هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۸:۲۶ یکشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۶
#41
1. ازتون میخوام برین یکی از این اژدها هارو تور کنید و دنبال گنجش بگردید و بگید وقتی پیداش کردین باهاش چیکار میکنید. (15 نمره)

- بازم كاري پيدا نكردي؟
- نه!
- يعني چي؟ يعني يكدونه كارم پيدا نميشه؟
- همه جا رو گشتم. اما هيچ نتيجه اي نداد! اوضاع بازار بدجوري خرابه! انگار قحطي كار اومده!

هري اين حرف را زد و به سمت اتاق به راه افتاد. چند وقتي بود كه هري دنبال كار ميگشت اما هيچ فايده اي نداشت.
جيني روي صندلي نشسته بود و صورتش را با دستانش پوشانده بود. ناگهان فكري به ذهنش رسيد. پس با عجله به سمت اتاقش رفت و در را با شدت باز كرد.
هري كه از صداي در ترسيده بود، وحشت زده به جيني نگاه ميكرد.
- چيشده جيني؟ اتفاقي افتاده؟
- فهميدم!
- فهميدي؟‌چيو فهميدي؟
- بايد بريم!
- كجا بريم؟ چي ميگي تو؟
- بايد بريم مصر!
- مصر؟ حالت خوبه؟ هوس مسافرت كردي؟
- ببين... يادته چند وقت پيش چارلي گفت كه توي مصر يه اژدها مجارستاني زندگي ميكنه؟
- خب آره! چه ربطي داشت حالا؟
- خوب بازم يادته كه گفت اون اژدها گنج هاي زيادي داره؟
- آره! آره! يادمه... چي ميخواي بگي جيني؟ من واقعا منظورتو نميفهمم!
- خب تو كه الان بيكاري و هيچ كاري نداري. من ميگم بريم مصر و يكي از گنجاي اون اژدها رو برداريم. اون موقع پول دار ميشيم! چطوره؟

هري اندكي با تعجب به جيني نگاه كرد. سپس با صدايي بسيار بلند شروع كرد به خنديدن!

- زهرمار! به چي داري ميخندي؟
- جيني؟ حالت خوبه؟ خواب نما شدي؟ اينا چيه تو ميگي! مگه به همين آسونياست؟ اصلا گيريم كه منم قبول كردم و ما رفتيم مصر... چطوري ميخواي اون اژدها رو پيدا كني؟
- اونش ديگه با من! تو فقط بايد قبول كني.

هري سري از روي اجبار تكان داد. جيني با خوشحالي از اتاق خارج شد. نامه اي براي چارلي نوشت و به سيله ي هدويگ براي او فرستاد.

روز بعد - خانه ي جيني ويزلي و هري پاتر:


جيني با ديدن چارلي بسيار خوشحال شد. برادرش را در آغوش كشيد و گفت:
- دلم برات تنگ شده بود داداشي! خوبي؟ براي چي اينقدر كم به من سر ميزني؟
- ممنون. تو خوبي؟ منم دلم واست تنگ شده بود. شرمنده ديگه كارم زياده!
- آوردي؟
- معلومه كه آوردم... مگه ميشه نياورده باشم؟

چارلي يك برگه از جيب ردايش بيرون آورد و به سمت جيني گرفت. جيني از خوشحالي جيغ بلندي كشيد و با سرعت به سمت هري رفت.
- بيا... اينم از آدرس جايي كه اون اژدها زندگي ميكنه! تازه... يه اژدها شناس خيلي ماهر هم تو اين كار كمكمون ميكنه!

مصر - محل زندگي اژدها مجارستاني:

- تو همينجا بمون جيني. ما ميريم و زود برميگرديم.

جيني با شنيدن اين حرف به سمت هري برگشت و گفت:
- چي؟ منم ميخوام بيام.
- نه جيني... بهتره كه نياي!
- اما آخه...
- جيني! همين كه گفتم. تو همينجا صبر ميكني تا ما بيايم.

سپس چارلي و هري از جيني دور شدند.

