هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۱۵:۴۸ شنبه ۱۸ فروردین ۱۳۹۷
#71
نقل قول:

کورمک مک لاگن نوشته:
سلام من مک لاگن هستم و به عنوان یه گریفیندوری و بادیدن توانایی های خودم از وظایفم میدونم که در محفل ققنوس عضو بشم و بتونم کمکی کرده باشم و راه این محفل رو ادامه بدم آیا اجازه ورود میدین پروفسور؟؟؟



سلام دوست گریفیندوری عزیزم،

شجاعتت رو کلاه گروه بندی تشخیص داده که گروه گریفیندور رو برات انتخاب کرده. شجاعت جز اولین و مهمترین خصوصیات یک محفلی هست و از این نظر خیالم راحته.

اما برای عضویت در محفل باید خودت رو بیشتر نشون بدی و فعالیت کنی. به نکات زیر توجه کن :

1)تالار گریفیندور : تالار خصوصی گروهت مخصوص این هست که کارت رو شروع کنی، نمایشنامه بزنی. از ناظر و اعضای هم گروهیت بخوای که کمکت کنن. اگر سوالی داری ازشون بپرسی و اونها هم مسلما دوست دارن که بهت کمک کنن تا پیشرفت کنی. با رون ویزلی تماس بگیر، ایشون هم گروهی شما و یکی از محفلی های خوب سایت هستن. اگر سوالی داشتی ازشون بپرس و راهنمایی بگیر که بتونی سریع پیشرفت کنی.

2) با آملیا ، رهبر الف دال تماس بگیر تا جایی برات تو الف دال پیدا کنه. الف دال به پیشرفت تازه وارد ها خیلی کمک میکنه. میتونی تو ماموریت هاشون شرکت کنی، حتی ماموریت شخصی از آملیا بخوای. مثل تالار خصوصی میتونی هر سوال و مشکلی هم داری از ایشون بپرسی.

3)وقتی نمایشنامه نوشتی، به تالار نقد برو و درخواست نقد بده. افراد قوی و با تجربه ای مسوول نقد پست ها هستن که بهت کمک میکنن کیفیت پست هات رو بالا ببری. از نکات ریز تا نکات حیاتی بهت آموزش میدن تا بهتر و قوی تر بشی.

4)تو انجمن محفل ققنوس فعالیت کن و پست بزن. پست های قبلی رو مطالعه کن با دقت و سوژه ها رو که متوجه شی ، ادامه شون بده. همیشه حواست باشه که جا برای نفر بعدی هم بذاری که بتونه بعد پست تو ادامه بده داستان رو.


اینها رو که انجام دادی، اون موقع میتونم بهتر تشخیص بدم که بقیه خصوصیات یه محفلی جز شجاعت رو داری. اون موقع برگرد تا به عضویت محفل ققنوس در بیایی.




پاسخ به: روان خانه سیاه - سفید !!!
پیام زده شده در: ۱۷:۳۲ پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۷
#72
آرنولد این رو گفت ولی سریعا به اتاق ویزلی ها رفت. لباس های سایز گربه ایش رو به طرف محفلی ها انداخت و بعد از کمی سر و صدای مشکوک، ساحره ای از اتاق بیرون اومد.

-آرنولد چی شد؟
-منم دیگه آرنولدم من.
-اگر آرنولد بودی واقعا که این جملت یعنی آرنولد نیستی، اگر آرنولد نیستی این جملت یعنی اینکه آرنولد هستی.

مغز رون آتیش گرفت. آرتور که با این صحنه آشنا بود، به آرومی از سر جاش بلند شد، صندلی که روش نشسته بود رو برداشت و با خشونت رون رو زیر بار کتک گرفت.
-خاموش شو لعنتی خاموش شو.

در حالی که پدر و پسر ویزلی مشغول درگیری فیزیکی بودن، ادوارد و آملیا به ساحره جدید نزدیک شدن و کمی بررسیش کردن. ادوارد نزدیک بود بررسی هاش به جاهای غیر فرهنگی برسه و از ترس مدیر ایفای نقش سریعا به جای خودش برگشت و به آملیا اجازه داد که بقیه بررسی ها رو انجام بده.
-خو باشه فرض کنیم که تو آرنولد قدیمی هستی، الان اسمت چیه؟
-یوآن بمپتون هستم اما هنوز شخصیتم رو اونقد توصیف نکردم که بقیه بتونن به راحتی ازش استفاده کنن. به همین دلیل فعلا میرم اون گوشه اتاق ، ساکت و آروم وایمیستم تا مشخص بشه چجور ساحره ای هستم.

