1 . هر آنچه در مورد واقعه ی گودریک کبیر میدانید، بنویسید. (15 امتیاز)

شارلاتی بس بزرگ، به نام گودریک گریفندور- که همواره پوزخندی زشت و دلهره آور بر روی لبانش داشت- قبلا به کمک روونا ریونکلاو، سالازار اسلیترین و هلگا هافلپاف هاگوارتز رو افتتاح کرد.اونا میخواستم یه مدرسه خوب درست کنن که ای دل غافل...
یه دفعه سالازار یاغی در اومد و بعد رفت.گودریک هم رفت که پدرشو در بیاره.روونا و هلگا هم که مدرسه رو اداره میکردن.گودریک رفت و رفت و رفت و رفت.
هنوز هم داره میره.
هر وقت رسید،بهتون میگم چی شد...

دور از شوخی..پس از مدت ها به سالازار اسلیترین رسید و گفت:سالاد!سزار!اهم...سولاز...
بعله!اینقدر در طول زمانی که سالازار را دنبال میکرد،پیر شده بود که نتوانست جمله اش را تمام کند.سالازار برگشت و گفت:میدونم چی میخوای بگی گودریک.اما دستت برا من رو شده است.تو یه موود پستی.بعد ها یه مرد خوشگل و بی دماغ کله آبی به دنیا میاد و هر چی گریفندوریه کله زخمی پیشونی صاعقه ای هست ور میکشه.تازه..من می خواستم بهت بگم که..تو یه شارلاتانی.
گودریک با شنیدن این حرف ها ناله ای کرد و به سختی گفت:تو یه شارلاتانی.
بعد ها معلوم شد که هر دو شارلاتان بودند و همین طور هلگا هافلپاف هم شارلاتان بود.فقط روونا راونکلاو شارلاتان نبود.

2 . سالازار که بود و چه کرد؟ (5 امتیاز)

سالازار،که امروزه او را با نام جد بزرگ وار لرد ولدمورت-سالاد- میشناسیم، موسس اسلیترین بود.

3 . گودریک که بود و چه نکرد؟ (5 امتیاز)

گودریک که امروزه او را با نام دره(دره گودریک!) میشناسیم،قبل ها موسس گریفندور بود و شارلاتان بود.او هیچ کار خوبی در زندگیش نکرد.

4 . چرا الفیاس نگران کنکور سمج بچه هاست؟ (3امتیاز)

مهربونن دیگه!
البته ممکنه دلیل های دیگه ای هم داشته باشه...

5 . این جلسه چطور بود؟ خوش گذشت؟ (2 امتیاز)

این جلسه بسیار خوش گذشت و ما بسیار کیف نمودیم...

. هر آنچه در مورد واقعه ی گودریک کبیر میدانید، بنویسید. (15 امتیاز)
گودریک کبیر {گودریک گریفندور } خب ایشان موسس گریفندور در این جا می توان اشاره ای به این شعر در کتاب چهارم { جام آتش } اشاره کرد !
هزاران سال پیش یا بلکه بیش تر همان دوران که من بودم جوان تر
چهار جادوگر خوب و گرامی زرنگ و همدل و پرکارو نامی
که بعد از گردش چرخ زمانه هنوزم اسمشان بر هر زبانه
در این دنیای پر جنججال و غوغا نشستند دور هم یک زیک جا
گریفندور بیباک از یلان بود هافلپاف عاقل و شیرین زبان بود
یکی ریوکلاو پر عدل و انصاف یکی اسلیترین خود بین و پر لاف
همه هم فکرو هم آواز همسو همی کردند فکر بکر از این رو
بنا کردند دانشگاه هاگوارتز که آموزش دهند جادو و پرواز
همان روزی که کار آغاز کردند گروهی بهر خود بنیاد کردند
دلیلش گونه گونی سلایق میان این چهار استاد بالغ
گریفندور شجاعت ارج بنهاد ولی ریونکلاو هوشش بها داد
هافلپاف سخت کوشی می پسندید بهین شرط پذیرش را همین دید
ولی اسلیترین قدرت طلب بود از این رو طالبین جاه بستود
ولی تا این چهار استاد بانی همی بودند در این دنیای فانی
گروه خویش را گلچین نمودند همه در کار خود استاد بودند
بقیه شم خودتون بخونین این شعرو کلاه گفته یادتون نره

