در همان لحظه ناگهان آیلین سرش را از روی میز بلند کرد و با تعجب به فلور خیره شد.
- چی شد؟گفتی دلورس مرگخوار نیست؟
فلور که همچنان بهتصویر زیبایش در آینه خیره شده بود با لحن بی تفاوتی گفت:
- گفتم که نیست...قبل از اینکه ایفای دلورسو بگیره بود ولی الان دیگه نیست.
آیلین زیر لب زمزمه کرد:
- عجیبه...زمانیکه نقش منو تایید کرد مرگخوار بود...حتما دقت نکردم...البته مهم هم نیست حداقل چندتا پست ملت رفتن سر کار!
ساحره ها:
با این همه برقی که در چشمان آیلین می درخشید از دید ساحره ها پنهان نماند. درحالیکه به طرز عجیبی شاد و سرحال میشد عکس قدیمی اسنیپ را تا کرد و درون جیب ردایش گذاشت. ساحره ها در سکوت به او خیره شدند که لبخند شومی به تدریج روی لب هایش ظاهز میشد. پادما پرسید:
- چی انقدر بامزه است؟
لبخند ایلین وسیعتر شد.
- ما نمی تونیم به سیوروس دسترسی داشته باشیم... هرچی باشه اون محفلیه و دیگه اینکه عمری حاضر بشه به دلورس نگاه کنه...ولی اینکه دلورس مرگخوار نیست کارمونو راحت تر میکنه. حداقل دیگه ارباب از ما ناراحت نمیشه...
آلیس پرسید:
- تو از کجا می دونی؟
آیلین با اندکی نگرانی گفت:
- چون مطمئنم لرد سیاه هیچ وقت از کاری که ممکن بود با یکی از مرگخواراش کنم خوشحال نمیشد
...داشتم چی می گفتم؟آهان!
او با شور و شوق دست هایش را بر هم زد و بلافاصله زاغی پرواز کنان از ناکجاآباد ظاهر شد و با سر و صدا روی شانه آیلین نشست. آیلین از جا برخاست و گفت:
- بزنین بریم خانوما!خیلی کار داریم!
دافنه با لحن سردی گفت:
- کجا قراره بریم؟نکنه یادت رفته ما رو هم در جریان نقشه بی نظیرت بذاری؟
آیلین که جو جادوگر پلید زیبای خفته بودنش زایل شده بود مجددا با اوقات تلخی روی صندلی نشست.
- این واضحه نیست؟دلورس که از احساسات پسر من نسبت به خودش خبر نداره داره؟ما از همین علاقه اش می تونیم استفاده کنیم یعنی.
سلسیتنا با سردرگمی پرسید:
- چه جوری باید این کارو بکنیم؟
پیش از آنکه آیلین بتواند پاسخی به این سوال بدهد لینی با هیجان گفت:
- گرفتم!یکی از ما باید شکل اسنیپ بشه و بره سراغ دلورس!
آیلین خنده ای کرد:
- دقیقا!و ازش بخواد تا ریاست هاگوارتزو بهش بده. هرچی باشه دلورس منوی مدیریتو داره!