هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: دژ مرگ(شکنجه گاه جادوگران سفید)
پیام زده شده در: ۱۰:۵۳ دوشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۱

اسلیترین، مرگخواران

ایوان روزیه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۱ یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۰۹:۳۸ پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳
از سر قبرم
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
مرگخوار
اسلیترین
ناظر انجمن
گردانندگان سایت
پیام: 1506
آفلاین
بلا با کلافگی روی سکوی سنگی نشست و برای دافنه و هوگو و لودو خط و نشان کشید: گفته باشم. ما وقت زیادی نداریم که بخواین با مسخره بازی هدرش بدین ها. اگه ما بدون اینکه کاری انجام داده باشیم بریم پیش ارباب خودم مدل های جدید شکنجه ای اختراع میکنم که روی خودتون اجراشون کنم! :vay:
دافنه که زیادی جو تحقیقاتی گرفته بودش عینک تک عدسی دایره ای شکل رو به چشمم میزنه و قلم پر طلاکوبی از جیبش در میاره و میگه: ببین بلا اگه راهی برای شکنجه میتونی اختراع کنی وقت الانه، وگرنه برو کنار بذار کار علمی رو شروع کنیم!

بلا دلش میخواست همونجا وسط خیابون کله دافنه رو بکنه و سرش رو با کاه پر کنه و بندازتش توی شومینه رستوران سه دسته جارو. ولی به زور سعی کرد به خودش مسلط بشه و به این نکته دلنشین فکر کنه که اطمینان داره راه سوسولی اونها به نتیجه نمیرسه. و بعدش نوبت اونه که حقشون رو بذاره کف دستشون! برای همین دندون قروچه ای میکنه و میگه: بفرمایین شروع کنین ببینم چیکار میکنی!

دافنه میز چوبی ای وسط پیاده رو ظاهر میکنه که باعث میشه چندتا فحش آبدار از عابرین پیاده در حال تردد بشنوه، اما به روی خودش نمیاره و نقشه ای رو روی میز پهن میکنه و میگه: من کار ها رو تقسیم بندی کردم. اینجا رو به سه ناحیه تقسیم میکنیم و خودمون هم به سه دسته تقسیم میشیم که از مردم سوال کنیم. اما چه کسایی باید مورد پرسش قرار بگیرن؟ در هر نوبت از سه نفر سوال میکنین. یه ساحره و جادوگر جوان به همراه یه ساحره یا جادوگر پیر. و همین روند رو تا به آخر ادامه میدیم. تا جاییکه در نهایت هر گروه از سی نفر سوال کرده باشه. بعد جمع میشیم همینجا و تحقیقاتمون رو جمع میکنیم و روشون تحقیق میکنیم.

بلا خمیازه کشان گفت: همه این چرندیات به کنار، کی باید با کی بره کدوم منطقه مردم رو خفت کنه؟
لودو با دست بلا رو نشان داد و گفت:گفته باشم، من عمرا قبول نمیکنم با بلا یک جا باشم!
بلا لبخند شیطانی زد و گفت: اتفاقا من عمرا اگه بذارم لودو توی گروه دیگه ای بیفته!


ایوان روزیه...اسکلتی که وجود ندارد!


پاسخ به: دژ مرگ(شکنجه گاه جادوگران سفید)
پیام زده شده در: ۲۱:۴۰ یکشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۱

دافنه گرینگراسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۴۱ پنجشنبه ۸ تیر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۲:۵۴ چهارشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1174
آفلاین
چند مین بعد:

هوگو و دافنه به لودو اشاره کردند تا نتیجه بحث علمی شان را به بلاتریکس بگوید.لودو دستی به پشت بلا زد و گفت:ما بعد از کلی تجزیه و تحلیل و فکر کردن ب این نتیجه رسیدیم که ما نباید هاگوارتز رو منفجر کنیم!
هوگو با متانت بلند شد و با لبخندی به بلاتریکس لسترنج گفت:فکر کنم لودو منظورش این باشه که...ما باید از توضیحات علمی دافنه استفاده کنیم و حرف اون رو ملاک قرار بدیم.

