هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۳:۳۳ یکشنبه ۸ شهریور ۱۳۹۴
#41
من و آرگوس فیلچ

بعد از کلاس، مونیکا به آرامی وارد تالار شد خیلی سریع به خوابگاه دختران رفت، کتاب معجون سازی کمکی اش را برداشت و روی تخت دراز کشید با ناراحتی کتاب را باز کرد و در آن به دنبال معجونی خوب برای کلاس گشت .

باخودش فکر کرد اگر از این درس نمره نیاورد چه می شود. پس بدون مکث به کنار شومینه رفت کنار شومینه نشست و از اضای ریونکلاو کمک خواست هر کدام به او کمک کردند اما مونیکا حرف هیچکدام را نفهمید پس به حیاط رفت تا کمی فکر کند. روز آخر بود و دیگر فرصتی باقی نمانده بود فکر این که آرگوس هم نظری در سر ندارد ناراحتش می کرد. می دانست در کتابخانه هم، کاری از دستش بر نمی آید پس دوباره به تالار برگشت. فیلچ در آنجا با کوهی از کتابهای معجون سازی منتظرش بود!
مونیکا چوبدستیش را برداشت و تعدادی معجون آزمایشی را در هوا ظاهر کرد. فیلچ کتاب هارا زمین گذاشت و پاتیلی بزرگ را روی زمین گذاشت و تمام معجون هارا در آن ریخت. مونیکا سرش را خم کرد:
-به نظر تو درست عمل می کند؟
-نمی دانم !
هردو سر هایشان را روی پاتیل خم کردند .
پق شترق پق معجون به سر وصورت آن دو پاشید و مونیکا پخش زمین شد. فیلچ هم مانند هیپوگریف تا زانو خم شد و بعد از مدتی او هم افتاد هستیا با تعجب به سمت آن دو رفت به آنها کمک کرد بنشیند. مونیکا با دستمال مایع سبزی که روی صورتش ریخته بود را پاک کرد و با ناامیدی به فیلچ نگاه کرد:
-ما هرگز از این درس نمره نمی آوریم!
این را گفت و از تالار بیرون رفت.
فیلچ پاتیل را جمع کرد و او هم از تالار بیرون رفت.
موقع خوردن ناهار مونیکا با سرعت باور نکردنی وارد سرسرا شد که باعث شد دامبلدور با تعجب به او نگاه کند . مونیکا سرش را پایین انداخت و به آرامی کنار فیلچ نشست کتابی که در دستش بود را باز کرد و به او هم نشان داد و با خوشحالی گفت :(این هم از دستور پخت معجون خوشبختی!) فیلچ کتاب را از دستش گرفت و بعد از خواندن دستور پخت لبخندی بر لبش نشست
...



만 까마귀 발톱
با ارزش ترین گنجینه ی هر انسان هوش سرشار اوست.
Only Raven


پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۲:۵۸ جمعه ۶ شهریور ۱۳۹۴
#42
من مونیکا ویلکینز آرگوس فیلچ از ریونکلاو را به دوئل دعوت می کنم


ویرایش شده توسط مونیکا ویلکینز در تاریخ ۱۳۹۴/۶/۶ ۲۳:۰۶:۱۷

만 까마귀 발톱
با ارزش ترین گنجینه ی هر انسان هوش سرشار اوست.
Only Raven


پاسخ به: دسته اوباش هاگزمید!
پیام زده شده در: ۲۱:۴۱ جمعه ۶ شهریور ۱۳۹۴
#43
نام و نام خانوادگی: مونیکا ویلکینز (داری میبینی) معروف به مونوک -

هدف شما از عضویت در این گروه چیست؟
من کلا حس اوباشی بهم دست داده اومدم خودمو خالی کنم اومدم اوباش باشم اومدم همه رو داغون کنم

اسلحه ی مورد علاقه ی شما چیست؟ شمشیر مشنگی
تفنگ مشنگی همون شمشیر

در چه کاری بیش از همه استعداد دارید؟ من کلا نماد استعداد و هنرم (مگه نمی دونستید)


اگر بخواهید به میزان وفاداری خود به دوستانتان و گروه هایی که در آن به عضویت در آمده اید از یک تا ده یک عدد را اختصاص دهید چه عددی را انتخاب میکنید؟

من مثل فنگ وفادارم شماره شش رو میدم


ویرایش شده توسط مونیکا ویلکینز در تاریخ ۱۳۹۴/۶/۷ ۱۳:۰۰:۳۰

만 까마귀 발톱
با ارزش ترین گنجینه ی هر انسان هوش سرشار اوست.
Only Raven


پاسخ به: خوش قیافه ترین بازیگر در فیلم های هری پاتر
پیام زده شده در: ۱۴:۱۶ چهارشنبه ۴ شهریور ۱۳۹۴
#44
just ارباب لرد سیاه از همه خوشتیپ تر بود
مخصوصا مدل دماغ و موهاشون چشم آدم رو خیره می کرد صداشون دهن آدم رو باز نگه می داشت چشاشون جوری خوفناک بود که بابای مرحوم من جرات نمی کرد بیاد با من از جادوگر تی وی هری پاتر رو نگاه کنه فقط لرد هیچ کس به پاش نمی رسه هیچ کس just ارباب


