هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: اداره سوء استفاده از اشیاء مشنگی
پیام زده شده در: ۲۰:۱۸ پنجشنبه ۱ دی ۱۳۸۴
#5

پنه لوپه کلیرواتر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۹ شنبه ۳۰ آبان ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۲:۱۰ دوشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۸۹
از پشت دریاها!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 239
آفلاین
در همین لحظه یه نفر در زد.
بلیز در حالیکه فرمهای اعضا رو مرتب میکرد گفت:بله؟
در با صدای گوشخراشی باز شد و صدای دیگه ای تو گوش بلیز پیچید:سلام...من پنه لوپه کلیر واتر هستم.
بلیز بهش نگاهی کرد:بفرمایید بشینید.
پنه لوپه نشست.بلیز پرسید:کسی تو رو فرستاده؟
پنه لوپه:نه.تو پیام امروز این آگهی رو خوندم.
بعد در کیفش رو باز کرد و کاغذی رو از توش درآورد:من دکترای کارآگاهی دارم!
بلیز:پس میخوای کارآگاه بشی؟
پنه لوپه:یه همچین چیزایی.
بلیز فرمی به پنه لوپه داد:اینو پر کن.
پنه لوپه فرم رو پر کرد و در حالیکه اونو به دست بلیز میداد پرسید:من استخدام شدم؟
بلیز:باهاتون تماس میگیریم!
پنه لوپه رفت و در رو پشت سرش بست.بلیز مشغول خوندن فرم شد:
نام:پنه لوپه کلیر واتر
مهارت ها:فضولی،جاسوسی،کاراگاهی
تحصیلات:دیپلم کنه گی،لیسانس فضولی،دکترای کاراگاهی(در هر زمینه ای تحصیلات دارم.)
پست مورد درخواست:سو استفاده گیر!*
______________________
سو استفاده گیر:کاراگاهی است،ماهر،که جادوگران و ساحره ها را به خاطر سواستفاده هایشان دستگیر میکند.



Re: اداره سوء استفاده از اشیاء مشنگی
پیام زده شده در: ۱۴:۱۰ پنجشنبه ۱ دی ۱۳۸۴
#4

بیل ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۳ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۰۳ دوشنبه ۵ مهر ۱۳۹۵
از The Burrow
گروه:
کاربران عضو
پیام: 597
آفلاین
بیل توی راهرو طبقه ششم با عجله راه میره . دنبال یه عنوان جدید می گرده. گوشه انتهایی راهرو تابلوشو می بینه: «اداره سوء استفاده از اشیاء ماگلی» . اینقدر عجله داره که بدون در زدن میره داخل و در با شدت بسته میشه . بلیز که با خیال راحت پشت میزش نشسته بود از جا می پره. بیل میاد تو. داره نفس نفس میزنه. بلیز یه چند لحظه با عصبانیت بهش نیگاه می کنه و بعد میگه: حیف که معاون ژاندرمری هستی و کارآگاه و گرنه ... . آخه کی درو اینجوری باز می کنه . فکر کردم مرگ خوارا وزارت خونه رو گرفتن.

بیل یه نگاهی به اتاق میندازه. یه اتاقه کوچیک و شلوغ پر از وسایل مختلف ماگلی که روی طبقه ها و توی یه کمد روی هم ریختن. رو میکنه به بلیزو میگه :ببخشید. خیلی کار دارم. مرگ خوارا شدیدا فعالن. خودت می دونی که. یادم رفت در بزنم. تو هم خیلی سخت نگیر .
بلیز یه کم آروم میشه تو دلش به بیل حق میده. میدونه که اون چقدر سرش شلوغه. بیل که میبینه بلیز آروم شده ادامه میده: هلگا منو فرستاده اینجا. گفت که باید عضو بشم. می گفت که این دفتر الان خیلی مهمه. چونکه مرگ خوارا به احتمال خیلی زیاد از ماگل ها و وسایلشون سوءاستفاده خواهند کرد.
بلیز: خودمم نمی دونستم کارم اینقدر مهمه.
بیل:راستی یادم رفت تبریک بگم.
بلیز: ممنون . خوب باید این فرمو رو ژر کنی.

