هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: ردا فروشي خانم مانيا (انواع رداهاي رسمي-شب و ...)
پیام زده شده در: ۱۲:۰۲ سه شنبه ۱ دی ۱۳۸۳
#84

نیک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۴ شنبه ۲۵ مهر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۸۴
از برج گریفیندور
گروه:
کاربران عضو
پیام: 187
آفلاین
سر نیکلاس از دیوار سمت چپ از میون رداها وارد میشه
مانیا:نیک صدبار همه بهت میگن باعث سلب آسایش مردم نشید.
سر :سلامت رو خوردی، من با همه فرق دارم
مانیا:سلام ، چه فرقی داری؟
سر :بعدا میام برات مفصل توضیح میدم.
مانیا:راستی چرا تو هاگوارتز نیستی؟
سر :گفتم که با همه فرق دارم.
مانیا:حالا امرتون؟
سر :بنویس یک ردا مشکی با کلاه بلند برای ترسوندن، یک ردا نامریی،کلاه هم داید؟
مانیا:آره دارم.
سر:یک کلاه پردار شیک هم برای مراسم فردا شبم هم بده.
مانیا:باشه میشه :57 گالیون و 2 سیکل و 9 نات
سر :چقدر سر راست؟شما بچه نصف جهان انگلیس هستید؟
بفرمایید پولتون.
سر دوباره از هومن جا که آمده بود از همان جا نیز رفت.
مانیا:دفعه دیگه سرش رو از تنش جدا می کنم.
سر دوباره سرش رو از میان ردا ها در می آره و:
سر من رو قبلا جدا کردن.
مانیا:


GENERAL OBIWAN KENOBY


Re: ردا فروشي خانم مانيا (انواع رداهاي رسمي-شب و ...)
پیام زده شده در: ۲۲:۲۹ دوشنبه ۳۰ آذر ۱۳۸۳
#83

هگرید


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۴۹ چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۰:۴۵ جمعه ۱۹ آذر ۱۴۰۰
از دره غولها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 300
آفلاین
رودی آدم میشود 3 !
=================================
سکانس خروج مانیا و رودی و مواجه شدنشون با خواهر هاگرید :
اما رودی همین که از مغازه بیرون اومد و چشمش به خواهر
هاگرید افتاد یک دل نه که صد دل عاشق شد !
مانیا : رودی چته ؟ بیا بریم تو
رودی :
مانیا : گفتم گمشو بیا تو ! هزار تا کار داریم !
رودی : ها ؟ چی میگی ؟
مانیا : تو زبون آدمیزاد سرت نمیشه ؟ بیا تو کار داریم !
هاگرید : ولش کن بابا تازه معشوقش را پیدار کرده !
مانیا :
هاگرید : اصلا بگو ببینم تو میدونستی که من و رودی با هم فامیلیم ؟
مانیا : ها ؟
هاگرید : باور کن ! ببین بزار برات توضیح بدم من پسر دایی رودی هستم ! در واقع بابای رودی برادر مادر من بوده یه غول به اسم هپشتلک !
مانیا : آخ قلبم ......
رودی : عزیزم :bigkiss: من میخوام بیام تو بغلت !
هاگرید : اشکال نداره خواهر ! فقط شئونات آسلامی را رعایت کنید و سعی کنید که بدنتون به هم نخوره !
مانیا : بی وفایی بی وفایی دل من از غصه داغون شدهه ههههههه!
هاگرید : شما دوتا برین یه گوشه با هم حرفهاتون رابزنید !
خواهر هاگرید : رودی من تو داست داشت ! I love you ! من عاشق بود .... عاشق تو ! :bigkiss:
رودی : عزیزم ! الهی من قربون و اون قد و بالای رعنای تو برم ! فدات شم ! من پیشمرگت شم ! درد بلات بخوره تو سرم ......( این قسمت خیلی بالای 18 ساله )
مانیا :
هاگرید : الهی به پای هم پیر شید !


