هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: زندگي و نيرنگهاي آلبوس دامبلدور
پیام زده شده در: ۱۰:۰۰ سه شنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۲
#11
خانواده دامبلدور که دهنشون 1متر باز مونده بودوکم کم داشتن شاخ درمیاوردن .()

سکوتی کوتاه بر فضا حاکم شد تااین که آبرفورث سکوت را شکست و پرسید:ببخشید میشه بپرسم شما کی هستید.

آن مرد جواب داد:من لرد مک گونگال پدر بانو مینروا مک گونگال و...

دامبلدور وقتی اسم مینروا را شنید مانند ساعقه وسط بحث آن ها آمد و گفت:کی کی اسم مینروا را آورد کی؟

آبرفورث گفت:آلبوس تو چرا مزاحم دختر این آقا می شوی؟

پدر مینروا وقتی اسم آلبوس را شنید شروع کرد:آقا شما شرم نمیکنید حیا نمیکنید از اون موی سفیدتون خجالت بکشید شما سن پدر پدر پدر پدر بزرگ من را دارید! :vay:

آلبوس:

خانواده دامبلدور که تازه متوجه داستان شده بودند هنوزاین شکلی بودن:

آلبوس که قلبش شکسته بود فقط منتظر اتفاقی بود تا این وضع عوض بشه.

که ناگهان...


قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!

نشان سازمان حمایت از ساحره ها =


پاسخ به: شوالیه های سپید
پیام زده شده در: ۲۳:۳۴ دوشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۲
#12
هرمیون هری و رون را به اتاق برد کاغذ را برگردوند وگفت:پشت این نامه ای برای هری نوشته شده اما با حروف های رمزی هری ورون که تازه پشت نامه را دیده بودن باهم گفتن:حالا اینجا چی نوشته؟
هرمیون نامه را از دست آن ها گرفت واز جهات مختلف تا کرد تا متنی درآن نوشته شد.
متن نامه:
هری عزیزم! تا می توانی مواظب باش 40روز بعد از مرگم ساعت 12 شب توسط لرد سیاه حمله ای به این خانه صورت میگیره.

هرمیون گفت:اگر دامبلدور درست گفته باشه امشب این حمله انجام میشه حالا چیکار کنیم ؟ :worry:

ساعت:9:30

رون داد زد همه محفلی ها جمع شن.

هری بالای صندلی رفت وگفت:امشب...


ویرایش شده توسط مینروا مک گونگال در تاریخ ۱۳۹۲/۵/۲۹ ۸:۴۸:۴۲
ویرایش شده توسط مینروا مک گونگال در تاریخ ۱۳۹۲/۵/۲۹ ۸:۴۹:۴۳

قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!

نشان سازمان حمایت از ساحره ها =


پاسخ به: بحث های سر میز غذا
پیام زده شده در: ۲۲:۴۹ دوشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۲
#13
خلاصه همه محفلی ها که داشتن آت آشغال هارا نوش جان میکردن وبعد هم همه ولو شدن کف زمین.
آقای باود برای عملیاتی که لرد سیاه به اون گفته بود آماده شد.اون سراغ اتاق نقشه های محفل رفت تا نقشه هارا به لرد اطلاع بده.

ناگهان دامبلدور احساس کرد که غریبه ای وارد خانه گریمولد شده دست سوروس را گرفت وبا صدای پافی غیب شدن ودر خانه ظاهر شدن.
قیافه دامبلدور و اسنیپ بادیدن محفلی ها:
سوروس سریع وارد اتاق شدوچوبش را کنار سرآقای باود گذاشت واونو پیش دامبلدور برد.

دامبلدور پرسید:اینجا چکار میکنی و کی تورو اینجا فرستاده؟

اقای باود: :worry:

اسنیپ که ذهنش را خوانده بود گفت:حتما از طرف اسمش رانبر اومده اون نقشه هارا دیده باید کشته بشه.

دامبلدور واسنیپ:

دامبلدور تصمیم گرفت با الستور مودی مشورت کنه و او را احضار کرد.