بیل میشینه پشت میز. تند تند فرم رو پر میکنه. بعدم از جا بلند میشه و آروم توی گوش بلیز میگه: من باید برم محفل بقیه کارا رو خودت بکن.
بلیز: یه نگاهی به بیل و یه نگاه به فرم می کنه:

نام : بیل ویزلی
مهارت: طلسم شکنی، مبارزه با مرگ خوارا
علایق: استیک آبدار؛ فلور دالاکور :bigkiss:
تجربه کاری: چندین سال در مصر قفل شکن و طلسم شکن؛ کارآگاه، معاون ژاندرمری هاگزمید و کلی چیز دیگه
پست مورد درخواست: هر چی عشقته


بلیز سرشو میاره بالا. می خواد داد بزنه اما بیل رفته. میره پشت میزش. آهی می کشه و با خودش فکر میکنه که آخه این چه جور فرم پر کردنه.


Soon we must all face the choice
between what is right and what is easy




تصویر کوچک شده


Re: اداره سوء استفاده از اشیاء مشنگی
پیام زده شده در: ۱۳:۳۲ پنجشنبه ۱ دی ۱۳۸۴
#3

آرتیکوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۸ دوشنبه ۱۴ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۱۵ پنجشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۷
از کاخ سفید پادشاهان در کوه های سفید سرزمین رویاها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 430
آفلاین
ادامه داستان هلگا هافلپاف
--------------------------------------------------------------------------
که یهو دفترش پر از نورهایی عجیب می شه که شروع به درخشش در تمام اتاق می کنند.
آرتیکوس دامبلدور از پشت سر بلیز میگه :ایول بابا.منظره رو نگاه کن آدم هز میکنه .
بلیز که شکه می شه بلافاصله صندلی شو به طرف آرتیکوس برمیگردونه و از جاش بلند می شه و با آرتیکوس دست می ده.
بلیز:شما منو خیلی ترسوندید.
آرتیکوس:واقعا منو ببخشید راستی اینجا طبقه چندمه؟
بلیز:طبقه 6 وزارت سحر و جادو
آرتیکوس:اوووووووه طبقه 6 که چنین منظره ای داره برو ببین طبقه هش چی داره.
بلیز:آه شما اشتباه می کنید اینجا زیر زمینه و پنجره هاش رو این جوری جادو کردند که این منظره رو نشون بده.
آرتیکوس با خجالت از حماقتش گفت:آه من نمیدونستم.
بعد با حالت دفاعی شروع به توضیح دادن کرد:آخه می دونی من تازه اومدم از دنیای باستان وارد این دنیا شدم یه ذره گیج میزنم.
بلیز:اشکالی نداره حالا چه کاری از من بر می یاد؟
آرتیکوس:اوه اصلا یادم رفته بود برای چی اومدم اینجا,من از یکی از ارواح مقیم سایت که گفته که اسمشو نگم(حالا که اصرار میکنی میگم! :بارون خون آلود)شنیدم اینجا برای همکاری در سوءاستفاده از اشیاء مشنگی ثبت نام می کنند.منم اومدم تا ثبت نام کنم.
بلیز:چه پستی می خوای؟
آرتیکوس:هوم سؤال سختی یه معاونت چه طوره؟
بلیز:نه قبلا هلگا گرفته متاسفم.
آرتیکوس یه فکر می کنه و میگه:خب دیگه چه پست هایی داری؟
بلیز:بادی گاردی چطوره؟
آرتیکوس:اصلا چطوره من و تو جاهامون رو عوض کنیم؟من بشم رئیس تو بشی بادی گارد من به سن من و تو هم می خوره.
چهره آرتیکوس از موافقت بلیز پر امید بود.
ولی بلیز گفت:یه عمر این جا رول بازی کردم تا اینجا رو دادن به من بعد تو که تازه این چهارمین رولته اومدی میگی جاها عوض!
آرتیکوس:بابا حالا من یه چیزی گفتم تو جدی نگیر.هی یه ایده خوب چه طوره من گزارشگر تو بشم و بگم کی کجا داره از محصولات مشنگی سؤاستفاده میکنه؟
بلیز:عالیه
آرتیکوس:پس من استخدامم.
بلیز:اول این فرمو پر کن و بعدش می تونی کارتو شروع کنی.
آرتیکوس فرو یه دقیقه ای پر کرد و به بلیز داد.
بلیز اونو به توی کشوی میزش گذاشت و به آرتیکوس گفت:خب از امروز کارتو توی این اداره شروع می شه.به جمع ما خوش آمدی.
آرتیکوس :متشکرم
و از دفتر بلیز خارج شد.
بلیز هم دوباره پشت دفترش نشست و منتظر نفر بعدی شد.
-----------------------------------------------------------------------
این تاپیک به دلیل مشکلاتی بین معاون اداره و گزارش گر ویرایش شد.
آرتیکوس دامبلدور


ویرایش شده توسط آرتیکوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۴/۱۰/۱ ۱۴:۵۸:۴۴

آرتيكوس الياس فرناندو الكساندرو دامبلدور

ملقب به سلامگنتئور(فنانشدني در همه دورانها)

[b][color=009900]آرتيكوس ..


