب کرد و فورا نامه ی عربده کشی برای خواهرش نوشت و با جغد پیشتاز های وزارت برای او پست کرد!

***


- عصر دیروز عده ی کثیری از ساحرگان معترض به نادیده گرفته شدن حقوق ...

چند فقره کورممد با شنل سیاه و نقاب هایی شبیه نقاب مرگخوار ها از هر طرف وارد قاب شدند و باهم مجری را کول کرده و دوباره از هر طرف خارج شدند تصاویر گل و بلبل همراه با صدای آوازی که میگفت "همه چی آرومه ... من چقد آزادم ..." دوباره پخش شد و کورممد ها به مشغول جدا کردن مجری دو بعدی شده از روی زمین به وسیله ی کاردک و احیاء او با تلنبه به سبک تام و جری شدند! یک عدد منشی شاسی بلند برای سر حال آمدن مجری نیز به صحنه آمد و با تنفس مصنوعی موتور او را روشن کرد ...

- سه! دو! یک!

- ضمن عذرخواهی بابت نقص فنی پیش آمده در استدیو، به ادامه اخبار میپردازیم ... عصر دیروز عده ی کثیری از ساحرگان در حمایت از وزیر مردمی ...

درست همین موقع گراوپ از دفتر شهرداری به سمت استدیو راه افتاد و یک ملت پشت تلویزیون هایشان اندر کف این تشتّت آرای مدیریتی بودند!


هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده


پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۷:۴۰ چهارشنبه ۳ مهر ۱۳۹۲

الستور مودی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۸ پنجشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۳:۱۵ چهارشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۷
از دور مراقبتم!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 337
آفلاین


داراراران!
گروه فیلم و سریال خوابگاه سه ی گریفیندور تقدیم می کند؛

پدرانه!




آقا اردلان خفن! در نقش...
رون ویزلی



اون زنه! در نقش...
هرمیون گرنجر



عمو محمد جواد! در نقش...
هری پاتر



باهنرمندی
مریم خانوم! در نقش...
لاوندر براون

و
حاج آقا ثانی! در نقش...
سیریوس بلک


نقل قول:
- بابات بهت گفته به هرمیون بگی زنه؟ آره هوگو؟
-


نقل قول:
- پاک جاروی هفت تهش یه ترکه داره، یه بچه ی هفت ساله هم می تونه اونو بکشه. اگه کشیده بشه، جارو میشه یه چوب خشک و با مخ می خوری زمین. بگو خب!

- خب!


نقل قول:
- ما یه خانواده نیستیم بابا! شبانه روز شمایین و کارتون، منم و اتاقم، هوگوئه و گل بانوی چاق! ما یه خانواده نیستیم!




فرزاد! در نقش...
مورفین گانت


نقل قول:
- این که خواشتم برای تهییه ی چیژ جلو هر کش و ناکشی دشتتو دراژ نکنی شدم معتاد؟ شدم شاقی؟ من دوشتت دارم رز!


نویسنده و کارگردان؛ الستور مودی
بزودی از شبکه ی سه ی جادوگر تی وی!


ویرایش شده توسط الستور مودی در تاریخ ۱۳۹۲/۷/۳ ۱۷:۴۹:۱۷

چوبدستی لازم نیست..
به یک ضربه ی عصایم بند هستید!

تصویر کوچک شده

×××××

تصویر کوچک شده


پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۷:۱۶ سه شنبه ۲ مهر ۱۳۹۲

مروپی گانت old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۱۶ شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۴:۳۴ جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۹۴
از درس ِ علوم، جمله بگریزی؛ به!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 297
آفلاین
دینگ! دنگ! دونگ! شپلخ! جیــــــــــــــــــــغ! بوشومف! پاق!

- بســــــــــــــــه دیــــــــــــــــــگــــــــــــــــــه!

با این نعره‌ی دامبل که ریش‌هاشم سیخ سیخ شده بود، جماعت محفلی بدو بدو هرکدوم یه‌وری رفتن [ توجه: یه‌وری نرفتن، گرچه اونم معنی می‌ده. مقصود اینه که هرکدوم یک سمتی رفتن! ] بسیاری در این اثنا با هم محشور شدن و یک عده به لقاء‌المرلین پیوستن و خلاصه اصن وعضی بود عاقا! یه برنامه می‌خواستن ببرن رو آنتن‌ها!

دامبل که با دیدن اوضاع محفل از سعادت اخروی خودش ناامید شده و برگشته بود تا سر و سامونی به اوضاع کرگدن در چمن ِ محفل بده، با دیدن این صحنه‌ها حتی از سعادت دنیوی‌ش هم نا امید می‌شه و دوباره نعره می‌زنه:
- همه وایسیـــــــــــــــــد سرجاتـــــــــــــــــــــــــــــــــون!

ملت :

دامبلدور احساس می‌کنه یه مقدار از قالب ایفای نقشش تعدی کرده و الانه که یاکسلی و ریگولس بیان بخورنش، پس لبخندی ملایم می‌زنه و به آرومی اضافه می‌کنه:
- عزیزان من!

بعد با همون استایل سیفید و پر ابهت و جذاب‌ناک و ایناش، می‌گه:
- دوربین آماده‌س؟ نور؟ صدا؟ گلدون؟ گلدون کو!؟

آرتور با تعجب پرسید:
- گلدون؟!

دامبل بین این که موهای نازنین و ذی‌قیمتش رو بکنه یا چوبدستی‌ش رو با یه حرکت مشنگی فرو کنه توی دماغ آرتور، مردد می‌مونه و می‌گه:
- آرتور عزیزم. ای به وجود آورنده‌ی نود و نُه درصد نیروی محفل. پس چطوری می‌خوایم اون جونور رو بکاریم؟!