ویرایش شده توسط مینروا مک گونگال در تاریخ ۱۳۹۲/۵/۲۸ ۲۳:۵۹:۱۰
ویرایش شده توسط مینروا مک گونگال در تاریخ ۱۳۹۲/۵/۲۹ ۱۰:۰۹:۳۳

قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!

نشان سازمان حمایت از ساحره ها =


پاسخ به: اتاق خون!
پیام زده شده در: ۲۰:۴۲ شنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۲
#14
ریگولوس که از ترس اینکه دوباره به اون اتاق برگردد از ترس داشت ناخوناش را میجویید به هری گفت:می خوای چه کار کنی.
هری گفت:اگر من تو را فراری بدم الستور من را می کوشه فکر کنم پشیمون شدم باید برگردونم تو را به اتاق.
ریگولوس که کم مونده بود رو پای هری بیوفته گفت: خواهش میکنم من را به اون اتاق برنگردون.
هری که دلش برای ریگولوس سوخته بود گفت:نمی تونم
ناگهان الستور برای خوردن آب وارد آشپزخانه شد.
هری و ریگولوس:
الستور گفت:هری ماموریتی برات دارم این مرگخوار را ببر بزار جلوی خانه ریدل دیگه کم مونده بمیره یک مرگخوار جدید پیدا کردم فردا بیا و در جلسه جدید اتاق خون شرکت کن؟
هری پرسید:حالا این مرگخوار جدید کی هست؟
الستور گفت:فردا می فهمی.


ویرایش شده توسط مینروا مک گونگال در تاریخ ۱۳۹۲/۵/۲۶ ۲۱:۰۸:۱۶

قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!

نشان سازمان حمایت از ساحره ها =


پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۴:۲۴ چهارشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۲
#15
1- معجون سرخوشی چیست؟6 نمره
نوعی معجون است که باعث شادی و سرخوشی میشه که برای درست کردن آن از مواد هم استفاده میشه این معجون آدم را بسیادر خوش خیال میکند و استفاده از آن عوارض جانبی دارد.

2- دلیل اینکه پروفسور با آن وضعیت داخل کلاس شد چه بود؟5 نمره
استفاده بیش از حد از معجون سر خوشی پرفسور آیلین به علت اتفاقات ناخوشایندی که این چند وقته براشون افتاده ناراحت بودن وبرای این که کمی از ناراحتی خود کم کنند از این معجون بیش از حد استفاده میکنند.


3- معجون سرخوشی چگونه تهیه می شود؟8 نمره
مواد لازم برای تهیه این معجون:

یک بند انگشت مواد
یک پاتیل
یک از پر های کلاغ وققنوس
پودر شاخ تک شاخ
یک بند انگشت کرم حلزون البته خود حلزون هم افاقه میکنه
لاک لاک پشت
وکمی هم سبیل اسب آبی
نمک و فلفل به میزان لازم

همه این مواد ها را در پاتیل ریخته و میزارید 24 ساعت بپزه معجون ما آماده است.

4- علت تاخیر پروفسور چه بود؟5 نمره
پرفسور در حال درست کردن این معجون و خوردن آن بودن که این باعث شد برن فضا و زمان را از دست بدن.

5- عوارض مصرف بیش از حد معجون مزبور چه خواهد بود؟6نمره
استفاده مداوم از این معجون اعتیاد میاره وباعث ریزش مو و خواب آلودگی میشه.


قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!

نشان سازمان حمایت از ساحره ها =


پاسخ به: كلاس پيشگويي
پیام زده شده در: ۱۳:۴۵ چهارشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۲
#16
1- یک پیشگویی ساده انجام دهید و بگویید چگونه شرایط را به نفع خودتان بر میگردانید(10 امتیاز)
من پیشگویی میکنم که امروز آنتی ساحریان دود میشه میره هوا.
دستور عمل ورد اینسندیو را در آنجا اجرا میکنم وسازمان میره هوا

2- یک پیشگویی درباره ی لرد سیاه انجام دهید و بگویید چگونه جرئت دارید تا شرایطو تغییر دهید(بنویسید که چگونه تغییر دادید!)(10 امتیاز)
مثلا لرد به سلیستینا علاقه مند میشه وآیلین ازمن میخواد که جلوی ازدواج آنها را بگیرم ومن چه میکنم شرایطو تغییر میدم یعنی با طلسم فرمان سلیستینا را به نا کجا آباد میفرستم وحافظش را پاک میکنم.