Re: اداره سوء استفاده از اشیاء مشنگی
پیام زده شده در: ۱۷:۰۱ چهارشنبه ۳۰ آذر ۱۳۸۴
#2

هلگا هافلپافold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۴۳ یکشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۵۲ یکشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۲
از كجا باشم خوبه؟!؟!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 705
آفلاین
ولي اين انتظار خيلي هم طول نكشيد...بليز هنوز روي صندليش نشسته بود كه هلگا مثل عجل معلق جلوش سبز شد!...
بليز كه حسابي از ديدن هلگا متعجب شده بود بلند شد با هلگا دست داد بعدش گفت:چقدر زود اومدي...ببينم سرعت غيب و ظاهر شدنت جديدا چقدر شده؟!
هلگا نخودي خنديد و گفت:هر روز بيشتر از ديروز..دينگ دينگ!(برگرفته از تبليغ ساييران!)
بليز گفت:ولي اين انصاف نيست...من هم تو ژاندارمري تو رو ببينم هم اينجاها!هر جا ميرم تو هم هستي!
هلگا:از روي فعاليت زياديه برادر!...
بليز:حالا هم من رئيس توام هم تو رئيس مني...تو تو ژاندارمري من اينجا...ولي تلافي كل ژاندارمري رو سرت در ميارم هلگا!
هلگا گفت:اين حرفت رو مي زارم جاي شوخي وگرنه بايد همين الان كول بارم رو جمع مي كردم و جونم رو نجات مي دادم!
بليز:از تو پيام امروز خوندي؟
هلگا:نه..خود اسكريم جيور شخصا بهم خبر داد!..خب از توي پيام امروز خوندم ديگه آدم عاقل!..حالا اين فرم ثبت نام ما رو بده ببينم!سرم شلوغه بايد برم!
بليز گفت:مي خواي چه پستي داشته باشي؟
هلگا:ببينم فعلا كه هيچكدوم از پستها گرفته نشده كه...نه؟!
بليز:نه!
هلگا:پس هرچي بالاتر بهتر!
بليز:چقدر تو كم توقعي هلگا...مادرت برات بميره!
هلگا دوباره نخودي خنديد و گفت:اتفاقا مامانم هم مي گفت بابات برات بميره!...حالا تو فرم ثبت نام رو بده من خودم مي دونم چي بنويسم! ...بذار ببينم...از معاون زياد بدم نمياد!..البته اگه مامور مخصوص هم بخواي حاضرم بهت افتخار بدم...ولي لطفا ديگه زير آبدارچي نرو كه تو مرام ما نيست! ...
بليز كه خندش گرفته بود گفت:ببينم زير آبدارچي مستراح رو تميز مي كنه نه؟!
هلگا در حالي كه نخودي مي خنديد فرم ثبت نام رو از دست بليز گرفت و گفت:بعيد نيست فردا پس فردا خودت رو از رئيس بودن به خدمتكار آبدارچي بودن تغيير مقام بدن پس زياد راجع به شغل من بد نگو!
بليز كه مي خنديد گفت :من زياد از تميزكاري تو خوشم نمياد خيلي شلخته اي... پس همون معاون باشي بهتره!
هلگا به فرم ثبت نام نگاه كرد و شروع كرد به نوشتن جواب سؤالها:

«به نام آفريدگار وزغ»
نام:هلگا هافلپاف
سن:اي بي ادب...سن خانوما رو نمي پرسن!
تحصيلات:فارق التحصيل شده از هاگوارتز با نمرات سطح "عالي"!
سوابق:رئيس كل موقت ژاندارمري هاگزميد!-معاون رئيس كل دفتر فرماندهي كارآگاهان!-عضو ارتش محفل ققنوس!
پست مورد نظر:معاون
آدرس منزل:دهكده هاگزميد-نبش كوچه علي آباد كتون!-پلاك 191-
زنگ 34!-
اهداف از پر كردن اين فرم:خدمت به ملت جادوگر و ملت ماگلي!