دافنه تایید کرد.
-احسنت!احسنت! کاملا درسته!

بلاتریکس چشم غرهای به دافنه رفت و به لودو گفت:بی خیال.تا ما بخوایم شروع کنیم و به قول این خانوم جامعه آماری نمیدونم چی چی رو در بیاریم یه چند هفته ای طول میکشه و شما که میدونین وقت ما چقدر محدوده!

لودو گفت: اتفاقا ما فکر این جاشم کردیم.
لب و لوچه ی بلاتریکس بدجوری آویزون شد. :vay:


تنها گیاهِ سیاهِ فتوسنتز کننده ی بدون ریشه ی گرد، با ترشح مواد گازی سیاه از واکوئلش. چرا ایمان نمی آورید؟


پاسخ به: دژ مرگ(شکنجه گاه جادوگران سفید)
پیام زده شده در: ۱۴:۴۱ جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۹۱

آنتونین دالاهوف


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۴ دوشنبه ۳ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۱۱ شنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۹
از کره آبی
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 2608
آفلاین
در این لحظه ناگهان دافنه چوبدستیش را از جای چوبدستیش در کنار پاهایش مانند یک هفت تیر هفت لول بیرون کشید و گفت:
_ همتون دست نگه دارید!

صحنه آهسته شد! همه نگاه ها به سمت دافنه چرخید! هیچ کس از او انتظار همچین واکنشی را نداشت! ... هوگو با نگاه های ستایش آمیز(:pretty:)، لودو با لب و لوچه آویزان() و ... صحنه دوباره به حالت عادی برگشت و بلا گفت: خوبه حالا بگو ببینیم چی میخوای بگی! ایش!

دافنه گلویش را صاف کرد و گفت: ما اینجا به یک نظرسنجی علمی نیاز داریم! نظرسنجی ای میدانی! و ابتدا باید جامعه آماریمان را مشخص کنیم!

بلا: ببند بابا! جامعه مامعه نمنه دی! همینجوری تو خیابون میریم یقه هر کی اومد جلومون میگیریم ازش میپرسیم دیگه!

دافنه: نه این کار بسیار اشتباه است و فاقد ملاک های یک کار علمی معتبر است!

بلا به لودو و هوگو گفت: این چی میگه؟ از کی تا حالا دانشمند شده؟ چی به سرش خورده؟

هوگو گفت: در هر صورت اگه بخوایم کارمون ارباب رو راضی کنه فکر کنم دافنه درست میگه!
لودو هم سرشو تکون داد و گفت: همونکه هوگو گفت!

بلا: خفه شید همتون! از هر چی درس و مشخ و کار علمیه حالم به هم میخوره! آخرشم میترکونم اون هاگوارتزو! :vay:

دافنه، لودو و هوگو:
*(راهنمایی: مو نارنجیه لودوئه!)



پاسخ به: دژ مرگ(شکنجه گاه جادوگران سفید)
پیام زده شده در: ۲:۳۲ دوشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۱

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
خلاصه:

لرد دو هفته به مرگخوارا(هوگو, لودو, بلاتریکس, دافنه) دستور میده که ظرف مدت دو هفته همه وسایل شکنجه گاه رو عوض کنن.چهار مرگخوار تصمیم میگیرن شخصی رو پیدا کنن که بتونه دستگاه شکنجه جدید اختراع کنه!

___________________________

یک ساعت بعد...

مرگخواران هنوز در حال جرو بحث با هم بودند.

-دقت کردی که هر وقت به یه در میرسیم تو منو هل میدی و میپری تو؟صد دفعه بهت گفتم اول اجازه بده خانوما وارد بشن.نزاکت داشته باش.

بلا نگاهی به چهره حق به جانب لودو انداخت.
-الان تو این جمله "خانوم" تو بودی؟گرچه با وجود ضعف و ترسی که در وجود بی مقدارت میبینم فرقی با یه ساحره خونه دار مثل مالی ویزلی نداری.ولی ...