همین لحظه جیمز نفس‌نفس‌زنان در حالی که یه دستش یه گلدونه و با یه دستش رزچه رو می‌کشه میاره، مشکل رو حل می‌کنه:
- آوردمـــــــشون!

رز هم جیغ می‌زنه:
- فقط منم که حق دارم جیغ بزنم! فهمیدی؟! فقط منم که حق دارم موجب تغییر فرکانس اعصاب هرکسی بشم! از علل تأیید من توسط لرد کبیر ...

جیمز یه یویو از جیبش در میاره و فرو می‌کنه تو حلق رز. شما واقعاً فکر کردید جیغ تنها سلاح سرد محفله؟ حالا ما هی بگیم این فعالیت پرورش نهنگ‌های محفلی و سازمان ساخت یویو، فعالیت صلح‌آمیز ندارن، تحریمشون کنین! هیشکی گوش نده!

خلاصه بالاخره رز و گلدون و جیمز پشت پیشخون قرار می‌گیرن. دوربین آماده. نور آماده. صدا آماده! حرکــــــــــــــــــت!

- سلــــــــــــــــــــــام!
- حق نداری تو جیغ بکشی!
- مگه یویوی من تو حلقت نبود؟! چی‌کارش کردی؟!
- هه! خوردمش!
- نــــــــــــــــــــــــه! آقای بلوووپ! بیا اینو بخور!

یک خیل عظیمی از جماعت پشت صحنه خودشون رو پرت می‌کنن روی آقای بلوپ تا مانع ِ له شدن رز توسط نهنگ ِ آبفام سی متری بشن و در این عملیات شهادت طلبانه، تعداد کثیری از محفلی‌ها، اعلامیه می‌شن رو زمین!

دامبل که می‌بینه کار داره بالا می‌گیره، به سرعت وارد صحنه می‌شه و یه نفس دیالوگ n خطی رو از حفظ می‌گه:
- با سلام و خسته نباشید خدمت تمام بینندگان سیاه و سفید. امروز ما با نحوه‌ی کاشت رز‌های ویبره‌دار جیغ‌کش در خدمتتون هستیم تا بدونین در صورت مواجهه با چنین گیاهی، چطور سلامت گوش‌هاتون تضمین کنین. شنیدیم حتی این موجود باعث شده لرد ولدمورت چند باری آرزو کنه کاش جای دماغ، گوش نداشت ولی خب...!

رز دست و پا بسته رو از گلوش می‌گیره و با بغضی در گلو ادامه می‌ده:
- من مخالف آسیب رسوندن به هرگونه‌ حیات ذی‌شعور هستم ولی چه می‌شه کرد وقتی این گونه‌ی گیاهی سلامت همه‌ی ما رو تهدید می‌کنه؟ رز رو.. فین فین...
- به لرد جونم می‌گم بیاد گوشتو ببره!
- سر و ته می‌کنین... افسوس...!
- به سازمان حمایت از گل‌های ویبره‌دار جیغ‌کش شکایت می‌کنم!
- تا گردن با یه حرکت... مادر جــــــان... می‌ذاریمش تو گلدون...!
- فشفشه‌ی پیر ریشوی فسیل! نذار از آخرین سلاحم استفاده کنم!
- و خاک می‌ریزیم... چی؟! آخرین سلاح؟!

همین لحظه رز که جونش به لبش رسیده، با تمام وجود جیـــــغی می‌کشه. نورافکن‌ها می‌ترکن، صفحه‌ی دوربین‌ها می‌شکنه، گلدون خورد می‌شه و محفلی‌ها با فریاد "یا قمر بنی گودریک" و " یا ریش ِ کبیر ِ دامبل " خودشون رو به سمتی پرت می‌کنن تا پناه بگیرن. بالاخره جیـــــــــــــــــــغ رز به انتها می‌رسه و همه‌جا در تاریکی و سکوت فرو می‌ره.

- بینندگان عزیز، شما هرگز نمی‌تونین یه رز ویبره‌دار جیغ‌کش رو بکارید!

لرد ولدمورت قبل از این که تلویزیون رو خاموش کنه آهی می‌کشه و می‌گه:
- دیدید گفتم جای نگرانی نیس؟ خودش می‌تونه خودشو نجات بده.



دوستش بدارید که آنچه می‌توانست، انجام داد تا دوستش بدارند...


پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۸:۱۷ پنجشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۲

چارلی ویزلی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۰ جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۵:۵۷ دوشنبه ۱ تیر ۱۳۹۴
از هاگوارتز
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 454
آفلاین
(ناگهان)
کمپانی وارنر ویزلی تقدیم می کند:


چارلی ویزلی و ویتر

بازیگران:
چارلی ویزلی
بیل ویزلی
ارتورویزلی
مالی ویزلی
هری پاتر
فردوجرج ویزلی
رون ویزلی
جینی ویزلی
ویکتور کرام
هرمیون جین گرنجر
کارگردان:
چارلی ویزلی
تهیه کننده:
کمپانی وارنرویزلی



مراقب خودت باش.


پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۴:۰۷ جمعه ۳۱ خرداد ۱۳۹۲

اسلیترین، مرگخواران

مورفین گانت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۰۷ شنبه ۶ بهمن ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۰:۰۲:۳۳ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲
از ت متنفرم غریبه نزدیک!
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
مرگخوار
اسلیترین
پیام: 812
آفلاین
استودیو پاراگونت تقدیم می کند:

چه کسی کوییرل را به قتل رساند؟
قسمت دوم

تصویر کوچک شده


با شرکت مورفین گانت در نقش کارآگاه مورفین پوآرو، پرفسور کوییرل در نقش مرده و زنده ی پرفسور کوییرل،اعضای 1-2-1+6 و پکیج مدیران زحمتکش و خدوم در نقش مظنونین.
کارگردان: گاریچی
تهیه کننده: استودیو پاراگونت


در آستانه ی انتخابات و در خوابگاه مدیران، اندکی پس از آن که کوییرل اعلام تمایل به حضور در انتخابات می کند، عمامه اش به دور گردنش پیچیده و به طرز مشکوکی به قتل می رسد. تمامی مظنونین این حادثه شامل مدیران و کاندیداهای وزارت دستگیر می شوند تا مورد بازجویی قرار بگیرند. در این میان مورفین به خاطر تشکیل کمپین "کویی! پاشو بیا دیگه!" پیش از قتل وی و اعلام حمایت از حضور کوییرل در انتخابات، تبرئه شده و وظیفه ی بازجویی از سایر مظنونین را بر عهده می گیرد. در قسمت قبل دیدیم که تمامی نامزدان وزارت مورد اتهام قرار گرفتند و حال ادامه ی ماجرا...

مورفین پوآرو نگاهش را به یک جفت چشم وزغی می دوزد. صاحب چشم های وزغی عصبی شده و هی چشم هایش را فر و فر می چرخاند و اهم اهم می کند.
مورفین چشم هایش را ریز می کند: خب بانو دلو! کم کم داریم به پاسخ معمای قتل کوییرل نزدیک میشیم. آیا امکانش نیست شما یا استرجس یا سایر مدیران با همون انگیزه ی سوروس اسنیپ اقدام به حذف فیزیکی پروفسور کوییرل کرده باشین؟

فلش بک کوییرل را نشان می دهد که شاد و خندان فرم ثبت نام را پر کرده و می خواهد از خوابگاه خارج شود که ناگهان یک استخوان ترقوه به پس کله اش می خورد، برمی گردد و ایوان اسکلت را می بیند که احتمالا لبخند موذیانه می زند. کوییرل می خواهد چارتا لیچار بارش کند که فرصت پیدا نمی کند و دلوروس سنگین وزن از روی سقف بر سرش سقوط می کند و عمامه را دور گردنش پیچیده و خفه اش می کند.

فلش بک دوم کوییرل را نشان می دهد که شاد و خندان فرم ثبت نام را پر کرده و می خواهد از خوابگاه خارج شود که ناگهان سه تا اکسپلیارموس به چشم هایش خورده و موقتا کور می شود و هری و استرجس و پرنس بدوبدو می آیند و با عمامه خفه اش می کنند.

فلش بک سوم کوییرل را نشان می دهد که شاد و خندان فرم ثبت نام را پر کرده و می خواهد از خوابگاه خارج شود که ناگهان فلور دلاکور وارد شده و رقص پریزادی انجام می دهد و هوش از سر کوییرل پریده و درجا خشکش می زند و آناکین مونتاگ از فرصت استفاده کرده و از پشت عمامه را دور گردن کوییرل می پیچد و خفه اش می کند.
فلش بک ها تمام می شود.

آمبریج به شدت قرمز شده و هر چه بیش تر می گذرد بیش تر شبیه یک وزغ عصبانی بادکرده می شود: اینا دروغه! مزخرفه! کوییرل زنده است. کوییرل نمرده! بیا اینم مدرک. اصلا اینم خود کوییرل.
و کوییرل را زنده و سرحال از توی جیبش در می آورد و به همه نشان می دهد: دیدین دروغ میگه؟ اینا همش شانتاژ تبلیغاتیه. گولشو نخورید.

مورفین پوآرو لبخند می زند: عجله نکنید، حضار گرامی! قضیه بسیار پیچیده تر از اونیه که به نظر می رسه. تمام چیزایی که من گفتم فقط فرضیاتی بر مبنای حقیقت بود. و حالا براتون میگم که حقیقت ماجرا دقیقا چی بوده...

فلش بک کوییرل را نشان می دهد... دان دان داران دان دان دان دان داران داراران!(افکت شروع پیام بازرگانی)

پوستت چروک شده و شبیه آمبریج شدی؟ وقتی تو آینه نگاه می کنی احساس می کنی دامبلدور پیر و چروک داره نگات می کنه؟ هیشکی دوستت نداره؟ حقته! به دردنخور! ولی چون ما پول لازم داریم مجبوریم یه چیز الکی پلکی درست کنیم بدیم بهت که یکمی شبیه آدمیزاد بشی دیگه.
کرم چیز!
تهیه شده از عصاره ی چیز!

آیا دیدید وقتی یه نفر چیز استعمال می کنه چقدر پرانرژی و شاداب میشه؟ ما تونستیم در لابراتوارهای پیشرفته عصاره ی چیز رو بگیریم و برای توی حیف نون کرم درست کنیم و با 99 درصد تخفیف بیاریم درب منزل خراب شده ات تحویل بدیم. شماره پاترونوسی: 8947028439750234987
چیز را می توانید از ساقیان دارنده گواهینامه ی ایزومورفین پارک محلتان نیز خریداری کنید.


دان دان داران دان دان دان دان داران داراران!(افکت پایان پیام بازرگانی)

فلش بک کوییرل را نشان می دهد که با آمبریج صحبت می کند: دلوروس! من خیلی دوست دارم وزیر بشم و در دوره ی وزارتم با ماتریکس بجنگم و جنبش تهوع و مشنگا رو نابود کنم و خاک ایتالیا رو به توبره بکشم. یه دونه از اون فرم های ثبت نام میدی منم پر کنم؟
آمبریج تشنج می گیرد و هی سرفه می کند ولی سریع طبیعی کرده و یک فرم ثبت نام می گذارد کف دست کوییرل: بیا عزیزم. فقط با دقت پرش کن و باید سوابق ایفای نقشت رو کامل در حد تعداد ویرایش ها و تعداد لاگین هات بنویسی.
- چشم!

