جام آتش!

لوگوی هاگوارتز

رویداد جام آتش

۵ اردیبهشت تا ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

جام آتش

آماده‌اید شاهد یکی از بزرگ‌ترین و نفس‌گیرترین رقابت‌های تاریخ هاگوارتز باشید؟ جام آتش بازگشته، و این‌بار نه‌تنها جادوآموزان برجسته، بلکه چهار گروه افسانه‌ای هاگوارتز در جدالی سهمگین برای کسب افتخار نهایی رو در روی هم قرار می‌گیرند. از ۵ اردیبهشت تا ۲۶ اردیبهشت، همه‌چیز در هاگوارتز رنگ رقابت به خود می‌گیرد؛ جادو، شجاعت، نبوغ و اتحاد به آزمون گذاشته می‌شود و تنها یک گروه می‌تواند قهرمان نهایی لقب بگیرد. تماشاگران عزیز، شما دعوت هستید تا از نزدیک شاهد این ماجراجویی باشید، پست‌ها را بخوانید، از خلاقیت‌ها لذت ببرید و با گروه خود همدل شوید. این فقط یک مسابقه نیست؛ جشن شکوه جادوی ناب است!

مشاهده‌کنندگان این موضوع: 1 کاربر مهمان
پاسخ به: اشعار جادویی
ارسال شده در: یکشنبه 16 دی 1403 18:54
تاریخ عضویت: 1398/02/25
تولد نقش: 1398/03/01
آخرین ورود: دیروز ساعت 21:20
از: دستم حرص نخور!
پست‌ها: 387
داور دوئل، فروشنده
آفلاین
این بازی که نامش هست کوئیدیچ
هرسال برای ما شده پاپیچ!

لعنت به برادران ویزلی!
پرسی و فرد، رونالد و چارلی!

ما را چه که بازیکن نیاز است؟
یا که محتوا بی‌امتیاز است؟

اژدها اگر انار می‌خورْد
از سردی هندونه نمی‌مرد!
بسوز! شعله‌ور شو، با اشتیاق. چنان بسوز که گرمای وجودت رو بشه حس کرد...
پاسخ به: اشعار جادویی
ارسال شده در: چهارشنبه 31 مرداد 1403 22:14
تاریخ عضویت: 1402/04/14
تولد نقش: 1402/04/15
آخرین ورود: یکشنبه 2 دی 1403 19:57
از: تو قلب کسایی که دوستم دارن!
پست‌ها: 208
آفلاین
این اشعار(؟ هرچیزی که اسمشو میذارین) توسط شاعرشون رودولف لسترنج، قبلنا تو چت باکس منتشر شده و اینجانب فقط اونا رو جمع آوری کردم. چون پیامای چت باکس زود پاک میشن اینجا قرارشون میدم تا یادگاری برای آیندگان بمونه.
توجه!: هیچ دخل و تصرفی صورت نگرفته اما اگه حس می کنین جایی از شعر ها طور دیگه ای بود بهم اطلاع بدین لطفا.



بزن پدال تو رکاب خودت تهش میبینی همه چی شده به کام خودت
همین می ارزه به صدتا مدال الکی مهم اینه خودت بدونی که رو سفید فلکی


***


اینجا آدم محو ابوالهول می شه از اون همه رمز و رازش هل میشه
اما اگه دست بزنی فول میشه ماسه زیر پات یهو شل میشه...


***


من هم از کوی تو گر بستم بار... باز با کوی تو دارم سر و کار...
تو صنم قبله ی آمالِ منی... چون کنم صرف نظر؟ مال منی!


***


همیشه تو زندگیت بگو میشه، صبرکن... پُک بزن، خیره شو به دودی که محو شد... مشکلات از خودمون میان و ناپدید میشن... عده ای شون جدید میان، عده ای با قدیم میرن...


***


از دل روزهایی که لا به لای قدم هام گذشت، فهمیدم قهرمان شدن یعنی مغز خراب شدن... تو جمع، فنا شدن... تو رنج، تلاش شدن... تو خطرات بلند شدن... و بعدش دست تنها شدن... تو سنگ بنا شدن!


***



گورستان ایستاده، زنده های معمولی... میلیاردها سال برای بلوغ تک سلولی... غرور غم انگیز تنهایی تو ارتفاع... سبک کردن بغض تو سرویس هواپیما...

شش هزار و چهار صد قرن برای فهمیدن... خروج از این چرخه بجای پوسیدن... من عضو نامطلوب برای این دستگاه/ خطای تکنیکی تو آزمایشگاه.