3- چرا پروفسور کلاسو تغییر داد؟(5 امتیاز)
برای آنکه بتونه شرایط را تغییر بده ونقشش را در خصوص غیب کردن ارنی وجیمز عملی کنه.

4- عاقبت هر کس که به رون بگوید رونالد چه میشود؟(5امتیاز)
پرفسور بلایی به سرش می آورند تا دیگر ازاین حرف ها تکرار نکنند
روش 1=بسته میشه به زمین وبا کامیون از رو مغزش رد میشن.
روش2=غیب شده ودر وسط جنگل ممنوعه پیش سانتور ها ظاهر میشن.

تکالیف پیشرفته:
یک پیشگویی درباره ی 25 سال دیگه انجام بدید و با توجه به این که ممکن است مرده باشید چگونه شرایطو تغییر میدید؟(10 امتیاز)
مثلا اگر قراره توسط یک جادوگر کشته شوم خودم همون اول او ن جادوگر را میکوشم این طوری اوضاع را تغییر دادم و نمردم.

سوال امتیازی:
چند مورد از وجنات پروفسور ویزلی را بگویید!(5 امتیاز)
ایشون بسیار باهوش ،عاقل ،زرنگ ، حساس اما با محبت هستند.


قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!

نشان سازمان حمایت از ساحره ها =


پاسخ به: پاتیل درزدار
پیام زده شده در: ۲۳:۴۰ سه شنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۲
#17
1 ساعت بعد خانه ویزلی ها

صدای باز شدن در آمد، آماندابه همه ساحره ها گفت :دیگه بسه باید بریم وهمه غیب شدن.
آرتور ویزلی وارد خانه شد انقدر خانه ریخت و پاچ بود که وقتی آرتور دید فکر کرد که زلزله آمده
ناگهان پایش به یک طناب گیر کرد ومحکم نقش بر زمین شد.

مهمون خانه پاتیل درزدار
آیلین گفت:سالزار را شکر نقشه با موفقیت انجام شد.
آماندا گفت:خوب ساحره های گرامی چون دیگر سوروس برای کمک به مانیست حالا باید چه کار برای چیدمان کنیم تازه هنوز هم مهمونخونه کثیفه کسی فکری برای اینجا داره ؟

جماعت ساحره:

ناگهان مینروا گفت:من فکری دارم میتونیم از جن های خانگی آشپز خانه هارگواتز کمک بگیریم این طوری کارها زود تر انجام میشه وما میتونیم به تفریح و حقوقمون فکر کنیم اگر خواستید من میتونم راضیشون کنم. :pretty:

آیلین و آماندا:

همه ساحره ها:


قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!

نشان سازمان حمایت از ساحره ها =


پاسخ به: سازمان بین المللی حمایت از ساحره ها
پیام زده شده در: ۲۰:۴۹ سه شنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۲
#18
آیلین و آماندای عزیز

ضمن سلام و خسته نباشید باید بگم که من با حرف چو و پادمای عزیز موافقم چون این وضع که نمیشه همین جوری بیان و به ما ساحره های محترم و متشخص تیکه بندازن پس ما چگونه از حق خودمان دفاع کنیم. :vay:
لطفا اگر میشه رسیدگی کنید که تاپیک ما فقط برای اعضا قابل دیدن باشه و آقایون نتونن توش بیان.

باتشکر مینروا مک گونگال


قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!

