1- با توجه به تصوير زير با نوشتن شماره مشخص شده در زير هر شكل بگوييد كدام شماره مربوط به صورت فلكی ثور (گاو نر) است؟( 5 امتياز)گزینه 3 !!!
2- تصويری از خوشه پروين را يا پيدا كنيد و يا بر روی همين شكل مشخص كنيد و ارسال نماييد. [پاسخ به اين سوال دل بخواهی است و امتياز ان جنبه تشويقی دارد] (4 امتياز)_________________________________________________
ارگ غرق در تفکر از پله های مارپیچ پایین میامد ، در فکر تکلیف اخر درس نجوم و ستاره شناسی ، دنباله راهی بود تا این بند از تکلیفش رو هم به خوبی انجام بده ؛ در همین افکار پلید بود که ناگهان یک پسر کلاس هفتمی در حالی که با عجله داشت میگذشت به او بر خورد کرد و هر دو نقش بر زمین شدند.
ارگ : مردک الاغ ، تو مگر چش نداری!؟
پسر کلاس هفتمی : من معزت می خوام اقا ، هواسم نبود عجله داشتم!
ارگ : نه نمی بخشمت ، اصلا امکان نداره ، چون من جن بودم به من تنه زدی تا بیفتم بهم بخندی فکردی شترم!؟
پسر : نه من هیـــــــــــ ... !
ارگ : تو غلط می کنی به من می گی شتر ، مگه من چیم از تو کمتره فقط قدم کوتاه تره تو داری حقوق منو پایمال مکنی ، قاطرم هفت جدئه ابادته شغال!
پسر : من عذر ... !
ارگ از روی زمین میپه و با کله میزنه تو صورت پسر : خب ، دیگه نمی تونم این رفتارتو تحمل کنم امشب باید دوئل کنیم !
پسر : اخه چرا !؟
ارگ : چون باید توی این رول دوئل باشه !
پسر :
تالار ریونکلاو
ارگ با خیال راحت روی مبل لم داده ولی در کنارش بادراد با استرس همچش بالا پایین میپره و به ارگ سیخ میزنه!
بادراد : پسر پاشو یکم تمرین کن چیزی به دوئلت نمونده پسره میزنه شپلختت میکنه !
ارگ : غمت نباشه داداش ، من با یک زمان برگردان میرم به چند ساعت قبل دوئلو کنسلش می کنم!
بادراد : کو زمان برگدانت!؟
ارگ : میاد خودش ، عجله نکن !
بادراد : از کجا !؟ ده دقیقه دیگه دوئلت شروع میشه!
ارگ : توی این رول باید یه زمان برگردان من پیدا کنم !
ناگهان یک پسر کلاس اولی از در تالار وارد میشه به سمت ارگ میاد و یک زمان برگردان به ارگ میده و سریع میره!
ارگ :
بادراد :
ارگ زمان برگردان رو میندازه گردنش و شروع میکنه به چرخوندش ، بعد از شیش دور چرخوندن بلاخره دست نگه میداره و رو به بادراد میگه:
- راسی هر دور یک ساعته !؟ یا نیم ساعت!؟
- حدوداً هر دور ده میلیون سال !
60 میلیون سال قبل ارگ از لا به لای کپه شاخ و برگ ها بلند میشه و برگ ها رو از دهنش تف می کنه.
- مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا !!!
هودراد دور تا دورش رو نگاه می کنه ولی هیچ کسی رو نمی بینه به جز چهار تا ستون سبز رنگ مقابلش!
- مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا !!!
ارگ دوباره نگاهی به دور و برش میندازه ولی ناگهان می فهمه صدا از کجاست به چهار تا ستون خیره میشه و سرش رو می بره بالا ، بالا ، بالاتر ،کوپس، از پشت می افته و بلاخره موفق به دیدن چهره دایناسور میشه!
- عه ... شما بودی ما ما می کردی!؟ چه جالب نمیدونستم دایناسورا صدای گاو در میاوردن ، خب دیگه... خداوندان مارا قرین رحمت خیش قرار بده ، الهی امین !