آدمي از عالم خاکي نمي آيد به دست !
عالمي ديگر ببايد ساخت ! وز نو آدمي


Re: ردا فروشي خانم مانيا (انواع رداهاي رسمي-شب و ...)
پیام زده شده در: ۱۷:۰۱ دوشنبه ۳۰ آذر ۱۳۸۳
#82

مانیا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۲۴ یکشنبه ۱ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۵۸ پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۶
از Azeroth
گروه:
کاربران عضو
پیام: 210
آفلاین
صد و یک پست خالدار در ردا فروشی (بر گرفته از صد و یک سگ خالدار در لندن)
فیلمی از کاری
به تهیه کنندگی:(عذر میخوام این فیلم بدون تهیه کننده است)
بازیگران:مانیا.رودی.خواهر هاگرید.هاگرید.مادام ماکسیم.کاری(ببخشید مجبور شدم بیارمش)
=.=.=.=.=
سکانس 4
مانیا عصبانی وارد ردا فروشی میشه رودی هم پشت سرش
رودی:ببخشید گفتم بخندی
مانیا:تو غلط کردی
کاد نه کات نه همون کاد
کاری خواست چیزی بگوید که مانیا گفت:حرف بزنی تبدیل میشی به 101 سگ خالدار
کاری: مانیا:گفتم...
کاری:نه نه غلط کردم
مانیا:خوبه
رودی:پاشو بیا بریم آرایشگاه پادما منتظره
مانیا:عمرا
رودی:چرا؟
مانیا میخواست جواب بده که:
دلینگ...دلینگ
هاگرید و مادام ماکسیم وارد شدند
مانیا:بله؟
هاگرید:من و الیمپ اومدیم تبریک بگیم و بگیم کجا مراسم برگزار میشه؟
مانیا: ام...ام...امروز نیست که حالا خبرشو میدیم
ماکسیم:پس ما میریم فعلا خداحافظ مانیا خداحافظ رودی
و میرن بیرون
مانیا:تو خجالت نمیکشی؟عروسی کجا میخواد باشه؟
رودی:هان؟چیزه یعنی پنیر نیست ها میگم ما جایی نداریم
مانیا:عروسی بدون تالار و مهمون؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟من جوابم منفی
رودی:نه مانیا خواهش میکنم نه صبر کن یه کاریش میکنم
مانیا:تا ببینم چی کار میکنی
صدایی از پشت مغازه:رودی اگر با من ازدواج کرد مراسم و مهمون نخواست
مانیا: رودی:خواهر هاگریده؟
مانیا:بیا بیرون ببینم
خواهر هاگرید با لباس چین بالا چین صورتی میاد بیرون
خواهر هاگرید:
مانیا:
رودی: ...
ادامه دارد.منتطر سکانس های بعدی باشید


ویرایش شده توسط هرمیون گرنجر در تاریخ ۱۳۸۳/۱۰/۶ ۱۲:۴۲:۰۲

تصویر کوچک شده


Re: ردا فروشي خانم مانيا (انواع رداهاي رسمي-شب و ...)
پیام زده شده در: ۱۶:۲۳ دوشنبه ۳۰ آذر ۱۳۸۳
#81

دارک لرد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۱ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۷ دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
از پیش دافای ارزشی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 821
آفلاین
این تیکه داستان جزوه برنامه نبود رودی!
گراپی: مامان مرد وقت پیش خیلی! نشد بود زنده!

حاجی: الهی! گریه نکن! این مشکل قابل حله! رودی دیگه نبینم شخصیت جدید بیاری! گرفتی؟!
CTRL + Z

آهان ... اوکی! مادرت دوباره به آرامش رسید... حالا نوبت توئه رودی معلوم الحال... اون گوشی رو بده من... گراپی دماغ منو بگیر...
گراپی: چشم !
حاجی: آیییییییی! نگفتم انگشتت رو بکن توش گفتم دماغمو نگه دار صدام عوض شه!
گراپی:
حاجی: علو! اونجا رودا فورشیه؟ من 1000 تا رودا می خوام... آری... من خارجی بود... یس یس... روش داشت تبلیغ رنگ مو.... اوکی ... آ ام اِ ویندو

هوشششت رودی با 1000 تا لباس می دوئه بیرون...
گراپی: حاجی که چی بشه...؟
حاجی: ای گراپی ! اون لباس ها روش تبلیغ رنگ مو داره! آدرس دفتر شیکم رو دادم! حالا ببین وقتی اون لباسا برسه دست نیروهای شیکم رودی رو چی کارش که نمی کنن!