در فرصتی که کوییرل فرم ها را پر می کند، آمبریج در دفتر ثبت نام جلسه ی اضطراری مدیران را به صورت فوق سری تشکیل می دهد و از تمام نامزدان وزارت هم دعوت می کند.

در آن جلسه آمبریج قضیه را برای همه تعریف می کند و طرح یک توطئه ی شوم ریخته می شود. ناگهان دستگیره ی در قفل شده ی دفتر به حرکت در می آید و صدای کوییرل از پشت در شنیده می شود: عه! هنوز که وقت اداری تموم نشده! من می خواستم ثبت نام کنم، این آمبریج در دفترو قفلید.
آمبریج هراسان می شود ولی خودش را کنترل می کند: عزیزم. من الان نیستم. رفتم کرم چیز بخرم برای پوستم. لطفا پس از شنیدن صدای سرفه پیغام بگذارید که در صورت لزوم باهاتون تماس بگیرم. اهم اهم!
کوییرل: نه دیگه. میرم خوابگاه، یکی دو ساعت دیگه که اومدی، میام.

بعد از رفتن کوییرل یکبار دیگر نقشه مرور می شود و تام ریدل می پرسد: راستی چرا این مرتیکه عملی رو دعوت نکردی؟
آمبریج رادیو وزارت را روشن می کند و صدای خبرنگار پخش می شود: من همچنان از کمپین "کویی! پاشو بیا دیگه!" که توسط مورفین گانت راه اندازی شده با شما صحبت می کنم...
آمبریج رادیو را خاموش می کند: مورفین طرفدار کوییرله.

یکی دو ساعت بعد، کوییرل فرم ثبت نام را پر کرده و شاد و خندان می خواهد از خوابگاه خارج شود که ناگهان یک استخوان ترقوه به پس کله اش می خورد و بر می گردد و فلور را در حال رقص پریزادی می بیند و حواسش پرت می شود و با بشکن هوکی پایش روی یک کپه روغن مو می رود و قبل از اینکه بیفتد تام ریدل را می بیند که بالا و پایین پریده و فریاد می زند: ریکتوسمپرا! فلیپندو! و وقتی زمین می خورد اما دابز را می بیند که به سمتش دویده و ناگهان تبدیل به ارنی مک میلان می شود و یک عالم همبرگر سرطان زای مک دونالد در حلقش می چپاند. کوییرل می خواهد از جایش بلند شود که ناگهان حجم عظیم گوشتی آمبریج رویش سقوط می کند و سه تا اکسپلیارموس در چشم هایش فرو می روند و موقتا کورش می کنند و هری و پرنس و استرجس و مونتاگ پریده و عمامه اش را دور گردنش پیچیده و خفه اش می کنند.

فلش بک تمام می شود و همه با حالت در سکوت به مورفین خیره می شوند. بالاخره آمبریج با پوزخندی مخلوط با سرفه، سکوت را می شکند:نمایشنامه ی جالبی بود ولی یک مورد کوچیک رو فراموش کردید جناب مورفین پوآرو! و کوییرلی را که از جیبش درآورده نشان می دهد: کوییرل زنده است!

مورفین لبخند می زند: کوییرل زنده نیست بانو دلو! همه می دونن که پرنس از مدت ها پیش با چهره و آواتار کوییرل در جمع ظاهر می شد. از طرفی قبل از ثبت نام کوییرل، پرنس جزو مدیران بود ولی حالا لیست مدیران رو نگاه کنید. خبری از پرنس نیست. پرنس کجاست؟ آیا جز اینه که پرنس بعد از تغییر آواتار، نامش رو هم با کمک منوی جادویی به پرفسور کوییرل تغییر داده و با هویت جعلی به فعالیتش ادامه میده؟ در واقع مدیری که از جمع شما حذف شده پرنس نیست؛ کوییرله! شما همگی قاتلان کوییرلید و حالا سعی دارید پرنس رو به جای اون مرحوم جا بزنید!

ناگهان تیریپ میتی کومونی، مجرمانی که دستشان رو شده به سمت مورفین حمله می کنند تا او را هم مثل کوییرل بکشند که مورفین در خوابگاه را باز می کند و یک عالمه دیوانه ساز گرسنه که مامور حفاظت از امنیت جلسه بودند، می ریزند توی اتاق و بازار ماچ و بوسه گرم می شود و مورفین هم از لای در فرار می کند تا به ویکی مورفین رفته و رسالت به آزادی و پرواز رساندن ملت را پی بگیرد.

درود بر کوییرل! سلام بر مورفین!
زنده باد چیز! زنده باد تابستان!

پایان



هورکراکس را به خاطر بسپار؛ ولدمورت مردنیست!


پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۱:۰۶ پنجشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۲

اسلیترین، مرگخواران

مورفین گانت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۰۷ شنبه ۶ بهمن ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۰:۰۲:۳۳ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲
از ت متنفرم غریبه نزدیک!
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
مرگخوار
اسلیترین
پیام: 812
آفلاین
استودیو پاراگونت تقدیم می کند:

چه کسی کوییرل را به قتل رساند؟
قسمت اول

تصویر کوچک شده


با شرکت مورفین گانت در نقش کارآگاه مورفین پوآرو، پرفسور کوییرل در نقش مرده و زنده ی پرفسور کوییرل،اعضای 2-1+6 و پکیج مدیران زحمتکش و خدوم در نقش مظنونین.
کارگردان: گاریچی
تهیه کننده: استودیو پاراگونت


در آستانه ی انتخابات و در خوابگاه مدیران، اندکی پس از آن که کوییرل اعلام تمایل به حضور در انتخابات می کند، عمامه اش به دور گردنش پیچیده شده و به طرز مشکوکی به قتل می رسد. تمامی مظنونین این حادثه شامل مدیران و کاندیداهای وزارت دستگیر می شوند تا مورد بازجویی قرار بگیرند. در این میان مورفین به خاطر تشکیل کمپین "کویی! پاشو بیا دیگه!" پیش از قتل وی و اعلام حمایت از حضور کوییرل در انتخابات، تبرئه شده و وظیفه ی بازجویی از سایر مظنونین را بر عهده می گیرد.

