جام آتش!

لوگوی هاگوارتز

رویداد جام آتش

۵ اردیبهشت تا ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

جام آتش

آماده‌اید شاهد یکی از بزرگ‌ترین و نفس‌گیرترین رقابت‌های تاریخ هاگوارتز باشید؟ جام آتش بازگشته، و این‌بار نه‌تنها جادوآموزان برجسته، بلکه چهار گروه افسانه‌ای هاگوارتز در جدالی سهمگین برای کسب افتخار نهایی رو در روی هم قرار می‌گیرند. از ۵ اردیبهشت تا ۲۶ اردیبهشت، همه‌چیز در هاگوارتز رنگ رقابت به خود می‌گیرد؛ جادو، شجاعت، نبوغ و اتحاد به آزمون گذاشته می‌شود و تنها یک گروه می‌تواند قهرمان نهایی لقب بگیرد. تماشاگران عزیز، شما دعوت هستید تا از نزدیک شاهد این ماجراجویی باشید، پست‌ها را بخوانید، از خلاقیت‌ها لذت ببرید و با گروه خود همدل شوید. این فقط یک مسابقه نیست؛ جشن شکوه جادوی ناب است!

مشاهده‌کنندگان این موضوع: 1 کاربر مهمان
پاسخ: اتاق تسترال‌ها
ارسال شده در: شنبه 16 فروردین 1404 17:12
تاریخ عضویت: 1403/05/22
تولد نقش: 1403/05/22
آخرین ورود: دیروز ساعت 00:48
از: گور برخاسته.
پست‌ها: 180
رهبر مرگخواران، مشاور دیوان جادوگران
آفلاین
خلاصه:
تسترال‌های لردسیاه گذاشتن و رفتن. لرد از مرگخوارا می‌خواد که براش یه تسترال پیدا کنن. مرگخوارا یه تسترال پیدا میکنن اما اون تسترال ادعا داره لرد سرزمین تسترالهاست و میخواد با لرد سیاه و مرگخوارا رقابت کنه. برای اینکه رقابت برابر باشه لردسیاه رو هم تبدیل به تسترال میکنه و ادعا میکنه از لرد بهتره. لرد- تسترال و تسترال قرار میذارن که باهم مسابقه بدن و ببینن کدومشون بهتره و برای اولین مسابقه مسیر یابی رو انتخاب میکنن و بعد از کلی کشمکش تسترال تصمیم میگیره خودش مقصد مسابقه مسیریابی رو انتخاب کنه.

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

تسترال که از شلوغی و سر و صدای مرگخواران استفاده کرده بود، روی پاهای جلوی بلند شد و در طی اجرای یک صحنه سینمایی با تم مختارنامه گفت:
- مقصد همه خونخواران عالم قصابی است!

بعد هم به سرعت به راه افتاد و قبل از اینکه لرد بتواند بپرسد " کدام قصابی؟" از نظرها محو شد و نقشه را نیز با خودش برد.

لرد اخمی کرد و با حالت قهر گفت:
- تقصیر شماهاست! ما الان جا ماندیم! کسی حق ندارد ما را جا بذارد!

مرگخواران در جهت های مختلف جامه دریدند و بسیار شیون و زاری نمودند تا جایی که لرد داد زد:
- بسه! سرمان رفت! فعلا دماغمان میخارد! بیایید ما را بخارانید!

اگرچه مرگخواران عاشقان لرد بودند و لرد کراش اعظم آن جمع بود ولی هیچ کس آنقدر روی لرد کراش نداشت که مایل به خاراندن دماغ مرطوب یک تسترال باشد، حتی اگر آن تسترال لردولدمورت باشد. در نتیجه بعد از این درخواست لرد سکوت معذب کننده ای همه جا را فرا گرفت و کسی برای کمک به لرد پیش قدم نشد.

- چه غلطا! ما را نمیخارید؟.... اگر فقط سم نداشتیم... میدانستیم چه کنیم!.... هی تو! میپری وسط و نقشه میدهی به رقیب ما؟ بیا ما را بخاران!

واضح بود که مقصود لرد از این صحبت؛ تریلانی است که به طرز کودکانه ایی سعی میکرد خودش را پشت گوی پیشگویی اش پنهان کند.

- ما تسترال شدیم... کور که نشدیم! بیا ما را بخاران! وگرنه میاییم و تو را میخارانیم! به روش خودمان!