آدر که تا الان در سکوت کامل به محفلی ها نگاه میکرد، بالاخره نتونست جلوی عصبانیتش رو بگیره و فریاد زنان گفت:
-خاله بازیا رو تموم کنید. میگم بهتون مرگخوارا میدونن دامبلدور مریضه، میخوان برن بکشنش، بعدم بیان به ما حمله کنن. حالا تا صبح بشینین در مورد تغییر جنسیت ملت حرف بزنید.

محفلی ها به خودشون اومدن. ادوارد البته همچنان نتونسته بود کامل به خودش بیاد و گوشه ای به همراه بالشی روی پاهاش نشسته بود و تکون نمیخورد. بقیه محفلی ها ولی در حال آماده سازی برای جنگ با سیاهی بودن که ناگهان آملیا سر جاش وایستاد، با ستاره ها مشورتی کرد و گفت:
-من الان با ستاره ها مشورت کردم، به نظرتون به دامبلدور احتیاجی داریم اصلا؟ پیرمرد ده بار تو کتابا مرده، 10 بارم تو سایت. الانم که دیوونه شده، دلیلی نداره نیروهامون رو تقسیم کنیم. نظرتون چیه؟

بقیه محفلی ها همزمان که به فکر فرو رفتن، با چشماشون هم به آملیا خیره شدن. هر کدومشون به این فکر میکردن که به عنوان رئیس محفل چه کارهای بهتری میتونستن انجام بدن که دامبلدور هیچوقت بهشون اجازه نداد. چیزی که محفلی ها نمیدونستن این بود که چندین مرگخوار با کت و شلوار اجینت اسمیت ( ماتریکس) وارد روان خانه شده و از اولین پرستار سراغ دامبلدور رو میگرفتن.





پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۲:۲۶ چهارشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۷
#73
در مورد پست رودولف که حرفی ندارم. حرف هایی زد و قابل احترامه نظراتش. در واقع جوابی ندارم که بدم و حق رو به ایشون میدم که اگرچه با یه ذره عصبانیت ولی حرف هاشون رو گفتن.

نقل قول:
بحث من سو استفاده س. سو استفاده از نفوذ. سو استفاده از نظارت. از مدیریت. از قدرت. از مقبولیت.
اتحاد بده؟ خیر. من یه هافلی ام. همه از جو هافل و گه گاه اتحاد درونش اطلاع دارن.
ولی سو استفاده ی بزرگان و ناظران و افراد دارای نفوذ از این اتحاد بده؟ بله.
اینکه کسی به واسطه ی مشکل یا عقیده ی شخصیش سر یه موضوع کاملا خارج از ایفای نقش گروهی و گریفندور و هافلپاف و مرگخوار و محفلی، بخواد از اون اتحاد استفاده کنه در راستای علائقش، واقعا برای من یکی خجالت آوره. دیگران رو نمیدونم.
هاگوارتزه؟ فعالیت بین گروهیه؟ ماموریت مشترکه؟ اوکی. ریش سفید گروه بیاد اتحاد راه بندازه گروه بره بترکونه. بحث دوستیه؟ همچنین.
ولی درخواست رهبر یک گروه، یکی از اعضای قدیمی و قابل احترام سایت ، مبنی بر صف آرایی اعضای اون گروه جلوی یه اقدام یک مدیر؟ فقط خنده داره.


رز عزیز،

من کوچکترین قدرتی توی گروه گریفیندور ندارم. ریش سفید هم نیستم، کلا هیچ مسوولیتی هم ندارم که بخوام بهشون خط بدم که بیان اعتراض کنن بر علیه یه مدیر. نمیدونم چرا چنین احساسی شده که من ریش سفید گریفیندور هستم، بر عکس اتفاقا جز عادی ترین اعضا هستم و منم مثل بقیه اعضای عادی گریفیندور حرفام رو زدم. از ناظرهای قبلی و بعدی گریفیندور هم بپرسی متوجه میشی که تو کوچکترین تصمیمات تالار گریفیندور دخالت نمیکنم.

کل قضیه اینکه عددی نیستم تو گریفیندور و نخواهم بود. حرف هایی که زدم نظر شخصی من بود و به نظرم اینطور رسید که اینجور تصمیمات باعث میشه اعضا احساس کنن که به گریفیندوری ها داره حمله میشه. شاید من اشتباه میکنم، بالاخره هر فردی میتونه اشتباهاتی تو زندگیش داشته باشه و شاید به قول شما اعضای گریفیندور اصلا چنین حسی نداشته باشن و من تنها این حس رو پیدا کردم.

