هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: میخانه دیگ سوراخ
پیام زده شده در: ۱۷:۰۶ جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۶
آرتور ویزلی vs جیسون ساموئلز


محافظ و بادی‌گارد یک آدم معروفِ ماگل


آرتور مصاحبه رو تموم کرده بود و حالا انتخاب شده بود تا بادی گارد آقای پرزیدنت بشه. این یه افتخار برای خانواده ویزلیا بود اما خانواده ویزلی نگران بودن. به هر حال آرتور تصمیم خودشو گرفته بود و میخواست محافظ رئیس جمهور بشه. ویزلیا دور آرتور رو گرفته بودن و ازش راجع به شخصی که قراره محافظش بشه میپرسیدن:
-این کسی که میخوای محافظش بشی حالا کی هس؟
-یه آدم معروف.
-عمه موریل هم اینو میدونه. منظورم اینه که ماگل یا جادوگره؟
-ماگل.
-کی هس؟ اسمش چیه؟
-ما بهش میگیم پرزیدنت.
-دِ بگو لعنتی.
-اسمش مموته.
خانواده ویزلی:

ویزلیا دهن باز کرده و خشتک دریدن و محل ارتکاب جرم را ترک کردن در حالی که داد میزدن "وای بابام کشته شد".

روز اول کاری

آرتور مجهز به چوبدستی و اسلحه مشنگی دم در دفتر ریاست جمهوری وایساده بود و همه جا رو میپایید. پرزیدنت مموت قرار بود به یه کنفرانس خبری بره و اونجا با خبرنگاری درباره دلیل تورم بالای هشتاد و پنج درصد مصاحبه کنه. از دفترش خارج شد و رو به آرتور کرد:
-خب آرتور بریم که داره کم کم دیر میشه.
-یس پرزیدنت.
-ببینم میتونی فارسی حرف بزنی؟
-بله جناب رئیس جمهور.

آرتور و پرزیدنت مموت به سمت نیسان لیموزین ضد گلوله رفتن و آرتور در رو برای پرزیدنت مموت باز کرد:
-بفرمایید جناب رئیس جمهور.

پرزیدنت و آرتور سوار بر نیسان لیموزین به سمت استودیوی خبرگزاری حرکت کردن.

در سویی دیگر

-خب جیسون. خوب به حرفام گوش کن حالا که عضو این گروه شدی میخوام به افتخارت یه ماموریت بهت بدم.
-چه ماموریتی؟
-باید بری و پرزیدنت مموت رو ترور کنی. مطمئن باش تمام دنیا تو رو ستایش خواهند کرد.
-آیم این.

جیسون زیگزایر خودش رو برداشته و خشابش رو پر کرده و به سمت آدرسی که بهش دادن حمله ور شد.

چند ساعت بعد استودیو خبر گزاری

آرتور از ماشین پیاده شد و در رو برای پرزیدنت باز کرد. جمعیت عکاسان و خبرنگاران اجازه نمیداد که پرزیدنت مموت از ماشین پیاده شه. بنابراین آرتور که دید اجازه نمیدن رئیس جمهور داخل استودیو بشه، سعی کرد جمعیت رو متفرق کنه. پرزیدنت مموت ناگهان جوگیر شد و دست به سخنرانی زد:
-ببینید ملت. انگلستان یه جزیره ی کوچیک در حاشیه ی آفریقاس. اما هرگز دچار تورم نشده.

ملت عکاس و خبرنگار با دوربین و میکروفون تو سر خودشون میزدن. پرزیدنت مموت ادامه داد:
-اگر خونواده ها برای فرزندانشان حساب پس انداز باز کنن و ماهی بیست هزار تومان توی حساب فرزندشان بریزند، شما در نظر بگیرید بعد از پانزده سال حدود صد میلیون تومان در حساب خودشان پس انداز کرده اند.

