هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: افسانه لرد ولدمورت
پیام زده شده در: ۱۸:۴۲ چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۷
#11
گارسون در حالی که به سمت دستشویی میرفت دماغش را گرفته بود تا بو را احساس نکند،در دستشویی را باز کرد و به تمیز کردن ان مشغول شد.

خانه ریدل

لرد سیاه دیگر احساس خارش نمیکرد و پوستش دوباره سفید شده بود.لرد سیاه نفس راحتی کشید اما ناگهان نفسش قطع شد لرد به طرز عجیبی بوی حال به هم زنی را از طرف خودش حس میکرد.
لرد به نجینی که بیهوش شده بود نگاه کرد.

رستوران
گارسون بعد از تمیز کردن دیوار های دستشویی به سراغ بد ترین جای ان رفت سنگ و چاه توالت.

خانه ریدل

لرد سیاه دیگر احساس بد بویی نمیکرد و نجینی نیز به هوش امده بود.لرد سیاه که به خاطر اتفاقات عجیب ان روز ترسیده بود خواست به دکتر زنگ بزند و وقت بگیرد که یادش امد ویزیت دکتر خدا تومنه پس تلفن را زمین گذاشت.در همین حین لرد سیاه احساس عجیبی کرد احساس میکرد تمام محتویات شکمش دارد بیرون میریزد.

نجینی گفت:پاپا حالت فس؟

ناگهان ماده سبز رنگی به مقدار بسیار زیاد از دهان لرد سیاه خارج و کف زمین ریخت!و کل زمین را پوشاند!

نجینی در حالی که در ماده سبز شناور بود پوکرفیس به لرد سیاه نگاه میکرد.


JUST SLYTHRIN


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۶:۲۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۹۷
#12
نام:دراکو مالفوی
تولد:5 ژوئن
چوبدستی:چوب دزخت زالزالک و موی اسب تک شاخ
گروه:اسلترین
پدر:لوسیوس مالفوی
مادر:نارسیسیا مالفوی
جارو:نیمبوس 2001
بسیاری از رفتارهای دراکو در مدرسه از تاثیرگذارترین شخصی که او میشناخت، پدرش، الگوبرداری شده بود و او صادقانه رفتار سرد و تحقیرآمیز لوسیوس نسبت به همه افراد خارج از دایره نزدیکانش را تقلید میکرد. دراکو که از نظر جسمی چندان با اباهت نبود با جذب کردن مرید دوم (کراب پیش از هاگوارتز در این مقام قرار داشت) در قطاری که به مدرسه میرفت، در طول شش سال تحصیلش از کراب و گویل به عنوان ترکیبی از مرید و محافظ استفاده میکرد.احساسات دراکو نسبت به هری همیشه تا حد زیادی به خاطر حسادت بود. با وجودی که او هرگز طعم شهرت را نچشیده بود، هری بیشک آدمی بود که بیشترین حرف درباره او زده میشد و مورد تحسین ترین فرد در مدرسه بود؛ این موضوع طبیعتا برای پسری که با چنان تصوری بزرگ شده بود که جایگاهی تقریبا شاهانه در جامعه ی جادوگری دارد، آزاردهنده بود. از آن فراتر هری در پرواز از او با استعدادتر بود؛ یعنی همان مهارتی که مالفوی مطمئن بود در آن ، میتواند همه را در سال اول تحت تاثیر قرار دهد. این حقیقت که استاد معجونسازی، اسنیپ از مالفوی خوشش میآمد و هری را تحقیر میکرد تنها یک جبران مختصر بود.دراکو که شیفتهی تصور خود به عنوان یک مرگخوار واقعی شده بود، با عزمی راسخ راهی هاگوارتز شد. او که به تدریج متوجه شده بود ماموریتش بسیار دشوارتر از آن چیزی است که تصور میکرده و پس از آن که نزدیک بود دو نفر دیگر را به جای دامبلدور بکشد، کم کم اعتماد به نفسش را از دست داد. دراکو که خطر آسیب دیدن خود و خانوادهاش را بر فراز سرش حس میکرد، کم کم شروع به خرد شدن زیر فشار کرد. تصورات دراکو دربارهی خودش و جایگاهش در جهان داشت از هم میپاشید. او در تمام زندگیاش از پدری بت ساخته بود که از خشونت حمایت میکرد و هیچ ابایی نداشت خود نیز از آن استفاده کند و حال پسرش دریافته بود که تمایلی به قتل ندارد و او این را شکستی شرمآور میدانست.زمانی که لوسیوس کمی بعد از آزکابان آزاد شد، خانواده اجازه پیدا کردند که زنده بمانند و به عمارت مالفوی باز گردند. گرچه اکنون دیگر کاملا بیاعتبار بودند. مالفویها از رویاهای رسیدن به بالاترین موقعیتها در حکومت ولدمورت به پایینترین مرتبه مرگخوارها تنزل پیدا کرده بودند؛ بیعرضهها و افراد ضعیفی که از این پس مورد تحقیر و تمسخر لرد سیاه بودند.

