1. شما با یک گورمونوس مواجه میشید. رولی در همین تاپیک ایراد کنید که در آن شما این موجود را با روش ذکر شده نابود می کنید.( 25 امتیاز - رول )
2. بنویسید اگر این طلسم به جای به کار گرفته شدن بر روی گورمونوس بر روی یک انسان استفاده شود شاهد چه صحنه هایی خواهیم بود. ( 5 امتیاز – غیر رول )
;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;
1)بیدل همان طور که به حرف های( پرفسور ) بادراد فکر می کرد از کلاس خارج شد ؛ در راه خوابگاه با خود فکر کرد
:باید یک گرمونوس پیدا کنم ، باهاش بنجنگم و داستانشو به صورت واقعی بنویسم این طوری بهتر می شه ؛ اره ، باید یک گرمونوس پیدا کنم.
به خوابگاه که رسید به سرعت وسایلش را روی تختش ریخت و به سمت دفتر بادراد به راه افتاد .
به دفتر که رسید یک نفس عمیق کشید ودر زد:تــــــــــــــــق ، تــــــــــــق ، تــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــق.
بادراد
:ها ها ،امدم ، کدوم خریه ، امدم ؛ عه عه عه ...
بادراد در را باز می کند و بیدل را می بیند تا می اید فحهش هایش را نثار او کند بیدل شروع به حرف زدن می کند:سلام پروفسر ریشو من اومدم ازتون یک گرپولوس ... نه ، یعنی چرمولوس ... نه ، عه بابا همون که سر کلاس گفتین ازونا می خوام ؛ می خوام داستانم واقعی باشه تا تاثیرات فراوانی روتون بزاره پرو فسور .... پرو فسور ، حالتون خوبه .
بادراد:
بیدل :
کمک لازم ندارید پرفسور ریشو ؟
بادراد ناگهان به خودش امد و فریاد زد:پسره کر خره دیگه به من پرفسور نمی گی ؛ تو تعطیل پاشدی امدی اینجا منو دست بندازی ؛ بهه پسر جان من خرو رنگ می کردم جا گوجه سبز می فروختم ، خاک برسرت.
بیدل:
عــــــــــــــــــــــــــــهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
بادراد:بگو چیکار داری شومپت
بیدل: من ... من ... ازتون یک خلمروس می خواستم ، پرو فسور (بادراد:
)نه ... یعنی اقا ، معلن ، دبیر ، ...
بادرد: کافیه ،نه من گرمونوس ندارم
بیدل:
عهـــــــــــــــــــــــــــه من تر مگوس می خوام.
بادراد:
یا مرلین بزرگ مرا از دست این روانیه زنجیری ازاد بفرنا...
بیدل:
کمک نمی خواین اقای ریشو؟
بادراد:برو گمشو دفتر دانبلدور اون داره.
بیدل
وبه سمت دفتر دانبلدور حرکت می کنه ...
وقتی به مجسمه میرسه با خوشحالی داد می زنه:یک کپه پشگل.
و ناودان کنار می ره وبیدل وارد اتاق دامبلدور میشه .
دامبلدور:سلام ، بیا بشین پسرم ...
بیدل:مرسی پدرم (دامبلدور:اهم اهم) من ترمولوس می خوام
دامبلدور:
ها
بیدل:ورموفول
دامبلدور:ها
بیدل:پدر چقدر خنگین ،مورغوسول شنیدی پیرمرد ...
دانبلدور: اها فکر کنم مظورتونو فهمیدم اقای بیدل گورمونوس ، من ندارم این موجودی خطرناکه و خوب ما از این چیزا..........
بیدل:اینا رو وللش پدر جون بگو کجا می تونم گیرشون بیارم...
دامبلدور:تو جنگل ممنوعه زیادن ولی خطر دا.....
ولی دیگه بیدل اونجا نبود وداشت به سمت جنگل ممنوعه حرکت می کرد .
همین طور که زیر لب اهنگی را زمزمه میکرد_ اها همونی که خیلی نایسه عمرنه سر کوچه وایسه راهی میره...( پشت صحنه: خره باید مجاز بخونی اینا خارج از اصول دینیه، ایکیو)اها بله و ادامه میده:مشکی رنگ عشقه ...._ و رفتو رفت تا به اعماق جنگل رسید و یکی از ان گرمونوس ها را دید و خر کیف شد.
گرمونوس داشت جلو می امد
که بیدل از سر خوشحالی فریادی زد و گفت:خوشحالم از اینکه پیدات کردم
و گرمونوس سر جا میخکوب شود و پشم های نداشتش سیخ شد.
بیدل :من نه حوصله دارم نه وقت سریع پشتتو بکن.
گرمونوس:
بیدل:کاریت ندارم می خوام بکشمت ... عهه پــــــــــــــشـتتو بکن
ولی گرمونوس به خودش می یاد و روی بیدل می پره ...
بیدل:
بی حیا مگه ننت بهت یاد نداده رو غریبه نخوابی ها؟
گرمونوس:اخ ببخشید متاسفم ...
بیدل پاشد و دوباره گفت:پشتت
گرمونوس: اون مثه ناموسم می مونه اصلا حرفشم نزن
بیدل: عهه،
اون به من پشت نمی کنه عهه عهه عهی عهی عها ...
گرمونوس :باشه بیا و پشتشو به سمت بیدل می کنه.
بیدل:ها
اینه
چوبشو بالا می یاره و داد می زنه ... چی داد می زنه؟
بیدل: من ورد یادم رفت عهه عهه عهه
گرمونوس:
باید بگی پگیر موس (من ماییه ننگ حیوانات وحشیم)
بیدل: ها اماده ، لیترموس ...
و گورمونوس هزاران متر به هوا بلند میشه ودر جایی نامعلوم فرود می یاد.
بیدل:فکنم وردو اشتباه گفتم ؛ چی بود تمرموس ، کتم دوس ...
وهمین طور که با خودش کلنجار می ره به سمت قلعه حرکت می کنه.
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
2)بادی مهلک بدبو از ما تهت فرد با فشار خارج می شود ودر زمانی که قدرت ورد زیاد باشد احتمال پارگی هم داده می شود .لازم به ذکر است که این ورد بر روی انسان ها باعث سوزش زیاد و خارش بسیار زیاد می شود.
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