هوگو در فاصله ای نه چندان دور, سرش را به شیشه ویترین کافه چسبانده بود و داخل کافه را تماشا میکرد.
-ای بی عرضه....اونم چاییه که آوردی؟چرا بخار ازش بلند نمیشه؟این چه رنگیه که داره؟چای باید سرخ چشم اربابی باشه.سرخ مایل به قهوه ای سوخته.بخار ملایمی ازش بلند بشه.چای دم کردن و ریختن یه هنره.هر کسی که نداره.

بلاتریکس که ظاهرا از جرو بحث با لودو خسته شده بود دستش را دراز کرد و یقه اولین جادوگری را که در حال عبور از کنارشان بود گرفت.
-خیلی عذرمیخوام آقای محترم.من یه سوالی ازتون داشتم.آیا شما قادرین دستگاه شکنجه جدید اختراع کنین؟

تازه وارد که کمی وحشتزده به نظر میرسید دستهای بلا را از یقه اش جدا کرد.
-دستگاه چیه؟شکنجه کدومه؟چقدر جدید؟من بی گناهم.همش کار مرگخوارا بود.همه اون سکه ها رو مرگخوارا دزدیدن.بعدم برای ردگم کردن به حساب گرینگوتز من واریز کردن.مطمئنم تحت طلسم فرمان اسمشو نبر بودن...

بلا با تاسف سری تکان داد و رهگذر را رها کرد.
-اینجوری نمیشه.ما باید هدفمونو مشخص کنیم.اول باید تحقیق کنیم.باید بفهمیم مردم از چه نوع شکنجه هایی بیشتر بدشون میاد.چی براشون آزار دهنده اس.باید نیازهای بازار رو شناسایی کنیم!مثلا از همین ساحره ای که داره به ما نزدیک میشه شروع میکنم.




پاسخ به: دژ مرگ(شکنجه گاه جادوگران سفید)
پیام زده شده در: ۱۴:۰۸ دوشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۱

کینگزلی شکلبوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۰۷ سه شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۵:۲۵ سه شنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۲
از شیراز
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 227
آفلاین
با درود

دافنه از سر بیچارگی دستاشو محکم بر سرش میزنه :vay: و میگه :
- جون من یک فکری بکنین، من زن و بچه دارم، کلی ارزو دارم...

هوگو وسط حرفش میپره و میگه :
فکر میکنی ما نداریم.

بلاتریکس که اعصابش هر لحظه بیشتر به زمین دوی مارتون شبیه می شد نعره کشید :
- بس کنید دیگه.دِ...
باید تحقیق کنیم ببینیم کسی هست که بتونه دستگاهی، چیزی اختراع کنه.

دافنه میپرسه :
- خب از کجا شروع کنیم؟

لودو میشه :
شاید از تو وزارت بتونم کمی تحقیق کنم ، ادمای زیادی هستند...
اما...

- اما چی؟

این را هوگو پرسید.

- خب میدونید،همه اونا نه مفتکی کار میکنن و نه برای لرد سیاه کار میکنن.

- پس توی نعره غول اینجا چیکاره ای؟؟ وزیری خیر سرت..

بلاتریکس که نزدیک بود گلوی لودو را بوجود با دستان دافنه دور شد.

- این زن مشکل داره اصلا...
خو وزارت و تحقیق و پولش با من...

هوگو که ذوق زده شده بود گفت :

- من و دافنه هم میریم توی کافه ها دنبال مزدور میگردیم.

- پس بلا چیکار کنه؟

لودو گفت :
- خو با شما بیاد دیگه..

- نه نمیشه، گله ای که دنبال مزدور نمیند.

- پس با این حساب...

لودو که داشت از ماجرا سر در میاورد:
- نه نه... فکرشو از مغز بی مختون خالی کنید.من با این دختر هیچ جا نمیرم.


