هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: بهترین نویسنده در ایفای نقش
پیام زده شده در: ۱۴:۰۵ جمعه ۲۵ تیر ۱۳۹۵
#41
باروفیو



پاسخ به: بنیاد آموزش داوطلبان کنکور (بادک)
پیام زده شده در: ۲۱:۳۶ پنجشنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۵
#42
نیو سوژه

-اربــــــــاب...اربــــــــاب
-چیه هکتور؟

هکتور از دور ویبره کنان به طرف لرد میدوید و در دستش کاغذی بود. وقتی به لرد رسید گفت:
-ارباب برای شما روزنامه گرفتم تا در اوقات فراغتتان جدول حل کنید.

لرد ابتدا کمی فک کرد، سپس برای اینکه ابهت همایونی اش پیش مرگخوارانش حفظ شود، جدول را از دست اون گرفت وبه سمت نزدیک ترین مبل رفت و مدادی در دستش گرفت و شروع به حل جدول کرد.
-کدام حیوان است که اگر برعکسش کنی، خودش می شود؟

نیوت که جواب را می دانست، با خوشحالی گفت:
-ارباب ما بگوئیم؟
-ما ارباب جوان گرایی هستیم، بگو نیوت.
-روباه.

ناگهان جمعیت در پوکرفیسی عمیق فرو رفت وبه نیوت نگاه می کردند. لرد ادامه دامه داد:
-کدام جزیره در پانکراس وجود دارد؟

نیوت باز جواب داد:
-جزیره ایسلند.

لرد که عصبانی شده بود، ابتدا به نیوت کروشیوی زد. نیوت به رعشه افتاد.
-تو مثلا دانشمند ما هستی؟ ما به تو دستور میدهیم که بروی در کنکور مشنگی شرکت کنی و در رشته "چگونه جدول اربابابمان را بدون غلط حل کنیم"رتبه اول را کسب کنی.

نیوت در همان حال لرزش گفت:
-آخه...ما آماده نیستیم، فقط یک هفته تا...کنکور مشنگی مانده.

از آخر سالن فریادی زده شد:
-ارباب چرا برای آمادگی اش به بنیاد بادک نمیفرستینش؟
-فکر خوبیه. ما اربابی هستیم که زیردستانمان را به تحصیل تشویق میکنیم.



پاسخ به: كارخانه دستمال سازي اسكاور
پیام زده شده در: ۱۵:۱۸ پنجشنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۵
#43
خلاصه:

بعد از مرگ اسکاور، کارخانه هم خوابیده بود وبه خرابه ای تبدیل شده بود. بسته شدن کارخانه موجب ترویج بی ناموسی در جامعه شده بود. جادوگران تصمیم گرفتند تا به کارخانه سروسامان بدهند ولی مورفین و تام ریدل مخالف این کار بودند.

-------------------------------------------------------

تام که بخاطر مروپ هرکاری میکرد آمد تا شلوارش را دربیارد تا مورفین چیزش را بکشد که گفت:
-آخه بی ناموسی تا چه حد، بعدشم اونی که اینکارو میکرد تام و جری بودند نه تام ریدل اینقده چیز زدی که مخت چیزی شده.

مورفین در همان حال رعشه ای رفت تام که ترسید خون مورفین به گردنش بیفتد، فندکش را در آورد و مورفین را شارژ کرد. تام فهمیده بود اگر با مروپ ازدواج کند تا آخر عمرش نقش پاور بانک را دارد.مرد وارث که در حد نیو فولدر بود در پوکر فیسی عمیق فرو رفت. او فکر کرد که با یک تسترال و نیمه تسترال در ارتباط است. مورفین که شارژ شده بود بلند شد وگفت:
-داداژ،اون مدارکتو بده به من.
-مردیکه ی عملی برو گمشو.

سپس مورفین را هل داد و به سمت دفتر اسناد رفت. مورفین که عصبانی شده بود گفت:
- اونو میدی یا.....



پاسخ به: بانک گرينگوتز-بانک جادوگران
پیام زده شده در: ۱۴:۴۰ پنجشنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۵
#44
خلاصه:

انقلابیون ( متشکل از اسکاور، سرژ، مورفین گانت، تراورز، هاگرید، پرسیوال، آمبریج و حضرت وی!) تصمیم گرفتند تا به بانک گرينگوتز دستبرد بزنن تا هزینه کافی برای ادامه‌ی انقلابشون رو بدست بیارن. مایکل شوخامر، در طی یک گیس و گیس‌کشی به انقلابیون می پیونده و میشه حامی مالیشون. اما بازهم از خبر شیطون پایین نمیان و میخوان برای خالی کردن جیب آرسینوس، بانک رو خالی کنن. بعد از خالی کردن بانک، به ماداگاسکار فرار میکنن وپس ازبوق سال و اندی، صدای وزیر را میشنوند که درباره ی آنها حرف میزند.
-----------------------------------------------------

وی که نا خواسته وارد این بازی انقلاب شده بود از خوشحالی پرید وگفت:
-می دونستم این حاج تراورز یکاری می کنه، الانم گفته هرکی ما میشناسه بگه تا بهش جایزه بدن.دمش گرم.

