مانیا(پاشو گذاشته رو پاش) : آخیش چقدر خوبه ! باید بگم تعداد این رودی رو زیاد کنن!
رودی(در حال جارو کردن مغازه) : ای خدا عجب گیزری افتادم!
مانیا: چیزی گفتی؟
رودی: روم به دیوار نه بابا! داشتم میگفتم تو چقدر خوبی!
مانیا: آخی!
حالا که اینقدر منو دوس داری برو ظرفا رو هم بشور!
رودی:
چی من مرد خونم!
مانیا: ا چیزی گفتی رودی جونم؟
رودی: هین...!؟ گفتم من مرد خونم پس در نتیجه کارای خونه رو من باید انجام بدم...
مانیا: الهی
بعدش پس برو آب حوضم بکش!
========
در همین موقع جلوی دفتر ازدواج و طلاق حاجی:::
گیزر: آقا تجمع نکنین دیگه! بابا این چه وضعیه... حاجی در جنگه این گونیا رو نمی بین جلوی دفتر؟ چفیه منو نمی بینین!
یکی اون وسط: اون گونیا که گونی برنجه!
یکی دیگه اون وسط: اونم که دستمال آبدارچیه!
ملت: هووووووووو! جواب مارو بدین!
گیزر: بابا ساکت! چیه مگه موبایل ثبت نام کردین شلوغش می کنین! این ماله ملت ستمدیده قزوینه! پخش بشین! تجمع نکنین!
ملت: برتی بات پرت کنین! هوووووووووووووء!
هووششششششششت!
حاجی: هان چیه! آخ سرم کی به من برتی بات پرت کرد؟ چی تو بود! آواداآسلامیوس! ... روحت شاد برادر شهید شدی!
ملت:
حاجی: چیه حرف حسابت چیه... من دارم با شیکم می جنگم شما اینجا اومدین که چی؟ مزاحم بشین؟ تو... آره نه تو... نه تو نه بابا تو خوشگل نیستی! آهان برادر تو بیا به نمایندگی از ملت صحبت کن!
برادر: اهو ... اهو... حاجی دستم به دامنت...
حاجی:
برادر: یعنی به عبایت!
حاجی این رودی دخترای مارو اغفال می کنه... اغفالگره... کمکون کن!
حاجی: اون کیه توی مردم؟ چقدر سیاهه! وای! نیروهای انتحاری شیکم!
نیروی شیکمی!: فقط به خاطر کله صافت ای شیکما! یوهااااااااااا! شپلخ شپلخ! بدبومب!.....
دود... خاک... وغیره...
گیزر: اهو اهو... چه خاکی راه افتاد...
حاجی: اهو اهو... بازم لباسم پاره شد
شیکم می کشمت!
....
ملت: حاجی تکلیف ما چیه...
حاجی : من حکم به جهاد میدم! رودی مفسد فی الجادوگرانه! حمله به ردا فروشی مانیا...
=============
داخل ردا فروشی
رودی داره تی می کشه: ای خدا کمرم... وای مچ دستم...
هاگرید: مطمئنی علتش تی کشیدنه؟
رودی: برو بیرون! تو هم اینجا همیشه پلاسی!
صدای بلندگو: لسترج لسترج می کنیمت استرچ! جمعیت تکرار می کنن!
رودی: مااااااااااااا
مانیا(تازه از خواب پاشده) آااااااا... خوب چطور پیش میری رودی عزیزم... کف اینجا که هنوز لکه...
صدای چیه؟
رودی: مانیا عزیزم کمک! می خوان منو کش بدن!
بلندگو: اون ای اس ال متحرک رو تسلیم ما کنین!!! وگرنه میاییم تو! بلندگو رو بده من... دیش دنگ دونگ... آخ ...
حاجی: بگو یه دست هم ردای نو با خودش بیاره بیرون...
رودی: مانیا قایمم کن! هلپ هلپ!
مانیا: فرمون!
رودی: فرمون چیه؟
مانیا: همون طلسمه فرمانه خارجیش یادم نیست!
رودی:
مانیا: رودی برو خودت رو تسلیم کن!
رودی: چششششممم(مدل رباتی!)
جمعیت: اومد بیرون شپلخش کنین!!!! حملههههههههه!
حاجی: نه صبر کنین... میگم صبر کنین!!!! اه گوش نمیدین؟
نوشابه اتکشون کنین!
جمعیت:!
حاجی: آهان... خوب حالا رودی معلوم الحال... جوانان رو اغفال می کنی؟ بدون اومدن دفتر من ازدواج می کنی؟ ! گفتم یه روزی به هم می رسیم!
بر طبق نظر آسلام برای اینکه گناهانت رو پاک کنی باید با اولین نفری که ازت خاستگاری کرده ازدواج کنی:
جمعیت:
گراپی: هاگر هاگر...!
هاگرید: الهی خواهر خوشبخت شد! خودم تو عروسیت تکنو می زنم!
خواهر هاگر: رودی رودی... :bigkiss:
جمعیت: ماااااااااا
حاجی: نگا نکین! ای ملت بی چشم و رو! اغفال میشین!
گراپی و هاگرید همدیگه رو بغل می کنن:
حاجی:وای این صحنه خیلی احساسی من تحمل ندارم!
فقط مواظب باشین که خفه نشه! هوووشششششت!