-----------------------
ایا اینها میتونند به مشکلات گروهیشان غلبه کننده؟
کار لودو و بلا به کجا میرسد؟
ایا لودو و بلا با هم کار میکنند؟
ایا این چهار نفر تبدیل به مرغ سوخاری برای شام عید پاک لرد میشوند؟؟

جواب اینها در قسمت های بعدی >.....>

با سپاس
کینگزلی شکلبوت
در پناه او


ورودم به گريفيندور فقط يك دليل داره ؛
پـــــيــــــــــــــــــــــــــــــــــــــروزي

only Gryff


ما شیفتگان خدمتیم، نه تنشگان قدرت


مدتی نیستم، امتحانات بدجوری وقتمو مشغول کرده.
از همه بچه ها عذر میخوام.

اما...
بر می گردم؛

پرشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــور و
بهتـــــــــــــــــر از همیــــــــشـــــــه


پاسخ به: دژ مرگ(شکنجه گاه جادوگران سفید)
پیام زده شده در: ۱۵:۱۱ شنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۱

دافنه گرینگراسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۴۱ پنجشنبه ۸ تیر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۲:۵۴ چهارشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1174
آفلاین
سه تا از مرگخوران لرزیدند.اما هوگو جلو رفت و گفت:اربابا،شما ایده شو دارین؟کمکمون میکنیم؟
لرد چشم غره ای رفت و هوگو با دیدن چوبدستی لرد که لحظه به لحظه بالاتر میرفت به عقب رفت و فکر کرد که واقعا بسیار شجاست و یا شایدم زیادی احمق.

-دِ منتظر چی هستین؟راه بیوفتین دیگه.
لودو پرسید:ارباب،قبل از این که بریم...این وسیله،سوسک مصنوعیه،که برای ساحره ها بکار میبردیم،چند سال پی خریدیمش.یا همین تابوته،این یکی رو از بورگین دزدیدیم...چیز...خریدیم.

لرد چند کروشیو را با مهربانی تقدیم لودو کرد و لودو بگمن دهانش را بست.بلاتریکس در حالی که با همان لحن وسوسه کننده قدیمی حرف میزد گفت:ارباب،من یکمی از این که با هوگو،لودو و دافنه کار کنم مشکل دارم.میشه من خودم تنهایی برم؟
هوگو ویزلی،لودو بگمن و دافنه گرینگراس هر سه با حرکت تند سر تایید کردند.اما لرد ولدمورت چوبدستی اش را به طرف بلاتریکس گرفت و گفت:نه!نمیشه!اگه همین الان نرین...
لرد در حالی که آمپرش بالا رفته بود فریاد کشید:شکمتونو سفره میکنم.کروشیو!کروشیو!

لودو در حالی که جاخالی میداد گفت:جسارتا ارباب،اون درستش "دهنتونو سفره میکنم"نبود؟
مرگخوران در حالی که کروشیو های لرد را به آودا کداورا تبدیل کرده بودند با بیشترین سرعت به بیرون رفتند.هوگو در حالی که نفس نفس زنان از فرط خستگی دولا شده بود گفت:از..از کجا شروع کنیم؟

چهار مرگخورا با وحشت به هم ذل زدند.


تنها گیاهِ سیاهِ فتوسنتز کننده ی بدون ریشه ی گرد، با ترشح مواد گازی سیاه از واکوئلش. چرا ایمان نمی آورید؟


پاسخ به: دژ مرگ(شکنجه گاه جادوگران سفید)
پیام زده شده در: ۲۲:۴۹ جمعه ۲۴ آذر ۱۳۹۱

فنریر گری بک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۲۱ دوشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۲:۴۳ دوشنبه ۹ دی ۱۳۹۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 127
آفلاین
++ سوژه جدید ++

- بله همون طوری که داشتم عرض میکردم در از این قسمت میتونین تابوت های میخ دار رو مشاهده کنین که ما فرد مورد نظر رو میذاریم داخلش و درب رو میبندیم. این قسمت کار خیلی کلاسیکه، اما برای اینکه وجهه جادویی دستگاه هم حفظ بشه هر کدوم از میخ ها مجهز به طلسم گرما دهی هوشمنده که وقتی وارد بدن فرد بشه بنا به تشخیص خودش میزان داغی میخ رو تا جاییکه دوست داره بالا میبره!