اینو از زندگی نامه دراکو مالفوی تو پاترمور برداشتم.خودم ننوشتمش.

برای داستان کامل به زندیگنامه دراکو مالفوی مراجعه کنید ولی فکر کنم جمله های لرد ناپسدانه داخلش هست.

من قبلا ثبت نام کردم.اینو جایگزین توضیحات قبلی کنید.

اگه خوب نیست بگید دوباره بنویسم.


لزومی نداشت دقیقا اونو ترجمه کنی و اینجا بذاری. همین که به زبون خودت هرچی از دراکو می‌دونی رو می‌نوشتی هم کفایت می‌کرد. به هر حال...
انجام شد!


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۷/۸/۹ ۱۹:۳۰:۲۷

JUST SLYTHRIN


پاسخ به: در مقابل ولدمورت چه ميكنيد؟
پیام زده شده در: ۱۲:۵۷ دوشنبه ۷ آبان ۱۳۹۷
#13
تعظیم در مقابل ایشون.


JUST SLYTHRIN


پاسخ به: خادمان لرد سياه به او مي پيوندند(در خواست مرگخوار شدن)
پیام زده شده در: ۲۳:۱۳ یکشنبه ۶ آبان ۱۳۹۷
#14
1-هرگونه سابقه عضويت قبلي در هر يک از گروه هاي مرگخواران / محفل را با زبان خوش شرح دهيد!

راستش سابقه ای ندارم ولی خانوادگی مرگ خوار بودیم.

2- به نظر شما مهم ترين تفاوت ميان دو شخصيت لرد ولدمورت و دامبلدور در کتاب ها چیست؟
دامبلدور فقط یه مشت ریش که بهش کله و بدن چسبیده اصلأ اهل عمل نیست فقط حرف میزنه.
ولی ارباب اهل عمله.


3-مهم ترین هدف جاه طلبانه تان برای عضویت در گروه مرگخواران چیست؟
هدفی والاتر از خدمت به ارباب نبوده و نخواهد بود.

4-به دلخواه خود یکی از محفلی ها(یا شخصیتی غیر از لرد سیاه و مرگخواران) را انتخاب کرده و قلبی مناسب برایش تعیین کنید.

دامبلدور:ریش پشمکی

5-به نظر شما محفل ققنوس از چه راهی قادر به سیر کردن شکم ویزلی هاست؟
والا راهی برای سیر کردن این گله به ذهنم نمیرسه.

٦-بهترین راه نابود کردن یک محفلی چیست؟
همینکه بهشون بگی لرد ولدمورت خودش بسه.


7-در صورت عضویت چه رفتاری با نجینی(مار محبوب ارباب)خواهید داشت؟
رفتاری در خور و شایسته.

8-به نظر شما چه اتفاقی برای موها و بینی لرد سیاه افتاده است؟
به من مربوط نیست،ولی فکر کنم تو هورکراکس های قبلی گذاشتن.

9-یک یا چند مورد از موارد استفاده بهینه از ریش دامبلدور را نام برده، در صورت تمایل شرح دهید.
ميشه ازش به عنوان پشمک حاج عبدالله استفاده کرد.دیگه فایده ای نداره.


