.:: دفتر بایگانی شخصیت های مجهول ::.مورگانا لی فای پشت یک میز بزرگ نشسته بود و روی میز بزرگ، پر بود از هزاران پرونده مختلف.
مورگانا با چهره ای فکور یک پرونده دیگه برمیداره.
- همممم... بوگولولوس ممدیوس. این چیه باز؟ایش!

و پرونده دیگه ای رو باز میکنه.
- کاپامابا لومابابا. ( تیریپ اسامی رولینگ! ) ای بابا. یک اسم درست و حسابی در شان و مقام مینروای بزرگوار نیست؟
و پرونده رو میندازه روی قسمت بایگانی ها و یک پرونده دیگه رو باز میکنه.
- ماشالا ابراهیم! عجب اسمی. ماشالا ابراهیم از همون اسمای خوب و ارتشیه. ایول به خودم.
.:: دفتر مرکزی ارتش ::.تره ور رو به روی یک عدد آقای حزبل با ریش بلند و چفیه سیاه و سفید نشسته.
- برای استخدام برای شخص غایب مزاحم شدیم.
ارتشی: خب خودش کجاست؟
تره ور جثه کوچیشکو جا به جا میکنه و میگه : پیگیر مدراکشه گفتش من بیام. حالا چه مدارکی لازمه؟
ارتش دستی به ریش بلند و سیاهش میکشه و به سوال تره ور جواب میده.
- سابقه کار به مدت هفت سال، کارت پایان خدمت، ریش بلند به قطر یک متر، توانایی بدنی در حد رامبو، بینایی کامل و صد عدد فتوکپی شناسنامه.
تره ور که از شنیدن هفت خان استخدام گیج شده میگه: اگر هیچی از اینا رو نداشته باشه؟

ارتشی : امکان نداره.
تره ور سریعا یک کیسه گالیون میندازه جلوی مرد.
ارتشی : بفرمایید این مدارک استخدام ایشونه. از فردا میتونه سرکار بیاد.
.:: پیش وزیر ::.تره ور و مورگانا در یک لحظه جلوی وزیر ظاهر میشن.
مورگانا سریعا یک پرونده رو جلوی میز وزیر میزاره.
- این کارت شناسایی شما. اسم شما در این ماموریت ماشالا ابراهیمه.
تره ور هم سریعا میاد جلو.
- این هم فرم استخدام شماست. از فردا ساعت هفت صبح میتونید برید سرکار.
وزیر : شغلم چیه؟
تره ور : چون خواسته بودید که از صفر شروع کنید فعلا آبدارچی.

وزیر آهی میکشه و با خودش میگه
چه میشه کرد؟! رسم وزارت همینه.

[b][color=FF