2 . سالازار که بود و چه کرد؟ (5 امتیاز)
تو شعری که بالا نوشتم می تونینید به این قضیه پی ببرید.
3 . گودریک که بود و چه نکرد؟ (5 امتیاز)
یعنی چی چه نکرد؟؟؟؟ دقیقا؟؟؟؟
4 . چرا الفیاس نظگران کنکور سمج بچه هاست؟ (3امتیاز)
چون استاد الفیاس بهترین استاد
چون استاد الفیاس بهترین نظارت گر
چون استاد الفیاس بهترین بهترین هاست
5 . این جلسه چطور بود؟ خوش گذشت؟ (2 امتیاز)
عالی بود استاد

تدریس جلسه ی سوم تاریخ جادوگری:

الفیاس از اینکه دوباره داشت تاریخ جادوگری رو تدریس می کرد، خیلی خوشحال بود؛ اما او دیگر پروفسور دوج سابق نبود؛ تجاربی که آموخته بود، این بار به کمکش می امدند!

بچه های کلاس تاریخ جادوگری مثل همیشه منتظر معلم بدقولشان( ) بودند که ناگهان در باز شد و الفیاس وارد شد؛ شاگردان با دیدن استاد قدیمی شان به طرفش هجوم بردند و و ابراز علاقه و پاچه خواری نمودند.

- خوب دیگه بسه! نا سلامتی من استادتون هستم. با استادتون این طوری رفتار میکنید؟

با این حرف الفیاس همه ی شاگردان به سر جاهای خودشان برگشتند و الفیاس به آرامی به سمت صندلی مخصوص خودش رفت و مثل قبل روی آن نشست. همه چیز مثل قبل بر سر جای خودشان قرار داشت و باعث آرامش ظاهری او میشد.

- خب بچه ها، جلسه ی امروز ما بررسی علل و عوامل شورش علیه سالازار اسلیتیرین و برگرداندن حکومت آسلام دوستانه گودریک کبیر هست.

دانش آموزان با دهان باز به حرف های الفیاس گوش می دادند و در ذهنشان مناسبت این روز ها را با تدریس الفیاس سبک سنگین می کردند.

- این درس یکی از درس های مهم شما برای کنکور سمج هست، ضریبش بالاست و درس سختیه! من تمام تلاشم رو میکنم که این درس رو تموم کنم، ولی با این برنامه ی درسی ای که پروفسور اسنیپ برامون گذاشته، و این تعداد جلسات برای تموم کردن این درس کافی نیست. بگو گرینگراس!

- می بخشید استاد، پس ما باید چیکار بکنیم در این مورد؟ میتونیم خودمون هم بخونیم؟ :pretty:

- میخواستم همین مورد رو بگم. این درس خیلی سنگینیه و نمیشه تنهایی خوند و حتما باید با یکی بخونید؛ راستی گفته بودم یکی از پایان نامه هام در این مورد بود؟

دانش آموزان به یکدیگر نگاه کردند، همگی منظور الفیاس رو متوجه شده بودند! لبخندی بر لبان الفیاس نشست.

- اوه اوه، دیگه این جلسه داره تموم میشه، فقط هیمنقدر بدونین که من برای موفقیت شما تلاش میکنم و هدف ما موفقیت شما در کنکور سمج است و لاغیر!

الفیاس تکانی بر چوبدستی اش داد و این شعر همراه با تکالیف بر تخته نوشته شد!

سالازار چو بیرون رود، گودریک در آید!

تکالیف شما:

1 . هر آنچه در مورد واقعه ی گودریک کبیر میدانید، بنویسید. (15 امتیاز)
2 . سالازار که بود و چه کرد؟ (5 امتیاز)
3 . گودریک که بود و چه نکرد؟ (5 امتیاز)
4 . چرا الفیاس نگران کنکور سمج بچه هاست؟ (3امتیاز)
5 . این جلسه چطور بود؟ خوش گذشت؟ (2 امتیاز)

امتیازات جلسه دوم تاریخ جادوگری:

کینگزلی شکلبولت:

10 + 15 + 5 = 30 امتیاز


ریونکلاو:

30 امتیاز



پ.ن:
این امتیاز از سوی خود پروفسور گریندلوالد اعلام شده بود.

با درود


1.شاه گرناک که بود و چه کرد؟


او شاه و اهنگر بزرگ گابلین ها بود. که بعد ها عموزاده اش دربرابرش شورش کرد. به دستور گودریک گریفیندور شمشیری ساخت تا نماد قدرت و عظمت گریفیندوریان باشد.او به عنوان بزرگ گابلین ها را در نوجوانی دریافت کرد. امروزه در کلاس های تاریخی بر سر زندگی او بسیار بحث می شود.

