اسنیپ: خخخخخخخ... خخخفه شدم. ولم کن!
هری: عمرا! بگو غلط کردم.
- غغغغلط کرد...ی!
- چی؟!
- دَم!
- خوبه. بگو دیگه از گریفندور امتیاز کم نمی کنم.
- ولم کن پاتر بی تربیت خر! اوغ! خفه شدم.
هری قاط زد:
بگو!- خب بابا. دیگه از اسلیترین امتیاز کم نمی کنم.
- باریکلا. حالا بگو...
ناگهان رون که نگهبانی می داد که ارشد یا استادی سر نرسد گفت: هری! گفت اسلیترین! گفت اسلیترین!
هری دوباره قاط زد: چی؟! راس میگه؟! ای خائن پست کله چرب! می کشمت!
- دروغ میگه بابا! خخخخخخخخخخخ! گفتم گریفندور!
- دوباره بگو!
- چی بگم؟!
- همونو!
- چی بود؟
- یادم رفت!
چی بود رون؟
رون: گریفندور!
هری: ها! ایول!... بگووووووو!
اسنیپ: فشار ندهخخخخخخخخخخخ! دیگه به گریفندور امتیاز اضاف نمی کنم.
هری: درست گفت رون؟
رون: گفت گریف؟
هری: آره.
رون: درسته.
هری: خب. حالا بگو اسلیترین خره گاو منه!
رون: چرا پرت و پلا میگی خنگ خدا! بگو از اسلیترین امتیاز کم کنه تا کسی نیومده.
هری:ها! راس میگی.
زود باش کم کن!اسنیپ: 500 امتیاز از گرنجر مووزوزی گندزاده گریفندوری کم می کنم.
هری و رون دو دستی چسبیدند و گلوی اسنیپ را تا می توانستند فشار دادند.
رون: بی شرف! به عشق من نگو گندزاده!
هری: بی شعور! به عشق من نگو مووزوزی! حالا که اینطور شد عشق تو هم چشاش چپه!
اسنیپ:خخخخخخخخخخخخخخ! اوه! عشق من لیلی! تو چشمام نگاه کن پاتر! خخخخخخخخخخخ!
هری: چی؟! اوخ! چرا میزنی رون؟!
رون: هرمیون عشق منه! تو برو با چو چانگ عروسی کن.
هری: غلط کردی! من اول پیداش کردم.
رون:حرف مفت نزن یارو. اول با من حرف زد.
هری:عمرا! روبرو کنیم؟!
رون: روبرو کنیم!
هری و رون پریدند و روی زمین دراز کشیدند و در حالیکه با یک دست گلوی اسنیپ را گرفته بودند با دست دیگرشان کتاب سنگ جادو را تندتند ورق زدند تا به صفحه ی آشنایی با هرمیون برسند. ناگهان صدای گریه ی آشنایی از انتهای راهرو به گوش رسید.
هری: زرزر میرتله؟
رون:شایدم نوریسه!
اسنیپ:خخخخخخ گرنجره!
گرنجر بود!
هرمیون: اوه هری! 500 امتیاز ازم کم شد یهو!
رگ غیرت هری و رون بیرون زد: کی کم کرد؟!
هرمیون هق هق کنان اسنیپ را نشان داد:این!
هری: غلط کرد! و گلوی اسنیپ را با تمام قوا فشرد: زود باش بگو غلط کردم!
اسنیپ: خخخخخخخ! تو چشام نگاه کن لیلی! عشق من!
هری: خفه بمیر بی ناموس! مگه خودت خواهرمادر نداری؟! ننه مرده! می فهمی؟! ننم مرده! آلبوس بهم گفت تو کشتیش! تو بهشون خیانت کردی و جاشون رو لو دادی! چرا لعنتی؟ چرا؟! فقط چون بابام سر و ته ات کرد؟ تو شوخی هم سرت نمی شد لا مروت؟! انصاف بود من تو اون سن یتیم شم؟
اسنیپ: خخخخخخ! خالی بسته بابا! من لوشون ندادم. کار ریموس بود! ولم کن!خخخخخخخ! من استادتم لعنتی!
رون: هری! زودباش بریم! یکی داره میاد!
هری: صب کن یکم دیگه بزنیمش.بگو... بگو... چی بگه رون؟! ها! بگو قول میدم دیگه جای جیمز و لیلی رو به ولدمورت نگم!
رون دست هری و هرمیون را گرفت و دوید و آن دو را هم پشت سر خود روی زمین کشید: بیاین بریم. الان ارشدا میرسن.
هری در حال دور شدن داد زد: بگو مو روغنی! قول بده!
اسنیپ: اوه! خخخخخ! آرتور؛ عشق من! تو چشمام نگاه کن!
خخخخخخخخخخ