راستش اولش مطمئن نبودم الان در خواست بدم یا وقتی نویسندگیم بهتر شد،ولی گفتم بزار الان امتحان کنم.
اگرم قبول نشدم لطفا بگید مشکل کارم کجاست تا پیشرفت کنم.
با تشکر
DRACO MALFOY


بله بله! خونوادتون رو خوب ميشناسم... مخصوصا خالتون كه مرگخوار قابليه.

خب توضيحات پست پايينى براى شما هم صادقه.
محوريت كارمون، نه تنها تو جبهه مرگخوارا، بلكه تو سايت، گروهه... پس بايد به يه سطح قابل قبولى برسيد كه بتونين پا به پاى گروه حركت كنين.
تو ماموريت ها بدونين كجا، بهترين كار چيه.
شما نوشتن رو شروع كردين. پست هاتون رو خوندم و نقد هم داشتيم به گمونم.
كارى كه بايد بكنيم، اينه كه بيشتر بنويسين. وارد ايفا بشين و به فعاليت ادامه بدين.
مطمئنم به زودى پيشرفت ميكنين.

موفق باشين.


ویرایش شده توسط دراكو مالفوى در تاریخ ۱۳۹۷/۸/۷ ۱۲:۵۶:۱۰
ویرایش شده توسط دراكو مالفوى در تاریخ ۱۳۹۷/۸/۷ ۱۵:۱۶:۲۰
ویرایش شده توسط بلاتریکس لسترنج در تاریخ ۱۳۹۷/۸/۱۵ ۲۱:۴۵:۰۷

JUST SLYTHRIN


پاسخ به: اتاق تسترالها
پیام زده شده در: ۲۳:۰۴ یکشنبه ۶ آبان ۱۳۹۷
#15
الکتو که نمی‌دانست قضیه چیه پوکر فیس به بلا نگاه میکرد.
بلا:د بیا برو دیگه
الکتو:کجا برم؟
_بیا برو سر کوچه ماست بخر،ماست و خیار برا ارباب درست کنیم!
_باشه الان میرم.

بلا در حالی که محکم بر سر خود می‌کوبید گفت:خاک تو سرتون عقل این تسترال از شما بیشتره خو ادم عاقل برو هکتور و بیار!
الکتو وقتی دید چاره دیگری ندارد به سمت تسترال حرکت کرد و گفت:هی تسترال بسه دیگه بیا بریم.
تسترال با عصبانیت گفت:نهههههه من زن زندگیمو پیدا کردم!!!کتور داشت از ترس سکته میزد.
سپس تسترال با عصبانیت لگدی بر الکتو زد و اورا به گوشه پرت کرد.
مرگ خواران بیخیال بقیه غذایشان را میلمباندند.
بلا عصبانیت گفت:شما خل و چلا یکیتون عرضه نداره یه تسترال و بگیره خاک بر سرتون!
سپس بلا تصمیم گرفت برای انتخاب مرگ خوار ده،بیست،سی،چهل کند...


JUST SLYTHRIN


پاسخ به: حکومت تاریکی
پیام زده شده در: ۲۲:۳۹ یکشنبه ۶ آبان ۱۳۹۷
#16
دامبلدور: ممم.. باشه قبوله فرزندم اما اول یادت باشه که همیشه در زندگی...

لرد سیاه:بابا بیخیال دیگه هی اینم یچی واسه خودش یاد گرفته.

_چرا عصبانی میشوی فرزندم مگر نمیدانی که باید در زندگی...

_کروشیووو!

این صدای تمام شدن صبر لرد سیاه بود که با جیغ البوس دامبلدور همراه شد.

نجینی با عصبانیت گفت:فس دو دیگه فسمک مگه نمیدونی ما گشنمونه فس؟

باقی مرگ خوران با حرکت سر حرف لرد و نجینی را تایید کردند.

دامبلدور که فهمیده بود حقه جملات حکیمانه جلوی لرد سیاه کییر کار نمیدهد بلند شد و گفت:من برای دوئل امادم.