اما محفل، چرا. من در حال حاضر، مدیر این گروه هستم و مثل مدیر هر گروهی، مثل ولدمورت، از اعضای گروهم حمایت می کنم. اینکه مدیران ایفای نقش پشت سر هم از گروه مرگخوارا انتخاب میشن برای مثال جز مشکلات من و بعضی دیگه از محفلی هاست. ترین هایی که تو فصل پاییز برگذار شد فقط 3 محفلی داشت ، مثال دیگه اش. در حالی که اعضایی مثل رز زلر که یکی از بهترین اعضای سایت بودن تو رای گیری نبودن و آرنولد که شخصا فکر نمیکنم نویسنده ای بهتر از اون تو سایت حضور داشته باشه مدالی نگرفت. ( مرگخوارها مشخصا به مرگخوارها رای میدن)
بازم مثل بالا، شاید من اشتباه میکنم. شاید که واقعا همه اینها به حق بوده و من حرف بی موردی دارم میزنم.


قصد حمله به بلا رو ندارم من، خیلی وقت ها شخصا با پیام شخصی باهاش تماس میگیرم و حرف میزنیم. یه موضوع خیلی مهمی همین چند هفته پیش با هم تو پیام شخصی به توافق نظر رسیدیم. این بار چون یکی از محفلی ها ( و هم گروهیم) بلاک و از نظارت برکنار شده ، تصمیم گرفتم اینجا پست بزنم.


ضمن اینکه سوء استفاده از چی رز عزیز ؟ به نظرت به چی میخوام برسم من؟ مدیریت ؟ فکر میکنی تا دیدم داره اعتراض میشه اینجا اومدم سوء استفاده کنم که مدیر ایفای نقش بشم ؟ اگر تا این حد پایین شخصیت من رو تصور میکنی که دیگه واقعا جای صحبتی ندارم. مدیریت چیزی نداره که، مدیریت محفل هم حاضرم به اولین کسی که میخواد و میتونه تحویل بدم و عضو عادی بشم.
واقعا برام جای سوال هست که فکر میکنی من سوء استفاده دارم میکنم که چی بشه ؟ از قدرت و نفوذم دارم سوء استفاده میکنم که به کجا برسم؟ همین پست رو هم که دارم مینویسم و قبلی رو ترجیح میدادم با وقتش چند تا رول بنویسم.
یه کلمه بگی، هم دامبلدور رو بهت تحویل میدم هم محفل رو. دور هم جمع شدیم بگیم بخندیم رول بزنیم لذت ببریم. واقعا فک میکنی اینقد ارزش داره که نقشه بریزم بیام اینجا سوء استفاده کنم از "نفوذم" ؟



در آخر هم، اگر سوء تفاهمی شده، یا اگر به نظرتون من اشتباهی کردم و حرف های درستی نزدم، از بلا، رز و رودولف عذرخواهی میکنم. ترجیح میدم شخصا بحث برگرده به سرکادوگان که این وسط مهمه. اگر پاک کردن جفت پست هام به این امر کمک میکنه ، همین کار رو انجام بدین.


با عشق برید جلو و از همدیگه سوء استفاده نکنید.




پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۰:۲۳ چهارشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۷
#74
با تمام احترامی که برای بلا عزیز قائلم، به نظرم مجازات انتخاب شده با کاری که انجام بده مطابقت نداره. مجازات سنگینی انتخاب کرده شده برای کاری که اونقدر ها هم بد نبوده.

اولا که انتخاب اون اسم صرفا یه بازی با کلمات جالب و طنز بوده و اصلا و ابدا هدف بی ناموسی پشتش نبوده. به علاوه اینکه پست هایی که در این مورد زده شده هم اصلا بی ناموسی نبودن و برای اون فیلم تبلیغی نشده توشون.

دوما اگرم اون اعضای خردسالی که شما مد نظرتون هست، اگر کنجکاو نبودن و تو گوگل سرچ نکرده بودن، با این کار شما بسیار کنجکاور تر شدن و الان حتما سرچ کردن و آسیبش 10 برابر شده. باید قبول کنی که شما باعث شدی اون آسیبی که فکر میکنی زده شده چند برابر و جدی تر بشه. به خاطر اینکه آوردیش زیر روشنایی و الان همه دوست دارن برن سرچ کنن ببینن این چیه که بلا به خاطرش یکی از بهترین اعضای سایت رو بلاک و از نظارت برکنار کرده.

