1و 3.در رولی این معجونو تهیه کنین. تهیه ش هم آزاده. می تونین بدزدینش،خودتون درست کنین، دیگری رو مجبور کنید درستش کنه یا بخرین و یا هر فکر دیگه ای که به ذهنتون می رسه. تاکید می کنم
چیزی که نمره میاره سطح رول نویسی و خلاقیت شما و ظاهر و سوژه پردازی رولتونه 13و14( نمره)
نیمفادورا روی صندلی نشسته بود و حالت پکری به خود گرفته بود، کمی انورتر جیمز هم روی صندلی ای نشسته بود و در افکارش غرق بود .
-بالاخره چی شد؟
دورا در حالی که دستش را زیر چانه اش زده بود و با بی صبری به جیمز نگاه میکرد این را گفت.
جیمز که چشم از زمین بر نمیداشت گفت :
-هی دورا..ببین من باید بدونم که واسه چی اینکارو باید بکنم !
دورا اهی کشید و گفت :
-چند بار بهت بگم؟! ببین اون واقعا به این معجون نیاز داره اینطوری شانسش برای بردن اسنیچ در مقابل اسلایترین هیچه!در ضمن شما ها که اول اخرش برنده اید پس چرا کمک نمیکنی؟
جیمز دستش را به پیشانیش کوباند
و گفت:
-دختر، اصلا میدونی که که اگه ایلین تو دفترش خفتم کنه چه بلایی سرم میاد؟! از این گذشته این یکی رو خودت خوب میدونی که استفاده معجون شانس در مسابقات ممنوعه ، اصلا بگو ببینم چرا خودت اینکارو نمیکنی؟
-هیس!!صداتو بیار پایین! مطمئن باش تا وقتی که تو اینجوری فریاد نزنی هیچکی نمیفهمه،بعدشم من اصلا کارم تو دزدی خوب..
جیمز نگذاشت دورا بقیه حرفش را ادامه دهد و با عصبانیت اما ارام گفت :
-اااا؟یعنی چی داری به من میگی دزد؟
-اوه ...نه جیمز اشتباه نکن منظورم این بود که من دست و پا چلفتیم اگه برم تو دفتر ایلین میزنم یچیزی رو میشکنم و بعد میگیرنم!
جیمز که عصبانیتش فروکش کرد بود گفت :
-باشه من اینکارو میکنم ولی وای به حالت اگر دست گیر بشم!
دورا بلند شد خندید و بعد چشمکی زد و گفت :
-به من چه اگه دست گیر بشی از بی عرضگی خودته...پس 2دو ساعت دیگه تو محوطه منتظرتم .
و بعد دوان دوان به سمت کلاس مراقبت از موجودات جادویی راه افتاد.
دو ساعت بعد در محوطهدورا مشتاقانه به جیمز نگاه کرد و گفت :
-اوردیش؟
جیمز سرش را خاراند و با غرور مسخره ای گفت :
-اره فقط سیریوس هم فهمید یعنی بهش گفتم تا نگهبانی بده . خودت که میدونی فلیچ و ایلین یدفه از اسمون ظاهر میشن
تازه نزدیک بود گیر بیفتم شانس اوردم سریع معجون رو پیدا کردم و زدم به چاک!
دورا لبخند شیرینی زد و با خوشحالی گفت :
-اشکال نداره سیریوس از خودمونه ،ایول
و بعد معجون را از دست دست جیمز گرفت و ادامه داد :
-تو هم با من میای تا اینو بخورد ارنی بدم؟
جیمز نخودی خندید و گفت:
-اره دوست دارم ببینم چجوری یهو اعتماد به نفسش میشه اعتماد به سقف
-خوب پس راه بیفت، مسابقه نیم ساعت دیگه شروع میشه.
و دو نفری خوش خوشان به سمت رختکن هافلپاف راه افتادند ،غافل از اینکه چه اتفاقی پیش رویشان بود....بعد از چند دقیقه نه چندان طولانی به رختکن رسیدند قبل از وارد شدن دورا گفت :
-جیمز ، باید یکم از این معجون رو توی چایی سبزش بریزم و بعد به بهونه ارام بخش بودنش به خوردش بدم فقط باید ببریمش یجای خلوت .
جیمز گفت:
-باشه بسپرش به من میکشونمش پشت ورزشگاه.
و بعد سریع وارد رختکن شد.دورا هم به پشت ورزشگاه رفت و منتظر شد بعد از مدتی جیمز با ارنی امدند.
ارنی بی صبرانه و مضطرب کفت :
- چیکارم داری دورا؟
دورا خنده مرموزی کرد و جواب داد :
-ارنی اینو بگیر و بخور چایی سبزه باعث میشه اروم بشی .
و قبل از این که دورا چیز دیگری بگوید ارنی لیوان را از دستش قاپیده بود و سر کشیده بود.
دورا و جیمز که از کارشان راضی بودند نگاهی با هم رد و بدل کردند و چشمک زدند، بعد ارنی اروغی زد و گفت :
-مرسی دورا
و بعد دست تکان داد و ارام ارام به سمت ورزشگاه رفتف دورا و جیمز زدند قدش و بعد...
-ااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای!
هر دو به ارنی نگاه کردند...وحشتناک بود ...ارنی در حال رشد کردن بود، قدش بلند شده بود و سیبیل در اورده بود و تنومند و قوی بنظر میرسید .
دورا جیغ خفه ای کشید و گفت :
- پناه به ریش مرلین چ..چرا اینجو..ری شد؟
جیمز که چشمانش از حدقه بیرون زده بود گفت :
- ن...نمیدونم من فکر میکردم شانس میاره !
دورا را کارد میزدی خونش در نمی امد خشمگین به جیمز نگاه کرد و گفت :
-اقای کله پوک برای اینه که تو اشتباهی معجون رو به من دادی !
جیمز عقب عقب رفت نگاهی به ارنی انداخت که در حال پیر شدن بود و بعد نگاهی به دورا و گفت :
-ببین بنظرم الان اوضاع خیته بهتره کدورتارو کنار بزاریمو الان بدوییم.
و بعد مثل اهویی که پلنگ دنبالش کرده باشد دوید .دورا هم پشت سرش شروع به دویدن کرد و فریاد زد :
-جیمز!اگه دستم بهت برسه کلتو میکنم و از سر در خوابگاهتون اویزون میکنم!
وبعد هر دو صحنه را ترک کردند و ارنی بیچاره را به حال خود گذاشتند.
حقه استاد رو در خوروندن معجون چطور ارزیابی می کنین؟3 نمره حقه جالب و ماهرانه ای بود،و. همینطور به موقع،ا صلا انتظار نداشتم اینجوری بشه