ملت خبرنگار میکروفون رو تو حلقشون کرده بودن و همزمان داد میزدن. ملت عکاس هم دوربینشون رو روی حالت فلش گذاشته بودن و اون رو جلوی چشمشون گرفته بودن و مدام عکس میگرفتن. در همین لحظه جیسون به استودیو رسیده بود و قاطی عکاسا و خبرنگارا شده بود. زیگزایرشو بیرون کشید و گرفت سمت پرزیدنت مموت و با خنده ترولی گفت:
-با دنیای سیاست بای بای کن مموت.

جیسون شلیک کرد اما تیری شلیک نشد. گلوله توی اسلحش گیر کرد و این باعث شد مموت نجات پیدا کنه. آرتور اسلحش رو کشید و به طرف جیسون گرفت و درگیری شروع شد. جیسون پشت یه خودرو مشنگی پناه گرفت و زیگزایرشو درست کرد. مدام به سمت هم تیر اندازی میکردن تا اینکه خشاب اسلحه هردوشون خالی شد. جیسون پا به فرار گذاشت و آرتور به دنبالش. از کوچه پس کوچه های تنگ و باریک فرار میکرد تا اینکه به بن بست خورد. آرتور بهش رسید و هر دو مقابل هم قرار گرفتن.

دست توی جیب هاشون کردن و چوبدستیاشون رو درآوردن. به هم خیره بودن. منتظر بودن یکی کار رو شروع کنه که یه دفعه جیسون چوبدستیشو بالا آورد و افسون رو پرتاب کرد:
-پتریفیکوس توتالوس.

آرتور جا خالی داد و افسون به سطل زباله خورد و درحالی که میرفت پناه بگیره افسونی رو پرتاب کرد:
-استیوپفای.

اینبار جیسون از افسون فرار کرد و آسیب ندید:
-سکتوم سمپرا.
-ریداکتو.
-اکسپلیارموس.

جیسون و آرتور به سمت هم افسون پرت میکردن تا اینکه آرتور جیسون رو طناب پیچ کرد:
-اینکارسروس.

افسون به دست جیسون خورد و طنابی دور تا دورش پیچید. آرتور به سمت جیسون رفت و چوبدستیش رو برداشت:
-وقتشه یکم با هم حرف بزنیم جی.

آرتور جیسون رو طناب پیچ به سمت استودیو برد که مامورای پلیس مشنگی اونجا ریخته بودن. آرتور جیسون رو تحویل مامورای ماگل داد و به سمت پرزیدنت مموت برگشت:
-حالتون خوبه جناب رئیس جمهور.
-تا به حال چنین بادی گاردی نداشتم. بدون که به خاطر این جان فشانیت جایزه خوبی گیرت میاد. هرکسی هم پرسید هولوکاست خر است.
-ممنون جناب پرزیدنت.


معتقد به روماتیسم در حد آرتریت و آرتریت روماتوئید

فرزند بیشتر، زندگی بهتر!


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۰:۰۹ جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۶
با کی؟
پنه لوپه


معتقد به روماتیسم در حد آرتریت و آرتریت روماتوئید

فرزند بیشتر، زندگی بهتر!


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۵:۱۵ پنجشنبه ۹ شهریور ۱۳۹۶
کجا؟
توی پله ها


معتقد به روماتیسم در حد آرتریت و آرتریت روماتوئید

فرزند بیشتر، زندگی بهتر!


پاسخ به: انبار وزارت سحر و جادو
پیام زده شده در: ۱۳:۲۸ پنجشنبه ۹ شهریور ۱۳۹۶
وینکی جن وزیر به وزارتخونه برگشته بود و کیم جونگ اون هم که دیده بود معاون وزیر و حتی خود وزیر از حرفاش سر در نمیارن با عصبانیت از وزارتخونه فرار کرده بود. اما در طرف دیگه در انبار وزارتخونه اتفاقاتی افتاده بود. با انفجار کلاهک های هسته ای که منجر به شهید شدن حدود هشتاد درصد از مردم جهان شده بود، تشعشعات حاصل از انفجار کلاهک ها، روی سلول های مردشون تاثیر گذاشته بود و اونها رو تبدیل به زامبی کرده بود. ملت هشتاد درصد زامبی شدن و هجوم بردن. یه صف از زامبیا ریختن سمت انبار و وزارتخونه. این درحالی بود که وینکی جن وزیر روی صندلی وزارتش لم داده بود و آرسینوس به دنبال کیم جونگ اون هنوز داشت حرفاش رو تایید میکرد.