تریلانی که میدانست توانایی و تحمل خارانده شدن توسط لرد را ندارد با بی میلی جلو رفت و مشغول خاراندن دماغ لرد شد. دماغ لرد مانند دماغ هر تسترالی مرطوب و لزج بود و تریلانی با بالا آوردن محتویات معده اش فاصله چندانی نداشت، بنابراین سعی کرد حواس لرد را از خارش دماغش پرت کند و گفت:
- میدونید ارباب! در مورد مسابقه... من لوکیشنشو زدم توی یِس! نیازی به جی پی اس نداریم!

لرد با شنیدن کلمه مسابقه هوشیار شد و سرش را از دستان تریلانی دور کرد.
- مسابقه یادمان رفت!... چی چی را زدید در چی چی؟

تریلانی که داشت دست خیسش را با ردایش پاک میکرد با لبخند بزرگی گفت:
- منظورم اینکه مقصد رو وارد برنامه مسیریابی "یِس" کردم! الان فقط باید مسیر رو دنبال کنیم!

بعد از این حرف، تریلانی نقشه عجیبی را بیرون کشید که رویش یک مسیر با رنگ آبی مشخص شده بود و میدرخشید. تریلانی که صورت متعجب تسترالی لرد را دید، ادامه داد:
- تازه سخن گو هم هست!

در همان لحظه صدای زنانه ایی از نقشه به گوش رسید.
- آماده ایی؟ بزن بریم!... به چپ بپیچید!

لرد با غرور شیهه ای کشید و گفت:
- مرگخواران به پیش! میرویم به قصابی!

مرگخواران هورا کشیدند و وایکینگ وار به چپ پیچیدند.

البته هیچ کس خبر نداشت که مسیریاب یِس آنقدرها هم دقیق نیست و همیشه مسیر درست را نشان نمیدهد.
THERE IS NO GOOD OR EVIL.THERE IS ONLY POWER, AND THOSE TOO WEAK TO SEEK IT
پاسخ به: اتاق تسترال‌ها
ارسال شده در: سه‌شنبه 30 بهمن 1403 00:51
تاریخ عضویت: 1403/11/27
تولد نقش: 1403/11/30
آخرین ورود: امروز ساعت 11:39
از: هر جا که بخوام!
پست‌ها: 109
مدیر کل دیوان جادوگران، ارشد ریونکلاو، بانکدار گرینگوتز
آفلاین
لرد-تسترال و تسترال، هر دو ابتدا نگاهی به هم می‌ندازن و بعد هر دو همزمان سرشونو جلو میارن تا ببینن نقطه‌ای که سیبل برای مسابقه در نظر گرفته کجاست. اما نتیجه‌ای که حاصل می‌شه اینه که کله‌ی هردوشون محکم به هم برخورد می‌کنه!

روونا رو شکر که تسترال‌ها شاخ نداشتن وگرنه علاوه بر جا به جا شدن مخشون بر اثر اون ضربه محکم، خب... خون و خونریزی هم راه میفتاد.

- ابله! حواست کجاست! اینجا ما اربابیم و ما بر همه‌کس و همه‌چیز مقدم هستیم!
- نه دیگه ببین، از وقتی که تسترال شدی با من تو یه سطح قرار گرفتی. تازه اگه ببازی که من اربابت می‌شم.

لرد-تسترال دست از بحث کردن با تسترال برمی‌داره، چون بالاخره تسترال، تسترال بود و گویند بحث کردن با تسترال فقط نشون می‌ده که چقد خودت تسترالی حتی اگه واقعا در اون لحظه بدنت تسترال باشه. به جاش دستشو بالا میاره تا نقطه برخورد رو ماساژ بده که یهو می‌بینه دست نداره و سُم داره. خب عادت کردن به تسترال بودن که به این سادگیا نیست.

بنابراین لرد-تسترال ابتدا نگاهی عبوسانه به تسترال می‌ندازه و بعد با چهره‌ای آروم به سمت مرگخوارانش برمی‌گرده.
- ما سرمون درد گرفت!

همون موقع هزاران دست با هزاران پارچه و کیسه آب گرم و سرد جلوی لرد ظاهر می‌شه. حقیقتا که انتخاب سختی پیش روی لرد بود که از کدوم ابزار برای کاهش دردش کمک بگیره.
- چون خیلی مشتاق هستین، اجازه می‌دیم نوبتی به سر ما رسیدگی کنین.