سوما با یه تذکر ساده، ناظر مربوطه متوجه منظور شما میشد و با کمی ویرایش پست ها ماجرا رو تموم می کرد. نیازی نبود اینقدر با ایشون بد برخورد بشه و با بدترین مجازات رو به رو بشه.

چهارما، فیلمی که با اسمش بازی شده و یه ساختار جدیدی بهش داده شده، تنها فیلم موجود بی ناموسی اینترنت نیست. اگر اون فرد خردسال بخواد بره چنین مطالبی رو پیدا کنه، با سرچ تو گوگل فیلم های خیلی بدتری میتونه پیدا کنه.

پنجم ، کلا ایده مرگخواران و ولدمورت و بلاتریکس برای خردسالان میتونه وجهه های منفی داشته باشه. خشونت و کروشیو و شکنجه و کشت و کشتار بهتر از یه ذره بی ناموسی که یه امر طبیعی تو هر انسانیه ، هست ؟ همگی بیایین شخصیت های مثبت و محفلی بردارین با سیاهی بجنگیم پس اگر اینقد نگران افراد سن پایین هستین.


در آخر، من شخصا به شدت از این تصمیم ناامید شدم و اعتمادم رو به شما به عنوان مدیر ایفای نقش از دست دادم. مطمئنم که بقیه اعضای گریفیندور هم همین حس رو نسبت به شما پیدا کردن در حال حاضر و فعالیت تو سایتی که اعتماد و احترام به مدیر ایفای نقشش نباشه ، برای همه اعضا و خود شما بسیار سخت خواهد بود. از فردا هر تصمیمی که بگیرید، با این دید بهش نگاه میشه که شما محفلی ها و گریفیندوری ها به اندازه بقیه اعضای سایت در یک درجه اهمیت نمیبینید و تا اونجا که میتونین بدترین برخورد ها رو با اعضای این دو گروه خصوصی میکنید.

(ضمن اینکه تالار های خصوصی ، خصوصی بودنشون رو گویا از دست دادن و مدیر ایفای نقش اجازه داره بیاد تو نگاه کنه مطالب رو؟ مشکلی نیست منم بیام انجمن خصوصی مرگخوارا پس؟)




پاسخ به: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۱۸:۴۷ سه شنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۷
#75
نقل قول:
درسته که این سایت تفریحیه اما آیا تفریحات بهتری وجود ندارن که باعث رشد و ترقی من توی دنیای واقعی بشن. مثلا سفر کردن ، کتاب خوندن ، موسیقی و...



دارین عزیزم،

نمیدونم چند سال سن داری، اما اونجوری که گفتی به کنکور داری نزدیک میشی ، حدس میزنم که دبیرستانی هستی. الان و این سن وقت پرسیدن این سوال ها نیست که، خیلی زوده به معنای زندگی فکر کنی. الان فقط وقت لذت بردنه.

شغل اصلی من نوشتن هست. توضیحات بیشتر نمیدم چون شخصا دوست ندارم زندگی شخصیم رو زیاد مطرح کنم تو محیط اینترنتی، اما فقط در این حد میگم که کار اصلی من نوشتن هست. جادوگران هم علاوه بر اینکه خاطرات خوبی رو واسم زنده میکنه، موقعیت این رو بهم میده که بتونم بیشتر و متفاوت تر از کار اصلیم بنویسم. من شخصا نوشتن رو دوست دارم، روحیه ام رو خوب میکنه و وقتی پست های خودم رو میخونم ( کیفیتش پایین یا بالا ، با سطح کیفی پست ها کاری ندارم) واقعا شاد میشم.

اتفاقا این که شما میگی همه انسان ها به سمت مرگ دارن پیش میرن دلیل اصلی این هست که هرکی هرجور که میتونه لذت ببره. تا کی میخوای کارهایی رو بکنی که به "نفع" آیندت هست؟ سفر بری چون صرفا در آینده بهت کمک میکنه؟ این جمله ات دقیقا بر عکس جمله اوله که میگی مرگ نزدیکه به همه.

یه بالانس باید تشکیل بدی بین کارهایی که برات مفیدن و کارهایی که برای تفریح هستن. زندگی بدون لذت بردن هیچ معنی نداره. این یه دید کاملا مهندسی و ریاضی ماننده به دنیا که همه چیز رو در قالب 2+2 مساوی 4 میبینی. باید این سفر رو برم، فلان کتاب رو بخونم، پیانو یاد بگیرم چون که در آخر جوابش میشه 4 و پیروز میشم. زندگی واقعی اینجوری نیست. از اون طرفم فقط لذت بردن و تفریح بهت ضرر میزنه. تو دوران جوونی هم باید لذت ببری و هم درس بخونی یا کار کنی. هر جفتش مهمه و هر جفتش باید انجام بشه.

