هوم!
اول اينكه من فكر نميكنم جايي از كتاب ذكر شدهباشه كه خونهي ويزلي ها نامرئيه!
دوم اينكه بارو توي يه جاي پرت و پلا واقع شده و چون سالهاست كه پستچي دم خونهشون(كه يه جاي پرت واقع شده) نرفته (چون هيچ مورد مشنگي نداشتن!) پس در نتيجه يه نسل رد شده و كم كم فراموش شده اونجا؛
در مورد استفاده از برق، ميتونم به جرات بگم كه ويزليها برق ندارن! مسلماً در هيچكجاي كتاب ذكر نشده كه تلويزيون دارن و تنها در كتاب دوم يه دستگاه راديو بيسيم جادوگريه كه اون هم به طور حتم با افسون كار ميكنه!
در مورد استفاده از گاز؛ خيلي احتمالش كمه كه باز هم استفاده كنن به دو دليل:
1) فكر نميكنم انگلستان از منابع گازي بهره مند باشه
2) فرضاً اگه بهره مند بود، چطور به اون تپه كه نزديكترين آدم به اونجا توي دهكده! زندگي ميكنه گاز رسيده باشه؟
در مورد استفاده از تلفن؛ مسلماً ويزلي ها تلفن دارن، يكي به خاطر اينكه رون از ادارهي پست نميتونه بره مثل عقب افتادهها در حالي كه بلد نيست بگه تلفن! استفاده كنه، دومي اينكه ذكر ميكنه در آخر كتاب (چند بود يادم نيست) فكر كنم كه فهميده چطوري از فلتون استفاده كنه...
در مورد قضيهي ماليات و روابط ماگلي!
وقتي پدر آدم در بخش سوءاستفاده از محصولات ماگلي داره كار ميكنه، اون موقع شوما توقع دارين ماليات ندن؟ وقتي آرتور خودش كالكشن كامل باتري و دوشاخه داره! اون موقع نميدونه ماليات چيه؟
در مورد اون قضيهي تاكسي:
وقتي خانم ويزلي ميره اداره پست زنگ ميزنه آدرس رو كه ميتونه بده! آقا خونهي روي تپه! بالاتر از دهكدهي بوقسيان!؟
يارو بالاخره مياد!
در ضمن نكتهاي به برادر هاگريد: اون توي كتاب 2 هستش كه جيني وسايلش يادش ميره و آقاي ويزلي مجبور ميشه برگرده!