روونا ریونکلا لحضه به لحضه به زاخاریاس نزدیک تر میشد. زاخاریاس گفت:
-میشه بس کنید؟نظارتم ندادید نداید.
ریونکلا به چشمان زاخاریاس نگاه کرد و گفت:
-تازه کار ما شروع شده.خوب، الان نوبت چیه؟ بزار فکر کنم...آره. تو زا ریونکلا از هر چیزی تو دنیا بیشتر بدت میاد. درسته؟
زاخاریاس با حرکت سر تایید کرد.
-مثل اینکه خیلی توی فعالیت های هاگوارتز خیلی شرکت میکنی. دوست داری برای گروهت امتیاز بگیری.هیچ فعالیتی که برای هافلپاف امتیاز بیاره هم از دست نمیدی. درسته؟
دوباره زاخاریاس تایید کرد.
-حالا چطوره این فعالیت هارو توی ریونکلا انجام بدی؟
-صبر کن...چی؟
-من و زوپس نشینا همه با هم جلسه داشتیم و قرار شد گروهتو از هافلپاف به ریونکلا تغییر بدیم.
زاخاریاس لرزید.عضویت در ریونکلا؟ گروهی که تا حد مرگ از آن متنفر بود؟امتیاز گیری برای ریونکلا؟ حتی در کابوس هایش هم این را نمیدید.اما تالار وحشت خودش یک کابوس بود.
زاخاریاس با لرزشی در صدایش فریاد زد:
-نهههه. من زیر بار زور نمیرم. من کودتا میکنم. انقلاب میکنم.من واسه خودم گروه تعیین می کنم. من تو دهن زوپس میزنم.
-حالا که انتخابت اینه...پس چرا بالای سرتو نگاه نمیکنی؟
زاخاریاس نگاهی به بالای سرش کرد و از دیدن آن خشکش زد.old ای روی اسم زاخاریاس اسمیت نقش بسته بود. سریع سایت را نگاه کرد و دنبال انجمن های خصوصی گشت اما پست های زیر انجمن های خصوصی خالی بود و لحضه ای بعد پیام شما به این قسمت دسترسی ندارید روی صفحه ظاهر شد. ریونکلا ردایش را جمع کرد و گفت:
-خیلی خب باشه. اگه نمیخوای به گروه ریونکلا بری ایرادی نداره. فقط شناست old میشه و دسترسیت از هافلپاف و محفل گرفته میشه و دیگه هم نمیتونی شناسه جدید بزنی. اصلا با آی پی بن کردن چطوری؟
زاخاریاس گوشه تونل زانوی غم بغل گرفت. این دو راهی با همه دو راهی ها فرق میکرد.