هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۷:۴۰ چهارشنبه ۳ مهر ۱۳۹۲
#61


داراراران!
گروه فیلم و سریال خوابگاه سه ی گریفیندور تقدیم می کند؛

پدرانه!




آقا اردلان خفن! در نقش...
رون ویزلی



اون زنه! در نقش...
هرمیون گرنجر



عمو محمد جواد! در نقش...
هری پاتر



باهنرمندی
مریم خانوم! در نقش...
لاوندر براون

و
حاج آقا ثانی! در نقش...
سیریوس بلک


نقل قول:
- بابات بهت گفته به هرمیون بگی زنه؟ آره هوگو؟
-


نقل قول:
- پاک جاروی هفت تهش یه ترکه داره، یه بچه ی هفت ساله هم می تونه اونو بکشه. اگه کشیده بشه، جارو میشه یه چوب خشک و با مخ می خوری زمین. بگو خب!

- خب!


نقل قول:
- ما یه خانواده نیستیم بابا! شبانه روز شمایین و کارتون، منم و اتاقم، هوگوئه و گل بانوی چاق! ما یه خانواده نیستیم!




فرزاد! در نقش...
مورفین گانت


نقل قول:
- این که خواشتم برای تهییه ی چیژ جلو هر کش و ناکشی دشتتو دراژ نکنی شدم معتاد؟ شدم شاقی؟ من دوشتت دارم رز!


نویسنده و کارگردان؛ الستور مودی
بزودی از شبکه ی سه ی جادوگر تی وی!


ویرایش شده توسط الستور مودی در تاریخ ۱۳۹۲/۷/۳ ۱۷:۴۹:۱۷

چوبدستی لازم نیست..
به یک ضربه ی عصایم بند هستید!

تصویر کوچک شده

×××××

تصویر کوچک شده


پناهگاه
پیام زده شده در: ۱۸:۵۷ پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۲
#62
وقت ندارم! افتتاح شد، سوژه با خودتون!


چوبدستی لازم نیست..
به یک ضربه ی عصایم بند هستید!

تصویر کوچک شده

×××××

تصویر کوچک شده


پاسخ به: گفتگو با ناظر
پیام زده شده در: ۱۸:۵۵ پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۲
#63
سلام پرسی!

اول اینکه فک نکن می تونی با «خودمم نظرم این بود...»، «منم نظرم این هست...» و از این جور حرفا ایده های طلایی منو به اسم خودت بزنی!

هرکی اول ارائه بده ایده مال اونه، گفته باشم!

ضمنا، الان اینا کلا مفهوم «تایید شد.» رو میده دیگه؟ اگه آره که هیچی... ولی اگه نه مشکل خودته.

ما که رفتیم. خواهش می کنم درباره ی پیشنهاد های خوبم!


چوبدستی لازم نیست..
به یک ضربه ی عصایم بند هستید!

تصویر کوچک شده

×××××

تصویر کوچک شده


پاسخ به: پشت پرده وزارت
پیام زده شده در: ۱۰:۰۰ دوشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۲
#64
- صبر کن ویلی، صبر کن!

ویلبرت ایستاد و به صورت چپ اندر قیچی مودی خیره شد. لحظه ای بعد همه منتظر ادامه ی حرف مودی بودند.

- میدونید ما چی رو فراموش کردیم؟

- چی؟

- هشیاری مداوم!

بیل چوبی! که اصلا هم زنگ نزده بود ( ) از ناکجا آباد پیدا شد و گفت:

- کوفت هشیاری مداوم! بس کن مودی، ما وقت نداریم!

- نه بیل، نفهمیدی. آخه مورفین عملی و سوگند و این چیزا؟ بودار نیست قضیه؟

ملت که تازه دوزاریشان افتاده بود هاج و واج به صورت یکدیگر خیره شدند...

خانه ی فراموش شده ی ریدل!