مورفین پس از شنیدن این حرف پس از بوق سال و اندی از فضا برگشت، سپس اسم خودش را به عنوان بیش ترین زمان حضور در فضا در کتاب گینس ثبت کرد و گفت:
-آژه...وژه... ترژه(من عاشق حاجی تراورزم)

جمعیت که در پوکر فیسی عمیق فرو رفتند، که ناگهان سرژگفت:
-ای بابا مورفین چیزتو بزن بعدش حرف بزن.

مورفین کمانچه اش را برداشت و چیزش را زد وگفت:
-میریم دم در وژارتخونه... فقط من قبلش میریم فژا یه سری به خانم بچه ها بزنم.

و سپس به سیاره آلفا قنطورس عزیمت کرد. اسکاور که بی ناموسی به او ساخته بود گفت:
-نه اینجا مهد بی ناموسیه من نمیام.:vay:

ناگهان مرلین کبیر همراه با آهنگ جنگ ستارگان ظاهر شد. مرلین بلند شد ودستش را بلند کرد تا چیزی بگوید ولی به علت کهولت سن فقط دهانش باز ماند و در همان حال مگسی داخل دهانش رفت. سرژ که چندشش شده بود گفت:
-یا مرلین،تو نمیتوانی بند تنبونتو بکشی بالا میخوای مارو نصیحت کنی؟

مرلین ابتدا مگس را از دهانش تف کرد سپس فحشی زیر لب داد و صحنه را ترک کرد.



پاسخ به: خوابگاه هاي گريفيندور
پیام زده شده در: ۱۵:۴۵ چهارشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۵
#45
پسران که در پوکر فیسی عمیق فرو رفته بودند وداشتند فکر میکردند که چگونه باید به خوابگاه های دختران بروند.در همین حال نیوت که در کتابش به دنبال اسم جانداران بود تا به چارلی نسبت دهد نا گهان از جایش پرید و گفت:
-فهمیدم،طبق قوانین فیزیک جادویی کوانتوم اگه یک الکترون تونل بزنه از یه جایی سر در میاره و طبق محاسبات من ما نیاز به 500کیلو ولت الکترون داریم تا اتم های اون لبتاپ بتونن به اتاقمون برگردند.

جمعیت چنان به نیوت نگاه کردند که نیوت فکر کرد با تسترال های مادرش سرو کار دارد.در همین حال فک چارلی افتاد وجیمز سکته خفیفی کرد و زخم هری سوخت.نیوت که دید با حرف هایش نزدیک است کشتار جمعی در خوابگاه رخ دهد گفت:
-آقا منظورم این بود که یک بتا زتا جونز متر داخلش بذاریم،ولی مسئله اینه که چجوری بذاریم؟؟؟

جمعیت که دوگالیونی اشان افتاده بود ابتدا نیوت را به 20 روش زامبیایی به سرسره بستند و تا زمانی که سوژه تمام شود او را باز کردند.دوباره جمعیت در فکر فرو رفتند.آنها به یکدیگر نگاه میکردند.هیچ فکری وجود نداشت.انگار که باید قید فیلم ولپ تاپو میزدند که ناگهان چارلی لرزید و گفت:
-آه، ما چقدر تسترالیم، اگه نتونیم از روی سرسره بالا بریم میتونیم با اژدها پرواز کنیم،راه حل ما نوربرتا هست.

امیدی دیگر پیدا شده بود ولی مسئله این بود که چگونه اژدها را داخل خوابگاه گریفندور می آوردند.در همین حال نیوت با صدایی نامفهوم می گفت:
-آغرشهم هخخخ کاغ مغنو انجغام میغدین.


ویرایش شده توسط نیوت اسکمندر در تاریخ ۱۳۹۵/۴/۱۶ ۱۶:۰۱:۳۰


پاسخ به: تالار جشن ها (بالماسکه ی سابق)
پیام زده شده در: ۱۴:۵۸ یکشنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۵
#46
جمعیت مرگخوار

رودولف مانند بچه های کوچک التماس میکرد.ولی کسی به او توجه نمی کرد که ناگهان گفت:
-من می خوام اعتراف بکنم،داور بازی ایتالیا-کره جنوبی جام جهانی 2002 رو من خریدم.

جمعیت که نفهمیدند منظور رودولف چیست،به کارشان ادامه دادند:
-نیوت،من تخم اژدهاتو می خوردم.