***


نمیشه غصه ما رو یه لحظه تنها بذاره... نمیشه این قافله ما رو تو خواب جا بذاره

***


آرزو یعنی صفر، تو فراماده زیستن... تو سر آغاز بی حدی، بی تقاضای بیشتر... تو پناهگاه ریشه ات، تو عمق سادگی رنگ پذیر... یه مست معنوی، عاشق سرزمین ابدیش...

***

یک شهر دیگه... یک مکان دیگه. با کمالات دیگه ای... چهره ی دیگه ای یککامیون دیگه... یک مسابقه دیگه! من آت و آشغال میخورم، حالم بده...
یک شب دیگه، من دیوونه شدم ساحره من رفت، احساس غر می کنم اما من به زندگی علاقه دارم نوشیدنی کره ای اون چیزی هست که نیاز دارم یک اجرای دیگه، گوشم خونریزی کرد!

***

چراغ ایوونم رفت... جلو چشام جونم رفت... مرغ غزل خونم رفت... یه کارد سلاخ به دلم... آخ به دلم... آخ به دلم!

***

قتل منم... میدونی که من بودم! من اون کسی بودم که تو ندیدی!
من اون بریدگی ام تا توی استخونت! من تو رو زیر سنگ گذاشتم! :رودولف درحالی که قمه اش را تیز می کند این را می خواند!:

***

سعی شد که پرواز کنیم، ولی خیلی ارتفاع گرفتیم! همه چی رو دیدیم، بر ماست که دیگه سقوط کنیم! ولی قسم می خورم این حقیقت بود، که همه اش برای تو بود... باب باب باب باب باب... باب باب باب باب باب... باب باب باب باب باب...

***

ولی فایده اش فدای واژه شدن، رفتن توی متن و درگیر ترانه شدن... وقتی حرفام رو روی کاغذ میارم، میبینم چقدر جای تو خالیه اما... توی حمال... توی حمال... توی حماااااال...

***

زلفای قجریر در هم و بشکسته مکن واز.. درهای سلامت ر بروم بسته مکن واز

***


از همه جهان راحت ترم، همین را بگویم که من سیم باندم دم دم دم دم دم دم دم دم من زیر پا افتاده ام بی آنکه جان دم دم دم دم دم دم دردردم!

***


صبر از پاچه ام در رفت... علاقه خاص در مغزم سر رفت.. از اول هر صبح... حوصله مون سر رفت... علی هذا آوخ... چه کنم جانم رفت...

***

این سطح از درد برای پوست نازک یک روح برای پیر شدن تو یکروز از عمر یک نوح

***

من خودم رو چهره نگاری کردم از آدم و عالم مخفی کردم سرتاسر شهر آگهی کردم که برم دنبال خودِ خودم بگردم!

***

دل آدم گل خونن.. هماره درد و گلگونن.. با دیدن یکی لیلا... تا عمریشن یه مجنونن..

***

دل مممممن به چیزی روشن نیست... افق بی چراغ رو می فهمی!
ته قصه ااااااام نرسیدن شد... قاقار کلاغ رو می فهمی!

***

حالا وقت مرگت رسیده، طوفانی از فلز میباره... جنگ و قتل دوباره میان، خوش شانس باشی میمیری... هیچ شانس نجاتی مقدر نشده، نفرین و جیغ فایده نداره... هرگز به یاد نخواهی اومد، هیچکس اسمت رو نمیدونه گمنامی!

***

ایوان روزیه: همه رفت کسی دور و برم نیست!
رودولف لسترنج: چنین بی کمالات شدن در باورم نیست!

***

تو اگه با من قهری من که آشتیم، گل گل هر شهری عمری کاشتی ام. اگه بری از پیشم باز علاقه خاص دارم دوباره فدات میشم صد هزار بارم

***

سر درسام میشینم، دستای دامبلدور رو می بینم دونه دونه کتابایی که از کتابخونه می ره رو می شمارم.
پاسخ به: اشعار جادویی
ارسال شده در: چهارشنبه 2 خرداد 1403 12:12
تاریخ عضویت: 1402/04/15
تولد نقش: 1402/10/15
آخرین ورود: دیروز ساعت 22:33
از: دنیا وارونه
پست‌ها: 238
آفلاین
اشعار جادویی نوشته شده توسط یک عدد تازه وارد چهارساله