JUST SLYTHRIN


پاسخ به: باشگاه دوئل
پیام زده شده در: ۱۳:۵۴ یکشنبه ۶ آبان ۱۳۹۷
#17
من vs دیانا کارتر

تخم مرغ


روزی دراکو در تالار اسلترین کنار اتش نشسته بود که فکری ذهنش را درگیر کرد.او میدید که بچه های دیگر با حیواناتشان بازی و تفریح میکنند و او نیز دلش خواست یک حیوان داشته باشد.مهم ترین دلیل این فکر این بود که او میخواست با یک حیوان زیبا جلوی کله زخمی پز دهد.

در همین فکر ها بود که ناگهان جرقه ای اتش روی پایش افتاد و پایش را نیم پز کرد.دراکو خواست به پایش کمی نمک بزند که متوجه شد از سوژه پرت شده است.بنابراین جارویش را برداشت و به سوی کوچه دیاگون حرکت کرد.

از بخت بد دراکو بارون شروع به باریدن کرده و حالش را تو قوطی کرد.
دراکو وقتی به کوچه دیاگون رسید،موش آبکشیده شده بود.

او وارد کوچه دیاگون شد‌ و به سمت جانور فروشی رفت و در را خیلی شیک و مجلسی باز کرد.

در جانور فروشی کسی نبود و بوی فضله پرندگان و جغد ها در هوا می‌پیچید.

دراکو پیش پیشخون رفته و زنگی را که انجا بود به صدا درآورد،مردی چاق و گامبو جلو امد و گفت:چی میخوای بچه جون؟
دراکو که هیچ از این برخورد بی کلاسانه خوشش نیامده بود گفت:با من درست صحبت کن وگرنه میدم بابام باباتو بیاره جلو چش بابات! فروشنده که نفهمیده بود دراکو چی گفته گفت:اممم باشه هر چی تو بگی،حالا چی میخوای؟
دراکو:یک تخم جانور میخوام.
_چه تخمی؟
_نمیدونم بگویید چه دارید.
_یه تخم تسترال دارم ۱۵۰ گالیون!
چهره دراکو پوکر فیس شد و به افق خیره شد.با خود گفت:نمردیم و تسترالم واس ما گرون شد!یک چیز بهتر میخواهیم.
_یه تخم هیپو گریفم داریم ۴۰۰ گالیون!
اینبار دیگر چیزی نمونده بود دراکو از ترس پس بیفتد.
با عصبانیت گفت:مردک اینا چیه فک مردی ما سر گنج قارون خوابیدیم؟!
جانور فروش گفت:خسیسیا مگه شما مایه دار نیستین؟
دراکو صورتش سرخ شد و نمیدانست چه جواب دهد، گفت:اخر دلار گرون شده و ماهم آدم های قانع ای هستیم و اصلا به مادیات اهمیت نمیدهیم!
جانور فروش که به سختی جلوی خنده اش را می‌گرفت گفت:خب باشه یه تخم داریم معلوم نیست چی توشه ۱۰ گالیون!
دراکو گفت:همینو میخواهیم.
سپس تخم را گرفت و از جانور فروشی بیرون رفت.
او به تخم سفیدی و گردی که خریده بود سخت می‌بالید سوار جارویش شده و به سمت خانه حرکت کرد.

وقتی به خانه رسید بارون دیگر تمام شده بود.

با دقت تخم را در دست گرفت و به طبقه بالا رفت.

تخم را ارام در گهواره ای گذاشت و پتوی گل منگولی روی تخم گذاشت و جایی گرم و نرم برای او درست کرد او شب و روز با دقت مراقب تخمش بود و حتی زمستان برای سرد نشدن تخم روی آن نشست.

او روز ها از تخم با دقت مراقبت کرد.

سپس بالاخره روز در امدن تخم فرا رسید دراکو برای تخمش جشنی بزرگ بر پا کرد و تمام جادوگران و مرگ‌خواران را اعم ار لرد سیاه دعوت کرد.

هکتور و بانز به محض دیدن خوراکی های جشن شروع به درو کردن کردند.

دراکو به طبقه بالا رفت تخمش را بیاورد او با احتیاط تخم را پایین اورد و روی جایگاه ویژه گذاشت.