آیلین و بلاتریکس با خوشنودی به دور و بر خانه نگاه کردند. خانه تمیز تمیز بود و همه جا برق میزد. بلاتریکس از خوشحالی چند کروشیو به ایوان زد و استخوان های ایوان با صدای تلق تلقشان آهنگ زمینه ای به رول دادند! آیلین هم با ذوق گفت:

- خوبیش اینه که دیگه مورفین اینجا نیست تا دود منقلش خونه رو بگیره!

اما بلاتریکس یک لحظه شادی و کروشیو و ایوان را فراموش کرد و قیافه ای متفکر به خود گرفت. چرخی زد و با خود تکرار کرد:

- چرا؟ آخه چرا؟

- چی چرا بلاتریکس؟

- الان ما چرا وارد سوژه شدیم؟


_____________
پ.ن: سرعت عملو داشتین؟


ویرایش شده توسط الستور مودی در تاریخ ۱۳۹۲/۶/۱۸ ۱۱:۵۷:۱۳
ویرایش شده توسط الستور مودی در تاریخ ۱۳۹۲/۶/۱۸ ۱۱:۵۷:۵۸

چوبدستی لازم نیست..
به یک ضربه ی عصایم بند هستید!

تصویر کوچک شده

×××××

تصویر کوچک شده


پاسخ به: پشت پرده وزارت
پیام زده شده در: ۹:۳۱ دوشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۲
#65
کیلومترها این طرف تر، دفتر فرماندهی کاراگاهان خفن محفلی!

- بده من اون لیستو ببینم!

ویلبرت طبق دستور مودی لیست کاراگاهان را به او داد. مودی که همچنان با چشم جادوئیش پشت در را می پایید تا کسی آنجا نباشد، گفت:

- اینجا نوشته...

مودی با صدای بلند لیست را خواند:

آلستور مودی
ویلبرت اسلینکرد
رون ویزلی
دافنه گرینگراس
مینروا مک گونگال
فلور دلاکور
بیل ویزلی
یاکسلی
آرتور ویزلی
آنجلینا جانسون


ویلبرت که با سر انگشتانش داشت حساب و کتاب می کرد بعد از کمی مکث گفت:

- این یعنی پنج تا محفلی، سه تا مرگخوار و دوتا بیطرف متمایل به محفل!

رون با خوشحالی گفت:

- تعدادمون بیشتره!

ویلبرت با نگرانی از اینکه مبادا کسی حرفهایشان را بشنود به اطراف نگاهی انداخت و به آرامی گفت:

- باید راهمونو ازشون جدا کنیم.

اما مودی که در فکر اتاق خون و مرگخوارهایی که در آنجا مفقود الاثر می شدند بود، مثل شکارچی مخوفی که شکارش با پای خود پیش او آمده باشد گفت:

- اصلا باید یجوری سر به نیستشون کنیم. ارنی هم محفلیه. حتما می تونیم رو مخش کار کنیم که طرف ما بشه.

بیل که تا آن موقع سکوت کرده بود متفکرانه پرسید:

- بعدش؟

اما مودی بجای جواب دادن فورا گفت:

- دو زن و یک مرد که همشون علامت شوم دارن پشت درن!


ویرایش شده توسط الستور مودی در تاریخ ۱۳۹۲/۶/۱۸ ۹:۵۷:۱۳

چوبدستی لازم نیست..
به یک ضربه ی عصایم بند هستید!

تصویر کوچک شده

×××××

تصویر کوچک شده


پاسخ به: خوابگاه هاي گريفيندور
پیام زده شده در: ۹:۱۸ دوشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۲
#66
ملت حاضر و غایب به خصوص تدی:
جیمز:

گودریک یک لحظه مکث کرد و بعد با صدایی که بشکلی تصنعی ملایم بود پرسید:

- جیمز عزیزم، یه بار دیگه ایده تو تکرار می کنی؟

- وا، گودریک؟ نشنیدی؟ میگم بریم خوابگاه دخترا رو تسخیر کنیم دیگه!