2.سه عدد از عناصری را که توسط شمشیر گودریک جذب شده اند را نام ببرید برای مثال زهر باسیلیسک.(نوع قدرت و موجودی که قدرت از آن گرفته شده را به صورت تخیلی بنویسید ولی نباید شبیه جواب دیگران باشد و زهر باسیلیسک نیز قابل قبول نیست.)

سم موجود در پوست وزغ ایرلندی؛ این وزغ سمی در پوست خود دارد که در سال 1954 نوجوان گریفیندوری که در مبارزه با صدها نوع از این وزغ بود، با استفاده از این شمشیر به خودشان ضربه زد.

تیزی و برندگی دم اژدهای چینی؛ این اژدها که به تیزی دمش معروف است در سال 1850 برای کشتن شخصی گریفیندوری، مامور میشود( هوش بسیار خوبی دارن) این شخص که تصافا شمشیر جدش را برای مطالعه به اسیا اورده بود، استفاده میکند و با همان تیزی سر راننده و سوار کار اژدها را از تن جدا میکند.

اب شفا بخش درون رودخانه نیوزلند؛ این اب شفا بخش در سال 1365 میلادی به مجموعه عناصر این شمشیر اضافه شد، تا این گرفیندوری اصیل مادرش را شفا دهد.

سم کهیر زدن؛ این سم که از اختراعات بشریت است، به عنوان خطرناک ترین سموم بیماری زا شناخته شده است، این مورد توسط یک پسر 16 ساله گریفیندوری شیطون به شمشیر اضافه شد که باعث شد، رقیب 17 ساله اسلایتیرین اش هم در عشق و هم در درس 1 سال در تخت خواب بخوابدو. از این روایت تاریخی در دست نیست. تنها شهادت شاهدین، نسل به نسل جلو رفته است.

3.با ذکر دلیل بگویید که چرا پروفسو گریندلوالد این قدر شیفته ی درس تاریخ است؟(به پاسخ هایی که دلیل خوبی داشته باشند با توجه به دلیلشان نمره تعلق خواهد گرفت)

اخه خودش یکپا تاریخه.
واقعا نظر دادن سخته خب شاید:
به خاطر اینکه، شدیدا علاقه داشت تا بهترین باشه و اینجوری میتونست با دیدن جاه طلبی ها و شکست های همان اشخاص جاه طلب خود را، نمونه تاریخ سازد.


با سپاس از تدریستون پرفسور
کینگزلی شکلبوت

امتیازات جلسه اول تاریخ جادوگری:

راونکلاو:

دافنه گرینگراس:
۲ ۶ ۸ ۶‏=‏۲۴ امتیاز ۲ امتیاز تشویقی= ۲۶ امتیاز
سفسطه(؟) گر خوبی هستی!

پروفسور مری تاوت:
۲ ۶ ۱۰ ۸‏=‏ ۲۶ امتیاز ۲ امتیاز تشویقی= ۲۸ امتیاز
از جوابت به سوال سوم خوشم اومد!

مجموع امتیازات راونکلاو: ۲۷ امتیاز

اسلیتیرین:

سالازار اسلیتیرین:
۲ ۸ ۷ ۱۰‏=‏ ۲۷ امتیاز
ببینم، دو بار زدی، فکر کردی دوبار حساب میکنم؟ حیف که الان تقسیم بر تعداد میشه، وگرنه حالتو میگرفتم! خوب بود!

مجموع امتیازات اسلیتیرین: ۲۷ امتیاز

گریفیندور:

گودریک گریفیندور:
۲ ۷ ۷ ۱۰‏=‏ ۲۶ امتیاز
ریش من چطوره؟ ممنون بابت شرکتت!

مجموع امتیازات گریفیندور: ۲۶ امتیاز.


با تشکر از همگی بابت شرکت در این کلاس!