لشکر زامبیا به وزارتخونه رسید و با کله ریختن داخل وزارتخونه. زامبیا هر موجود زنده ای رو میدیدن زرتی گاز میگرفتن. جادوگرا چوبدستیاشونو کشیده بودن و مقاومت میکردن. وینکی صدای داد و بیداد و پرتاب های متوالی افسون رو شنید و از دفترش اومد بیرون:
-اینجا چخبر بود؟ وینکی وزیر بود. شما به حرف من گوش کرد.

در همین لحظه یه ایل زامبی به سمت وینکی هجوم بردن. وینکی با یه بشکن، زرتی غیب شد و وزارتخونه به فنا رفت. تو همین هیری ویری آرسینوس با کیم جونگ اون سر رسیدن و با دیدن صحنه هجوم زامبیا خوف کرده و لعنت بی کران به یکدیگر فرستادن.


معتقد به روماتیسم در حد آرتریت و آرتریت روماتوئید

فرزند بیشتر، زندگی بهتر!


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۰:۰۷ پنجشنبه ۹ شهریور ۱۳۹۶
کِی؟
دو سال پیش


معتقد به روماتیسم در حد آرتریت و آرتریت روماتوئید

فرزند بیشتر، زندگی بهتر!


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۵:۳۰ چهارشنبه ۸ شهریور ۱۳۹۶
کی؟
وقتی به هاگوارتز اومد


معتقد به روماتیسم در حد آرتریت و آرتریت روماتوئید

فرزند بیشتر، زندگی بهتر!


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۱:۵۹ چهارشنبه ۸ شهریور ۱۳۹۶
چیکار؟
تسترالم به هوا بازی کردن.
جسیکا ترینگ وقتی که با دافنه به دنبال تسترالا رفتن توی راهروی منتهی به در اصلی با دافنه تسترالم به هوا بازی کردن.


معتقد به روماتیسم در حد آرتریت و آرتریت روماتوئید

فرزند بیشتر، زندگی بهتر!


پاسخ به: انتخاب بهترین استاد ترم 21 هاگوارتز
پیام زده شده در: ۱۹:۲۳ سه شنبه ۷ شهریور ۱۳۹۶
همه اساتید عالی بودن ولی انصافا آرسی یه چیز دیگه بود. آرسینوس جیگر رای منه.


معتقد به روماتیسم در حد آرتریت و آرتریت روماتوئید

فرزند بیشتر، زندگی بهتر!


پاسخ به: میخانه دیگ سوراخ
پیام زده شده در: ۱۸:۵۹ سه شنبه ۷ شهریور ۱۳۹۶
اینجانب ویزلی بزرگ پدر هفت بچه اومدم درخواست بدم برای یه دوئل خوب و تمیز با یکی از بروبچ ریون.
منو جیسون ساموئلز هماهنگیای قبلی رو انجام دادیم. یه سوژه بدید پیلیز بریم پی هفتا بچمون.


معتقد به روماتیسم در حد آرتریت و آرتریت روماتوئید

فرزند بیشتر، زندگی بهتر!


پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۲:۰۸ سه شنبه ۷ شهریور ۱۳۹۶
AW آپارات کنید یا با جارو برید فرقی نداره، فقط برید سمت دوال پا ها به طوری که سر مراسم جفت گیری برسید، اونا خیلی از آدمای عادی میترسن، یه جوری رامشون کنید و کاری کنید کاری که دلتون میخوادو واستون انجام بدن. (25 نمره) AW

