جست و جوی عظیمی میان مرگخوارها صورت گرفت. همه روتین زندگیشان را از زمانی که موهایشان ریزش پیدا کرده بود تا بحال زیر ذره بین قرار دادند تا دلیل این ریزش پشم عظیم و همه گیر را پیدا کنند. همه چیز را مو شکافانه بررسی می کردند. پسمانده غذاهایی که در این چند وقته خورده بودند را بررسی کردند. شاید غذا مسموم بوده! میزان زوری که سر هر کاری زده بودند. شاید از زور زیاد موهاشون ریخته! میزان شگفتی که از خبرهای شگفتی آور شنیده بودند. شاید از شنیدن خبر شگفتی آوری پشماشون ریخته! اما دریغ از ذره ای نتیجه که بتوانند دلشان را به آن خوش کنند. موش و گربه بازی دیوانه کننده ای میان مرگخواران و حقیقت رخ داده بود که حقیقت مانند جری، همیشه از دست مرگخواران که مانند تام خودشان را به آب و آتش میزدند که جری را بگیرند، فرار می کرد.
بار دیگر تمام مرگخواران، که توسط لرد احضار شده بودند، دست از پا دراز تر در ویلای بزرگ جمع شده بودند و هرکدام به نوبه خود، ابراز نا توانی می کردند.
- پدرمون در اومــــد!
- مگه میشه؟ حتی حرفه ای هامونم چیزی نفهمیدن!
- فک کنم دیگه باید بی خیال شیم
. باید با کچل بودنمون کنار بیایم.
لرد با ابهت خاص و همیشگی اش وارد شد و تک به تک مرگ خوارانش را از زیر نظر نگاه بی حس و با جذبه اش گذراند.
- اینجا کسی حق ندارد بدون اجازه ما پدرش در بیاد. کسی حق ندارد بدون اجازه ما بی خیال بشود. حق ندارد بدون اجازه ما با چیزی کنار بیاد. کلا کسی حق ندارد! فقط ما حق داریم.
مرگخوار ها سرهایشان را پایین انداختند و سکوت کردند.
- از آنجا که کچل شدن شما بی بخاران، یکتایی کچلی همایونی مارا در خطر گذاشته. تدبیری اتخاذ کردیم که دکتری با تجربه راه درمان شما را کشف کند. دکتر با تجربه ایست. اما نه بیشتر از ما. ما بسیار با تجربه هستیم. تایید کنید.
مرگخواران همه زبان به تایید گشودند. بعضی از تجربه لرد ستایش ها کردند. بعضی داستان های واقعی و یا غیر واقعی تعریف کردند.
- خب دیگر بس است. دکتر همه بز دان را احضار میکنیم.
دکتری با ردای دکتری، گوشی آویزان به گردن دکتری، و ریش بزی دکتری وارد شد.
- درود. من دکتر همه بز...
- دکتر! مگر ما دستور دادیم که سخنی بگویی؟
- معذرت میخوام لرد من! اجازه سخن میدهید؟
- خیر.
چند لحظه در سکوت گذشت.
- حالا می دهیم. بنال ببینیم چه شده مرگخواران مارا؟
- طی تحقیقات بنده، اتفاقی مشترک برای همه افتاده. در روزی مشترک. پس باید همه براساس یک دلیل مشترک، در یک زمان مشترک این مسئله براشون رخ داده باشه.
- یعنی چطور؟
- واضح عرض کردم بانو لسترنج!
- واضح تر میگی یا شکنجه می خوای؟
- غلط کردم. یعنی یه روز و یه جا همتون اینطوری شدین.
با تفسیری که دکتر همه بز دان ارائه داد، هیچ شکی باقی نماند که دلیل این اتفاق توی دورهمی بلاتریکس برای جشن ده هزارمین شکنجه اش افتاده بود.