جلسه دوم کلاس تاریخ جادوگری

بچه ها مثل همیشه مشغول جبران کمبود خوابهیشان بر سر کلاس تاریخ جادوگری بودند که پروفسور گریندلوالد در دهانه ی در پدیدار شد.پروفسورچوبش را به حالت آماده باش نگه داشته بود تا اگر هرپوی کثیف یا مرگان لی فای از پشت یکی از میزهای کلاس خارج شد با ضربه ای کارش را تمام کند.
پس از چند لحظه پروفسور گریندلوالد که از امن بودن محوطه ی کلاس مطمئن شده بود چوبش را پایین آورد و با گام های بلند به سمت تخته سیاه رفت تا با گچ چیزی بر روی آن بنویسد. پروفسور گچ را محکم در دست گرفت و بر روی تخته چنین نوشت:
"تاریخچه ی شمشیر گودریک گریفندور"

صدای کشیده شدن گچ بر روی تخته چرت عصرانه ی بعضی شاگردها را بر هم زد ولی آنها نیز بسیار زود به خیل دوستان در حال چرتشان اضافه شدند.
پروفسور گریندلوالد گلویش را صاف کرد و سپس گفت:
"همانطور که میدانید ساخت این شمشیر از طرف جادوگر بزرگ گودریک گریفیندور به بزرگترین آهنگر آن زمان استاد آهنگران گابلین شاه گرناک داده شده بود و این شمشیر به نوعی طلسم شده است که با هر چیزی که تماس پیدا کند عناصری را که به قدرتمند شدنش کمک میکنند برای خود جدا نموده و اینچنین است که روز به روز و دهه به دهه بر قدرت این شمشیر افزوده میگردد."

پس از بیان اینها پروفسور گریندلوالد پایان کلاس را اعلام کرد. شاگردان که خواب عصرانه ی خوبی را تجربه کرده بودند سر از میز برداشته و با چهره های پف آلود آماده می شدند که کلاس را ترک کنند.
در این بین یکی از شاگردان بعد از خمیازه ای از استاد پرسید:"ببخشید پروفسورتکلیف این جلسه ی ما چه بود؟"
گلرت که کاملا" دادن تکلیف را فراموش کرده بود دستی به چانه کشید و رو به شاگردان گفت:

1.شاه گرناک که بود و چه کرد؟

2.سه عدد از عناصری را که توسط شمشیر گودریک جذب شده اند را نام ببرید برای مثال زهر باسیلیسک.(نوع قدرت و موجودی که قدرت از آن گرفته شده را به صورت تخیلی بنویسید ولی نباید شبیه جواب دیگران باشد و زهر باسیلیسک نیز قابل قبول نیست.)

3.با ذکر دلیل بگویید که چرا پروفسو گریندلوالد این قدر شیفته ی درس تاریخ است؟(به پاسخ هایی که دلیل خوبی داشته باشند با توجه به دلیلشان نمره تعلق خواهد گرفت)

و پس از فراقت از نوشتن سوالات از کلاس خارج شد.

1.

بدک نبود. خوب بود اما می تونه با کاملا طنز باشه و یا کاملا جدی باشه! یکمی مبهم بود و ادم نمی دونست تو کلاس شاد باشه و یا جدی باشه و از معلم بترسه!

2.

بیشتر دوست دارم در مورد جنگ های مهم بین سیاه و سفیدی تدریس بکنین و همینطور افراد سفیدی که خیلی وفادار بودن و برای سفیدی جنگیدن و خلاصه از جاهای هیجان انگیز تاریخ بگین! از زندگی سخت ادم های سفید و قوی!

3.

خب در قرون وسطا جادوگر ها مثل الان بیشتر طلسم ها رو بلد بودن ولی خب در پنهون کاری خوب کار نکرده بودند و انسان های معمولی از انها خبر داشتند اما نه زیاد! بخشی از سفیدی مامور اینکار بود و سعی می کرد مشنگ ها را از دنیای جادوگری دور کند و نگذارد انها بیش از حد بفهمند چون برای هر دو جهان مضر بود.

همینطور سفیدی مقابل سیاهی می ایستاد که نتواند اسرار جادوگری را در بین مشنگ ها پخش کند. سیاهی همیشه قصد داشت بر دنیای مشنگ ها چیره شود و دنیای انها را مالک شود و در قرون وسطا نیز خیلی جلو رفته بود اما سفیدی همیشه مقابل انها می ایستاد.

4.

اول اینکه هر دو ریش زیادی دارن!

خب هر دوی این افراد جادوگر های بزرگی بودند و به نوبه ی خود کار های بسیاری کرده اند و برای دنیای جادوگری زحمت کشیده اند. مرلین که کسی حریفش نبود ، بسیار تلاش می کرد تا بین مشنگ ها و جادوگر ها فاصله بیاندازد و دو دنیای متفاوت بسازد و در این امر نیز بسیار موفق بود. او یکی از بهترین جادوگر های تمام قرون می باشد.

