گزارش اختصاصی EDNS از فضای سیاسی کشور...
به گزارش خبرنگار اختصاصی EDNS با نبود مسئولین حکومتی اوضاع جامعه رو به اغتشاش می رود. پرسفور جاسم نابغه علوم فرغونی بیشتر موضوع را برای ما باز خواهند کرد.
استاد خواهش می کنم...
جاسم: سلام خدمت عزیزانه که اینجایین و دارین گوشیدنه به EDNS ! عرض شود که این رهبر جامعه که اسمش رو هری پاتر گذاشته بتانه که اینطوری نمیشه! اول که امپراطور را از وزارت امور سیاسی اخراج کردنه! بعدشم که چرچیل خودش از وزارت امور داخلی استعفاء دادنه! حالا هم فقط کرام موندنه که اونم وقت نداشتنه! من اینجا به همه میگم که عمق فاجعه عمیقه! خصوصا که یه یارویی به اسم پرفسور نمنمنه اومده میگه مدیر گیم اسپات بوده! من در تمام عمرم خالی بستم ! من این ویلیام یه چیزی کل منو خوابوندنده!
خبرنگار: خوب استاد به نظر شما چه کار باید کرد؟
جاسم: به نظر من باید گراپی رو مدیر کل کنیم!
خبرنگار: متشکرم!
خبرنگار ما نظرات علما و صاحب نظران سیاسی را جویا می شود...:
==============================
جرایز هولولو === چادر رئیس قبیله: شیکم بونگا بونگا
خبرنگار: آقای شیکم؟
شیکم: تو بود خبرنگار؟ ما اینجا داشت غذا کم!
خبرنگار: ماااااااا! جناب وزیر سابق چرا پس این شکلی شدید!
شیکم: من نداشت هیچ مشکل! اینجا خارج از جادوگران بود بسیار خوب! بست قرارداد با فاج! پخت آدم های خوشمزه! خورد تورو الان تا دید اوضاع بود خیلی خوب!
خبرنگار: Eject! Eject
متاسفانه وزیر اسبق به صورت کامل از مسائل سایت به دور مانده اند و نظر خاصی درباره مسائل اخیر نداشتند.
========================
حوزه علمیه ریش قشنگ های مقیم مرکز
خبرنگار: شیخ مرلین؟
مرلین: تو بوده اومده به من نامه داده خواستی منو ببینی چی بشی؟ هان؟! فک کردی می ذارم تو و اون استکبار ایمپرالیستمت جوونا رو اغفال کنه! خودم خفت می کنه!
خبرنگار: نزن بابا نزن!....! ملاجم!
مرلین: هان ای عنصر ایمپریال بگو چی کاره ای؟
خبرنگار: نظر شما درباره وضعیت فعلی جادوگران چیست؟
مرلین: من از اولش هم گفتم ...الانم میگم... قبلا هم گفته بودم......
خبرنگار : چیو؟
مرلین: نه خوب گوش نکردی دیگه!...وگرنه می دونستی! باید همه کاربرا رو له کنیم... چرا؟ ... آره! چون آستین همشون ماله استکباره! ... آستینت رو ببینم؟
خبرنگار: جانم؟
مرلین: بی ناموس بی تربیت!... سوسول الاف! بگیر(با عصا) بادامب! دنگ!
خبرنگار: Eject Eject!
===================
سازمان مبارزه همه جانبه و فراگیر با مواد مخدر
خبرنگار: آقای پاتر؟
پاتر: شیه! شی میگی؟ ممد...ممد بیو ببین شی میگه این یایو دم در!
ممد: هیی میگه با تو کای دایه!
پاتر: اییییی... مگه نگفتم من هشتم ولی خشتم!....بگو بیاد جهنم
! ترک اعتیادیوس! آخیش!
خبرنگار: خوبین آقای پاتر؟
پاتر: تا کار شما چی باشه که وقت با ارزش من رو تلف می کنید! همونطور که می دونین من طوفانم! من آتشفشانم! من یک مجعزه در زمینه پست زنی هستم!
خبرنگار: بله بله! البته! آقای پاتر نظرتون درباره وضعیت فعلی سایت چیه؟
پاتر: وضعیت؟ وضعیت مهم نیست! اینکه این جماعت با اون پست های چرت و پرتشون چی میگن اصلا مهم نیستش! چون من جهت میدم! من شخصیت می سازم! همین شما! شما رو میگم؟
خبرنگار: منو می گید؟
پاتر: البته! اصلا شما وجود داشتی من نبودم؟! من آخرشم! من شخصیت تورو پردازش کردم! من آخرشم! روی دست من اصلا وجود نداره!
خبرنگار:..... بله البته نظرتون درباره...
پاتر: درباره خودم؟! من اصلا آدم خود تحویلی نیستم آقا و نمی خوام اینا رو از روی خود تحویلی بگم ولی من مثل کوهی عظیم می مونم و کاربران سایت مثل شن! من مثل بویینگ 747 می مونم و کاربران مثل موشک کاغذی! من مثل گراپی می مونم در برابر لی لی پوتی ها و فقط بیگانه جون می فهمه من چی میگم! بیگانه این استعداد جاودانه! این کاربران بوقی نفهم که اصلا ارزش ندارن... میگفتم من اصلا خود تحویل نیستم ولی این من بودم که...
خبرنگار: Eject Eject!