در خوابگاه مدیران همه ی مظنونین دورتادور میز بزرگی نشسته و در سکوت به مورفین که ایستاده و مودبانه آنها را نگاه می کند، خیره شده اند. مورفین از اولین مظنون شروع می کند؛

مورفین پوآرو: موسیو کله چرب! آیا شما کوییرل رو کشتید؟
اسنیپ: نه!
- اما شما انگیزه ی کافی برای این کارو داشتین!
- نه! امکان نداره. کوییرل همکارم بود!
- اتفاقا همین رابطه ی همکاری انگیزه ی شما برای قتل رو توجیه می کنه...

صفحه تلویزیون مثل آب موج برمی دارد و فلش بکی نمایش داده می شود که کوییرل پشت تریبونی ایستاده و برای جمعیت میلیونی که تشویقش می کنند دست تکان می دهد. هزاران دسته گل به سمت کوییرل پرتاب می شود.
در صحنه ی بعد اسنیپ پشت تریبون ایستاده و جمعیت میلیونی به او فحش می دهند و به سمتش اشیایی از قبیل روغن موی تاریخ گذشته و صندلی شکسته و بطری و نارنجک پرتاب می کنند!

همزمان با نمایش تصاویر صدای مورفین به گوش می رسد: کوییرل یک مدیر محبوب و شما یک مدیر منفور بودید و همین باعث حسادت شما می شد. وقتی کوییرل تصمیم به حضور در عرصه ی انتخاباتی گرفت که شما قبلا در اون ثبت نام کرده بودین، فهمیدین که شانسی برای پیروزی ندارین و تصمیم به قتل کوییرل گرفتین.

صحنه عوض می شود و کوییرل را نشان می دهد که شاد و خندان فرم ثبت نام در انتخابات وزارت را پر کرده و می خواهد از خوابگاه مدیران بیرون برود که ناگهان پایش روی یک کپه روغن مو رفته و لیز می خورد و می افتد و بلافاصله اسنیپ از مخفیگاهش بیرون پریده و عمامه ی کوییرل را دور گردنش می پیچد و او را خفه می کند. فلش بک تمام می شود.

همان یک ذره رنگ هم از رخ رنگ پریده ی اسنیپ پریده و تقریبا نامریی می شود.
مورفین پوآرو به اما دابز خیره می شود: مادام دابز! می تونم بگم شما قاتل کوییرل هستید!
دابز جیغ می زند: مزخرفه!
- مزخرف نیست. قبلا ثابت شده که شما یک روبات و نگارش دوم ماتریکس هستید. آیا نمی تونیم بگیم که کوییرل قصد داشت جلوی تکثیر سرطان وار شناسه های میلیونی شما رو بگیره و چون در برابر دنیای ماتریکس مقاومت می کرد اونو از بین بردید؟

فلش بک کوییرل را نشان می دهد که شاد و خندان فرم ثبت نام در انتخابات وزارت را پر کرده و می خواهد از خوابگاه مدیران بیرون برود که ناگهان فلور دلاکور وارد می شود و به اما دابز تغییر شکل داده و با حرکات سنگین کونگ فو کوییرل را بیهوش کرده و بعد با عمامه خفه اش می کند. فلش بک تمام می شود.

دود از کله ی دابز بلند شده، پلک چپش می پرد و چند عدد صفر و یک از گوش هایش بیرون می جهد.
مورفین پوآرو رو به هوکی می گوید: هوکی! شما یک جن خانگی عضو جنبش تهوع هستید؟
هوکی:بله.
- و شما در عین حال به خدمت در خوابگاه مدیران مشغولید. آیا همونطور که دابی، اربابش لوسیوس رو تهدید کرد، ممکن نیست شما کوییرل رو تهدید به مرگ کرده و بعد تهدیدتون رو عملی کرده باشید؟
- اینا همش چرند! هوکی خوب! هوکی چرا باید ارباب را کشت؟ هوکی بی انگیزه!
- عضویت کوییرل در جنبش عدم تهوع و تلاش برای نابودی جنبش تهوع در صورت وزیر شدن کافیه تا تو انگیزه ی کافی برای قتلش داشته باشی.

فلش بک کوییرل را نشان می دهد که شاد و خندان فرم ثبت نام در انتخابات وزارت را پر کرده و می خواهد از خوابگاه مدیران بیرون برود که ناگهان هوکی وارد شده و با یک بشکن کوییرل را پرت می کند و با بشکن دوم عمامه را با قدرت دور گردن کوییرل می پیچد و خفه اش می کند. فلش بک تمام می شود.

هوکی دو دستی توی سرش می کوبد: مورفین بد! هوکی قربانی یک پاپوش!
مورفین پوآرو می رود سر وقت ارنی مک میلان: شما چطور موسیوی جوان؟
ارنی موذیانه لبخند می زند: هیچ مدرکی از من نداری. من بی گناهم.
- به ظاهر بله. اما بیشترین مدارک علیه شماست. کوییرل یک گیاهخوار بود و همیشه در عمامه اش سیر حمل می کرد و مخالف جدی هرگونه فست فود و مک دونالد بود. از طرفی کوییرل از کوییدیچ، ای سی میلان، اینتر میلان، اونتر میلان، غذای ایتالیایی، برج پیزا، جولیوس سزار و دل پیرو متنفر بود. شما می دونستید در صورت وزیر شدن رقیبتون، کوییدیچ و میلان منحل شده و دل پیرو آماج بوسه ی دیوانه سازان بی شمار آزکابان قرار گرفته و خاک ایتالیا به توبره کشیده خواهد شد. این شد که...