البوس دامبلدور نیز بهترین مدیر هاگوارتز بود. او دانش اموزانی تربیت کرد که روزی توانستند ولدمورت را شکست دهند و بر سرنوشت چیره شوند. همچنین همیشه در محفل ققنوس حضور داشتند و نامش لرزه بر اندام مرگخواران می انداخت!

1 - تدریس این جلسه چطور بود؟ (2 نمره)

2 نمره بابت این سوال اختصاص دادی؟! دو نمره زیاد نیست ، شاید باید زیادی تعریف کنیم تا 2 نمره رو بگیریم ولی از اونجایی که به نظر من تعریف کردن و البته این سوال جزوه تکلیف حساب نمیشه و از اونجایی که من خیلی مخوفم و خیل خفنم و البته یک جورایی بی رحم هستم تعریف و تمجید نمی کنم .

کلاست خیلی تند تند ، برگزار شده بود ، انگار یه هیپوگریف دیوونه افتاده بود دنبالت و میخواستی زودتر کلاس رو جمع کنی بپیچی و بری تو اتاقت و از کارت های شکلاتی ات لذت ببری .


2 - بیشتر دوست دارید چگونه مسائلی برای شما تدریس بشه؟ در مورد چه قسمتی از تاریخ خوشتون میاد بدونین؟ (8 نمره)

تاریخ قسمت های خوب و بد زیادی داره همون طوری که برد و شکست های زیادی داره .
در این جلسه شما از قسمت های بد تاریخ سخن گفتید . علاقه ی شخصی من به قسمت های زیبای تاریخ یعنی دوران اوج جادوی سیاه هستش. دوران خوشی که هیچ بنی بشری از یاد نخواهد برد .

چندی پیش نوه ی کچل من داشت موفق به تکرار آن عصر طلایی میشد که متاسفانه در جلوی آن کودک کم آورد و باعث محبوبیت و مشهوریت بی خود این بچه شد .

امیدوارم در جلسه ی بعد از عصر طلایی جادوی سیاه و رهبران سیاه تدریس کنید ،چون دوست ندارم به سرنوشتی شوم دچار بشید. .

3 - در مورد جادوی سفید در قرون وسطا هر چه میدانید بونیسید.(10 نمره)


من الان میتونم یک تومار سه صفحه ای در مورد جادوی سفید در هر عصری که دلخت بخواد بنویسم ولی به ریش هرکی که قبول داری خودت وقت می کنی بخونی؟ نه، من از شما می پرسم ، آیا وقت می کــنید بخوانید یا نه؟

ضمن این که شما راجع به جادوگران سفید تدریس کردید نه جادوی سفید ، انتظار دارید که واقعا ما بتوانیم به این پرسش پاسخ دهیم؟! شما فکر کردید اینجا شریفوارتز است و ماها دانش آموزانش؟ خـــــــــــِـــــــــــر ، اینجا هاگوارتز است .

( به عنوان یک راز بدانید که اینجانب هیچ وقت هیچ وقت چیزی راجع به این سبک از جادو نمیدانم و خواستم به طرزی این سوال را بپیچانم )


4 - آلبوس دامبلدور و مرلین کبیر رو در دو بند مقایسه بکنید. ( 10 نمره)

منظور شما در دو بند یعنی به اندازه ی دو بند از طناب ؟ یا دو بند انگشت؟ یا شاید هم باید یکی را ببریم دربند و دیگری را بندر و در آنجا آنها را از لحاظ آب و هوایی مقایسه کنیم.

ولی من بدون توجه به این بندها این دو را مقایسه می کنم .








چــــــــــیـــــــــه؟! داشتم مقایسه می کردم دیگه ، چرا این قدر بد نگاه می کنی؟!

خب از لحاظ ظاهری هر دو ریش های درازی دارند که بسیار بر رویش حساس هستند .

ریش مرلین از متداول ترین قسم ها است و ریش دامبل از متداول ترین پشمک ها و البته خانه ی انواع حیوانات عجیب .

هر دو شب ها پیژامه ی خاصی دارند که بر روی پیژامه ی مرلین قسم می خورند و عده ی خاصی به داخل پیژامه ی دامبل وارد می شوند .

مرلین دوتا چشم داشت من رو نمی تونست ببینه ولی دامبل دو تا چشم داره نوه ام رو نمی تونه ببینه .

