هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: روان خانه سیاه - سفید !!!
پیام زده شده در: ۲:۵۱ یکشنبه ۵ دی ۱۳۸۹
سیریوس در حالیکه یک طرف صورتش پوشیده از گوجه له شده بود پرسید:
-اصلا چرا ما دامبلدورو بفرستیم اونجا؟اونا اسمشو نبرو بیارن اینجا.ما بهتر میتونیم ازشون پرستاری کنیم.

درست در همین لحظه جغدی که روی بال چپش علامت شوم به چشم میخورد از دودکش محفل وارد خانه شد.آرتور نامه ای را که به پای جغد بسته شده بود باز کرد و با صدای بلند برای بقیه خواند:

چرت و پرت نگو سفید!ارباب ما باارزشه.نمیتونیم بدیمش دست هر کسی.ما از کجا باید مطمئن باشیم شما به خوبی بهش میرسین؟


آرتور دستی به موهای کم پشتش کشید.
-راس میگن خب...اربابشون با ارزشه...

گوجه بعدی درست به هدف خورد و آرتور را برای چند دقیقه خاموش کرد.سیریوس شروع به نوشتن جواب نامه کرد:

اولا که استراق سمع کار خوبی نیست!دوما...ارباب شما باارزشه،آلبوس ما با ارزشتره!صد و پنجاه سال قدمت داره.جزو میراث فرهنگی محسوب میشه.بهتره جهت انجام مذاکرات در این مورد به اینجا تشریف بیارین تا تصمیم قطعی گرفته بشه...بدون نقشه و بدون سلاح!

سیریوس کاغد حاوی نامه را به پای جغد بست.ولی قبل از اینکه موفق به ارسال جغد شود سروصدای عجیبی در مقابل در خانه، توجه ملت محفلی را جلب کرد.محفلی ها با احتیاط در را باز کردند.سه مرگخوار درحالیکه از سرما میلرزیدند پشت در ایستاده بودند.سیریوس چوب دستیش را بطرف روفوس گرفت:
-شماها...اینجا چیکار میکنین؟

-برای انجام مذاکرات اومدیم خب!مگه خودت دعوتمون نکردی؟این خونتونم همچین قایم کردین که نمیشد پیداش کرد.برای همین جیغ و داد راه انداختیم که صدامونو بشنوین.از همین الانم بگم دلتونو صابون نزنین.ما ارباب نازنینمونو نمیفرستیم اینجا!حالا میشه بیاییم تو؟

سیریوس با حرکت سر مخالفت خود را ابراز کرد.
-نخیر!نمیشه.اینجا مقر ماست و شما نمیتونین وارد بشین.جلسه رو همینجا تشکیل میدیم.میشه منو توجیه کنین که با چه تضمینی آلبوس پرسیوال ولفریک برایان دامبلدورو بدم دست یه مشت قاتل بی رحم جانی آدمکش؟

روفوس که از تعریف و تمجید سیریوس کمی خوشحال شده بود جواب داد:
--خب باشه...ما اربابو میفرستیم اینجا.ولی گفته باشم.نجینی از ارباب جدا نمیشه!باید مراقب اونم باشین.فراموش نکنین که روزی هشت وعده غذا میخوره.گوشت خام و خون آلود،ترجیحا زنده!قبل از خواب باید بصورت سرتاسری نوازش بشه.ارباب رو هم که میشناسین!اخلاقش مشخص نیست.چپ و راست کروشیو و آواداکداورا میزنه.همیشه آماده جاخالی دادن باشین!حالا جوابتون چیه؟!بیاریم اربابمونو؟




Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۲:۲۹ شنبه ۴ دی ۱۳۸۹
مهاجم سوار جاروي پرنده ي خود بود وتوپ سرخگون نيز در دستش داشت
به حلقه ها نزديك مي شد تا گل پاياني بازي را به ثمر برساند كه ناگهان
صوت خانم هوچ به صدا در در امد آري جستجوگر گوي زرين را گرفته بود
و ناگهان مدافع تيم را ديد كه يك بازدارنده را با چماق خود به سر گزارشگر
مي كوبيد.