☆☆☆
ای پیکسی آبی

نیش می زنی بلایی پاشو پاشو بهاره

گل وا شده دوباره پاشو پاشو بهاره

گل وا شده دوباره

ای لینی آبی

نیش می زنی بلایی پاشو پاشو بهاره

شادی بساز دوباره پاشو پاشو بهاره

شادی بساز دوباره

☆☆☆
مالی:
هری پاتر قشنگم هنوز تو رختخوابه
نمی دونه که بیرون آفتاب داره می تابه هری پاتر کوچولو خواب و دیگه رها کن
ببین آفتاب در اومد پاشو چشماتو وا کن
محفلیا روی بوم دارن آواز می خونن
خوب صداشونو گوش کن ببین چه ناز می خونن
به من بگو که وقتی همه جا غرق نوره
با چشمای سبزت دنیای ما چه جوره
ویرایش شده توسط روندا فلدبری در 1403/3/3 9:12:53
ویرایش شده توسط روندا فلدبری در 1403/3/3 9:14:44
پاسخ به: اشعار جادویی
ارسال شده در: یکشنبه 16 اردیبهشت 1403 20:56
تاریخ عضویت: 1403/01/17
تولد نقش: 1403/01/17
آخرین ورود: چهارشنبه 12 دی 1403 22:56
از: وسط دشت
پست‌ها: 214
آفلاین
دیوان جیم جیم


تهیه شده مشترکا توسط: جوزفین مونتگومری و کدوالادر جعفر


ساده بودم چوب خوردم!



یه روزی گشنه بودم، از گشنگی چوب خوردم!
میدونم، گشنه بودم، ساده بودم، چوب خوردم!

چوبی سفت بود، سخت بود، این چوب سنگ
می دیدم، گاز می زدم، ساده بودم، چوب خوردم!

هرچی گوسفند تو آغل بود شد آدم واسه‌ی من
چون علف کم اومد و گشنه بودن، چوب خوردم!

تشخیص آدم و گوسفند واسه من چالش بود
چالشا گشنه کننده ان واسه من، چوب خوردم!

آخرش نفهمیدم، گرگه آدم یا گوسفند؟
چون سرم توی هوا بود از ننه‌م چوب خوردم!

ندونستم که چه موقع شده وحشِ باغ، زمین
بوفه این باغ وحش، پاپ کورن نداشت، چوب خوردم!

خار زهرآگینِ عجز در پاشنه‌ی پایم خلید
هرچه نالیدم ز درد، حاصل نداشت، چوب خوردم!


هرچه کردم عاقبت، جز چوب‌کاری حاصل نبود.
چوب‌کاری حاصلش، خوب همینه. چوب خوردم!

من که در این دنیا آزار و خصم نداشته ام
سادگی، جرمم همینه. ساده ام. چوب خوردم!
ویرایش شده توسط کدوالادر جعفر در 1403/2/16 21:14:35
Lorsque vous sentirez que tout est fini, le reflet du miroir vous montrera le chemin


تصویر تغییر اندازه داده شده

تصویر تغییر اندازه داده شده

پاسخ به: اشعار جادویی
ارسال شده در: شنبه 11 فروردین 1403 13:22
تاریخ عضویت: 1398/02/25
تولد نقش: 1398/03/01
آخرین ورود: دیروز ساعت 21:20
از: دستم حرص نخور!
پست‌ها: 387
داور دوئل، فروشنده
آفلاین
اتل متل توتوله
دوست هری جچوره

نه مو داره نه دندون
چشماش مث سمندون

اسم اون هستش دابی
شب‌ها می‌شه آفتابی

بلاتریکس جلاد
آخر کرد جن رو آزاد


*****


بیا بریم سایت
کدوم سایت؟

همون سایتی که ولدمورت داره
های، بله

هری پاتر به کله‌ش زخم داره
های، بله

بچه لردم را مزن
ارباب طاسم را مزن

زخم پاتر به رعدوبرق می‌ماند، بله
زخم پاتر به رعدوبرق می‌ماند، بله
بسوز! شعله‌ور شو، با اشتیاق. چنان بسوز که گرمای وجودت رو بشه حس کرد...
پاسخ به: اشعار جادویی
ارسال شده در: چهارشنبه 1 فروردین 1403 14:50
تاریخ عضویت: 1402/07/21
تولد نقش: 1402/07/21
آخرین ورود: سه‌شنبه 5 فروردین 1404 00:06
از: مصرف شکلات‌های تقلبی بپرهیزید!
پست‌ها: 93
مشاور دیوان جادوگران
آفلاین
هملت و قیصر کنار لیرِ شاه
روی میز چوبی این روی‌ماه

پَر شده آغشته بر دود دوات
رقص‌رقصان می‌دمد در وی حیات

نظم و نثر و سجع و شعرش بر زبان
خوانَدش همچون دوا و قند جان

تا سپیده سرزند زیر چراغ
در سرش می‌پرورد رویای راغ

سرپناهش قرص و واقع بر درخت
از برای وی نگینی روی تخت

انحراف زلف او هم‌گون شام
دیدگانش مرغزاری یشم‌فام

هم‌سفر با ابر و بر اختر سوار
بر فراز گندم و سرو و چنار

عاری از گَرد و غبار و پُر ز جود
مملو از مهر و گوارا شبه رود

زادروزت زنده‌دل باشی و شاد
مونتی محبوب جان، فرخنده باد!
...you won't remember all my champagne problems