ساعتي بعد:

جيني با ديدن چارلي و هري به سمت آنها دويد و گفت:
- چيشد؟‌پيداش كردين؟

هري كيسه اي كه دستش بود را جلوي چشمان جيني گرفت و گفت:
- اون قدري هست كه بشه باهاش يه مغازه، كنار مغازه فرد و جرج خريد.
- چطوري اين كارو كردي؟

هري شنل نامرئي اش را بالا آورد و گفت:
- شايد اگه يادگاري پدرم نبود نميتونستم اون گنجو بدست بيارم.

جيني لبخند خوشحالي زد. سپس همگي به خانه آپارات كردند.


2. تو یه رول کوتاه بنویسید که چگونه پیوز در این جلسه شما را از شر کفش های لیسا تورپین راحت کرد. (10 نمره)

پيوز يواش وارد اتاق ليسا شد. چند ثانيه ي پيش ليسا از اتاقش خارج شده بود و اين بهترين موقعيت براي پيوز بود. پس از اينكه وارد اتاق شد با ديدن كفش هايي با پاشنه ي 20 سانتي كه متعلق به ليسا بود لبخند شيطاني زد و گفت:
- اگه ميتوني پيداشون كن.

پيوز كفش ها را برداشت و سريعا از اتاق خارج شد و به سمت اتاق ضروريات حركت كرد. كفش هاي ليسا را در اتاق ضروريات قايم كرد و به سمت كلاس به راه افتاد.
وقتي ليسا وارد اتاقش شد با ديدن جاي خالي كفش هايش بسيار تعجب كرد. تمام اتاقش را زير و رو كرد اما خبري از كفش ها نبود. پس از روي ناچاري يكي از كفش هاي ديگرش را پوشيد و به سمت كلاس به راه افتاد.
هنگاميكه به كلاس رسيد با ديدن دانش آموزان كه در حال خروج از كلاس بودند جيغ بلندي كشيد و گفت:
- قهرم!

3.نظرتون رو راجع به کفش های لیسا تورپین بنویسید. (5 نمره)

خب راستش كفش اصولا خيلي خوبه! مخصوصا اگه از نوع پاشنه دارش باشه... در هر صورت انتخاب كفش پاشنه بلند از طرف ليسا درواقع با سليقه بودن اون رونشون ميده!


قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور.


هیچ وخ یه ویزلی رو دست کم نگیر. مخصوصا اگه از نوع تک دختر خاندان باشه

تصویر کوچک شده


پاسخ به: کافه تفريحات سياه!
پیام زده شده در: ۱۵:۳۷ یکشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۶
#42
مرگخواران كه دو چشم برايشان كم بود، دو چشم ديگر از محفلي ها قرض گرفتند و با دقت هر چه تمام تر به صفحه ي سايت جادوگران نگاه ميكردند. در اين ميان دوباره صداي آرسينوس بلند شد:
- اينـــــــه! رفتم مرحله 2017!

با اين حرف، مرگخواران چهار چشم با عصبانيت چوب دستي هايشان را بيرون آوردند و به طرف آرسينوس گرفتند. آرسينوس با ديدن اين صحنه چيزي نگفت و به بازي كردنش ادامه داد.مرگخواران نيز به كار خود ادامه دادند.
ناگهان صداي وينكي بلند شد:
- وينكي قبول شد. وينكي تاييد صلاحيت شد. وينكي جن تاييد شده خوب؟

اين بار صداي رودولف بلند شد:
- اي ول... منم تاييد شدم. از الآن گفته باشم، هركسي كه بخواد با من مخالفت كنه با همين قمه هام، مي فرستمش اون دنيا!

مرگخواران با وحشت به قمه هاي رودولف كه به تازگي تيز تر هم شده بودند، نگاه كردند.
پالي پس از كمي سرخ و سفيد شدن، گفت:
- من ميدونستم آقاي لسترنج!
- چيو پالي عزيز؟
- اين كه شما تايد صلاحيت ميشين!
رودولف:
- وينكي جن وزير خوب؟
- كي گفته وينكي وزير ميشه؟
- وينكي گفت. وينكي جن گوينده ي خوب؟


ویرایش شده توسط جینی ویزلی در تاریخ ۱۳۹۶/۵/۱ ۱۶:۱۷:۰۵

قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور.