آرتور برای اینکه تکلیف کلاس مراقبت رو انجام بده، به سمت جنگل روونه شد. دم و دستگاه رو جمع کرده، چوبدستی رو برداشته و به سوی جنگل حرکت نمود. زیاد طول نکشید تا اینکه به جنگل ممنوعه رسید. توی کتاب جانوران شگفت انگیز درباره دوال پاها مطالبی نوشته شده بود. یک مورد این بود که اونها در منطقه ای از هاگوارتز، در مرکز جنگل ممنوعه زندگی میکنن. اونها موجوداتین که شرم و حیا دارن و از اینکه جلوی چشم یه مشت آدم و ملت جادوگر جفت گیری کنن، به شدت خجالت میکشن. نه مثل بعضی ملت خاله و عمو که فیلم میدن بیرون. همشم تقصیر آمریکا و اسرائیله.

خلاصه آرتور رفت داخل جنگل. کلی گشت تا اینکه مرکز جنگل رو پیدا کرد. جایی که دوال پاها زندگی میکردن. اما اونجا خالی بود. آرتور از یه درخت بالا رفت و منتظر موند. شب شد و صبح شد و دوباره شب شد. شاید باورتون نشه ولی دوباره صبح شد و شب شد. تا شب سوم خبری نشد. اما وقتی شب چهارم رسید دو عدد دوال پا اومدن تو جنگل. یکی نر و یکی ماده. آرتور پشت برگهای درخت پنهان شد تا دوال پاها اونو نبینن و این اِندِ بی ناموسی بود.

دوال پای نر مشغول کار شد. دوال پای ماده حالا کلاس میزاشت بی صاحاب. نزدیک نیم ساعت دوال پای ماده عشوه و قر و قنبیل اومد و آرتور کفری شد:
-ده لامصب فشار رو وارد کن بر زندگی این ماده ما بریم پی کارمون.

جفت دوال پاها نگاهشون چرخید سمت درخت. به نظر میاد متوجه حضور آرتور شده بودن. آرتور برای اینکه ضایع نشه شروع کرد به درآوردن صدای کلاغ:
قار قار قار!

دوال پاها برگشتن سر کار خودشون. دوباره ماده شروع کرد به عشوه اومدن. آرتور که تو ذهنش میگفت"آخه ایکبیری نکبت تو دیگه قر و قنبیلت چیه" همزمان سرش رو به شاخه درخت نیز میکوبید. بالاخره عشوه گری ماده تموم شد و نر دست به کار شد. آرتور تمام صحنه ها رو با دقت نگاه کرد تا بعدا اونها رو توی یه ظرف شیشه ای در اختیار پیوز قرار بده.
دوال پای ماده خاک بر سر جفت پا رو به آسمون تیره گرفت و دوال پای نر پدر سوخته دور خیز نمود و در یک حرکت انتحاری...

تصویر کوچک شده


آرتور از درخت پایین اومد و به سمت کلاس مراقبت رفت. ظرف شیشه ای رو باز کرد و با چوبدستیش، بخشی از خاطراتش که مربوط به دوال پاها بود رو از ذهنش بیرون کشید و داخل شیشه ریخت و اون رو به پیوز داد و به سرعت محل ارتکاب جرم رو ترک کرد.

AW به نظرتون راه حل این که اونا منقرض نشن چیه؟ (5 نمره) AW

تنها راه اینه که برای این بی صاحابا یه جا درست کنیم که کارشون رو راحت انجام بدن. فیلم خاک بر سری براشون پخش کنیم که تحریک و تشویق بشن به سمت انجام امور نسل زایی. برای زاییدن... چیز ببخشید... برای نسل زایی، اونها نیاز به مکان امنی دارن که کسی نیاد سرک بکشه. ملت ما هم که چشم و دل پاک. اصا این چیزا رو نگاه نمیکنن.
خلاصه اینکه تمام شرایط رو برای اونها فراهم کنیم تا نسل زایی کنن و به امر عمل نموده و اون رو به نسل های بعدیشون هم منتقل کنن. باو یه کاری کنیم بچه بزان. والسلام


معتقد به روماتیسم در حد آرتریت و آرتریت روماتوئید

فرزند بیشتر، زندگی بهتر!






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.