ملت حاضر و غایب به خصوص تدی و گودریک:
جیمز:

- د ِ بچه جون تازه طرح زوج و فرد رو اجرا کردیم جهت مبارزه با مفاسد اجتماعی! تازه شم، من که اینجا رو می ساختم فکر آدمایی مثل جنابعالی رو میکردم، نفوذ بهش غیرممکنه!

جیمز جیغ بنفش کر کننده ای کشید و وقتی با جیغش صدای اعتراض همه را خفه کرد، با رضایت نسبی گفت:

- خب دقیقا منظور نویل... چیز، منظور منم همینه دیگه، سوژه... اه، منظورم نقشه س، نقشه باید یه هیجانی داشته باشه خب!

ملت حاضر و غایب:
جیمز:
تدی و گودریک:


چوبدستی لازم نیست..
به یک ضربه ی عصایم بند هستید!

تصویر کوچک شده

×××××

تصویر کوچک شده


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۹:۰۴ یکشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۲
#67
با سلام خدمت بیل ویزلی عزیز!
اولندش که چارلی که به نمایندگی از گریفیندوری هایی مثل من که کلا همیشه به همه چی اعتراض دارن اومده، اومده تا با «مدیران» گفتگو کنه و من هرچی می گردم بالاتر از ناظر انجمن چیزی نمی بینم در گروه هاتون.

دوما که میشه وکالت نامه ی خانم دلاکور رو ببینم دستتون که شدین وکیل وصی ایشون؟

سوما که فرمایش شما صحیح، خب شما گفتین منتظر شیم خود خانوم دلاکور بیان و توضیح بدن تا یه طرفه قاضی نرفته باشیم، ما هم گفتیم چشم. گفتین مدیرا از صافی اخلاق رد شدن می گیم باشه قبول. دیگه چارلی فقط اومد تا به نمایندگی ازمون از ایشون توضیح بخواد، چیز دیگه ای نگفت که می زنی بچه رو!

چهارما که واقعا میشه؟ آخه من هی خواستم یه شناسه ی دیگه باز کنم برم جاسوسی و اینا، نشد فک کردم کلا نمیشه. پس اگه میشه که... بماند به بحثمون برسیم!

بعدشم، شما میگی ایشون نمی تونسته صفحه هارو بخاطر مشکل در سیستم باز کنه بعد یهو مستقیم اومده تالار گریف اونم دقیقا تاپیک کارگاه؟ سیستمش مشکل داره و سایت رو نمی تونه باز کنه جواب منو میده تو چت باکس؟ بنظر خودت خنده دار نیست حرفت؟

آخرشم از مدیرا معذرت می خوام و می گم ما همچنان منتظر توضیحات خانم دلاکور هستیما!

اینم همینجوری یه بار دیگه میزارم! -link-


ویرایش شده توسط الستور مودی در تاریخ ۱۳۹۲/۶/۱۷ ۱۹:۱۰:۳۱

چوبدستی لازم نیست..
به یک ضربه ی عصایم بند هستید!

تصویر کوچک شده

×××××

تصویر کوچک شده


پاسخ به: تا به حال خواب هری پاتری دیدید؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۶:۳۷ شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۲
#68
من کلا زیاد از این خوابا ندیدم. فقط یه بار، اونم امتحان زبان داشتیم، من نشستم هری پاتر چهار خوندم تا نصفه شب. شب خواب می دیدم معلم زبانمون داره ورد «اکسیو» رو امتحان می گیره، هرکاری می کنم نمی فهمم اسم چیزی که جلومه به انگلیسی چیه تا به طرف خودم بکشمش! اصن یه وعضی!


چوبدستی لازم نیست..
به یک ضربه ی عصایم بند هستید!