بنابراین صفی تشکیل می‌شه و مرگخوارا به نوبت می‌رن که به لرد خدمت‌رسانی کنن. تو همین مدت، تسترال که لرد رو مشغول می‌بینه، جلو می‌ره و به نقشه نگاهی می‌ندازه که هنوز انگشت لاک‌زده‌ی سیبل روش بود.
- هممم... من مکانو پسند می‌کنم!

لرد که با شنیدن این حرف می‌بینه از غافله جا مونده، با حرکت دستش مرگخوارا رو مرخص می‌کنه. وقتش بود که اونم از مکان آگاه بشه تا مسابقه بتونه رسما آغاز بشه!
🦅 Only Raven 🦅
پاسخ به: اتاق تسترال‌ها
ارسال شده در: جمعه 12 بهمن 1403 20:13
تاریخ عضویت: 1403/11/10
تولد نقش: 1403/11/12
آخرین ورود: امروز ساعت 10:19
از: گوی پیشگویی!
پست‌ها: 85
کدخدای هاگزمید
آفلاین
درست قبل از اینکه درگیری بین دو طرف بیش از حد بالا بگیره و با خون و خونریزی به اتمام برسه، صدای انفجاری به گوش میرسه و همه رو متوجه خودش میکنه.

بـــــــــــــــــــــــوم!

- صدای چی بود؟
- ما منفجر شدیم؟

لرد مشغول بررسی خودش میشه تا ببینه خودش بوده که منفجر شده یا نه. بلاخره این اهمیت زیادی داشت که لرد آسیبی نبینه.

- ما منفجر نشدیم!

این خبری بود که لرد بعد از اتمام بررسی خودش اعلام کرد!

- پس کی بود ترکید؟

البته که این هم سوالی بود که لرد مطرح کرد!

زنی با موهای فرفری، عینک ته استکانی، سیبیل چنگیزی و النگوهایی که از مچ دست تا نزدیکای دماغش میرسید، در حالی که داشت تیکه های موجود منفجر شده رو از روی لباسش پاک میکرد جواب این سوال رو داد!
- من برای اون لرزون پاتیل به دست سرنوشت تیره و تاریک پیشگویی کرده بودم، بهش گفته بودم توی گوی بلورینم چی دیدم ولی اون باور نکرد. حالا هم برای شما محل سفرتون رو پیشگویی کردم!

سیبل تریلانی بعد از گفتن این جمله انگشت لاک زده اش رو به سمت نقشه گرفت، درست جایی که چشم هکتور در حالی که حتی بعد از مرگ هم میلرزید، روی نقطه ای روی نقشه متوقف شده بود!
تصویر تغییر اندازه داده شده

تویی که داری این پیام رو میخونی... برات مرگی دردناک پیشگویی میکنم! مرگی با سوراخ شدن انگشتت با دوک... نه چیزه... با اولین چیزی که بهش دست میزنی!


پاسخ به: اتاق تسترالها
ارسال شده در: یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 11:28
تاریخ عضویت: 1403/01/23
تولد نقش: 1403/01/24
آخرین ورود: جمعه 5 اردیبهشت 1404 02:20
از: ایستگاه رادیویی
پست‌ها: 307
آفلاین
لرد-تسترال و تسترال اول به نقشه، بعد به هم‌دیگه نگاه میکنن.

- ما همیشه دوست داشتیم بریم اینجا بستنی بخوریم.
- کار بیهوده‌ایه برای یه تسترال و یه لرد.

لرد-تسترال نفس عمیقی کشید که با صدایی شبیه شیهه شنیده شد و کظم غیظ کرد و صبر کرد تا تسترال ایده بده.

- من همیشه دوست داشتم اینجا برم شکار کنم...
- مگه تسترال‌ها علف و گیاه نمی‌خورن؟
- نه بابا! علف و گیاه کجا بود؟ گوشت‌خواریم ما! تازه مثل کوسه به بوی خون هم جذب میشیم و دهنمون آب میفته.

