_بیخیال شید دیگه...معجون هکتور؟!میخوایین به کشتن بدین این بدبخت رو!
_میخوایی بگی معجون های من مشکل داره موگانا؟!
هکتور طوری به مورگانا زل زده بود که همه مطمئن بودن حالا است که هکتور یه معجون اختراعی خودش رو تو حلق مورگانا خالی کنه!
اما مورگانا سریعا خودش رو جمع و جور کرد و گفت:
_منظورم این نبود...منظورم این بود که...منظورم این بود که...اصلا مگه میشه با قمه آدم ریشش رو بتراشه!
_خود رودولف با قمه ریشش رو میزنه!:|
_نه بابا...من دیدم...با ناخن میتراشه!
_چی میگی؟!من شنیدم دونه دونه تارهای ریشش رو صبح به صبح میکنه!
همینطور که مرگخوارها در حال نظریه پردازی در مورد نحوه اصلاح ریش رو دولف بودن،مورفین که به دلایلی عقل کل جمع شده بود چاره ای به ذهنش رسید...
_میگم...ما که تونشتیم ویژنگاموت رو با نرمش قهرمانه و شیاشت چانه ژنی اژ بالا و فشار اژ پایین به میژ مژاکره بکشونیم،چرا نتونیم با رودولف مژاکره کنیم و به شورت متمدنانه،طی باژی برد_برد قمه رو اژش بگیریم؟!
همه مرگخوارها نگاهی به هم کردند...نتایج آخرین مذاکره مرگخوارها اصلا خوشایند نبود،ولی مثل اینکه این آخرین راه برای گرفتن قمه از رودولف بود!
رونا با هوش راونی سرشارش شروع به نطق کرد:
_اما سر چی باهاش مذاکره کنیم؟!
_خب رودولف همیشه ی مرلین لخته! در مقابل قمه واسش پیراهن میخریم!
_اممممم...البته خودش از عمد لخته و پیرهن نمیپوشه...میخواد هیکلش رو نشون بده!
_میتونیم پیشنهاد بدیم که از شغل دربونی ارتقا میدیمش!
_ارباب فقط میتونه مرگخوارهاش رو ارتقا بده!
_میشه در مقابل گرفتن قمه ازش،براش از استادش نمره بگیریم،یا مثلا پیچ پاش رو باز کنیم؟!
_میشه بهش معجون بدیم!
مرگخوارها با نگرانی دوباره نگاهی هم کردند...بلاخره آرسینوس سکوت رو شکست و گفت:
_حالا اینا مهم نیست...به عنوان آخرین راه میشه از عنصر فشار،یعنی بلاتریکس استفاده کنیم....الان مهم اینه که کی بره باهاش مذاکره کنه؟!
تنها صدای که بعد از این پرسش آرسینوس به گوش میرسید،صدای جیرجیرکی بود که جیرجیر میکرد...طبیعتا هیچکس تمایل نداشت برای مذاکره با یه مرد قمه به دست داوطلب بشه!
تراورز سرانجام بعد از مدتها فکر کردن گفت:
_حاجی....همه میدونیم داش رودولف از ساحره جماعت خوشش میاد...من میگم چارتا ساحره مشتی باید برای مذاکره با رودولف بفرستیم...آره حاجی!
رنگ از رخسار همه ساحره های جمع پرید...