رودولف صدایی نامفهوم از پشت سرش شنید،راو مطمئن بود که نیوت دارد به او فحش میدهد ولی آرسینوس برای حفظ آبرو مرگخواران(!!!) دهان او را گرفته بود.
-ارباب،من عکس مادرتونو خیلی نگاه کردم.

ناگهان مرگخواران وارباب ساکت شدند.این مسئله شوخی نبود بلکه ناموسی بود.لرد مطمئن شده بود که در تصمیمش اشتباه نکرده است و حتی فهمید از هکتور ناجور تر هم پیدا می شود.

جمعیت داواران علاف

باروفیو و هاگرید کنار هم نشسته بودند.آنها با یکدیگر در مورد تاثیرات دولت شیری بر جامعه پوپولیستی سایت جادوگران بحث میکرد.هاگرید که طبق معمول گرسنه اش شده از جیبش تیتاپی در آورد وخورد.

جمعیت محفلی ها

در مورد اینجا حرف نزنیم بهتر است.آلبوس که نمی توانست جلوی خودش را بگیرد بالای منبرش رفته بود و داشت از تاثیرات محفل بر زندگی مردم ونقش والتر وایت در زندگی مرگخواران حرف میزد.


ویرایش شده توسط نیوت اسکمندر در تاریخ ۱۳۹۵/۴/۱۳ ۱۵:۱۵:۲۱
ویرایش شده توسط نیوت اسکمندر در تاریخ ۱۳۹۵/۴/۱۳ ۱۵:۱۶:۲۳


پاسخ به: ستاد انتخاباتی "باروفیو"
پیام زده شده در: ۱۴:۵۳ یکشنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۵
#47
سلام باره فیو
آیا مبارزه انتخاباتی با یک بچه آآآآآدلانه است؟عایا؟
توی کابینتت کیا هستند؟؟محفلیا بیشترن یا مرگخوارا؟
به من دوتا تیتاپ بده
زیر سایه ارباب نذری بده!!!



پاسخ به: دفتر ثبت نام دانش آموزان
پیام زده شده در: ۱۳:۴۴ شنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۵
#48
نام:پروفسور نیوت(نیوتون)اسکمندر سفلی آبادی

تاریخ عضویت:

شناسه اول: بهمن 91
شناسه فعلی: فروردین 93

تعداد ترم ها: یکی

شناسه های قبلی:
چارلی ویزلی



پاسخ به: كلوپ شطرنج جادويی
پیام زده شده در: ۱۵:۳۸ جمعه ۱۱ تیر ۱۳۹۵
#49
در زمان جمع کردن وسایل ناگهان تلویزیون خانه ریدل روشن شد.مرگخواران در پوکر فیس عمیقی فرو رفتند.آنها تا جایی که میدانستد لرد در خانه اش تلویزیون نداشت.
-آیا از غر زدن رئیستان خسته شده اید؟

-آیا نمیتوانید خواسته رئیستان را عملی کنید؟

-ایا قصد استفاده از حیوانات مشنگی را دارید؟

-کارشناسان ما 24ساعته درخدمت شما هستند،برای ارتباط با ما با شماره تلفن 9099071209یه زنگ بزن ،یه حیوان ببر.

هکتورکه لرزشش به آخرین حد رسیده بود گفت:
-یالا...تلفونتونو در بیارین زنگ بزنین.

ناگهان رودولف قمه اش را به سمت هکتور پرتاب کرد،هکتور که از ترس هم می لرزید که معجون روی شلوارش ریخته شده بود گفت:
-آخه تسترال من چیکار کردم؟

-شرمنده داداچ،فکر کردم میخواهی معجون درست کنی!!

جمعیت بازهم به پوکرفیس عمیق فرو رفتند.وینکی که یوسین بولت درونش شکوفا شده با سرعتی باور نکردنی از ته خانه ریدل می دوید و فریاد میزد:
-پیداش کردم تلویزیونو.. وینکی جن جستجوگر.:ball:




ویرایش شده توسط نیوت اسکمندر در تاریخ ۱۳۹۵/۴/۱۱ ۱۵:۵۴:۳۰


پاسخ به: ستاد انتخاباتی "باروفیو"
پیام زده شده در: ۲۲:۰۲ چهارشنبه ۹ تیر ۱۳۹۵
#50
سلام بر کاندیدای مورد علاقه ارباب باره فیو
چند تا سوال داشتم اومدم ازت بپرسم
1برای موجودات جادویی چه برنامه ای داری؟
اگه قول بدی من واردبخش موجودات جادویی کنی اسم گاومیشتو داخل کتابم می نویسم
شیرات پاستوریزه هستن؟
مدال مرلین درجه دو منو پس میدی؟


ویرایش شده توسط نیوت اسکمندر در تاریخ ۱۳۹۵/۴/۹ ۲۲:۰۸:۲۶






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.