بهت پیشنهاد میکنم ، داستان کوتاه "Death of Ivan Ilych" رو از تولستوی بخونی. دقیقا همین موضوعاتی که مطرح کردی ، تو این رمان کوچیک مطرح شده و بررسی شده. عنوان فارسیش رو نمیدونم و شاید اصلا به فارسی ترجمه نشده باشه. در هر صورت ولی اگر به این موضوعات فکر میکنی، این داستان رو حتما بخون.




پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۱:۲۱ سه شنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۷
#76
نقل قول:

اسكورپيوس مالفوى نوشته:
سلام پروفسور من یه مالفوی هستم و همه ی مالفوی ها به غیر از من میرن مرگخوار میشن من دوست دارم در راه صلح و آزادی بشریت بجنگم با اینکه به اصیل زاده بودنم افتخار میکنم اما همه ی موجودات حتی ماگل زاده ها حق زندگی دارند پس من راه پدربزرگم رو ادامه نمیدم و با لرد ولدمورت در کنار محفل میجنگم (حتی با اینکه اسلیترینی هستم) حتی توی الف دال هم ثبت نام کردم اما هنوز کسی جواب نداده...پس پروفسور لطفا منو راه بدین
قول میدم ماموریت ها رو با شجاعت و به خوبی به پایان برسونم!



سلام اسکورپیوس عزیز،

خیلی خوشحالم که از سنت مرگخواری خانواده ات جدا شدی و به محفل علاقه مند شدی. این نشونه خوبی هست که شاید نسل جدید خانواده مالفوی، مثل لوسیوس و نارسیسا دیر متوجه اشتباهشون نشن.

اما چند مورد رو باید انجام بدی قبل اینکه بتونی عضو محفل بشی :

1)تو گروه خصوصیت اسلیترین فعالیت کن و از اعضای خوب اون گروه درخواست کمک کن. اونها بهت کمک میکنن که با سایت بیشتر آشنا شی و همه چیزهای ریز و درشت رو متوجه بشی. در مجموع بهت کمک میکنن که بهتر شی و پیشرفت کنی. سعی کن که به وعده های پلید و سیاهشون گوش نکنی و به راه مرگخواری کشیده نشی.

2)خیلی خوبه که عضو الف دال میخوای بشی. آملیا (رئیس فعلی الف دال) به زودی به درخواستت رسیدگی میکنه. یه ذره اول اونجا فعالیت کن، پست بزن، ماموریت شرکت کن، درخواست نقد کن. اونجا میتونی خودت رو به عنوان یه محفلی ثابت کنی و بعد بیایی عضو اصلی محفل بشی.

3)وقتی نمایشنامه نوشتی، به تالار نقد برو و درخواست نقد بده. افراد قوی و با تجربه ای مسوول نقد پست ها هستن که بهت کمک میکنن کیفیت پست هات رو بالا ببری. از نکات ریز تا نکات حیاتی بهت آموزش میدن تا بهتر و قوی تر بشی.

4)تو انجمن محفل ققنوس فعالیت کن و پست بزن. پست های قبلی رو مطالعه کن با دقت و سوژه ها رو که متوجه شی ، ادامه شون بده. همیشه حواست باشه که جا برای نفر بعدی هم بذاری که بتونه بعد پست تو ادامه بده داستان رو.


5) به ماگل زاده ها بیشتر احترام بذار. اونا هم جادوگر و انسان هستن مثل شما و دلیلی نداره که ازشون متنفر باشی. وقتی توصیف شخصیتت رو میخوندم، متاسفانه به این جمله برخورد کردم : "متنفر از ماگل زاده ها" . واقعا این جمله مناسبی برای یک محفلی نیست و سعی کن که تنفر رو از دلت خارج کنی و به جاش عشق رو وارد کنی.



این ها رو انجام بده، حتما یه جا واست تو محفل خالی میذارم که بیایی و عضو بشی. عجله نکن برای عضویت، وقتی وارد محفل میشی باید آماده آماده باشی.

در پناه عشق باشی ، مالفوی عزیز.