لرد-تسترال به فکر فرو رفت. تا به حال راجع به رژیم غذایی تسترال‌ها فکر نکرده بود، حتی با اینکه خودش اتاقی پر از تسترال‌های گوش به فرمانش رو داشت، که البته در اون زمان تحت فرمانش نبودن دیگه. بعد، دل سیاه و تسترالی لرد تنگ شد، و فهمید که با دونستن رژیم غذایی تسترال‌ها، حداقل یکی از دلایلش برای نفرت از تسترال بودن کم شده، که خب اتفاقی نبود که لرد-تسترال انتظارشو داشته‌باشه، و بنابراین غافلگیر شد.
- اربابی هستیم غافلگیر شده الان.
- تازه هنوز انتخاب نکردید که کجا می‌خواید برید!

لرد-تسترال و تسترال یه نگاه به هم کردن و یه نگاه به گابریل که لبخندش کل صورتش رو پوشونده بود و نقشه رو جلوشون نگه داشته بود.
- انتخاب کنیم؟
- آره به نظرم دیگه، یه پست طول دادیم انتخاب کردنو.
- میتونیم بیشترم طول بدیم‌ها!
- شاید هم حق با تو باشه.
Smile my dear, you're never fully dressed without one
پاسخ به: اتاق تسترالها
ارسال شده در: جمعه 21 اردیبهشت 1403 12:56
تاریخ عضویت: 1403/01/23
تولد نقش: 1403/01/24
آخرین ورود: شنبه 23 فروردین 1404 18:09
از: اعماق خیالات 🦄🌈
پست‌ها: 641
آفلاین
لرد-تسترال نمی‌دونست جی‌پی‌اس چیه که حالا تسترالا به نوع سرخودش مجهز هستن، ولی به هر حال به نظرش مسابقه ساده‌ای میومد.
- خیله خب! مرگخوارانمان نقشه‌ای برای ما بیاورید!

مرگخوارا به تکاپو میفتن و به امید یافتن نقشه‌ای شروع به جستجوی سرتاسر خونه می‌کنن. لرد-تسترال متوجه می‌شه که تسترال داره زیر زیرکی بهش می‌خنده.
- چته؟ چرا جوری شیهه می‌کشی انگار داری به ما می‌خندی؟
- چون خیلی زود به تسترال بودن عادت کردی و به این سرعت داری به مرگخوارانت سواری می‌دی!
- چی؟ ما؟ سواری؟

لحظاتی طول می‌کشه تا لرد بتونه جملات تسترال رو پردازش کنه و عادت‌های دوست‌نداشتنی مرگخوار تازه‌واردش رو به یاد بیاره.
- گـــــــــــابـــــــــــــریـــــــــــــل! اگه دستم بهت نرسـ...
- سُم! الان دیگه سُم داری به جا دست!

لرد-تسترال ابتدا لگدی نثار تسترال می‌کنه و بعد سرش رو به سمت گابریل که پشتش سوار شده بود می‌چرخونه.
- کی به تو اجازه داد سوار ما بشی؟
- ارباب نقشه خواستین. نقشه آوردم براتون.

گابریل که به محض یافتن نقشه برای رسوندن این خبر فرخنده به اربابش رو کول لرد سوار شده بود، حالا با جهشی از پشت لرد-تسترال پایین میاد و نقشه رو جلوی هر دو تسترال پهن می‌کنه.
- کجا می‌خواین برین؟
پاسخ به: اتاق تسترالها
ارسال شده در: جمعه 31 فروردین 1403 19:52
تاریخ عضویت: 1397/05/27
تولد نقش: 1398/04/17
آخرین ورود: چهارشنبه 3 اردیبهشت 1404 11:22
از: گیل مامان!
پست‌ها: 792
آفلاین
خلاصه:

تسترال‌های لردسیاه گذاشتن و رفتن. لرد از مرگخوارا می‌خواد که براش یه تسترال پیدا کنن. مرگخوارا یه تسترال پیدا میکنن اما اون تسترال ادعا داره لرد سرزمین تسترالهاست و میخواد با لرد سیاه و مرگخوارا رقابت کنه. برای اینکه رقابت برابر باشه لردسیاه رو هم تبدیل به تسترال میکنه اما لرد اصلا از تسترال شدنش راضی نیست.
____________

-ما میل نداریم تسترال باشیم. ما اربابیم! به قیافه ما میخورد که یک تسترال باشیم؟

سر مرگخواران با دیدن بال های خفاش مانند، بدن چرمی و دم دراز لرد سیاه تا نیمه پایین رفت ولی بلافاصله با دیدن چشم های سرخ رنگش، سر هایشان را به علامت منفی تکان دادند.