هلگا فرم رو دست بليز داد و گفت:بفرمايين..اينم فرم...ببخشيد من بايد سريع برم..توي ژاندارمري مي بينمت فقط يادت نره يه جغذ بفرست بگو از كي كارم رو اينجا شروع كنم!البته اگه تاييد شدم!
بليز گفت:حتما برات مي فرستم خداحافظ!
پس از رفتن هلگا بليز دوباره پشت ميز مديريتش نشست و انتظار ورود نفر بعدي رو كشيد كه يهو....


هاف[size=large][color=FF0066]ل[/co


اداره مبارزه با سوءاستفاده از اشیای مشنگی
پیام زده شده در: ۱۵:۲۵ چهارشنبه ۳۰ آذر ۱۳۸۴
#1

مرگخواران

بلیز زابینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۸ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۵۷:۴۲ سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۳
از یخچال خانه ریدل
گروه:
ایفای نقش
مرگخوار
کاربران عضو
پیام: 1708
آفلاین
توضیحی در مورد خود تاپیک
سوء استفاده از اشیای مشنگی یکی از شغلهای وزارت سحر و جادوست . کسانی که عضو این اداره هستند وظیفه دارند که با کسانی که از اشیای مشنگی سوء استفاده کرده برخورد کرده و آنها رو به وزارت سحر و جادو معرفی کنند همچنین وظیفه دارند که در صورت مشاهده این نوع اشیا در میان مشنگها سریعا به آن محل رفته و این اشیاء رو پیدا و جادوی این اشیاء رو باطل کرده و در صورت لوزوم حافظه مشنگها رو اصلاح کنند
---------------------
اسکریم جیور در دفترش نشسته بود و داشت روزنامه ای رو میخواند چند ضربه به در نواخته شد
اسکریم جیور سرش رو از روی روزنامه بلند کرد و آهسته گفت : بفرمایید
در باز شد و منشی آقای اسکریمو جیور وارد شد و گفت : آقای اسکریم جیور یک آقایی اومدن اینجا میگن از قبل با شما قرار ملاقات داشتن
اسکریم جیور آهسته روزنامه اش را تا کرد و روی میز گذاشت عینک خودش رو از رو میز ورداشت و به چشمش زد سپس گفت : نگفتن اسمشون چیه؟
منشی : مثل اینکه گفت زابینی
بلافاصله اسکریم جیور صاف نشست و گفت : خب لطفا بگید بیان تو
منشی از دفتر بیرون رفت اسکریمور آهسته شروع به زیر و رو کردن ورقهای روی میزش کرد سپس برگه ای رو که میخواست پیدا کرد آن را برداشت و روی تمام برگه هاش قرار داد سپس ضربه ای به در نواخته شد اسکریم جیور گفت : بفرمایین تو
در باز شد و بلیز زابینی وارد اتاق شد اسکریم جیور از روی صندلیش بلند شد و با بلیز دست داد سپس او رو دعوت به نشستن کرد
اسکریم جیور : چایی میخواهی
بلیز : نه ممنون آقای اسکریمو جیور
اسکریم جیور : تعارف نکن
بلیز : نه متشکرم تازه صبحانه خوردم
اسکریم جیور لحظه ای با دقت بلیز رو ورانداز کرد و سپس گفت : خب میدونی که برای چی گفتم بیای اینجا؟
بلیز : بله نامتون دیشب به دستم رسید
اسکریم جیور : خوبه
بلیز بی مقدمه گفت : خب پست من چیه ؟
اسکریم جیور لحظه ای با ناباوری به بلیز نگاه کرد سپس گفت : مگه توی نامه توضیح نداده بودم
بلیز لبخندی زد و گفت : نه اشاره ای نشده بود
اسکریم جیور گفت : خب ما مدت زیادی هست که کسی رو برای این شغل ( در اینجا منظورم همون اداره سوء استفاده از اشیاء مشنگی هست ) استخدام نکردیم در واقع انقدر سرمون شلوغ بود که فرصت این کار رو نداشتیم اگر راستش رو بخوای مدت زیادی هست که کسی در این قسمت کار نمیکنه چون در حال حاضر بعد از برگشتن دوباره ....اسمش رو نبر....کسی زیاد داوطلب نمیشه با این وجود در جلسه ای که چند روز پیش برگزار شد ما به این نتیجه رسیدیم که باید هر طور شده عده ای رو برای این شغل انتخاب کنیم