فلش بک کوییرل را نشان می دهد که شاد و خندان فرم ثبت نام در انتخابات وزارت را پر کرده و می خواهد از خوابگاه مدیران بیرون برود که ناگهان یک بلاجر محکم به پس کله اش خورده و او را پرت می کند و بعد ارنی مک میلان می پرد و عمامه ی کوییرل را دور گردنش می پیچد و آنقدر همبرگرهای بزرگ و سرطان زای مک دونالد در حلق کوییرل بیچاره فرو می کند تا راه نفسش بسته می شود و می میرد. فلش بک تمام می شود.

لبخند از صورت ارنی محو می شود و احساس گرسنگی عصبی بهش دست داده و از جیبش یک مک دونالد با چارتا نون اضافه درآورده و با بی قراری می لمباند. نگاه مورفین پوآرو در میان مظنونین باقیمانده می چرخد و با لبخندی شیطنت آمیز بر روی تام ریدل ثابت می ماند.

- موسیو داماد؟! شما کی قصد دارید پاتونو از زندگی ما بکشید بیرون؟ عین بختک افتادی رو زندگی ما! اصلا من نمی فهمم؛ کی اینو به مروپ معرفی کرد!
- این چرت و پرتا چیه مرتیکه مفنگی؟! خواهر چپول تو منو چیزخور کرد. من که داشتم زندگیمو می کردم. به شما جن و پری ها و جادوگرا کاری نداشتم.
- دروغ نگید موسیو! شما با وعده های سر خرمن، خواهر دوست داشتنی و عزیز منو اغفال کرده و باهاش ازدواج کردین. خواهر زیبای من یک ساحره ی مودب، مهربان و دوستدار محیط زیست بود اما فرزندش به هیچ وجه صفات خوب او رو به ارث نبرد و شد مایه ی ننگ خاندان اصیل اسلیترین! به کی رفته؟ به تو رفته دیگه!
- به داییش رفته مرتیکه موتاد! به کی توهین می کنی تو؟ آواداکداورا! کروشیو! آلاهومورا! درد بی درمون! سکتوم سمپرا! بمیری الهی! خاک تو سرت کنن...
- صدبار گفتم این وردهایی که من موقع عصبانیت میگم فوش نیست! لطفا خونسرد باشید و بگید چرا کوییرلو کشتید؟
- کوییرل دیگه کیه؟ بابا من که جز تو و خواهرت و باباتون و بچم کسی رو نمی شناسم توی دنیای عجیب غریبتون. چرا تهمت می زنی؟
- خودتونو به اون راه نزنید موسیو! شما می دونستید که کوییرل از جان فدایان اربابه و در صورت وزیر شدن؛ به دستور ارباب، نسل مشنگ هایی مثل شما رو از روی زمین برخواهد داشت. شاید شما به خاطر اینکه پدر ارباب بودید از این کشتار جان سالم به در می بردید اما خانواده و دوستان مشنگ شما در خطر بودن و از طرفی همون انگیزه ی تکراری 4 نفر قبلی رو هم دارید. یعنی وزیر شدن کوییرل مساوی بود با وزیر نشدن شما. همین دلایل کافی بود تا...

فلش بک کوییرل را نشان می دهد که شاد و خندان فرم ثبت نام در انتخابات وزارت را پر کرده و می خواهد از خوابگاه مدیران بیرون برود که ناگهان تام ریدل وارد شده و بالا و پایین می پرد و فریاد می زند: آواداکداورا! اکسپلیارموس! بطنین! بترمیم! لوموس! بمیر دیگه!
کوییرل: !
تام ریدل که از اثرات مرگبار فحش هایش ناامید شده می پرد و عمامه ی کوییرل را دور گردنش پیچیده و او را خفه می کند. فلش بک تمام می شود.

تام ریدل دمپایی اش را پرت می کند طرف مورفین: ریپارو مرتیکه عملی!
مورفین پوآرو جاخالی داده و سپس نگاهش را به یک جفت چشم وزغی می دوزد.

صاحب چشم های وزغی کیست؟
آیا قاتل کوییرل پیدا خواهد شد؟
آیا پشت پرده ی این همه توطئه چیست؟
آیا چه کسی در پس پرده ی این قتل هولناک است؟
چه کسی است؟ ها؟
میگم چه کسی هست پشت پرده؟ هوی!... پیشته! ذلیل مرده!... ببخشید... خانم نوریس بود...کجا بودیم؟... هان!
آیا خانم نوریس کوییرل را به قتل رسانده؟
آیا صاحب چشم های وزغی آرگوس فیلچ است؟


ادامه ی ماجرا در قسمت دوم


ویرایش شده توسط مورفین گانت در تاریخ ۱۳۹۲/۳/۳۰ ۲۱:۱۸:۰۰


هورکراکس را به خاطر بسپار؛ ولدمورت مردنیست!


پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۷:۳۲ دوشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۲

اما دابز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۴۷ سه شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۰:۲۵ دوشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۲
از کی تا حالا؟!!!!!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 111
آفلاین
هورا......هورا......سوتتتتتت....