تصویر تغییر اندازه داده شده

پاسخ به: اشعار جادویی
ارسال شده در: شنبه 26 اسفند 1402 22:33
تاریخ عضویت: 1398/02/25
تولد نقش: 1398/03/01
آخرین ورود: دیروز ساعت 21:20
از: دستم حرص نخور!
پست‌ها: 387
داور دوئل، فروشنده
آفلاین
قد من بود بلند به قامت سپیدار

می‌مردی هر روز برام ز آرزوی دیدار

یه روز شدم یواشکی یهو جلوت پدیدار

جیغ کشیدی، ز خواب خرگوشی بگشتی بیدار

محکم گرفتی‌م تو بغل عین انار آبدار

منو چلوندی و شدم له، پاشیدم به دیوار

گفتی مزاحم نمی‌شم، پس به امید دیدار

گفتم بابا بودی حالا، بده یه دونه سیگار

دود کردیم و خنده زدیم، بعدش خدانگهدار

دفعه‌ی بعدی نیومد، همین شد آخرین بار
ویرایش شده توسط جوزفین مونتگومری در 1402/12/27 20:07:08
ویرایش شده توسط جوزفین مونتگومری در 1402/12/27 20:14:02
بسوز! شعله‌ور شو، با اشتیاق. چنان بسوز که گرمای وجودت رو بشه حس کرد...
پاسخ به: اشعار جادویی
ارسال شده در: دوشنبه 14 اسفند 1402 20:51
تاریخ عضویت: 1402/10/04
تولد نقش: 1402/10/08
آخرین ورود: دیروز ساعت 13:21
پست‌ها: 170
آفلاین
صدای سکوت است

که بسیار بلند است و هماهنگ.

همانند گلی قاصدکی

در برِ این جنگ

که آن رقص کنان می زند آهنگ

به هر آهنگ برقصند و چنین در گذرد

گُذَرِ ایام و به دل بنشیند چه خوش آهنگ

باشد که طلسمی نشیند به سینه ی من

مگر تسلی یابد این درد

که بدتر ز کروشیو است و این بس که در آمد روح ز پیکر.

مگر آن روح مِک بی دل و صورت

رهایی یابی .

*پی نوشت: میدونم خوب نشد ولی با لحن من نه منم نه من منم یه جورایی میشه خوندش بد نشه...

It's all game...want this or not you are player. soo let's play!wwwwww
پاسخ به: اشعار جادویی
ارسال شده در: شنبه 12 اسفند 1402 20:49
تاریخ عضویت: 1402/04/15
تولد نقش: 1402/10/15
آخرین ورود: دیروز ساعت 22:33
از: دنیا وارونه
پست‌ها: 238
آفلاین
کی بود کی بود؟

ولدمورت‌ کوچیک موچیک

کروشیو می زد کیچیک کیچیک

می گفت چرا همیشه

هری برنده میشه

هر روز دارم شیر می خورم مرد میشم

اما ضعیف تر میشم

رفتم پیشش نشستم

براش یه جادو بستم

گفتم منم اون زمونا لرد بودم

مثل تو خنگول بودم

هری شدم تا باتو مبارزه کنم

کروشیو بزنم آواردا بازی کنم
پاسخ به: اشعار جادویی
ارسال شده در: شنبه 12 اسفند 1402 12:47
تاریخ عضویت: 1398/02/25
تولد نقش: 1398/03/01
آخرین ورود: دیروز ساعت 21:20
از: دستم حرص نخور!
پست‌ها: 387
داور دوئل، فروشنده
آفلاین
دور شو از لرد چون خمارت می‌کند
با عنایت‌ جان‌نثارت می‌کند

وُلدِ مورت و مولدِ وُرت و وُلتِ مُورْد
اختیار و انضباطش دل ببُرْد

تازه‌وارد هرچه حاضر داشتیم او قُر بزد
لیک من شاکی نباشم، حق بزد

من تساوی ذره‌ای نادیدمی در جبهه‌ها
چه بگویم؟ ای الهی نگیرید قانقاریا

اهل محفل را بنامند اهل نور
نور کِی آید گرفتار توی تور؟

ارتش تاریکیْ گسترده‌شبی‌ است
عضو محفل همچو رخشان‌اختری است

بی‌شبِ تار اختری نایَد پدید
روزهنگام لیل و انجُم را که دید؟
بسوز! شعله‌ور شو، با اشتیاق. چنان بسوز که گرمای وجودت رو بشه حس کرد...