-اصلا این ملعون چه رقابتی با ما دارد؟ بگو ببینیم چگونه می خواهی با ما رقابت کنی؟

لرد تسترال از لحن لرد سیاه اصلا خوشش نیامده بود ولی قصد داشت در رقابت او را به چالش بکشد.
-چند مرحله رقابت برگزار میکنیم. اگر بتونی منو شکست بدی من به شکل قبلی برمی گردونمت...اما اگر نتونی، تا ابد به شکل تسترال می مونی و باید بیای به سرزمین تسترالا و بهم خدمت کنی.
-ما به هیچکس خدمت نمیکنیم. همه به ما خدمت میکنند.

لرد سیاه چاره دیگری نداشت. به هر حال فعلا تبدیل به تسترال شده بود و باید به شکل قبلی اش باز می گشت.
-ما می پذیریم. مرحله اول رقابتت چیست؟

برقی در چشمان لرد تسترال درخشید. می دانست لرد سیاه چاره دیگری جز پذیرش ندارد. حالا که فرصتش پیش آمده بود باید تا می توانست برتری لردانه اش را به رخ لرد سیاه می کشید.
-مرحله اول مسیریابیه. ما تسترالا جی پی اس سرخود داریم. حالا یک مکان که دوتامون تا حالا نرفتیم تعیین میشه. هر کدوممون که تونست سریع تر و دقیق تر، خودشو به اون مکان برسونه برنده این مرحله ست.
In mama's heart, you will always be my sweet baby
پاسخ به: اتاق تسترالها
ارسال شده در: چهارشنبه 27 اردیبهشت 1402 10:17
تاریخ عضویت: 1398/11/26
تولد نقش: 1399/12/06
آخرین ورود: جمعه 22 فروردین 1404 23:20
از: خونه کله زخمی...
پست‌ها: 84
آفلاین
مرگخواران، خسته و عصبانی به مرلینگاه رسیدند.
- عررررررر!
- عررررررررررر!
-عرررررررررررررر!
مرگخواران که با شنیدن صدای عر های ممتد لرد و لرد-تسترال خیال کردند که جنگی درحال وقوع است، با یک حرکت ضربتی قدرتی، آواداکداورا گویان وارد مرلینگاه شدند.
_آوادا....
- بیارینش پیش من!
هیچ مرگخواری تکانی به خودش نداد.
- تو سرکارمون گذاشتی.
- مگه به گرینگوتز نرفتین؟
- چرا رفتیم! طبقه اخر کاملا خالی بود.
- طبقه اخر از اول یا آخر از آخر؟
- اول از آخر!
- وسط از اول!
-اول از...
-عرررررر!
چرا تو از ما طلبکاری؟ تو مارو سرکار گذاشتی! کسی که باید عصبانی بشه تو نیستی!
- اینطور که معلومه، شما اصلا گرینگوتز این دنیا رو نمیشناسین. شما فریب خوردین. باید به طبقه آخر از آخر میرفتین!
مرگخواران بار دیگر نگاهی را با هم رد و بدل کردند.
لرد ولدمورت، دیگر از تسترال بودن خسته شده بود. علاوه بر آن واقعا هم خسته شده بود و خوابش می آمد. پس خمیازه بلند و آبداری کشید که باعث شد قطره اشکی از گوشه چشم چپش پایین بلغزد.
- نبینم غمتو ستوون!
- ما ستون نیستیم.
- داشمی به مولا!
لرد-تسرتال بعد از گفتن این جمله لرد را تسترال گونه در آغوش کشید.
لرد، کرک و پرهای تسترالی اش و مرگخواران چوبدستی هایشان از این تغییر حالت لرد-تسترال ریخته بود، اینبار با تعجب به او نگاه کردند.
لرد-تسترال متوجه حرکت عجیبش شده بود.
- اهم اهم! بگذریم. زود برین دنبال کارتون. دیگه نمیتونم منتظر بمونم.
EVEN IN DEATH MAY I BE TRIUMPHANT

تصویر تغییر اندازه داده شده
پاسخ به: اتاق تسترالها
ارسال شده در: یکشنبه 17 اردیبهشت 1402 16:53
تاریخ عضویت: 1401/04/10
تولد نقش: 1401/08/22
آخرین ورود: چهارشنبه 26 دی 1403 19:09
از: جایی در ناکجاآباد
پست‌ها: 20
آفلاین
ارباب تسترال ها و لرد_تسترال مرگخواران را با عرعر هایشان بدرقه کردند.