만 까마귀 발톱
با ارزش ترین گنجینه ی هر انسان هوش سرشار اوست.
Only Raven


پاسخ به: خادمان لرد سياه به او مي پيوندند(در خواست مرگخوار شدن)
پیام زده شده در: ۱۰:۵۸ چهارشنبه ۴ شهریور ۱۳۹۴
#45
اربااااااااااااب
ارباااااااااااااااااااااااااب
اربااااااااااااااااااااااااااااااااااااب


منو قبول کنید اربااااااااااااااااااااااااااااب
تورو خودا ارباب منو بپذیرید

- هرگونه سابقه عضويت قبلي در هر يک از گروه هاي مرگخواران / محفل را با زبان خوش شرح دهيد!

جاااااااان من با این سابقه عضو محفل مگه خرم!

- به نظر شما مهم ترين تفاوت ميان دو شخصيت لرد ولدمورت و دامبلدور در کتاب ها چيست؟

لرد ؟ دامبلدور؟ تفاوت؟ شما با این سوال طرح کردنتون یه چیزیتون میشه اول لرد خیلی خوشتیپ جنتلمن باحال با علم و دانش خوفناک پرجذبه و.... اگه بیشتر بنویسم دامبلدور حسودیش میشه دوم دامبلدور زشته ریشاش بلنده موهاش بلنده دماغ داره عمرش از عمر لاکپشت تو موزه هم و بیشتر هست فقط بلده حرف بزنه تو عمرش کلمه کورشیو را به زبان نیاورده و... بیشتر بنویسم حالم بد میشه


-مهم ترين هدف جاه طلبانه تان براي عضويت در گروه مرگخواران چيست؟

راستش بزرگترین هدفم تسخیر تمام جهان و نابود کردن سفیدیه اما اگه ارباب فکر دیگه ای برای جهان دارند من از ایشون پیروی میکنم

-به دلخواه خود يکي از محفلي ها را انتخاب کرده و لقبي مناسب برايش انتخاب کنيد.

هری پاتر کله کدوی زخمی
جینی ویزلی لوس کله قرمز


-به نظر شما محفل ققنوس از چه راهي قادر به سير کردن شکم ويزلي هاست؟

کی گفته اونا رو سیر میکنن اونا میرن از تو سطل آشغال خونه ریدل ها غذا پیدا میکنند

-بهترين راه نابود کردن يک محفلي چيست؟

هر چی که ارباب بگن بهترین راهه اما فکر کنم باید تا میتونی بهشون کورشیو بزنی تا بمیرن

در صورت عضویت چه رفتاری با نجینی(مار محبوب ارباب)خواهید داشت؟

ایشون جون بخواد ما میدیم براش رخت خواب و لباس خواب و شام و ناهار رو تفریحات و آموزش و سرگرمی و .... بیشتر نمی گم چون ققنوس دامبلدور از حسودی دق میکنه

به نظر شما چه اتفاقی برای موها و بینی لرد سیاه افتاده است؟

اتفاق ؟ برای لرد خدا نکنه اما ایشون میخواستن با بقیه متفاوت باشن ایشون نمی تونستند کوچک ترین تشابهی با دامبل را تحمل بکنند برای همین دماغ و مو ندارند برعکس دامبلدور
موهاش به چهار کیلومتر هم میرسه یا مثلا دماغش اندازه خرطوم فیله

-يک يا چند مورد از موارد استفاده بهينه از ريش دامبلدور را نام برده، در صورت تمايل شرح دهيد.

ریشش میتونه تاب باشه واسه نجینی تا با هاش بازی کنه به درد باند هم میخوره شاید بشه برای ساخت ویلن هم استفاده بشه اما به درد پوشک بچه هم میخوره تازه اینم تبلیغش:
پوشک پرفکت دامبل با پودر جاذب مناسب برای کودکان 1تا3 سال

اربااااااااااااااااب
اربااااااااااااااااااااااااااب
ارباااااااااااااااااااااااااااااااااااااب

منو بپذیرید


شما هنوز هیچ فعالیت ایفای نقشی ندارین...و من برای تصمیم درباره عضویتتون به پست ها و فعالیت ایفای نقشتون احتیاج دارم.
عجله نکنین...گروه جایی نمی ره. شما فعالیتتونو شروع کنین که هم شما با جو ایفای نقش آشنا بشین و هم من با سطح و طرز فعالیت شما.

تایید نشد.