پاسخ به: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۱:۱۰ سه شنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۷
#77
هرکی میشینه رو این صندلی امیدی به زنده موندن من نداره و همه فک میکنن به زودی دامبلدور میمیره. نکنه تو گروه های خصوصی نقشه ریختین و وقتی خوابم میخواین بیایین ریش هام رو مسموم کنید؟

دامبلدور هست و زنده است. واسه اینکه دامبلدور یه ایده ست، شخصیت و یه فرد خاص نیست. تا وقتی که حتی یه نفر با عشق جادوگران رو باز میکنه و به پست های اخیر نگاه میکنه، تا وقتی که دوستی و رفاقت بین اعضا وجود داره، دامبلدور تو دل همتون زنده میمونه ، نگرانش نباشید.


---
این دفعه هم مثل مصاحبه های قبلی همش رو نخوندم، همون مصاحبه ای که 9 سال پیش ازت خونده بودم واسم کافیه.
اما جدی، همیشه و حتی اون قدیم ها که تازه عضو سایت شده باشی مشخص بود که عضو سر حال و با مرامی هستی. پیش دوستات موندی، پشتشون وایستادی و هر چی رو شروع کردی هم خیلی قدرتمند ظاهر شدی. از اوباش هاگزمید گرفته تا خود هافلپاف و هاگوارتز که به قول خودت دانش آموز نمونه بودی اکثرا.
قدیم شاید درگیری هایی داشتیم با هم، خیلی وقت ها با کل هافلپاف درگیر بودیم. جالبه بدونی که این درگیری از دوره قبل شما با "زاخی" و "سرژ" هم در جریان بود. کلا اعضای گروه هافلپاف همیشه خیلی با روحیه حاضر میشن تو جادوگران و هیچوقت کم نمیارن که این یه نشونه خیلی خوبی هست و این پشن (Passion) واقعا همیشه ستودنی بوده.
یادش به خیر هم من ، هم آرش چقد (مخصوصا با دنیس) تو هاگوارتز درگیر شدیم. همیشه دفتر مدیریت هاگوارتز حضور داشت و مراقب بود ما از حد خارج نشیم ( که شاید خیلی وقت ها میشدیم). در کل ولی خارج این بحث ها ، همیشه دوستان و رفیق های خوبی از هافلپاف پیدا کردم. میگم چون معمولا اعضای با معرفت و سر حالی داره و از باهاشون حرف زدن و بودن آدم لذت میبره. "درک" که یکی از بهترین نویسنده های جادوگران و هافلپاف بود مثلا. خودت و بقیه، حتی نسل قبلیتون که الان اکثرشون دوستای خوبم هستن. آلبوس سوروس پاتر هم که جز بهترین دوست های جادوگرانیم بود که واقعا خاطرات خوبی از فعالیت باهاش تو محفل دارم.

در کل خوشحالم که به سایت برگشتی. سعی کن بمون و فعالیت کنی و بنویسی. پست هات یه طنز خاصی دارن و من شخصا خیلی لذت میبرم از خوندشون.

---
در مورد هری پاتر و سایت و مقایسه ای که کردی هم بسیار موافقم. شدیدا مخالفم که بعضی ها فکر میکنن یه سری ساختار باید حتما مثل کتاب باشه. این در حالی هست که خیلی از افرادی که خودشون این ایراد رو از هرمیون ورژن من گرفتن، مثل ریتا، خودشون از شخصیت هاشون خیلی افراد بهتری هستن. ریتا یه موجود واقعا کثیفی بود تو کتاب ها که شخصا دوست نداشتم لحظه ای در کنارش باشم ولی ریتای این سایت فردی بسیار مهربون و خوش اخلاقه که از حرف زدن باهاش لذت میبرم.
همیشه هم وقتی سوال در مورد شخصیت سازی میگم که هر کسی باید شخصیت خودش رو بسازه. اگر همه رون ویزلی ها، همه پیوز ها، همه دامبلدور مثل هم باشن که ایفای نقش خیلی خسته کننده میشه. اون حتی یه ذره خاص بودن شخصیت هاست که ایفای نقش رو جذاب میکنه.

در مورد نظارت و مدیریت و این صحبت ها هم، کاملا باهات موافقم. اون موقع ( که نمیدونم کی بوده دقیقا، من بودم تو سایت؟ نبودم؟ ) که نذاشتن تنهایی محفل رو مدیریت کنی واقعا کار اشتباهی بوده. من شخصا دوست دارم که چند تا شخصیت جدید بیان محفل رو مدیریت کنن. انصافا همگی خسته نشدین که دامبلدور و ولدمورت جلوی هم قرار بگیرن؟ خودم ترجیح میدم مدیرهای جبهه ها عوض شه و منظورم این نیست که شخصیت ها عوض شن. ولدمورت فعلی رو من نمیتونم حتی تصور کنم کی میتونه جایگزین کنه. این باعث میشه سوژه های خیلی زیادی وارد ایفای نقش بشه و شاید نحوه نوشتن ها هم تغییر کنه.