_ عرررر!
_ عررررررررر!
_ عررررررررررررررر!

هربار یکی عر میزد دیگری سعی میکرد بلندتر عر بزند تا خود را ارباب تر و قدرتمندتر جلوه دهد. هرچقدر که میگذشت عرها گوشخراش تر می شدند جوری که انگار در یک تصمیم مشترک مسابقه عر زنی راه انداخته بودند! لرد_ تسترال گلویش خشکیده بود. او باید بلندتر از هرکسی عر بزند. او باید ارباب تسترال ها باشد. او باید بلندترین عر را در میان همه تسترال ها از آن خود کند. خود را آماده کرد تا جوابی محکم به ارباب تسترال ها دهد. گلویش را صاف کرد. وقت عرنمایی او رسیده بود.

_عرر...عههههههه!

لرد _تسترال حس می کرد نمی تواند بشنود. صدای زنگ در سرش می پیچید. آیا این صدای عر خودش بود؟ از این کارش به خود بالید. حالتی شبیه لبخند بر دهان تسترالی اش نقش بست. با خود فکر کرد حتما ارباب تسترال ها را سرجایش نشانده است. به همتای تسترالی اش نگاه کرد و او را درحال هن هن کردن دید. آیا به خاطر شدت صدا اینگونه شده است؟ پس بیشتر به خود بالید و خود را در سرزمین تسترال ها روی تخت پادشاهی تصور کرد که تسترال های زیادی به او تعظیم می کنند. در خیالات خود غرق بود که ناگهان ده ها تسترال اطرافش را احاطه کردند. با خود فکر کرد حتما اینقدر صدای عرش بلند بوده که سراغ او آمده اند.

_عررررررر!

برای این که او را بشناسند عری کشید اما تسترال ها دور ارباب تسرال ها حلقه زدند و به او تعظیم کردند. ارباب تسترال ها با خودستایی نعره ای کشید و به لرد_تسترال نگاه کرد انگار او را به مبارزه دعوت می کند.


گرینگوتز


_یعنی چی که تو آخرین طبقه گلی نیست؟
_ گفتم که! چندبارم چک کردم گلی اونجا نبود!
_ مگه میشه؟ گفت تو آخرین طبقه صندوق بعد از صندوق اون پیرمرد...دامبلدور.
_ بابا میگم رفتم هرچقدر گشتم پیدا نکردم. تازه نازک نی ام رو هم گم کردم.
_پووووفففف!

بلاتریکس با ناراحتی دستش را روی صورتش گذاشت. ایوان یه کم صبر کرد بلاتریکس آروم بشه و بعدش پرسید:

_یعنی رسما سرمون شیره مالیده؟

همه اونقدر غرق در ناراحتی بودن که جواب ندادن تا اینکه تری بوت گفت:

_ چرا منتظرین باید برگردیم دیگه!
سرم را کلاه گذاشتند گفتند کلاه گروهبندی است، گروهم را مشخص کردند و کلاه برداری کردند، دیدند ردایم پاره است به من وصله چسباندند، دیدند کفش ندارم برایم پاپوش دوختند، ریاضیات حالیم نبود پس حسابم را رسیدند، روزگار واقعا جادویی است زیرا هیپوگریفمان تخم نمیگذارد اما شیردالمان هرروز می زاید! آری اینگونه بود که جادوگر شدم...
پاسخ به: اتاق تسترالها
ارسال شده در: سه‌شنبه 15 فروردین 1402 12:41
تاریخ عضویت: 1398/11/26
تولد نقش: 1399/12/06
آخرین ورود: جمعه 22 فروردین 1404 23:20
از: خونه کله زخمی...
پست‌ها: 84
آفلاین
مرگخواران باز هم نگاهی را با هم رد و بدل کردند.
مرگخواران خیلی بیشتر نگاهی را با هم رد و بدل کردند.
مرگخواران میخواستند که نگاهشان را تا منتهی الیه جایی که می توانستند با هم رد و بدل کنند که ارباب تسترال و لرد در کمال تعجب با هم عر زدند و خواستار توقف این نگاه ها شدند.