الان که دارم فکر می کنم می بینم چقدر این دوتا به هم شبیهند، نکنه. . . نکنه . . . نکنه مرلین همون دامبله و دامبل همون مرلینه؟!

1 - تدریس این جلسه چطور بود؟ (2 نمره)

2 نمره بابت این سوال اختصاص دادی؟! دو نمره زیاد نیست ، شاید باید زیادی تعریف کنیم تا 2 نمره رو بگیریم ولی از اونجایی که به نظر من تعریف کردن و البته این سوال جزوه تکلیف حساب نمیشه و از اونجایی که من خیلی مخوفم و خیل خفنم و البته یک جورایی بی رحم هستم تعریف و تمجید نمی کنم .

کلاست خیلی تند تند ، برگزار شده بود ، انگار یه هیپوگریف دیوونه افتاده بود دنبالت و میخواستی زودتر کلاس رو جمع کنی بپیچی و بری تو اتاقت و از کارت های شکلاتی ات لذت ببری .


2 - بیشتر دوست دارید چگونه مسائلی برای شما تدریس بشه؟ در مورد چه قسمتی از تاریخ خوشتون میاد بدونین؟ (8 نمره)

تاریخ قسمت های خوب و بد زیادی داره همون طوری که برد و شکست های زیادی داره .
در این جلسه شما از قسمت های بد تاریخ سخن گفتید . علاقه ی شخصی من به قسمت های زیبای تاریخ یعنی دوران اوج جادوی سیاه هستش. دوران خوشی که هیچ بنی بشری از یاد نخواهد برد .

چندی پیش نوه ی کچل من داشت موفق به تکرار آن عصر طلایی میشد که متاسفانه در جلوی آن کودک کم آورد و باعث محبوبیت و مشهوریت بی خود این بچه شد .

امیدوارم در جلسه ی بعد از عصر طلایی جادوی سیاه و رهبران سیاه تدریس کنید ،چون دوست ندارم به سرنوشتی شوم دچار بشید. .

3 - در مورد جادوی سفید در قرون وسطا هر چه میدانید بونیسید.(10 نمره)


من الان میتونم یک تومار سه صفحه ای در مورد جادوی سفید در هر عصری که دلخت بخواد بنویسم ولی به ریش هرکی که قبول داری خودت وقت می کنی بخونی؟ نه، من از شما می پرسم ، آیا وقت می کــنید بخوانید یا نه؟

ضمن این که شما راجع به جادوگران سفید تدریس کردید نه جادوی سفید ، انتظار دارید که واقعا ما بتوانیم به این پرسش پاسخ دهیم؟! شما فکر کردید اینجا شریفوارتز است و ماها دانش آموزانش؟ خـــــــــــِـــــــــــر ، اینجا هاگوارتز است .

( به عنوان یک راز بدانید که اینجانب هیچ وقت هیچ وقت چیزی راجع به این سبک از جادو نمیدانم و خواستم به طرزی این سوال را بپیچانم )


4 - آلبوس دامبلدور و مرلین کبیر رو در دو بند مقایسه بکنید. ( 10 نمره)

منظور شما در دو بند یعنی به اندازه ی دو بند از طناب ؟ یا دو بند انگشت؟ یا شاید هم باید یکی را ببریم دربند و دیگری را بندر و در آنجا آنها را از لحاظ آب و هوایی مقایسه کنیم.

ولی من بدون توجه به این بندها این دو را مقایسه می کنم .








چــــــــــیـــــــــه؟! داشتم مقایسه می کردم دیگه ، چرا این قدر بد نگاه می کنی؟!

خب از لحاظ ظاهری هر دو ریش های درازی دارند که بسیار بر رویش حساس هستند .

ریش مرلین از متداول ترین قسم ها است و ریش دامبل از متداول ترین پشمک ها و البته خانه ی انواع حیوانات عجیب .

هر دو شب ها پیژامه ی خاصی دارند که بر روی پیژامه ی مرلین قسم می خورند و عده ی خاصی به داخل پیژامه ی دامبل وارد می شوند .

مرلین دوتا چشم داشت من رو نمی تونست ببینه ولی دامبل دو تا چشم داره نوه ام رو نمی تونه ببینه .

الان که دارم فکر می کنم می بینم چقدر این دوتا به هم شبیهند، نکنه. . . نکنه . . . نکنه مرلین همون دامبله و دامبل همون مرلینه؟!