!ASLAMIOUS Baby!


Re: ردا فروشي خانم مانيا (انواع رداهاي رسمي-شب و ...)
پیام زده شده در: ۱۲:۰۰ دوشنبه ۳۰ آذر ۱۳۸۳
#80

کریچرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ یکشنبه ۸ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۲۰ پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۲
از خانه ي شماره 12
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1223
آفلاین
هي ماني من قراره مشغول به کار شم براي همين لباس نو مي خوام داري يا نه پولش هم وقتي کارم حتمي شد بهت ميدم همچين خوشکل باشه ها حسود کور کن


كريچر مرد ؛ زنده باد كريچر


Re: ردا فروشي خانم مانيا (انواع رداهاي رسمي-شب و ...)
پیام زده شده در: ۱۰:۲۹ دوشنبه ۳۰ آذر ۱۳۸۳
#79

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
کرام وارد ردا فروشی میشود
کرام:
مانیا:
کرام:اینجا پلمپه....دیگه حق فعالیت ندارین؟
مانیا:میشه بپرسم چرا؟
کرام:طبق مفاد قرارداد پاترمنچای!!!تمام عواید فیلمهای ساخته شده و نشده!!!سکانسهای گرفته شده و نشده به اینجانب ویکتور کرام مدیر هالی ویزارد تعلق میگیرد!!!...من نمیدونم اینجا ردا فروشیه یا مانیا پیکچرز؟

مانیا:خوب راستش....

کرام:خانم مانیا لطف کنید به فروش ردا بپردازید....نه...ساخت فیلم اگه مایل به ساخت فیلمید میتوانید آبونمان به ما پرداخت نمایید

مانیا چوبدستیشو درآورد!!!! و صدا زد:رودی!!!!

رودی هم از پشت دخل سرشو میاره بالاو چوبدستیشو مستقیم طرف کرام میگیره!!!!

کرام: حالا یه شوخی کردم چرا جدی میگیرید؟
--------
خانم مانیا شما که به این خوبی فیلم میسازی یه سر به هالی ویزارد بزن....تازه ما هر 3 یا 4 ماه یکدفعه اسکار برگزار میکنیم..که فعلا یکیش برگزار شد!!!!!!


کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!


Re: ردا فروشي خانم مانيا (انواع رداهاي رسمي-شب و ...)
پیام زده شده در: ۲۰:۱۹ یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۳
#78