=========================
انگلستان دفتر چرچیل
خبرنگار: ببخشید با آقای چرچیل کار داشتم!
منشی : وقت قبلی دارید؟
خبرنگار: خیر بگین از EDNS اومدم! ایول!
منشی: آخرش جمله چیزی گفتید؟
خبرنگار: نه اصلا
منشی: ولی من شنیدم گفتیم ایول! باید بگم اون آقایی رو که اونجا می بینید؟ از طرف SSODFSFDGHWESDF اومده الان یک و سال و نیمه توی نوبته! گرفتین
خبرنگار:......!
منشی: خوب پس بهتره خفه شین و برین توی دفتر!
خبرنگار: متشکرم!
داخل دفتر
خبرنگار: آقای چرچیل؟
چرچیل: یه تمی من بسازم چهل ستون چهل پنجره! ... ها؟! چی میگی؟ تو کی هستی؟ کی تورو راه داده تو ؟ سلطانعلی تویی؟!
خبرنگار: والا اون اسم قبلیم بود الان بچه ها خشی جون صدام می کنن
چرچیل: مهم نیست! بگو چی کار داری؟
خبرنگار: آقای چرچیل شما چرا از کشور خارج شدید؟! آیا درسته میگن شما دارین یه کودتا ترتیب میدیدن؟
چرچیل: همش کذب محضه! من از کشور خارج شدم چون حوصلم سررفته بود و همه می گفتن این تم قرمزه به درد جیگرکی می خوره و من الان برای سایت جیگر دات کام دارم تم می سازم!
خبرنگار: بله درک می کنم! شما دلتون برای جادوگران تنگ نشده؟
چرچیل: ابدا! فقط گاهی وقتا از اینکه نمی تونم روزانه 100 نفر رو حذف کاربر کنیم و 500 تا پست پاک کنم احساس پوچی می کنم! و این خلا رو با شلیک دارت به طرف یدونه هدف با عکس زوپیس در میانش بر طرف می کنم! البته گاهی وقت ها هم به سمت عکس هری آندرلاین دو و دویست با مسلسل شلیک می کنم گاهی وقتا هم خرخره این کاربرایی که نظر می دن رو می جوئم! بعضی وقتا هم مثل الان دلم می خواد یه خبرنگار مزاحم رو خفه کنم!
خبرنگار:ممااااااااااا! eject eject!
=========================
کاخ امپراطوری
خبرنگار: هه هه هه ! چه باحال! خبرگذاری امپراطوری از خود امپراطور سوال می پرسه احتمالا خیلی کار راحتی باشه!
لرد ویدر: شما قرار صحبت کنین با امپراطور؟
خبرنگار: مااااااا! تو از کجا ظاهر شدی؟! چطور؟ اصلا به تو چه؟!
لرد ویدر: فقط یه توصیه بودم پسرم! می دونی لرد سیدیوس دمدمی مزاجه! سعی نکن حرصش رو دربیاری!
خبرنگار: برو بابا! من خبرنگار خودتونم دیگه! یه چی میگه اینم
لرد ویدر: خدا رحمتت کنه!
داخل دفتر===========
خبرنگار: سلام امپراطور جان
امپراطور: تو خبرگذاری خودمونی؟
خبرنگار: آره! هه ه ههه! چه باحاله! نه؟
امپراطور: اصلا! خوب چی کار داری؟!
خبرنگار: یه سری سواله دیگه خودتون که می دونی! راستی ویدر دم در گفت شما زود عصبانی میشی چقدر بچه باحالیه؟
امپراطور: من و عصبانیت؟! من ته جنبم پسر جان خوب بپرس!
خبرنگار: ایول! خوب جناب امپراطور سوال اول! نظر شما درباره وضعیت فعلی چیست؟
امپراطور: بدک نیست! می گذره دیگه! غیر همه که می خوان به پست های حکومتی برسند مشکل دیگه ای نیست!
خبرنگار: یعنی شما مشکلی ندارین؟
امپراطور: ابدا!
خبرنگار: مثلا ویلیام ادوارد مدیر بشه....
امپراطور: آآآآا.........
خبرنگار: مثل اینکه کمی عصبانی شدید!
امپراطور: نه نه! من جنبم زیاده! ادامه بده!
خبرنگار: شما از اینکه از سمت دولتی خودتون خلا شدید ناراحت که نیستید!
امپراطور: (صدای رعد و برق!) : ناراحت؟! ابدا!
خبرنگار: ...بله! البته! ... نظر شما درباره این جمله ها چیه:
1. من ویلیام ادوارد را دوست دارم
امپراطور: (صدای شمشیر!): من؟! این جمله ها نمی تونه منو عصبانی کنه!
خبرنگار:
2. مدیریت خیلی خوب است!
امپراطور: من اصلا عصبانی نیستم!(امپراطور میز رو از وصل نصف می کنه!)
خبرنگار: ظاهرا شما کمی عصبانی هستید!
امپراطور: ابدا! (یه رعد و برق به سمت خبرنگار می زنه!)
خبرنگار: ماااااااا! (سسسسیوت! صدای رد شدن شمشیر از فاصله کم!) کمک! کمک!
امپراطور : من خیلی با جنبه تر از این چیزا هستم! بکشیدش!
خبرنگار: Eject Eject!
ویدر از پشت در اتاق: بهش گفته بودم!