لرد سری تکون داد و با بی تفاوتی دستی به روی تابوت کشید. تمام وسایل و شیوه های شکنجه به نظرش قدیمی و کهنه بود. باید تفاوتی به وجود میاورد. نمیخواست شکنجه ها همون هایی باشن که زمان سالازار هم مورد استفاده قرار میگرفته. برای همین رو به دافنه میگه:

- همه این وسیله ها، شکنجه ها، جادو ها...چرتن! دوزار ارزش ندارن. قدیمی شدن، بوی کهنگی میدن. تو خیر سرت مسئول شکنجه گاهی! چه کار مثبتی در این راستا انجام دادی؟

دافنه با تعجب به هوگو نگاه میندازه و به آرامی از هوگو میپرسه:
- ببینم ما باید چیکار میکردیم؟

- کروشیو. هوگو میری سریع تر لودو و بلا رو بر میداری میاری اینجا. با هر چهار نفرتون کار دارم.

هوگو همون طور تعظیم کنان از شکنجه گاه بیرون میره تا لودو و بلاتریکس رو با خودش بیاره. چند دقیقه بعد هر چهار مرگخوار رو به روی لرد ایستادن و سعی میکنن متوجه بشن که لرد سیاه چه نقشه ای توی سرش داره.

- ابله ها، دارین سعی میکنین فکر منو بخونین!؟ کروشیو! چه جسارتا! خیلی خب مسخره بازی بسه. دلیل اینکه شما چهار نفر رو اینجا جمع کردم اینه که براتون ماموریتی دارم. شما وظیفه دارین ظرف مدت دو هفته همه چیز رو توی این شکنجه گاه عوض کنین. همه روش ها و وسایل مورد استفاده باید جدید و مبتکرانه باشن. باید خلاقیت و کارایی داخلشون موج بزنه. باید این شکنجه گاه در تمام اعصار و قرون تک و نمونه بشه. باعث شرمساریه که ما هنوز از روش های قدیمی استفاده میکنیم.

لودو برای چاپلوسی چند قدم جلو رفت و گفت:
- :pretty: ببخشین ارباب، میدونین که من وزیرم و سرم به شدت مشغول مملکت داریه. اما حالا که شما دستور میفرمایین حتما تمام تلاشم رو میکنم.

لرد توی چشم های لودو نگاه میکنه و میگه:
- بهتره همه تون تمام تلاشتون رو بکنین. چون اگه مهلت دو هفته ای تون تموم بشه و همه چی اون طوری که من میخوام نباشه، خودم شخصا چندتا روش مبتکرانه برای شکنجه تون اختراع میکنم و روتون آزمایش میکنم!



پاسخ به: دژ مرگ(شکنجه گاه جادوگران سفید)
پیام زده شده در: ۳:۵۵ چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۹۱

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
(پست پایانی)

هوگو که تازه از دستشویی برگشته بود فریاد زد:
-بالاخره فهمیدیم.آلبوس دامبلدور بوده!

بلا نگاه اعتراض آمیزی به هوگو انداخت.
-این نمیتونه دامبلدور باشه.رداشو نمیبینی؟نه زرقی، نه برقی نه رنگ نارنجی و زردی...این یکی دیگس.من حدس میزنم سیریوس باشه...سیریوسه...خودشه.بکشین کنار.میخوام بکشمش.خودم باید بکشمش.جلوی منو نگیرین.

مرگخواران به سختی جلوی بلای جوگیر را گرفتند.زندانی همانطور که لبخند میزد با تغییر شکلهای پی در پی سرگرم پیاده روی روی اعصاب مرگخواران بود.