ویرایش شده توسط مونیکا ویلکینز در تاریخ ۱۳۹۴/۶/۴ ۱۱:۱۵:۱۷
ویرایش شده توسط مونیکا ویلکینز در تاریخ ۱۳۹۴/۶/۴ ۱۴:۰۷:۱۵
ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۴/۶/۵ ۲:۳۷:۴۶

만 까마귀 발톱
با ارزش ترین گنجینه ی هر انسان هوش سرشار اوست.
Only Raven


پاسخ به: به نظر شما ممکنه ولدرمورت از چیزی بترسد?
پیام زده شده در: ۲۱:۳۳ سه شنبه ۳ شهریور ۱۳۹۴
#46
لرد از چیزی بترسه عمرا همه از لرد می ترسن لرد از چیزی نمی ترسه


만 까마귀 발톱
با ارزش ترین گنجینه ی هر انسان هوش سرشار اوست.
Only Raven


پاسخ به: سئوالی که دوست داشتید در پایان کتاب 7 پاسخ داده شود ولی نشد چه بود؟
پیام زده شده در: ۲۱:۱۱ سه شنبه ۳ شهریور ۱۳۹۴
#47
هدف لرد از درست کردن هورکراکس ها چی بود واسه چی می خواست عمر ابدی داشته باشه


만 까마귀 발톱
با ارزش ترین گنجینه ی هر انسان هوش سرشار اوست.
Only Raven


پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۲۱:۰۳ سه شنبه ۳ شهریور ۱۳۹۴
#48
هوا تاریک بود تاریک و بسیار سرد باران کم کم شروع به باریدن کرد احساس بدی داشتم حتی فکر اینکه در جنگل چه می گذرد برایم ناخوشایند بود
جلو تر رفتم چوبدستی م را در آوردم :لوموس نوری مسیرم را روشن کرد. باران شدید تر شده بود و من چتر نداشتم تقریبا تمام موهایم خیس شده بودند .
صدایی از پشتم شنیدم اول فکر کردم صدای باران است اما صدا نزدیک تر نزدیک تر شد چشمانم جایی را نمی دید همه جا سیاه بود حتی نور چوبدستی هم زیاد جلویم را روشن نمی کرد می ترسیدم حالا معنی واقعی ترس را می فهمیدم اصلا اگر این جلسه تکلیفم را انجام نمی دادم چه می شد؟
به هر حال جلو رفتم صدایی تمام موهای بدنم را سیخ کرد صدای فریاد جینی ویزلی بود که در جنگل فریاد میزد
دیگر پاهایم قدرت حرکت نداشتند درست وسط جنگل کاملا بی حرکت ایستاده بودم مسیرم را گم کرده بودم به هر طرف نگاه می کردم جنگل بود حالا از سر تا پایم خیس شده بود احساس خستگی تمام وجودم را فرا گرفته بود دیگر هیچ طلسمی را به یاد نداشته ام هیچ طلسمی! صدایی شنیدم یک هیپوگریف بزرگ بود تاقبل از آن فقط هیپوگریف هارا در برنامه مستند جادویی دیده بودم و درباره اش در کتاب ها خوانده بودم هیپوگریف حرکت کرد من ترسیدم و به سمت عقب حرکت کردم از قیافه اش معلوم بود که عصبانی است
چند قدم به سمت عقب برداشتم ناگهان جثه عظیمی از پشت سرم پدیدار شد فایرنز بود به من گفت بیا با هم از اینجا برویم من با حرکتی سریع به دنبالش راه افتادم .
-فوکس هم گم شده بود از پیش او باز میگردم
من با خوشحالی پرسیدم :(به من کمک می کنید؟) او گفت:(من امروز کاردارم اماراه ازآنطرف است.)
از او تشکر کردم وبه راه افتادم تنه ی درخت بزرگی جلوی راه را گرفته بود مطمئن شدم که راه را درست آمده ام چون فایرنز گفت:(در راه تنه ی بزرگی افتاده.پس مراقب باش)
با تمام قدرتی که داشتم گفتم : وینگاردیوم له ویوسا. تنه درخت بلند شد از زیرش رد شدم کم کم داشتم از سرما یخ میزدم مژه هایم از شدت سرما به هم چسپیده بود نوری از سمت هاگوارتز به چشم می خورد با تمام خستگی ام شروع به دویدن کردم از میان درختان به سمت پرنتیس و بقیه بچه ها رفتم تحمل ایستادن را نداشتم حتی نمی توانستم روی دو پایم بایستم حتی انرژی برای رسیدن به تالار را نداشتم من فقط جواب معما را گفتم و افتادم با کمک بانوی خاکستری روی صندلی نشستم و کنار آتش بخاری خوابم برد.


만 까마귀 발톱
با ارزش ترین گنجینه ی هر انسان هوش سرشار اوست.
Only Raven


پاسخ به: تاثیرگذارترین قسمت کتاب...
پیام زده شده در: ۱۹:۴۶ سه شنبه ۳ شهریور ۱۳۹۴
#49
مرگ سیو مرگ دامبلدور مرگ خودم رفتن ققنوس


만 까마귀 발톱
با ارزش ترین گنجینه ی هر انسان هوش سرشار اوست.
Only Raven


پاسخ به: در مقابل ولدمورت چه ميكنيد؟
پیام زده شده در: ۱۸:۰۵ سه شنبه ۳ شهریور ۱۳۹۴
#50
تعظیم میکنم


만 까마귀 발톱
با ارزش ترین گنجینه ی هر انسان هوش سرشار اوست.
Only Raven






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.