- یه عکس جیمز. فقط یکی!
- نچ!
کنت الاف دست به سینه رو به روی جیمز کوتاه قامت ایستاده و مشغول کل کل با او در راهروی هاگوارتز بود. جیمز هم با دو دست چیزی رو پشت سرش قایم کرده بود.
- گفتم که! چیزی دست من نیست.
- چاخان نگو جیمز. قد من اینقدر بلنده که میتونم از بالای سرت دستاتو ببینم.
الاف با نگرانی نگاهی به ساعت جدیدش که از دانگ کش رفته بود( بلـــه! پس چی فکر کردین؟ الاف حریص تر از دانگه! اونقدری که از دانگ هم چیز میز کش میره!
)
فعلمون چی بود؟ اها، است. اوخ نه بابا، کرد!
و دوربینش را از کیفش که روی زمین بود برداشت.
- جیمز. یکی فقط یکی!
- نچ!
الاف که داشت عصبانی می شد سریع در عرض ایکی ثانیه یه نقشه شرورانه کشید و ...
- تو که طرفدار المان بودی، واسه چی جامشون رو دزدیدی؟
جیمز تعللی کرد که ایا بگوید یا نه.
- تد بهم گفت. گفت ارزش این جا اونقدر بالاست که تمام المانی هارو میکوشونه اینجا و...
- کی به تدی گفته بود که بهت بگه که جامو بدوزدی؟
جیمز در یک لحظه دستان کوچکش را پایین اورد و بند رو اب داد...
- احتمالا ویولت چون...
ولی فلش دوربین الاف چشمان جیمز را زد. الاف خنده ای کرد و گفت:
- ممنون جیمز! میتونی مصاحبه ات رو تا چند ساعت دیگه ببینی!
و جیمز رو با
فرمت تنها گذاشت.
ساعاتی بعد، استدیوی جادوگر تی ویدست اندر کاران برنامه با تشویش( خدایی لغت تانکیه ها
) و نگرانی اطراف را نگاه می کرد تا شاید الاف را پیدا کنند. اما او نه در کمد بود و نه پشت صندلی مهمان. ناگهان صدای شترقی بلند شد و کف کفش الاف دیده شد که معلوم بود به در کوبونده است.
- چه عجب جناب الاف خان!
- وقت بحث با تورو ندارم. این ضبط صوت و دوربین رو بگیر هر وقت اشاره کردم مصاحبه و بعد عکسو نشون بده. چه قدر مونده تا رو انتن؟
- سی!
الاف جست و خیز کنان و با لبخندی گشاد روی صحنه رفت و چون از شدت خوشحالی نمیتونست رو صندلی بند بشه پاشد تا برنامه رو اجرا کنه.
- نور، صدا، حرکت...
- به نام شرارت. سلام میکنم به شما بینندگانی که شبکه ی مارو برای شنیدن و دیدن اخبار انتخاب کردید.
دوربین عوض شد و الاف چرخی زد تا لبخندش رو به دوربین قرار گیرد.
- امروز با خبر مهمی در خدمت شما هستم. همین هفته پیش فهمیدید که تد ریموس لوپین بچه های هاگوارتز رو به استادیوم ماراکانا برده تا فینال جام جهانی رو بهم بریزند...
هاگوارتز، دفتر اساتیدتدی از روی صندلی بلند شد و گفت:
- منو میگه ها!
جیمز که منتظر بود حقه الاف رو ببیند ردای تد رو کشید و گفت:
- هیسسس! بزار ببینیم چی میگه.
استدیو- همین چند دقیقه پیش متوجه شدیم جامی که دست المان هاست تقلبیه و جام اصلی دزدیده شده.
الاف مکثی کرد تا تاثیر بیشتری روی بینندگان بگذارد.
- ما یعنی من اون دزد رو پیدا کردم. اتاق فرمان تصویر لطفا.
تصویر بزرگی از جیمز که جام رو توی دستش داشت بر روی صفحه نقش بست.
- من تونستم با این دزد مصاحبه هم داشته باشم. اتاق فرمان! نوار صوتی.
هاگوارتز- بوخودا من نمیدونستم اینطوری میشه.
- ساکت ببینیم چی گفتی بهش.
استدیوحالا که نوار صوتی هم پخش شده بود الاف جوری لبخند میزد که نزدیک بود دهنش جر بخوره!
- حالا که فهمیدیم ویولت دستور دزدی رو داده سرپرستیش از دامبلدور صلب و به من داده خواهد شد!!
الاف قهقه ای شیطانی سر داد و برگه هایش را به بالا پرت کرد و با سرعت اذرخش از صحنه بیرون رفت تا سرپرستی ویولت را مال خود کند.
هاگوارتز- بدبخت شدیم تد!
- بعله!