چند ساعت بعد:

لرد سیاه وارد شکنجه گاه شد.
-خب...موفق شدین یا یکیتونو برای شکنجه ببرم؟

مرگخواران به هر نقطه شکنجه گاه بجز چشمان لرد نگاه میکردند.صدای ضعیفی از جمع به گوش رسید.
-ببخشید.من میتونم یه چیزی بگم؟

بلا با عصبانیت رو به لرد سیاه کرد.
-ارباب به این آبدارچی اجازه حرف زدن ندین.باز میخواد جسارت کنه و جلوی شما درباره دستشویی و فشار خونش حرف بزنه.

لرد اشاره ای به بلا کرد.بلا سر جایش نشست.لرد قدم زنان به هوگو نزدیک شد.
-حرفتو بزن.ولی اگه ارباب رو خشمگین کنی مطمئن باش اولین شکنجه شونده خودت خواهی بود.سرتو میکنم تو قوری و میذارم ساعتها دم بکشی.

هوگو در حالیکه ارباب رو به خاطر ابداع روشهای جدید شکنجه تحسین میکرد شروع به صحبت کرد.
-ارباب ما کلی از این بازجویی کردیم.تنها چیزی که متوجه شدیم این بود که این جونور محفلی نیست.چون به سادگی اسم شما رو تلفظ میکرد!یه اکسپلیارموسم بهش زدیم.اصلا نترسید.حالا نقشه من اینه...


دو روز بعد، مقر محفل:

-ای مرگخوار پست فطرت.درسته که ما از طلسم شکنجه گر استفاده نمیکنیم.ولی روشهای خودمونو برای بازجویی داریم.الان میگم ریموس سرب داغ تو حلقت بریزه.برای من تغییر شکل میدی؟

ریموس لوپین روبروی زندانی جدید محفل نشسته بود.
-آروم باش سیریوس.این کارو قبلا کردیم.حرف نمیزنه.اگه اون علامت شوم روی دستش نبود در مرگخوار بودنشم شک میکردم.این دو روزه ما رو گیج کرده.هی تغییر شکل میده.بیشتر طلسها هم تاثیری روش نداره.اعصاب نذاشته برای ما!

سیریوس با جدیت به بازجویی ادامه داد...


پایان سوژه




پاسخ به: دژ مرگ(شکنجه گاه جادوگران سفید)
پیام زده شده در: ۲:۳۱ جمعه ۳ شهریور ۱۳۹۱

دافنه گرینگراسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۴۱ پنجشنبه ۸ تیر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۲:۵۴ چهارشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1174
آفلاین
هر مرگخواری با نگاه کردن به زندانی که خودشو شبیه نجینی کرده بود، میفهمید که خنده ای شیطانی دور لباش یه چشم میخورد.

2 ساعت بعد، جلسه مرگخوار ها، بدون حضور لرد:


سوروس گفت:
- ما نمیتونیم بفهمیم اون کیه.ما بدبخت شدیم. :worry:

- چطوره هر روز یه نفرو بدیم تا لرد اونو شکنجه کنه و بعد از یه مدتی خسته بش؟
- من به شدت مخالفم.

وزیر دیگر نفسی کشید و گفت:
- هووم...اون خودشو به هر شکلی میتونه در بیاره.پس یه دگرگون نماست.

لودو بگمن با تحقیر آمیز ترین نگاه ممکنبه آقای دیگر، گفت:
- اما نمیتونه غول یا مار بشه که.احمق.

مرگخوار ها، به هیچ نتیجه ای نرسیدند که ناگهان هوگو عزمش رو جمع کرد و زمزمه کرد:
- میتونم حرف بزنم؟

بلاتریکس داد زد:
- یکی دهن اون آبدار چی رو ببنده.

اما ریگولس مخالفت کرد و گفت:
-ممکنه اون یه نظر خوب داشته باشه. :zogh:

هوگو گفت:
- فشارم افتاده، میتونم برم دستشویی؟غذا هم نخوردم.

10 دقیقه بعد، شکنجه گاه برای حل کردن مساله زندانی.:

مرگخوار ها به محض باز کردن در دژ مرگ، متوجه تغییر شدند.
زندانی به شکل آلبوس دامبلدور در آمده بود.


