"تمام دفتر سابق آسلام با تیزرهای مرلین پوشید شده, تیزر های مرلین در حالی که روی توالت فرنگی نشسته و دستش از توی ریشش اومده بیرون به در و پنجره ها زده شده و چندین نفر دختر و پسر جوون هم دارن کارت هاگزهد مجانی پخش می کنند"
مرلین: آره این بساط رو جمع کنید بریزید دور! این عکس های حاجی رو هم بدازید دور! ... آره اون پیژامه ها رو هم روش پوسترای منو بزنین! بعدش پرچم کنید.... الو... سلام... گروه تبلیغاتی چراغعلی؟؟؟؟.... بله آقا.... ببین آقا من گفتم پشت کارتای من..... نه عزیزم گوش کن.... گفتم پشت کارتای من عکس آخرین مدل سیفون مرلین SX2000 رو هم بزنین! ... اوهوم... آره خدافظ..... هووووووووو عمله ها مگه نگفتم اینو عکسو بندازید دور... خودم می اندازمش ....
بزار کمکت کنم...دست سیاهی قاب عکس رو از مرلین می گیره....
مرلین:
حاجی... یعنی امپراطور ... من منظوری نداشتم این عکس... خوب مشکلی نیست می تونه بمونه ....
امپراطور: می دونی مرلین , یک نفر چقدر می تونه تغییر کنه؟؟؟؟
مرلین: منظور؟
قاب عکس در دستان امپراطور ذوب میشه....
مرلین: اینکه عکس شما....؟
امپراطور: تغییر.............
مرلین: چی فکر کردی من ازت می ترسم من مرلین کبیرم! الان چشمک می زنم
امپراطور: مرلین ....
مرلین: ها؟
امپراطور: به پشتت نگاه کن......
مرلین: خدای من از تمام عکسای من داره خون می ریزه! تو... تو خود شیطانی...! می کشمت ! (وندش رو بالا میاره و یک طلسم باستانی می خونه): فیلا ترا نیستا! بمیر...!
امپراطور شمشیرش رو بالا میره... نوری که از وند مرلین خارج شده بود به شمشیر برخورد می کنه و منعکس میشه....
مرلین: خدای من! (مرلین جا خالی میده و نور به دیوار بر خورد می کنه و دیوار تبدیل به خاکستر میشه) ... تو چی هستی؟!
امپراطور : اراده تاریکی!
مرلین! بدون که یا باید شخصی مورد نظر ما انتخاب بشه و یا هیچ شخصی انتخاب نخواهد شد......... به هر حال من جلوی تورو نمی گیرم به تبلیغات بی فایدت ادامه بده....
به درود مرلین.....