- بهتره زودتر بریم و این گلو از گرینگوتز بدزدیم.
- بدون چوبدستی جادو میکنی؟! اینو که ما هم میدونیم. مشکل اینه چطور باید بریم گرینگوتز و بدون اینکه کسی متوجه بشه گلو از اونجا بدزدیم.
- من یه ایده دارم. ایوان! میتونی وقتی که دستت از بدنت جدا شده کنترلش کنی؟

نگاه مرگخواران اینبار به جای رد و بدل شدن بین یکدیگر به ایوان روزیه دوخته شد!
ایوان درحالی که استخوان لگنش را که تازه سرجایش گذاشته بود، تمیز می کرد سرش را با بی میلی به نشانه تایید تکان داد.

- خب اینم روشمون برای اینکه گلو از گرینگوتز بدزدیم.
- حالا چطور باید دست منو ببریم گرینگوتز، مهم تر از اون اینه که ما اصلا جای اون گلو نمیدونیم.
- گل، داخل آخرین طبقه گرینگوتزه. درست بعد از صندوق دامبلدور.
- عرررررررررررررررررررررررررررررر

لرد با شنیدن نام دامبلدور علاوه بر اینکه توجه مرگخواران را به خودش جلب کرد، بلکه احساس گرمی ناخوشایندی را درست در جایی که پوشک بود حس کرد.

- اینجارو نگاه کن.....

لرد فرصت نداد که تری جمله اش را کامل ادا کند و دوباره او را نقش زمین کرد.

- عررررررررر

مرگخواران احساس کردند که این عر نشانه عصبانیت لرد است و بهتر است لرد را با ارباب تسترال ها تنها بگذارند.

بیرون از مرلینگاه

- ایوان! آماده ای؟
- فکر میکنم باشم!
- پیش به سوی گرینگوتز...

EVEN IN DEATH MAY I BE TRIUMPHANT

تصویر تغییر اندازه داده شده
پاسخ به: اتاق تسترالها
ارسال شده در: یکشنبه 4 دی 1401 18:42
تاریخ عضویت: 1401/09/28
تولد نقش: 1401/10/02
آخرین ورود: یکشنبه 25 شهریور 1403 15:30
از: شما به ما چیزی نمی ماسه
پست‌ها: 40
آفلاین
قضیه پیچیده شده بود. تسترال شدن لرد از یک طرف و مثانه اش از طرفی دیگر. لرد زیاد از این خوشحال نبود که در ملا عام کارش را بکند و همه جا را به گند بکشد. دوست داشت مثل همیشه به مرلینگاه برود و تا نیم ساعت از آرامشش استفاده کند، هنگامی که بقیه برای ورود به آن ضجه میزنند.
ولی چاره ای نبود، نه برای او! برای مرگخواران. مرگخواران باید او را به مرلینگاه میبردند. مرلینگاه در طبقه بالا بود، بلاتریکس در جلو قرار داشت و آدرس میداد، بقیه مرگخوارا اطراف لرد را گرفته بودند، دیزی کران هم از پشت قصد داشت کمک برساند که بالا بروند.

_چقدر دیگه مونده؟ ... آخ

لگد های بی امان لرد، امان از دیزی بریده بود.
مرگخواران در این فکر بودند اصلا چه کسی بود که ایده تاسیس مرلینگاه را در طبقه دوم داده بود؟

_بپیچ راست... فقط یکم دیگه مونده ها... حالا بگیر چپ... چپ! ... مالیدی آقا! مالیدی

با هر مشقتی بود لرد را به مرلینگاه رساندن. حالا قصد داشتن او را واردش کنند. در این هنگام سم های لرد بر سک و صورت تری بوت که قصد داشت لرد را جا کند فرود میامد.

_نمیره تو.
_چی؟
_گیر کرده، هیجوره نمیره تو با این بال های زمخت.

لرد نگاهی به تری بوت کرده و سمش را وارد دهانش میکند.

_برگردید آقا به بن بست خوردیم!
_شوخی میکنی دیگه؟ من این پشت کمری برام نمونده
_همینو بگیری عقب حله ها، فقط یکم برو راا...