تنها گیاهِ سیاهِ فتوسنتز کننده ی بدون ریشه ی گرد، با ترشح مواد گازی سیاه از واکوئلش. چرا ایمان نمی آورید؟


پاسخ به: دژ مرگ(شکنجه گاه جادوگران سفید)
پیام زده شده در: ۱:۰۵ پنجشنبه ۲ شهریور ۱۳۹۱

اسلیترین

سوروس اسنیپ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۱۸ پنجشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۱
آخرین ورود:
دیروز ۲۳:۳۷:۲۶
از هاگوارتز
گروه:
اسلیترین
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 505
آفلاین
خلاصه :

مرگخوارا زندانی جدیدی دارن که شکنجه نمیشه!
لرد سیاه به مرگخوارا دستور میده هویت زندانی رو کشف کنن.شاید اینجوری بشه راهی برای شکنجه کردنش پیدا کرد.مرگخوارا شروع به تحقیق میکنن.زندانی رو جلوی مقر محفل میبرن ولی فرد ویزلی اونو نمیشناسه.
روفوس ادعا میکنه زندانی مالی ویزلیه و خودشو جای یه مرد جا زده!
مرگخوارها ایده های مختلفی رو امتحان میکنن تا بفهمن که زندانی مالی هست یا نه که بالاخره ریگولوس زندانی رو تهدید میکنه که بهش پست هاش (که خیلی طولانیه) رو میده تا بخونه و بترکه که زندانی میترسه و شخصیت خودش رو نشون میده که هاگرید بوده . لرد و هاگرید درگیر میشن و لرد هاگرید رو تهدید میکنه که طلسم مرگ رو امتحان میکنه روش . هاگرید هم از ترس سر جاش وایمیسته .


-------------
هاگرید به لرد نگاه میکرد و لرد به هاگرید . صحنه خشنی بود و تمام مرگخواران از ترس به گوشه از شکنجه گاه پناه برده بودن و فقط نگاه میکردن . لرد که خشنود به نظر میرسید به هاگرید نزدیک تر شد و چوب دستیش رو به طرفش گرفت .

-خب حالا میگی نقشتون چیه ؟ اومدی جاسوسی کنی و محیط اینجا رو ببینی ؟ میگی یا بدم مادام ماکسیم رو بیارن اینجا جلوت شکنجه کنن ؟

هاگرید کمی عقب تر رفت و ناگهان شروع به لرزش کرد . بعد از چند ثانیه سایزش کوچیک تر شد و به زمین افتاد . صورتش کوچیک تر شد و گوش و دماغش از بین رفت . لباس هاش از بین رفت و رنگ پوستش به سبز تبدیل شد . لرد که شوکه شده بود سر جاش وایستاد و نگاه میکرد . ریگولوس از گوشه ای سرش رو بیرون آورد و فریاد زد :

-این که نجینیه . هاگرید به نجینی تبدیل شد .

لرد همچنان با تعجب به مار محبوبش که یکی از جان پیچ هاش بود نگاهی انداخت و کمی جلوتر رفت تا با دقت بیشتری به مار نگاه کنه .

-چطور ممکنه ؟ این زندانی خودش رو تبدیل به نجینی کرد !

مار تکونی به دمش داد و با صدای مارگونه و به زبان ماری گفت :

-(ترجمه شده : ) حالا اگر میتونی از یه جان پیچت بگذری منو بکش ببینم .

لرد که کم کم عصبی شده بود وردی خوند و مار رو به درون قفسی انداخت . چوبش رو دوباره تکون داد و تمام مرگخواران رو از گوشه های مختلف بیرون کشید و فریاد زد :

-از الان تا فردا مهلت دارید بفهمید این کیه ! از فردا هر روز که موفق نشید یکی رو تا حد مرگ شکنجه میکنم !


ویرایش شده توسط سوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۱/۶/۲ ۲:۴۹:۳۴








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.