هم از ریتا و هم از پیوز بابت این مصاحبه تشکر میکنم، جفتتون زحمت کشیدین و وقت گذاشتین. خسته نباشید.




پاسخ به: روان خانه سیاه - سفید !!!
پیام زده شده در: ۱۹:۰۵ پنجشنبه ۲ فروردین ۱۳۹۷
#78
-پروف؟

آرتور به همراه پسرش رون بالا سر دامبلدور ایستاده و با نگرانی بهش خیره شده بودن. خبر مریضی دامبلدور تو کل لندن پیچیده و همه رو نگران کرده بود. آیا رئیس تنها گروهی که جلوی سیاهی مرگخوارا و استکبار وزارت خونه ایستاده رو به زواله ؟ چه بلایی قرار هست که سر جامعه جادوگری بیاد ؟ این سوال ها ناامیدی فراوانی به جامعه جادوگری به خصوص محفلی ها آورده بود و به همین دلیل آرتور و رون به نمایندگی به دیدار دامبلدور اومده بودن.

-پروف؟ حالتون خوبه؟

دامبلدور به آرومی چشماش رو باز کرد و سرش رو به طرف آرتور و رون برگردوند.
-مینروا ؟

رون و آرتور با نگرانی به همدیگه نگاه کردن. آرتور دست های دامبلدور رو گرفت و به آرومی گفت:
-پروف یادتون هست که مینروا بعد از مسمومیت از این دنیا رفتن؟
-مسومیت؟ آرتور این چه حرفیه که میزنی. من با مینروا قرار دارم که اون بچه کوچولو ... پسر جیمز و لیلی ... هری رو پیش خاله اش ببرم.
-ولی پروف ...
-سریعا باید از سر جام بلند شم و اونجا برم. جون هری در خطره و جون خودم در خطر بیشتریه اگر بیشتر از این مینروا رو معطل کنم.

دامبلدور سعی کرد که سر جاش بلند شه ولی دست ها و پاهاش به تخت بسته شده بودن و مانع از هرگونه تکون خوردنی شدن. دامبلدور فریاد زنان گفت:
-دست و پای من چرا بستست ؟ گریندلوالد برگشته؟

سر و صدای زیاد باعث شد که پزشک مربوطه، آستریکس خون آشام به سرعت وارد اتاق بشه و معجونی به خورد دامبلدور بده. دامبلدور سعی کرد حرف دیگه ای بزنه ولی کم کم خستگی بهش پیروز شد و به خواب عمیقی فرو رفت. آستریکس به طرف آرتور و رون نگران برگشت و با لبخندی گفت:
-هنوز نمیدونیم دقیقا چه بلایی سر دامبلدور اومده. وقتی فهمیدیم حتما خبرتون میکنیم.

آستریکس این رو گفت و از اتاق خارج شد.




پاسخ به: پادگان ققنوس
پیام زده شده در: ۱۸:۳۸ پنجشنبه ۲ فروردین ۱۳۹۷
#79
ادامه سوژه ورزشگاه


-چرا اینجوری بهم نگاه میکنین ؟
-نقشه ریختیم.
-اگر نقشتون اینه که اینقد بهم زل بزنید که هر جفتتون رو شکنجه کنم ، تا اینجا داره با موفقیت جلو میره.

مودی و جیسون به هم نگاهی کردن. کدومشون میخواست این نقشه رو به بلا توضیح بده؟ تصمیم سختی بود و هیچ کدوم علاقه ای به کروشیو شدن نداشتن.
-نه که این ساحره بتونه منو شکنجه کنه ها ، ولی حسش نیست چوب دستیم رو در بیارم بین این همه ماگل.
-تو راس میگی الستور. چجوری تصمیم بگیریم پس؟
-سنگ کاغذ قیچی ؟

بعد از 10 دقیقه مسابقه حساس سنگ کاغذ قیچی بالاخره بازی 50 به 49 به نفع مودی به پایان رسید. با قیافه ای خوشحال و مغرور به اینکه تونسته این مسابقه حساس رو برنده بشه ، جیسون رو با پای چوبیش جلوی بلا که به خاطر 10 دقیقه معطلی عصبانی تر هم شده بود ، انداخت. جیسون زبونی به لب هاش کشید، یه ذره مکث کرد، به سمت مودی برگشت و با چشماش التماس کرد که کمکش کنه ولی مودی باقالیلی و پاپکرن به دست مشتقانه منتظر عکس العمل بلا بود.
-ببین بلا، نقشه ما اینه که تو شبیه اون ساحره جذاب و خوشگل بشی که رودولف بهت توجه کنه.