تصویر کوچک شده

×××××

تصویر کوچک شده


پاسخ به: آنتی ساحریال
پیام زده شده در: ۱۳:۱۱ شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۲
#69
الستور با گام هایی محکم به سمت سکو رفت و پس از این که پشت تریبون قرار گرفت، تکه کاغذ کهنه ای از جیبش در آورد در حالی که با چشم جادوئیش ملت را زیر نظر گرفته بود خواند:

- به یاد مرلین! دوستان! قبل از شروع کلامم حکایتی کوتاه می خونم براتون از کتاب «آنتی ساحریال در طول تاریخ»:

نقل قول:
" و آنگاه شیخ الشیوخ، بارتی کراوچ اندر توصیف آنتی ساحریال فرمود:
دلیل بی رقیب بودن ما قدرتمند نبودن رقیب نبودندی، همانا ضعیف [ضعیفه هم نوشته می شود. - مترجم] بودن رقبای ما بودندی.
پس جمله حاضران، از مرید و دشمن، از ساحر و ساحره، جامه بدریدندی و چکش زنان سر به افق های نامعلوم روبرو گذاشتندی و آنگاه مودی و کراوچ عواید آنتی ساحریال را دور از عینین سیدنا آنتونین قسمت نموده و با جیبی پر و قلبی مطمئن به سمت جزایر تفریحی بالی [بالاک در گذشته های دور بالی هم گفته می شده - نویسنده!] طیاره اخذ نمودندی و به پرواز در آمدندی"


دوستان! همانگونه که در حکایت پند آموز بالا که به دوهزار سال پیش برمی گرده، متوجه شدیم، سابقه ی کلاهبرداری در آنتی ساحریال... :worry: ... اهم اهم... چیز... نه اون چیز نه! :vay: ... د ِ خفه شو! خوبـــــه!
دوستــــان! ما امروز اینجا جمع شدیم... جمع شدیم تا... ... خب از اتاق فرمان اشاره می کنن که وقت سخنرانی من تموم شده، به گیرنده گوجه های خود دست نزنید، الان بارتی میاد حیفه گوجه نداشته باشین!
والسلام علیکم، اسپمر معروف، شیخ الستور بن پنجعلی، مودی چشم باباقوری.

و ملت (آنهایی که هنوز بیدار بودند) کنان به اندوخته ی گوجه های خود نگاهی کرده و منتظر شدند تا شاید بارتی آن قدر لیاقت داشته باشد که گوجه های نازنین کیلویی بوق گالیونشان را حروم او کنند.

(این در کل اسپم بود و درکل داشت! صرفا جهت یادآوری این مکان به مسئولان محترم!)


چوبدستی لازم نیست..
به یک ضربه ی عصایم بند هستید!

تصویر کوچک شده

×××××

تصویر کوچک شده


پاسخ به: نظر خود را درباره انكه ايا جادو وجود دارد يا نه بنويسيد.لطفا
پیام زده شده در: ۱۱:۴۵ شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۲
#70
آقای باود کاملا درست نوشته. تو دینمونم هست. تو زمان حاضر هم جادوگرا وجود دارن. خیلی کم البته. قدرت های عرفانی رو هم درست نوشته بودن، قدرتایی که خیلیامون حکایت هایی ازشون شنیدیم. مثلا شمس که روی آب راه می رفت یا عارف معاصر، رجبعلی خیاط که با ارتباط نزدیکی که با خدا داشت قدرت ها عجیبی بدست آورده بود. (می تونید به کتاب کیمیای محبت هم رجوع کنید.)

اما اشتباهشون تو قدرت های شیطانیه که گفتن با جادو فرق داره.
تا اونجایی که من میدونم جادو همون قدرت هاییه که آقای باود گفتن قدرت شیطانی. چون تو دین اسلام جادوگری صراحتا کفر خوانده شده و حدیث هم داریم:

«السِحرُ کُفر و الساحِرُ کافِر»

حتما دلیلی داشته که این قدر جادو نهی شده.


چوبدستی لازم نیست..
به یک ضربه ی عصایم بند هستید!

تصویر کوچک شده

×××××

تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.