هیچ وخ یه ویزلی رو دست کم نگیر. مخصوصا اگه از نوع تک دختر خاندان باشه

تصویر کوچک شده


پاسخ به: راهروهای مجلس
پیام زده شده در: ۱۳:۴۸ شنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۶
#43
تاریخ عضویت در ایفای نقش (از اولین شناسه):
روز و ماهشو يادم نيس اما سال 93 با شناسه ي گرگوري گويل.

محدودیت زمانی برای فعالیت (ممکن است در چه ماه هایی کمتر به سایت سر بزنید):

فقط خرداد و تير ماه سال آينده به علت كنكور مشنگي شايد فعاليتم يك كمي كمتر بشه.اما بقيه اوقات وقت آزاد زياد دارم.

سوابق اجرایی شامل نظارت و همچنین گرفتن رنک ها:
متاسفانه لياقت داشتن اينا رو نداشتم!


ویرایش شده توسط جینی ویزلی در تاریخ ۱۳۹۶/۴/۳۱ ۱۵:۴۷:۵۵

قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور.


هیچ وخ یه ویزلی رو دست کم نگیر. مخصوصا اگه از نوع تک دختر خاندان باشه

تصویر کوچک شده


پاسخ به: کافه تفريحات سياه!
پیام زده شده در: ۲۳:۳۴ یکشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۶
#44
تمامي مرگخواران به حالت لم داده روي مبل هاي خانه ريدل ها نشسته بودند و وسايل الكترونيكي شان را نيز جلوي صورت هايشان گرفته بودند. تنها صدايي كه سكوت خانه ريدل ها را مي شكست، صداي تيك تيك حاصل از وسايل الكترونيكي مرگخواران بود.
همگي در بهت فرو رفته بودند كه ناگهان صداي پالي بلند شد:
- ايول! ايول!

مرگخواران با تعجب به پالي كه وسط خانه ريدل ها در حال رقصيدن بود، نگاه مي كردند.
مدت كوتاهي گذشت و مرگخواران كم كم از بهت خارج شدند. در اين مدت پالي هم چنان در حال رقصيدن بود! صداي هكتور بلند شد:
- پالي؟ چيزي مصرف كردي؟ چي شد يهويي؟

پالي وسط سالن ايستاد و با ذوق و شوق فراوان رو به هكتور گفت:
- بردم!
- بردي؟ چيو بردي؟
- اين مرحله رو هم بردم!
- اين مرحله؟ مرحله چي؟ چي ميگي تو؟
- اه... مرحله جديد بازي رو ميگم ديگه!
- بازي؟
- آره... مرحله 1753 انگري برد رو بردم!

با اين حرف، مرگخواران سري از روي تاسف براي پالي تكان داده و به كار خودشان ادامه دادند.


ویرایش شده توسط جینی ویزلی در تاریخ ۱۳۹۶/۴/۲۶ ۱۳:۵۵:۲۹

قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور.


هیچ وخ یه ویزلی رو دست کم نگیر. مخصوصا اگه از نوع تک دختر خاندان باشه

تصویر کوچک شده


پاسخ به: آغاز و پایان دنیای جادوگری
پیام زده شده در: ۲۱:۳۰ یکشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۶
#45
- روووووووون! ميكشمت!

صداي جيغ جيني فضاي خانه شماره دوازده گريموند پيچيده بود. رون و جيني در ميان جمعيت انبوه دنبال يكديگر مي دويدند. صداي جيني براي هزارمين بار بلند شد اما اين بار پدرش، آرتور، را خطاب قرار داد:
- بابااااا! يه چيزي به رون بگو ديگه!