نشان سازمان حمایت از ساحره ها =


پاسخ به: پاتیل درزدار
پیام زده شده در: ۲۲:۲۰ یکشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۲
#19
آماندا رفت تا این موضوع را به ساحره ها توضیح بده.
ساحره ها که انگار تازه برای حرف زدن وقت پیدا کرده بودن هی حرف میزدن وهی حرف میزدن.
آماندا گفت:اهم اهم خانوما! خانوما!
آمانداکه دیگه عصابش خورد شده بود چوب دستی شو کنار گلویش گرفت تا مانند بلند گو عمل کند سپس گفت:ساکت
بلاخره آرامش حکم فرما شد و آماندا شروع کرد :ساحرهگان محترم خوش آمدین.
پادماگفت:اینجا ارزش خوش آمدن نداره اینجا کجاست ما را آوردید؟
آماندا که صورتش ازخجالت () قرمز شده بود گفت:من واقعا متاستفم بودجه ما فقط همین قدر بود اما مطمئنم با کمک شما میتوانیم این جارا مرتب کنیم .
جماعت ساحره:
آماندا:

دافنه گفت:حالا آماندا باید از کجا شروع کنیم؟

آماندا که دیگه برای جواب این سوال خجالت میکشید گفت:خوب این را همکارم آیلین به خدمتتون عرض میکنه.

آیلین که نه راه پست داشت و نه راه پیش چوب دستیش را جلوه گلویش گرفت وشروع به سخنرانی کرد.


ویرایش شده توسط مینروا مک گونگال در تاریخ ۱۳۹۲/۵/۲۰ ۲۳:۰۰:۱۹
ویرایش شده توسط مینروا مک گونگال در تاریخ ۱۳۹۲/۵/۲۰ ۲۳:۰۲:۱۸

قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!

نشان سازمان حمایت از ساحره ها =


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۲۳:۳۸ شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۲
#20
سال تحصیلی جدید در حال شروع شدن بود.

امسال هارگواتز میزبان دانش آموزان مختلفی بود با خصوصیات اخلاقی مختلف باهوش، مهربان،شجاع،شیطون و....
سوروس،لیلی،جیمز،سیروس وخیلی های دیگر جزو شاگردان سال اولی امسال بودن که قرار بود گروه بندی شوند.
مکان:سالن اصلی هارگواتز
لیلی:سوروس این قلعه بسیار زیباست راستی تودوست داری توکدام گروه بیوفتی؟
سوروس در جواب لیلی گفت:مادر من ایلین در گروه اسلیترین افتاد من هم دوست دارم در همان گروه وباتو باشم. ()لیلی تودوست داری در کدام گروه باشی ؟
لیلی :نمیدونم هنوز به اون فکر نکردم!
لحظه تعیین کننده فرا رسید پرفسور مک گونگال دانش آموزان را به تالار اصلی راهنمایی کرد .تالاری زیبا که که چهار میز بسیار بزرگ در وسط آن وجود داشت ودانش آموزان با کلاه ویونیفرم وشنل جادوگری برروی آن نشسته بودن.در آخر سالن یک میز دیگر بود که اساتید بر روی آن نشسته بودند.
پرفسور مینروا مک گونگال گفت:برای گروه بندی من اسم شما را می خوانم وشما روی این صندلی میشنید واین کلاه را روی سر میگزارید تا گروه بندی شوید.
همه بچه های سال اولی برایشان سوال شده بود که چگونه یک کلاه کهنه میتونه گروه بندی کنه؟
پرفسور گفت:جیمز پاتر.
قیافه اومثل کج سفید شده برروی صندلی نشست وپرفسور کلاه را روی سر او گذاشت .
کلاه شروع به حرف زدن کرد:می بینم خیلی شجاع وشیطونی بهترین گروه برای تو،.....
گریفندور.
دانش آموزان واساتید همه ی تالار برای او دست زدن.
سیریوس بلک
کلاه گفت:خوب خون تو اصیله وباید به اسلیترین بری
سیریوس گفت:نه اسلیترین نه گریفندور
کلاه گفت :اما این به نعفت نیست باشه حالا که اسرار داری ،........گریفندور
لیلی اوانز
کلاه گفت :شجاع ،زیبا،باهوش ومهربان تو دختری هستی که در آینده نامت جاودانه میشه پس برو به ،.........گریفندور.
سوروس بسیار ناراحت بود از این که دوست صمیمیش به گریفندور رفته .
همین طور لیلی تنها امید لیلی این بود که سوروس به گریفندور بیاد.
سوروس اسنیپ
نفس لیلی وسوروس در سینه هبس شده بود.
لیلی:
سوروس:
کلاه گفت:خیلی خیلی باهوشی توباید بری به اسلیترین شک نکن فقط در انجا استعدادت شکوفاه میشه.
قبل از این که سوروس حرفی بزنه کلاه گفت :........اسلیترین.
لیلی و سوروس بسیار ناراحت شدند:
اما دیگه زمان قابل برگشت نبود. بنابر این تصمیم گرفتن که دوستیشون را برای گروه بهم نزنندوبرای همیشه باهم دوست باشن.