دوست عزیز باید کلمات داده شده را بولد کنی. بعنوان مثال: سرخگون
ضمن اینکه میتونی بهتر هم بنویسی.


ویرایش شده توسط آنتونین دالاهوف در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۵ ۲:۰۰:۴۹


Re: خوش قیافه ترین بازیگر در فیلم های هری پاتر
پیام زده شده در: ۲۲:۰۶ شنبه ۴ دی ۱۳۸۹
اسم اما واتسون اینجا نیست اگه نه صد در صد ایشون با صد در صد رای اول بود بقیه ها با صفر به دنبالش!

اما من به سدریک رای دادم خب توی گزینه ها از همه بهتره ولی می تونستین هرماینی رو هم بذارین و چو چانگ این دو تا هم خیلی خوشگلند!


هلگا معتقد بود ...

[b]« هوش و علم ، [color=990000]شجاعت و غلبه بر ترس[


Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۱:۵۷ شنبه ۴ دی ۱۳۸۹
سلام بر ارباب!

ارباب نمی دونین چند وقت بود یه پست درست و حسابی توی این انجمن بزنم تا بتونم براش نقد بگیرم و از نعمت نقد ارباب بهره مند بشم.اما بالاخره ازتون می خوام این پست رو برام نقد کنین!

با تشکر از ارباب


ویرایش شده توسط اسکورپیوس مالفوی در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۴ ۲۲:۰۰:۳۶

هلگا معتقد بود ...

[b]« هوش و علم ، [color=990000]شجاعت و غلبه بر ترس[


Re: خوش قیافه ترین بازیگر در فیلم های هری پاتر
پیام زده شده در: ۲۱:۵۵ شنبه ۴ دی ۱۳۸۹
بازيگر نقش هرميون يعني اما واتسون خيلي خوشگله




Re: سرزمین سیاهی
پیام زده شده در: ۲۱:۵۰ شنبه ۴ دی ۱۳۸۹
با اجازه ی ارباب!

***

سوژه ی جدید

زمستانی سرد در لندن حکمرانی می کرد.برف زمین را سفید پوش کرده بود.این سفید پوشی در هاگوارتز و دیاگون و هاگزمید نیز وجود داشت. همه ی مردم از کریسمسی که نزدیک بود لذت می بردند.

در کافه ی مادام پادیفوت

بوی قهوه ی داغ داغ فضا را پر کرده بود.صدای ساز و آواز تا دیاگون می رفت.فضای کافه مانند همیشه شاد بود.تنها در گوشه ای از کافه مردی تنها غمگین کز کرده بود.در روی میز چوبیش یک فنجان قهوه بود؛سوروس آن را با انگشت هم می زد و عکسی که از خود در آن می دید را بر هم می زد!

انگار خیلی غمگین است،انگار چیزی او را نگران کرده،انگار چیزی فکرش را مشغول کرده!این منظره از دور به چشم یکی از افراد حاضر در آن مجلس بود.آگوستوس با دیدن حال خراب سوروس خود را به رساند و کنار او نشست و پرسید:چیزی شده؟

-آگوستوس اینکاری که می خوایم بکنیم رسمش نیست!ما با محفل و وزارت خونه مشکل داریم نه مردم!

ناگهان حالت چهره ی آگوستوس تغییر کرد.با حالتی که بین تمسخر و تعجب بود پرسید:چی؟سوروس،حالت خوبه؟ما مرگخواریم!ما برای همین کار زاده شدیم!به حرف های ارباب فکر کن.واقعا احمقی!من فکر کردم چی شده!

آگوستوس با عصبانیت از پشت میز بلند شد.اسنیپ با خود زمزمه کرد:ای کاش می تونستم از این علامت شوم خلاص بشم!کاش دیگه مرگخوار نبودم!

بعد با نفرت به علامت شوم خود خیره شد.

فلش بک

در خانه ی سرد و تاریک ریدل جلسه ی مهمی بر پا بود.جلسه ای که از آتش تصمیماتش تمام لندن می سوخت.لرد در حالی که در راس یک میز بیضوی شکل نشسته بود و یک پایش را بر پای دیگر گذاشته بود و داشت با چشمان مار مانند خود در وجود مرگخواران به ترسیدن معنایی تازه می بخشید،لب به سخن گشود و با صدای سردش شعله های گرم آن آتش بزرگ را روشن کرد.