مانیا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۲۴ یکشنبه ۱ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۵۸ پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۶
از Azeroth
گروه:
کاربران عضو
پیام: 210
آفلاین
صد و یک پست خالدار در ردا فروشی (بر گرفته از صد و یک سگ خالدار در لندن)
فیلمی از کاری
به تهیه کنندگی:(تهیه کننده نداریم کی این مسئولیت رو قبول میکنه؟)
بازیگران:مانیا.رودی.حاجی.هاگرید.خواهر هاگرید(راستی اسمش چیه؟).گراپی.سالازار.کاری(فقط این قسمت راه دادیمش خیالتون راحت !!!!).مادر هاگرید.یک غول مونث
=.=.=.=.=.
سکانس 2 (در ردا فروشی)
سالازار عصبانی وارد میشه:این چه وضعشه؟
مانیا:به تو سلام یاد ندادن؟
سالازار:خب سلام
مانیا:سلام چی میخوای؟
سالازار:این سفارش من چی شد؟
مانیا:من که دادم رودی بیاره
سالازار:
مانیا:صبر کن تا این رودی رو صدا بزنم
رووووووودی؟
رودی از اتاق پشت ردا فروشی داد میزنه:هااااااااااان؟
مانیا: رودی:نمیام
مانیا:چیزی گفتی؟
رودی:نه گفتم اومدم
چند ثانیه بعد رودی ظاهر میشود
سالازار:رودی این سفارشات من کو؟
رودی:هان؟نه ببخشید بله اون سفارشات...
مانیا:چی کارشون کردی؟
رودی:باهاشون 101 لباس سگ درست کردم
مانیا: برای چی؟
رودی:کاری گفت
مانیا:کاری غلط کرد
کاد نه ببخشید کات نه همون کاد
کاری:خانم چرا از الفاظ زشت استفاده میکنی؟اینکه جز دیالوگت نبود
مانیا:الهی بترکی تا دیگه ریخت نحس تو و اون دیالوگات رو نبینم
کاری:
مانیا:جمع کن این بساطت رو حالا من جواب سالازار رو چی بدم؟
سالازار:راست میگه چی بده جواب منو؟
مانیا: سالازار خواست چیزی بگه که رودی رو دید و گفت:چشم
کاری:خانم من نمیدونم هر کاری دوست داری بکن
مانیا:هر کاری؟
کاری:آره
مانیا:آواد...
کاری:اااااااااااااااا نه این
مانیا:پس حرف بیخود نزن سالازار این هم (و با حرکت چوبدستی ردا ها رو پدید آورد)رداهای شما
سالازار:مرسی خداحافظ
دلینگ...دلینگ
هاگرید و خواهرش وارد میشن
مانیا: خواهر هاگرید:سلام رودی
مانیا:
رودی روش رو میکنه اونور
خواهر هاگرید:رودی برای من ردا بخر
رودی:
مانیا:خانم بگو اون داداش بی عرضت بخره
هاگرید:
خواهر هاگرید:ایش
مانیا:
خواهر هاگرید:هاگر من ردا خواست
هاگرید:مانیا ردا اندازه این داری؟
مانیا:نچ
هاگرید:پس بی زحمت...
مانیا:زحمت داره
هاگرید: خب با زحمت یه ردا اندازه این درست کنین
مانیا:86 گالیون
هاگرید: ندارم
مانیا:پس ردا بی ردا
هاگرید:بدجنس اینم پول
مانیا:
دلینگ...دلینگ
حاجی و گراپی به همراه مادر هاگرید و غول مونث وارد میشن
مادر هاگرید: :bigkiss:
حاجی:کمک
دلینگ...دلینگ
برادرا میان تو
برادرا:حاجی این نیروهای شیکم بیرونن
حاجی مادر هاگرید رو میندازه اونور و به سمت بیرون میدوه
مادر هاگرید و هاگر هم پشت سرش از در خارج میشن و آخر همه غول مونث
هاگرید:خب مانیا درست میکنی؟
مانیا:تا ببینم
هاگرید:اااا پولش رو دادم که
مانیا:پول دادی؟رودی هاگرید پول داد؟
رودی:نه
هاگرید:
صدایی از بیرون: دنگ...پوق...شپلخ
خواهر هاگرید:وای هاگر جنگ بریم
و از در بیرون میره و هاگرید هم دنبالش
مانیا:رودی من و تو
رودی:آخی...تنها
مانیا میره سمت رودی...
صدایی ناشناس:اهم...اهم
مانیا برمیگرده کاری داره نگاشون میکنه
کاری:
مانیا:
کاری:من حواسم نبود
مانیا:
بیرون
کاری:چشم
و میره بیرون
رودی: :bigkiss:
(افراد زیر 18 سال نخونند بزرگتر های محترم از آوردن هر گونه بچه زیر 18 سال به این تاپیک خودداری فرمایید!!!)