تخم شروع به ترک خوردن کرد،هر کسی در مورد اینکه چه چیزی توی تخم دراکو است حدس هایی زده بود.لرد سیاه فکر میکرد داخل تخم یک عدد لرد سیاه کوچک قرار دارد!
و هکتور و بانز انتظار داشتند که ان تخم غذا باشد.

بالاخره زحمات دراکو نتیجه داده و تخم باز شد و موجودی پردار و کوچک و زرد از آن بیرون آمد.

دراکو و بقیه که نام ان حیوان مشنگی را نمی دانستند گمان می‌کردند یک نژاد باستانی و افسانه ای را پیدا کرده اند.دراکو جلو و فرزنده اش را در دست گرفت،لوسیوس با صدای بلند و عجیب گفت:اخجون مرلین بزرگ شدم!

در ان لحظه لرد سیاه ان ها را کنار زد و گفت:بروید کنار این حیوان باید در رکاب ما آموزش ببیند و مرگ خواری شایسته شود.

هکتور گفت: ببخشید ارباب ولی من گمان میکنم این موجود غذای خوبی شود.

همه به هکتور زل زدند و هکتور تصمیم گرفت در افق محو شود.

دراکو موجود را گرفت و رفت تا به هری کله زخمی پزش را بدهد.

چند روز بعد او در هاگوارتس و جلوی چشم همگان پز موجود را به هری داد اما در کمال تعجب تنها صدایی که شنید صدای خنده دورگه ها،مشنگ زادگان و هری بود که به او می‌خندیدند.

دراکو با ناز و ادا و البته خجالت و شرم ساری به خانه برگشت.

فردای آن روز خانواده مالفوی ناهار یک غذای جدید خوردند.

که دراکو پخته بود و ان را جوجه کباب نامید و به این ترتیب بود که از ان پس جوج خوری و جاده چالوس بین جادوگران رواج پیدا کرد.


JUST SLYTHRIN


پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۲:۰۷ پنجشنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۷
#18
سلام در خواست دوئل با دیانا کارتر رو دارم.


JUST SLYTHRIN


پاسخ به: تالار عمومی اسلیترين
پیام زده شده در: ۱۹:۰۵ پنجشنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۷
#19
ملت اسلترین سعی کردند کراب را راضی به انداختن ادامس کنند،اما کراب ادامس بنداز نبود که نبود.

ارباب ولدمورت لحظه به لحظه بنفش تر میشد.

ارباب خشمگین گفت:ای کراب...شالاپ...شالاپ...خائن...قلوپ...بگذار از اب در بیایم تا نشانت...

ناگهان صدای ارباب قطع شد و او به ته اب رفت.

بلا از ترس جیغ کشید.

هکتور به زیر اب رفت تا ارباب را نجات دهد،او ارباب را گرفت و روی اب اورد،انها ارباب را روی هوریس به مبل تبدیل شده گذاشتند.

هکتور شروع به گریه کرد و گفت:عجب رسمیه رسمه زمونه...اما او نتوانست حرفش را ادامه دهد زیرا ارباب بهوش امده و گفت:دهنت را ببند هکتور مگه ما مرده ایم که فاز همایون شجریان گرفته اید؟

هکتور گفت:نه ارباب خدا نکنه فقط خواستم فضا عوض شه.اگه میخواین یه تیکه امید حاجیلی ام پلی کنم.

ارباب گفت:لازم نکرده.

پوست ارباب دوباره به سفید مایل شد.

ارباب:لحظه ای مکث کرد سپس با صدایی بلند گفت:بیارید اینجا ان کراب ناسپاس را...


-----------------------------------------------
دوستان ببخشید اگه خیلی بد بود اگر خواستین میتونید پست منو حساب نکنید.




ویرایش شده توسط دراكو مالفوى در تاریخ ۱۳۹۷/۷/۲۶ ۱۹:۲۶:۱۴

JUST SLYTHRIN


پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۱۷:۳۷ پنجشنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۷
#20
سلام من درخواست دوئل داشتم حریف برام فرقی نداره.


JUST SLYTHRIN






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.