مرگخواران تعادل خود را از دست داده و مانند سیلی از بالا پله ها به پایین جاری میشوند.
دیگر صبری برای لرد باقی نمانده بود، باید هر چه سریعتر فکری به حال این موضوع میکردند. ایوان روزیه که دست گمشده اش را زیر هکتور پیدا کرده بود و در دست دیگرش گرفته بود تا جایش بزند فکری داشت.
_چطوره که لرد رو پوشک کنیم؟

همین ایده کافی بود که لرد جف سم به صورتش هجوم ببرد و کله اش را مانند توپی به گوشه اتاق پرت کند.

_بنظر که لرد خیلی از این ایده استقبال کردن.

ایده ایوان، فکر بدی نبود، اما چگونه؟ آنها نه کودکی داشتند و نه تجربه ای در این مورد؛ در این هنگام بود که همه نگاهشان به سمت نارلک رفت.
_اصلا فکرشم نکنید.

لحظه ای بعد، لرد تسترال پوشک شده با چهره ای عبوس و ناراحت روبه روی انبوهی از مرگخواران در کنار ارباب تسترال ها نشسته بود، و نیز نارلک بی پر و افسرده یک طرف و ایوانی که جمجمه استخوانیش را زیر بغل زده بود طرف دیگر در آن جمع به چشم میخورد.

_قربونش برم تا حالا شاد تر و شاداب تر از الان ندیده بودمش

لرد عری سر داد و و مرگخواران رو به ارباب تسترال ها کردند تا ببینند لرد چه می خواهد.
_تشنشه، آبمیوه می خواد.

کسی داوطلب نبود. بلاتریکس چند بار پشت تری بوت میزند.
_دست تورو میبوسه.

کسی دستش را نمیبوسید، در واقع نگران بود که او هم مزه سم لرد را بچشد.
لحظه ای بعد تری بوت لرزان و آرام نزدیک لرد شد تا قوطی به همراه نی را در دهانش بگذارد. و گذاشت! لرد هورتی عمیق کشید و بخشی از آبمیوه را بلعید.
_نوش جان

انگار لرد چندان هم آرام نشده بود و سمی را نثار تری بوت کرد که نیشش تا بناگوش باز بود.
مرگخواران در این فکر بودند که حالا باید چکار کرد؟ تا همیشه که نمیتوانند با یک لرد تسترال شده دست و پنجه نرم کنند؟ تنها راه حل آنها مراجع به ارباب تسترال ها بود.

_جناب ارباب تسترال ها، راهکار چیست، چجوری لرد رو به حالت اولیه برگردونیم؟

ارباب تسترال ها نگاهی معنا دار به مرگخواران انداخت و لحظه ای سکوت حکمفرما شد.
_اونوقت شیتیل ما چی میشه؟

مرگخواران می خواستند جواب این تسترال طماع را بدهند، اما هم خودشان هم تسترال میدانستند که فقط او راه حل را میداند. البته موضوع دیگر این بود که اساسا نمیدانستند یک تسترال چه می خواهد و چگونه باید برایش تامین کنند.

_تو چی از جون ما می خوای آخه؟
_راستش، ما یه دوران جوانی داشتیم، خیلی خوشگل و رو فرم بودیم و مثل یک ستاره میدرخشیدیم. ما هنوزم سودا اون روزا رو داریم و برای اثبات لیاقت اربابی خودمان دنبال گلی میگردیم که ما رو برمیگردونه به اون دوران.
_آره ما هم همچین گلی داریم، هکتور بعضی وقتا قبل آزمایشاش مصرف میکنه همچین حسی دست میده بهش.
_نه ما اون گلی که میگیم در ارتفاعات کوه های جزایر مرگ هست که برای بدست آوردنش باید از یک اژدها سه سر و ارتشی از کروکودیل های جهنده و پاره ای از موجودات و معما های دیگه رد بشید و در یک شکاف از سنگ که در نزدیکی پرتگاه سستی قرار داره، گلی که رشد کرده رو وردارید و بیارید.

ارتش مرگخوار نگاهی را رد و بدل کردند، آنها توانایی خیلی کار ها را داشتند، اما بعید میدانستند در این مورد کاری از دستشان برآید، حداقل آن کروکدیل های جهنده که خیلی کار را خراب کرده بود.

_البته یک نمونه دیگه هم وجود داره، که تو گرینگوتز نگهداری میشه و باید بهش دستبرد بزنید و از سد بزرگ امنیتیش رد بشید.

مرگخواران بار دیگر نگاهی را با هم رد و بدل کردند.
ویرایش شده توسط گرینگوت در 1401/10/5 11:45:05