تصویر کوچک شده


Re: ردا فروشي خانم مانيا (انواع رداهاي رسمي-شب و ...)
پیام زده شده در: ۲۳:۳۰ شنبه ۲۸ آذر ۱۳۸۳
#77

هرمون گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۸ دوشنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۴۳ شنبه ۱۵ دی ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 259
آفلاین
پشت صحنه صدو یک پست خالدار:

رودی و دارکی دارن با هم ستیز میکنند :
رودی : کله ؟
دارکی: کله .
رودی: بگرد تا بگردیم .این خط اینم نشون
دارکی: برو بابا بچه .
رودی : به مو میگی بچه؟ مو سبازُم !
دارکی : یقه را ول کن.
مانیا : بسه دیگه باید بریم پاره ی بعدی ..
رودی : دارم برات حاجی
حاجی : بوق بوق

......1 2 3 جنبش :

مادر هگرید یک نگاهی به دارکی میندازه : این که خیلی ریزه میزه هست . من او دوست نداشت . مرد باید بزرگ بود . یک بار با مرد کوچک هم خانه شد تا هفت پشت کافی بود .

دارکی : زیر سبیلی : خوشم میاد هرز میری روده ...


world has changed...I feel it in the water...I feel it in the earth...I smell it in the air... much that once was is lost... for none now live to remember it


Re: ردا فروشي خانم مانيا (انواع رداهاي رسمي-شب و ...)
پیام زده شده در: ۱۷:۲۵ شنبه ۲۸ آذر ۱۳۸۳
#76

ایلیدان


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۱۱ شنبه ۱۰ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۱۱ پنجشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 375
آفلاین
حاجی خودت تو خیابون ما رو عقد کردی اون هم چرت پرت گفتی ما گفیم بله پس اون ها چی بود
دارکی : نوشابه رو بوق بوق
رودی : حاجی هر چی دیدی از چشم خودت دیدی ها
دارکی : فعلا که تحمل کن صبر را خداوند جزو بزرگ ترین ثواب ها دانسته
رودی: اوی صبر چیه حاجی خیلی فشار زیادی رو باید تحمل کنم نوشابه خانواده اوردن نامردا حالتو میگیرم حاجی
حاجی : من یه رای گیری از نوع عربی با تو دارم هیچ کاری نمیتونی بکنی
رودی : اکسیو مادر هاگرید ز قبر بیار گوشت استخوان و.. اون نامرد
مادر هاگرید زنده میشود
رودی : مادر با حاجی اشنا بشو بهت بگن حاج خانم
حاجی : مااااا
گفتی زیر فشار بمون گفتم میمونم گفتی که با یار بخون گفتم میخونم ، گفتم مو گریه کردم بوق رو پاره کردم


مانده از شب هاي دورادور، بر مسير خامش جنگل، سنگينچيني از اجاقي


Re: ردا فروشي خانم مانيا (انواع رداهاي رسمي-شب و ...)
پیام زده شده در: ۱۶:۴۹ شنبه ۲۸ آذر ۱۳۸۳
#75