جیسون تا جمله اش تموم شد، سریعا به پشت مودی فرار کرد و پناه گرفت. اما عکس العمل بلا بر خلاف انتظار این دو، تماشاچی های ماگلی و خواننده های این پست بود.
-یعنی من خودم خوشگل و جذاب نیستم؟

و بلا دستاش رو جلوی صورتش گرفت و گریه کنان روی صندلی نشست.




پاسخ به: مدیریت جام آتش
پیام زده شده در: ۲۲:۰۶ شنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۶
#80
نقل قول:

لایتینا فاست نوشته:
سلام. خوبین؟ احوالتون چطوره؟ خونه تکونیا خوش می گذره؟

آقا والا من گرخیدم. نه به خاطر باختا، به خاطر امتیاز داور سوم. حالا مورد نداره که 27 داده، اصن 27ـشون رو چش من جا داره. ولی نگا میکنم به بقیه امتیازا بازم میگرخم.

یه نگا کنین به امتیازای بقیه، اصولا با این کار ندارم که تو رنج 29 هستن و این صبتا، چون شاید اصن یه داور سخت گیر باشه و کلا کم بده به بقیه هم، اما همون طور که میبینین و اگه قیاس کنین متوجه میشین که با اختلاف خیلی خیلی فاحشی به من کم داده. والا سر همین قضیه‌هاس که آدم گرخیده میشه.
سه نفر یه نظر و یه نفر یه نظر کاملا مخالف؟ انقدر سخت پسند؟ سه به یک؟ داور بدبختو تک گیر آوردین؟

خلاصه که توضیحی؟ جوابی؟ انتقادی؟ برو گمشو و نگرخی؟



نمره ای که ایشون داده اشتباه نیست. اختلافش هم اونقد نیست که بگیم از قصد به شما بده داده. متوجه هستم که هدفتون اینه که متوجه شید اشتباه پستتون کجا بوده ولی متاسفانه نمیتونم بهتون بگم داور کی بوده. چون اول جام آتش بهشون قول دادم که امتیازها مشخص نشه کدوم داور داده که بتونن با خیال راحت امتیاز بدن. الان هم که سرکادوگان یکی از داورها رو معرفی کردن ، اون یکی هم مشخص بشه دیگه کم کم بقیه هم میشه حدس زد.

از نظر امتیاز جام آتشی، اعتراض شما وارد نیست و تغییری در نتایج ایجاد نخواهد شد. اما با داورذکر شده صحبت میکنم که اگر خواست باهاتون تماس بگیره و در مورد امتیاز ها صحبت کنه. (واضحه که انتظار دارم شما هم به کسی نگی اسم داور رو). اما این حق رو هم به داور میدم که قبول نکنه این درخواست رو. اگر نکرد ازشون میخوام که ریز نمرات رو بهم بدن که در اختیارتون بذارم.

پ.ن. این رو بگم که که داور ذکر شده ریز نمرات دارن و به این دلیل با قاطعیت گفتم که اشتباهی در کار نبوده. میدونم که شاید خودتم دنبال اشتباه نبوده باشی ولی بالاخره این رو باید میگفتم چون در جریان مسابقات هرچقدر هم که به نتیجه پایان اهمیت ندی، بازم دوست داری ببری و این یه چیز طبیعیه. مخصوصا که اختلاف فقط نیم نمره بود و خیلی هیجان مسابقه رو بالا برد.



--
نقل قول:
لایتینا جان، فرزند گمراه شده‌ی محفل و به تاریکی گراییده، بنده با کمال میل و دو دستی خودم جام رو به شما تقدیم میدارم. در مورد داور سوم هم خودم تحقیق نمودم از آرسینوس که اگر ایشون بود خیلی ناجور می‌شد، نبود داور اول بود.


دلیلی نداشت اسمی از آرسینوس بیاری و اینکه چه نمره ای داده. اما من به هر چهار داور این سری از مسابقات اعتماد کامل داشتم و دارم و فرقی بینشون نیست. هر چهار نفر افراد والایی هستن که دیگه در این حد کوته فکری که نمره بالا پایین بدم فلانی ببره یا ببازه سطح خودشون رو پایین نمیارن.



در پناه عشق باشید قهرمانان جام آتش



ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۹۶/۱۲/۲۶ ۲۲:۱۰:۳۴







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.