-مرگخواران من می دونید که کریسمس دورانی که همه در شادی و خوشحالین و کمتر کسی به کار و اشتغال فکر می کنه!بهترین زمان برای کار ماست!امسال ما دیگه به هاگوارتز و وزارت خانه و مکان هایی که مربوط قدرتمندانه حمله نمی کنیم!بلکه بلا ها رو روی سر مردم میاریم!یعنی به خونه های مردم می ریزیم،هر چی تونستیم ور می داریم،هر کی رو که تونستیم می کشیم!خلاصه کاری می کنیم که صدای شیون بقیه های کسایی که زنده می مونن زمین رو به لرزه در بیاره.این شکلی که یه سرزمین رو باید تصرف کرد و ما لندن رو به سرزمین سیاهی تبدیل می کنیم.

بر لبان همه ی مرگخواران خنده هایی شیطانی ظاهر شد.به جز اسنیپ!او با اینکار مخالف بود اما توان مقابله نداشت!تنها کاری که می توانست بکند فرمان پذیری بود و بس!


هلگا معتقد بود ...

[b]« هوش و علم ، [color=990000]شجاعت و غلبه بر ترس[


Re: دوست داري جاي كدوم يكي از بازيگر هاي هري پاتر باشي؟
پیام زده شده در: ۲۱:۴۲ شنبه ۴ دی ۱۳۸۹
خب که چی ؟!!!!
بابا یه تاپیک با محتوا بزنید !
این چیه اخه ؟!
خوبه مثلا تاپیک بزنیم دوست داری چوبدیستیت چی باشه ؟!
دوست داری لباست چه رنگی باشه ؟!؟



Re: نوری در تاریکی
پیام زده شده در: ۲۱:۲۶ شنبه ۴ دی ۱۳۸۹
سوژه جدید

هیچ صدایی به جز زمزمه سرد و وهم آلود آب رودخانه بگوش نمیرسید.در خیابان باریک، که از سوسوی نور ماه روشنی خود را میگرفت، صدای ترق کوچکی شنیده شد. سپس، شبحی لاغر با شنلی سیاه و بلند در خیابان پدیدار شد. حاشیه خیابان را بوته های کوتاه و نامرتب تمشک فرا گرفته بود.در سمت راست،خانه کوچک و چوبینی به چشم میرسید.مرد شنل پوش آهسته به سوی خانه رفت. لبخند بیروحی بر لبانش نشسته بود. مرد دستان سفید خود را به سوی درب خانه گرفت و چیزی را زیر لب زمزمه کرد. درب خانه به آرامی باز شد و چهره  خندان زنی در مقابلش پدیدار شد.ناگهان،خنده زن بر صورتش وا رفت. زن فریادی کشید و همان طور که اشک در چشمانش جمع شده بود،من من کنان کلماتی را به زبانی زمزمه کرد.مرد به آرامی وارد خانه شد و با صدای بیروحی گفت:من گرگورویچو میخوام!
زن به نشانه منفی سر خود را تکان داد و شروع به فریاد کشیدن کرد.صدای زن که حوصله ارباب لرد ولدمورت را سر برده بود،با ورد آواداکداورا خفه شد. لرد کبیر نگاهی به بدن بیجان زن و دو بچه او نمود و بهمان طور که چوبش را در ردای خود جا میداد، از خانه خارج شد.

چند روز بعد

تنها منشاء نور اتاق، شعلهای رقصان شومینه بودند. تنها مبلمان اتاق، صندلی قدیمی و رنگ و رو رفته ای بود که میان اتاق رها شده بود. در انتهای اتاق، انسانی وارونه در هوا معلق بود. لرد ولدمورت چوبش را تکان داد و صدای جیغ مرد،اتاق را فرا گرفت.لرد با صدای بیروحی گفت:
اونو به من بده گرگورویچ.

_____________________________________________
سوژه جدید در مورد قسمتی از کتاب هقتمه که لرد کبیر دنبال ابرچوبدستی هست.الان میخواد از گرگروبیچ بپرسه که چوب کجاست.



Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۹:۰۹ شنبه ۴ دی ۱۳۸۹
بررسی پست شماره 198 مرگخواران دریایی، نیکلاس استبنز:


قبل از نقد این نکته رو بگم که طبق عرف معمول سایت اصولا نباید پست پشت سر هم بزنین.تا وقتی مهلت ویرایش دارین که کلا این کار ممنوعه...بعد از اون هم بهتره این کارو انجام ندین.


نقل قول:
سکوت همه جا را فراگرفته بود. تمام مرگخواران به ولدمورت نگاه می کردند و ولدمورت در حال فکر بود.

-روفوس رو ول کنید، خودش یه کاری می کنه. ما باید یه فکری به این پیری بکنیم.

بهتره وقتی یه موضوعی رو مطرح میکنین همونو ادامه بدین،براش راه حل پیدا کنین و از سرتون بازش نکنین.اینجا گم شدن روفوس با یه حالت مهم و تاکید آمیز مطرح میشه و بعد لرد میگه اونو ولش کنین.ضمن اینکه گم شدن روفوس خودش میتونست سوژه خیلی جالبی باشه.سوژه ها رو از دست ندین،هر چقدر هم که جزئی و کوتاه باشن.


این فکر کردن بیش از حد مرگخوارا ایده طنز آمیز و جالبی بود.ولی طوری مطرح شده که خواننده زیاد متوجه طنز موضوع نمیشه.یه حالت تکراری و خسته کننده پیدا کرده.پیشنهاد من اینه که وقتی میخوایین این حالت رو وارد پستتون بکنین از جملات دقیقا یکسان استفاده کنین.وقتی لازمه در پستتون کاری چند بار تکرار بشه با یک جمله خاص مطرحش کنین.اضافه کردن یکی دو کلمه به جمله میتونه جالب باشه.شما حالت به فکر فرو رفتن مرگخوارا رو با جمله های مختلف مطرح کردین و برای همین خواننده ممکنه متوجه کارتون نشه.


نقل قول:
همه از خواب پردیند و به ایوان نگاه کردند.

-من می گم بریم پیشنهاد صلح بدیم و بعد از پشت بهشون خنجر بزنیم.

اینجا منظور از "بهشون " چه کسانی هستن؟دامبلدور و میمونها؟چون بجز دامبل دشمنی وجود نداره.ضمنا پیشنهاد صلح کمی عجیب غریب بود.سوژه اصلی رو فراموش نکنین.لرد سیاه به این جزیره تبعید شده.مرگخوارا بطور غیر قانونی وارد جزیره شدن و در نتیجه برگ برنده دست دامبلدوره که البته هنوز مشخص نیست با چه عنوان و سمتی در جزیره حضور داره.ولی به هرحال حتما از امنیت و قدرت خودش مطمئنه که تک و تنها مونده تو جزیره.نقشه کمی سرسری بود!


نقل قول:
لرد به فکر فرو رفت. چند دقیقه گذشت. مرگخواران کم کم چشم هایشان را می بستند که لرد گفت:
-خوبه. نقشه ی خوبیه.

اینکه نقشه ای طرح کردین و اجراشو گذاشتین به عهده نفر بعدی کار خیلی خوبی بود.

موضوع رو کمی زیادی خلاصه میکنین.پست کوتاه خوبه ولی گاهی بهتره که روی یه مطلب کمی بیشتر توقف و بحث بشه.


روی هم رفته خوب بود.


موفق باشید.




Re: دوبله مفید جادوگران از هری پاتر 7 با همکاری اعضا
پیام زده شده در: ۱۶:۳۲ شنبه ۴ دی ۱۳۸۹
بیاین و فرم را پر کنید:

سابقه:

سن :

جنسیت:

آیا VOICE داريد ؟

یک نمونه از صدا برای دانلود.(مثلا 1 2 3 ) :










این کار انجام می شه اگر نا امید نشید



می خواهیم زود تر از همه دوبله کنیم


ویرایش شده توسط فينیاس نايجلوس بلک در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۴ ۱۶:۳۳:۲۶

مرگ بر گریفیندور








هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.