درود بر شما بینندگان گرامی!
امروز در اردوگاه ارتش جادوگران داره اتفاق های جالبی میوفته. هم اکنون اما دابز، کاندید دوره ی نهم وزارت سحر و جادو، سوار بر ... سوار بر... سوار بر یک وسیله ی جنگی پرنده داره اره از اون دور دورا رویت میشه. قبل از اومدنشون اطلاع داده بودن که سورپرایزی برای سرباز ها دارن. اکنون سرباز ها بسیار مشتاق دیدن ایشون هستن.
بله ... انگار دارن برای فرود سرعت خودشونو پایین میارن.

سربازها: اما...اما...اما!

بله سرباز ها از شادی در پوست خود نمی گنجند. وای خدای من جمع کنید خودتونو... مرد که گریه نمیکنه. فین....... دوربین رو چرا ول کردی؟...بیا این دوربینو بگیر... پخش زنده داریم نا سلامتی... بله همینطور که شاهد هستید دوشیزه دابز در حال پیاده شدن از این شی عجیب هستند.
اوه خدای من یکی این سربازارو جمع کنه!
بالاخره ایشون به جایگاه سخنرانی رسیدند و قبل شروع سخنرانی دستانشون رو بالا اوردند و به ابراز احساسات پرداختند.

اما: ممنون... ممنون... د می گم ممنون..... خفـــــــــــــــــــه......... کروشیو به ردیف جلو.... با توام بشین... ام... اهان تو هنوز داری کروشیو میشی ... خب ادامه بده. :)

گزارشگر: سرانجام بالاخره جمعیت ارامش خودشون رو باز یافتند و بله دوشیزه اما دابزصحبتشون رو آغاز کردند.
کارگردان اصلی از اتاق فرمان: دوربین سه و هفت و نه روشن، نمای تمام قد می خوام...آها حالا شد.

دابز: دورد بر ارتش غیور جادوگران. امروز که من در اینجا حاضر شدم، اقرار می کنم که به داشتن چنین سربازان نیرومندی به خود می بالم. سربازان جان برکف ما با اراده ای که از خود نشان داده اند ثابت نمودند که می توان در مقابل هر گونه استاکبار بیرونی و درونی ایستادگی کرد.

سربازان: ما می جنگیم تا شما بمانید، ما می میریم تا شما سلطنت کنید!

اما دابز: و سلطنت هم خواهیم کرد... به عنوان کاندیدای نهمین دوره از انتخابات به شما این نوید را می دهم که با انتخاب من در اولین گام پس از غبار روبی سازمان به باز سازی تجهیزات و متحول سازی ان خواهم پرداخت. امروز برای ثابت نمودن حسن نیت خود به شما بر آن شدم که یکی از دستاوردهای بانوان جادوگر را به شما معرفی کنم. این شما و این هم "جادوی برتر سیاه".

گزارشگر: آه خدای من این شی عظیم چیه که توسط دو تا اژدها داره پایین گذاشته میشه.... اژدها.... به نظر دست هایی در پس پرده هوادار این کاندید هستند! اکنون نفس ها در سینه حبس شده تا این بانوی گرامی به ادامه سخنانشون بپردازند.

اما دابز: ما برای شما به عنوان هدیه یه هدف یاب و نابودگر با قابلیت تشخیص افتراقی افراد و لوازم داریم که به جدیدترین ورد های جادویی مجهز شده. برای اثبات حرف خود ما هدفی آزمایشی برای شما آماده کردیم. پس این شما و این هم "جادوی برتر سیاه".

- هورا هورا...............


سه کیلیومتر ان ورتر؛ ستاد انتخاباتی مورفین گانت

- ما برای شما شیزهای قشنگ خواهیم آورد. ما به پشتوانه شما حشیش بیشتری وارد خواهیم کردو بیشتر از بیش مشرف خواهیم نمود. پس به مورفین گانت رای دهید تا با همین تانک برایتتان نعمت های فراوان بیاورم.
- ویــــــــــــــــــژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژ!!!
- بامپ! ( صدای منهم شدن تانک مورفین)


ستاد تبلیغات انتخابات اما دابز

گزارشگر: اوه خدای من ... عحب هدف گیری دقیقی، واقعا شگفت آوره که بشه با نشون دادن یه بسته سفید به چنگ افزار و دادن نام و مشخصات هدف اون هدف رو شناسایی کنه.
- هورا هورا... رای من رای تو... رای ما رای تو.....ابراز احساسات ارتش.
اما دابز رو به همراهانش: اوپس!...آخی مورفین بیچاره... فکر کنم بی تانک شد.:)
اما دابز رو به حمعیت مشتاق: کیا دوست دارن یه هدف گیری چرب و گریسی رو نشونشون بدم


ویرایش شده توسط اما دابز در تاریخ ۱۳۹۲/۳/۲۷ ۱۷:۵۰:۴۶


پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۰:۱۴ دوشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۲

الستور مودی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۸ پنجشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۳:۱۵ چهارشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۷
از دور مراقبتم!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 337
آفلاین
دوربین 50000 درصد زوم کرده روی بینی مجری و یک میکروب سرگردان داره به مخاطب لبخند میزنه!

ناگهان دوربین با سرعت سرسام آوری از زوم درمیاد و یک استودیوی شیک که کلا به رنگ زرد در اومده نمایان می شه!

مجری هم که لباس کهنه ولی تمیزش با فضای زرد استودیو در تضاد هست با دهن اریبش یه لبخند میزنه و

گزارششو شروع می کنه.

سلام به همه ی بینندگان... چیزه خوانندگان... یعنی مخاطبان عزیز!

در این گزارش به یکی از ملاک های انتخاب نامزد اصلح می پردازیم.

البته ملاک ها زیادن مثلا توجه به برنامه ها یا شعار ها اما یکی از ملاک هایی که کمتر کسی به اون می پردازه توجه به عکس تبلیغاتی اون نامزد هست.