آرتور كه هنوز گيج بود بدون اينكه متوجه حرف جيني شود، گفت:
- هان؟
- بابااا!
- هان؟
- فهميدي چي گفتم؟
- هان؟
- ميگم يه چيزي به رون بگو... كش موهامو برداشته و بهم نميده!
- هان؟
- باباااا؟
- هان؟
- قرص هان خوردي؟
- هان؟
- بابااااااااا؟

با اين جيغ آرتور كاملا از گيجي بيرون آمد و گفت:
- چيزي گفتي جيني؟
- ميگم رون كش موهامو برداشته و بهم نميده! يه چيزي...
- جيني... الان يه موضوعي مهم تر از كش موي تو هست!

با شنيدن اين حرف، جيني جيغ فرابنفشي كشيد و گفت:
- چه موضوعي ميتونه مهم تر از كش مويه من باشه؟ تو هميشه...

آرتور زير لب گفت:
-جيني... پروف آلزايمر گرفته!

اين بار نوبت رون وجيني بود كه با صداي بلندي گفتند:
- هان؟
- ميگم پروف فراموشي گرفته... يه نگاه بهش بندازين!

با اين حرف رون و جيني كه تا آن موقع متوجه حضور دامبلدور نشده بودن، به سمت او نگاه كردند. آن دو با ديدن دامبلدور، آن هم با لباس خواب بسيار تعجب كردند. جيني گفت:
- پروف؟ شما اينجا چيكار ميكنين؟ مگه الان نبايد توي هاگ منتظر ما باشين؟
- منتظر شما؟ چرا بايد منتظر شما باشم؟

دامبلدور اين حرف را زد و مقابل چشمان متعجب رون و آرتور و جيني به سمت تخت خوابش رفت و خوابيد!


ویرایش شده توسط جینی ویزلی در تاریخ ۱۳۹۶/۴/۲۵ ۲۳:۰۵:۳۴

قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور.


هیچ وخ یه ویزلی رو دست کم نگیر. مخصوصا اگه از نوع تک دختر خاندان باشه

تصویر کوچک شده


پاسخ به: باجه تلفن وزارتخانه (ارتباط با مسئولان)
پیام زده شده در: ۲۱:۲۴ یکشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۶
#46
كلاهت مبارك باشه بانو وينكي!

کلاه وینکی از جینی تشکر کرد. کلاه وینکی جن متشکرجینوز؟


ویرایش شده توسط وینکی در تاریخ ۱۳۹۶/۴/۲۶ ۱۴:۱۵:۵۸

قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور.


هیچ وخ یه ویزلی رو دست کم نگیر. مخصوصا اگه از نوع تک دختر خاندان باشه

تصویر کوچک شده


پاسخ به: حراست موزه (ارتباط با ناظران)
پیام زده شده در: ۲۱:۰۴ یکشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۶
#47
ميشه يه جايي اون وسطا به من هم بدين؟


قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور.


هیچ وخ یه ویزلی رو دست کم نگیر. مخصوصا اگه از نوع تک دختر خاندان باشه

تصویر کوچک شده


پاسخ به: بهترین نویسنده در بحث‌های هری پاتری
پیام زده شده در: ۱۵:۳۵ یکشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۶
#48
رز ويزلي


قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور.


هیچ وخ یه ویزلی رو دست کم نگیر. مخصوصا اگه از نوع تک دختر خاندان باشه

تصویر کوچک شده


پاسخ به: بهترین ایده‌پرداز
پیام زده شده در: ۰:۲۰ یکشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۶
#49
آنجلينا جانسون


قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور.


هیچ وخ یه ویزلی رو دست کم نگیر. مخصوصا اگه از نوع تک دختر خاندان باشه

تصویر کوچک شده


پاسخ به: بهترین نویسنده‌ در ایفای نقش
پیام زده شده در: ۰:۱۸ یکشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۶
#50
پروتي پاتيل


ویرایش شده توسط جینی ویزلی در تاریخ ۱۳۹۶/۴/۲۵ ۰:۲۲:۲۴

قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور.


هیچ وخ یه ویزلی رو دست کم نگیر. مخصوصا اگه از نوع تک دختر خاندان باشه

تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.