پایان


توضیح:سلام به استاد عزیز فلور دلاکور ببخشید که وقت شما را میگیرم اما میخواستم ببینم چه قدر در نمایشنامه نویسی پیشرفت کردم بازم ببخشید.باتشکر

_______________
نه بابا!وقتمو نمی گیری!فقط منو مجبور می کنی یه پست زودتر عکس پیدا کنم.
خب من در این حد نیستم که بخوام نقد کنم پست شمارو! فقط یه سری اشکالاتتونو گوشزد می کنم!

اول این که طرز صحیح علامت گذاری این جوریه:
کرد.(فاصله)تالاری

دوم این که لحنتون در تمام پست باید به یه صورت باشه!شما توی یک جمله لحنتون تغییر کرده!

نقل قول:
سوروس،لیلی،جیمز،سیروس وخیلی های دیگر جزو شاگردان سال اولی امسال بودن که قرار بود گروه بندی شوند.


یکی از نویسنده های خوب جادوگران این طوری مثال می زد که شما یه موسیقی پیانو رو تصور کن، آرامش بخش و هماهنگه. اما این وسط یه نت نامربوط بپره، کل موزیک نابود میشه!پس شما هم سعی کنین کلـه پستتونو با یه لحن هماهنگ بنویسین!

دیگه این که...، نمی دونم از قصد بوده یا نه ولی چند جا توی رولتون بی مورد اینتر زده بودین!

به علاوه ظاهر پست خیلی زیبا تر میشه که به جای یه بار اینتر از دو بار اینتر استفاده کنین، اینقدر این حرکت تاثیر گذاره که بهش می گن "جادوی اینتر"!

یک چیز دیگه هم هست، لازم نیست هفت هشت تا نقطه بذارین؛ سه نقطه کافیه.

اگه سه نقطه مثل این جا:
نقل قول:
مهربان،شجاع،شیطون و....

آخر جمله اومد بین سه نقطه و نقطه ی آخر ی فاصله بذارین. تاثیر زیادی رو ظاهر پست میذاره!

نقل قول:
مکان:سالن اصلی هارگواتز

لازم نیست بنویسید "مکان" فقط "سالن اصلی هاگوارتز" رو بولد کنید، بسه!

نسبت به دفعه ی قبل پیشرفتتون خوب بوده! اگه بتونین همین جوری پیشرفت کنین فوق العاده میشه!

همین دیگه،
خدمت شما!


ویرایش شده توسط مینروا مک گونگال در تاریخ ۱۳۹۲/۵/۲۰ ۲:۰۲:۳۹
ویرایش شده توسط مینروا مک گونگال در تاریخ ۱۳۹۲/۵/۲۰ ۱۰:۲۲:۴۳
ویرایش شده توسط مینروا مک گونگال در تاریخ ۱۳۹۲/۵/۲۰ ۱۰:۲۳:۳۰
ویرایش شده توسط مینروا مک گونگال در تاریخ ۱۳۹۲/۵/۲۰ ۱۵:۴۱:۳۴
ویرایش شده توسط فلور دلاکور در تاریخ ۱۳۹۲/۵/۲۱ ۱۷:۵۲:۵۲
ویرایش شده توسط فلور دلاکور در تاریخ ۱۳۹۲/۵/۲۱ ۱۸:۵۶:۳۸

قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!

نشان سازمان حمایت از ساحره ها =






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.