بلیز : خب چی شد که باعث شد منو انتخاب کنین؟
اسکریم جیور : در واقع اعضای شورا از قبل کاندید هایی رو برای این کار انتخاب کرده بودند ولی در آخر به نتیجه رسیدیم که شما رو به عنوان رئیس این قسمت انتخاب کنیم
بلیز در حالی که لبخند بر روی لبش آشکارا وسیعتر میشد گفت : من!!!
اسکریم جیور : بله شما . البته الان اگر شما پیشنهاد ما رو قبول کنید اولین کسی هستید که در این قسمت عضو شده ما امیدواریم که بتونیم تا سه چهار روزه آینده با ثبت نام عضوهای جدید دوباره این اداره رو فعال کنیم
بلیز : باشه من موافقم .قبول میکنم
اسکریم جیور : عالیه
اسکریم جیور برگه ای را که مدتی قبل آن را از بین برگه هایش دراورده بود رو دوباره از روی میز برداشت و آن را بدست بلیز داد:
_ پس لطفا این فرم رو پر کنید
بلیز قلمش رو برداشت و آن را پر کرد بعد از مدتی بلیز از سر جایش بلند شد و آن را آهسته بدست اسکریمور داد
اسکریم جیور : خب حالا با من بیایید تا دفتر کارتون رو بهتون نشون بدم
بلیز با علامت سر رضایت خود را اعلام کرد اسکریمور بلند شد کتش رو از روی صندلی برداشت و سپس هر دو از دفتر اسکریم جیور خارج شدند
مدتی بعد در دمه در دفتر ( سوء استفاده از اشیای مشنگی ) در وزارت سحر و جادو
در دفتر سوء استفاده از اشیای مشنگی آروم باز شد بلیز و اسکریم جیور وارد آن شدند آنجا دفتر بزرگ و جاداری بود در دورتادور آن قفسه هایی به چشم میخوردند که خالی بودند و در گوشه و اطراف اتاق سه چهارتا میز به چشم میخورد بلیز حدس زد که قبل از اینکه آنها بیایند یک نفر آنجا رو حسابی تمیز کرده است چون همه جا از تمیزی برق میزد
اسکریم جیور با خوشحالی گفت : راستش قبلا دفتر سوء استفاده از اشیای مشنگی یک جای دیگه بود ولی خب دیدیم که بهتره محل این دفتر رو عوض کنیم و به یک جای بهتر منتقلش کنیم حالا نظرت چیه ؟
بلیز : خوبه اما در مورد بقیه همکارانم چی؟
اسکریم جیور : آهان داشت یادم میرفت شما فعلا باید توی دفتر بمونید من خودم با چند نفر صحبت کردم به روزنامه پیام امروز هم آگهی دادیم احتمالا امروز چند نفر برای درخواست عضویت به اینجا مراجعه میکنند شما خودتون میتونید که از میان این افراد هر کدوم رو مایل بودید انتخاب کنید . اگر دیگه سوالی ندارید من برم به کارهایم برسم
بلیز : نه دست شما درد نکنه
اسکریم جیور : با اجازه. سپس از در خارج شد
بلیز نگاهی به اطراف انداخت و چشمش به میزی افتاد که در گوشه اتاق قرار داشت و بر روی آن نوشته بود ( میز مدیر )
بلیز به آرامی رفت و روی صندلیه مخصوصش نشست و منتظر ماند تا بقیه برای ثبت نام برسند.....
--------------------------
چون که این اولین پستی بود که در این تاپیک زده میشد هیچ سوژه ای برای خنده دار کردن رول وجود نداشت ولی بعد از اینکه تمام اعضا انتخاب شدند انتظار دارم که رولهایتان طنز آمیز باشد


ویرایش شده توسط بلیز زابینی در تاریخ ۱۳۸۴/۹/۳۰ ۱۶:۰۷:۴۰
ویرایش شده توسط بلیز زابینی در تاریخ ۱۳۸۴/۹/۳۰ ۱۸:۵۱:۵۱
ویرایش شده توسط سیریوس(God Father) در تاریخ ۱۳۸۴/۱۱/۱۵ ۲۲:۵۵:۴۷
ویرایش شده توسط سیریوس(God Father) در تاریخ ۱۳۸۴/۱۱/۱۵ ۲۳:۱۰:۲۹








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.