دارک لرد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۱ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۷ دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
از پیش دافای ارزشی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 821
آفلاین
مانیا(پاشو گذاشته رو پاش) : آخیش چقدر خوبه ! باید بگم تعداد این رودی رو زیاد کنن!
رودی(در حال جارو کردن مغازه) : ای خدا عجب گیزری افتادم!
مانیا: چیزی گفتی؟
رودی: روم به دیوار نه بابا! داشتم میگفتم تو چقدر خوبی!
مانیا: آخی! حالا که اینقدر منو دوس داری برو ظرفا رو هم بشور!
رودی: چی من مرد خونم!
مانیا: ا چیزی گفتی رودی جونم؟
رودی: هین...!؟ گفتم من مرد خونم پس در نتیجه کارای خونه رو من باید انجام بدم...
مانیا: الهی بعدش پس برو آب حوضم بکش!
========
در همین موقع جلوی دفتر ازدواج و طلاق حاجی:::
گیزر: آقا تجمع نکنین دیگه! بابا این چه وضعیه... حاجی در جنگه این گونیا رو نمی بین جلوی دفتر؟ چفیه منو نمی بینین!
یکی اون وسط: اون گونیا که گونی برنجه!
یکی دیگه اون وسط: اونم که دستمال آبدارچیه!
ملت: هووووووووو! جواب مارو بدین!
گیزر: بابا ساکت! چیه مگه موبایل ثبت نام کردین شلوغش می کنین! این ماله ملت ستمدیده قزوینه! پخش بشین! تجمع نکنین!
ملت: برتی بات پرت کنین! هوووووووووووووء!
هووششششششششت!
حاجی: هان چیه! آخ سرم کی به من برتی بات پرت کرد؟ چی تو بود! آواداآسلامیوس! ... روحت شاد برادر شهید شدی!
ملت:
حاجی: چیه حرف حسابت چیه... من دارم با شیکم می جنگم شما اینجا اومدین که چی؟ مزاحم بشین؟ تو... آره نه تو... نه تو نه بابا تو خوشگل نیستی! آهان برادر تو بیا به نمایندگی از ملت صحبت کن!
برادر: اهو ... اهو... حاجی دستم به دامنت...
حاجی:
برادر: یعنی به عبایت! حاجی این رودی دخترای مارو اغفال می کنه... اغفالگره... کمکون کن!
حاجی: اون کیه توی مردم؟ چقدر سیاهه! وای! نیروهای انتحاری شیکم!
نیروی شیکمی!: فقط به خاطر کله صافت ای شیکما! یوهااااااااااا! شپلخ شپلخ! بدبومب!.....
دود... خاک... وغیره...
گیزر: اهو اهو... چه خاکی راه افتاد...
حاجی: اهو اهو... بازم لباسم پاره شد شیکم می کشمت! ....
ملت: حاجی تکلیف ما چیه...
حاجی : من حکم به جهاد میدم! رودی مفسد فی الجادوگرانه! حمله به ردا فروشی مانیا...
=============
داخل ردا فروشی
رودی داره تی می کشه: ای خدا کمرم... وای مچ دستم...
هاگرید: مطمئنی علتش تی کشیدنه؟
رودی: برو بیرون! تو هم اینجا همیشه پلاسی!
صدای بلندگو: لسترج لسترج می کنیمت استرچ! جمعیت تکرار می کنن!
رودی: مااااااااااااا
مانیا(تازه از خواب پاشده) آااااااا... خوب چطور پیش میری رودی عزیزم... کف اینجا که هنوز لکه... صدای چیه؟
رودی: مانیا عزیزم کمک! می خوان منو کش بدن!
بلندگو: اون ای اس ال متحرک رو تسلیم ما کنین!!! وگرنه میاییم تو! بلندگو رو بده من... دیش دنگ دونگ... آخ ...
حاجی: بگو یه دست هم ردای نو با خودش بیاره بیرون...
رودی: مانیا قایمم کن! هلپ هلپ!
مانیا: فرمون!
رودی: فرمون چیه؟
مانیا: همون طلسمه فرمانه خارجیش یادم نیست!
رودی:
مانیا: رودی برو خودت رو تسلیم کن!
رودی: چششششممم(مدل رباتی!)
جمعیت: اومد بیرون شپلخش کنین!!!! حملههههههههه!
حاجی: نه صبر کنین... میگم صبر کنین!!!! اه گوش نمیدین؟ نوشابه اتکشون کنین!
جمعیت:!
حاجی: آهان... خوب حالا رودی معلوم الحال... جوانان رو اغفال می کنی؟ بدون اومدن دفتر من ازدواج می کنی؟ ! گفتم یه روزی به هم می رسیم! بر طبق نظر آسلام برای اینکه گناهانت رو پاک کنی باید با اولین نفری که ازت خاستگاری کرده ازدواج کنی:
جمعیت:
گراپی: هاگر هاگر...!
هاگرید: الهی خواهر خوشبخت شد! خودم تو عروسیت تکنو می زنم!
خواهر هاگر: رودی رودی... :bigkiss:
جمعیت: ماااااااااا
حاجی: نگا نکین! ای ملت بی چشم و رو! اغفال میشین!
گراپی و هاگرید همدیگه رو بغل می کنن:
حاجی:وای این صحنه خیلی احساسی من تحمل ندارم! فقط مواظب باشین که خفه نشه! هوووشششششت!


!ASLAMIOUS Baby!







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.