میشه گفت در این عکس ها نامزد بدون اینکه بخواد هویت واقعی خودشو رو میکنه!

حتما میگین چطوری!

من کراپ هایی از عکس های تبلیغاتی سه نامزد که بخاطر مسائل امنیتی ابدا اسمشونو نمی برم(!) رو اینجا قرار دادم و با توجه به نظر کارشناسان اونارو براتون تفسیر کردم:

1- همونطور که می بینید این نامزد در عکس تبلیغاتیش لکه هایی از خون رو قرار داده:


تصویر کوچک شده









که تفسیرش رو به عهده ی خودتون می ذارم(راهنمایی: با «به خاک و خون کشیدن» مرتبطه)

2- این نامزد در تصویرش عکس یک دست رو که به علامت پیروزی باز شده رو گذاشته:

تصویر کوچک شده
















که تفسیرش می شه من ملت جادوگر رو با همکاری و همیاری مسئولان به پیشرفت و پیروزی می رسونم!

3-این نامزد هم نمادی شیطانی رو قرار داده:

تصویر کوچک شده












که یعنی... خب چون اگه بگم به مسائل امنیتی متهم می شم باز هم تفسیر رو به عهده ی خودتون می ذارم

به پایان گزارش رسیدیم.امیدوارم این گزارش براتون آموزنده بوده باشه.

ضمنا از افرادی که طرفدار دو نامزد 1 و 3 هستن تقاضا می کنم عمه ی منو عمه ی خودشون بدونن و عفت کلام داشته باشن چون من با چشم جادوییم می تونم شما رو ببینم ( )و بقول ویزلی جان که می گه:
نقل قول:

با من در نیوفت بد میبینی!


ویرایش شده توسط الستور مودی در تاریخ ۱۳۹۲/۳/۲۷ ۱۰:۲۱:۰۵
ویرایش شده توسط الستور مودی در تاریخ ۱۳۹۲/۳/۲۷ ۱۰:۳۴:۲۸

چوبدستی لازم نیست..
به یک ضربه ی عصایم بند هستید!

تصویر کوچک شده

×××××

تصویر کوچک شده


پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۰:۲۰ دوشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۲

اسلیترین

سوروس اسنیپ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۱۸ پنجشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۱
آخرین ورود:
دیروز ۲۲:۴۴:۲۶
از هاگوارتز
گروه:
اسلیترین
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 505
آفلاین
انتخابات در یک نگاه !

-با سلام خدمت تماشاگران عزیز انتخابات در یک نگاه . امروز بحث هیجان انگیزی در مورد درگیری در منوی مدیریت بین سوروس اسنیپ و پروفسور آمبریج خواهیم داشت . با ما باشید تا بعد از آگهی ها در این مورد بیشتر صحبت کنیم .

آگهی :

نقل قول:
-بیووووووووومب ! چسب مودی . دیگر نگران شکستگی چوب جادوتون نباشید . با یک قطره از چسب مودی ، میتوانید تمام شکستگی ها رو بر طرف کنید . فروش در تمام فروشگاهای زنجیره ای دیاگون !


نقل قول:
بیییب بیییب
-هی اون جاروی لعنتیت رو بکش کنار بذار ما رد شیم .
- نذار بیام اونجا چنان شکنجت کنم که خون از دماغت بریزه ها

با چوب جارو های جاگسن اینقد ارتفاع بگیرید که دیگر در ترافیک هوایی گیر نکنید . فقط 999.99 گالیون ! چوب جاروی های جاگسن .


پایان آگهی ها :

-بله در خدمت شما هستیم با استرجس پادمور . یکی از جادوگر های قدرتمند در زمینه منوی مدیریت . آقای پادمور ، این درگیری های درونی در منوی مدیریت تا چه حد هست ؟
-با سلام خدمت تمام جادوگران عزیز . درگیری ها به حدی زیاد شده که دیشب منوی مدیریت چند ساعتی از کار افتاد . این داستان برمیگرده به حمایت آمبریج از اما دابز و عصبانیت سوروس از این حرکت . در واقع من با اسنیپ موافق هستم . این حرکت آمبریج یک دو دستگی عظیمی در منوی مدیریت به وجود آورده که واقعا برای قلب عله خوب نیست . باید بیشتر با هم دوست باشن . من مطمئن هستم که در نهایت آمبریج کوتاه خواهد اومد و به اسنیپ رای خواهد داد .
-بله بله جالب هست این قضیه . حالا این درگیری ها بیشتر به چه بخشی از منوی مدیریت فشار آورده ؟
-بیشتر بر روی شناسه کاربری اما دابز . اسنیپ هر روز 10 بار تلاش میکنه تا ایشون رو به جزایر بالاک بفرسته ولی آمبریج به سختی از بانو دابز حمایت میکنه . فک کنم که اسنیپ برنامه داشت که در یک غافلگیری اول آمبریج و بعد اما رو به این جزایر دور افتاده تبعید کنه . در این بین ایوان هست که هنوز به این امر راضی نشده ولی خب کلا در منوی مدیریت همه از آمبریج شاکی هستن .
-نظرتون در مورد بقیه کاندید ها چی هست ؟
-به قطع اعلام میکنم که اسنیپ اونها رو به زودی به بالاک میفرسته . در حال حاضر رقابت اصلی بین اما دابز و سوروس اسنیپ هست . فک میکنید برای چی کمیته مناظرات انتخاباتی این دو رو با هم گذاشته بود برای مناظره تک به تک ؟ برای اینکه مشخص هست که بقیه کاندید ها تا روز انتخابات دووم نخواهند آورد .
-بله مرسی از اطلاعات شما جناب پادمور .












شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.