هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: دروازه ی هاگوارتز(مدیریت)
پیام زده شده در: ۱۸:۵۱ یکشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۳
#71
در خواست خلاصه نویسی تایپیک"ماجراهای مرموز مدرسه ی هاگوارتز"رو دارم.
با تشکر
سارا کلن



پاسخ به: قدرتمند ترین جادوگرهای زنده ی حال حاضر چه کسایی اند؟
پیام زده شده در: ۱۸:۱۸ یکشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۳
#72
آخه اینم سوال داره؟














خوب این که معلومه منم



پاسخ به: ماجراهای کاشت مو
پیام زده شده در: ۱۸:۰۶ یکشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۳
#73
دامبلدور با صورت بهت زده ای به بلاتریکس نگاه کرد.
__________________________________________________
اسنیپ وارد اتاق انتظار پدر و مادر ها شد.
توقع دیدن هر کسی جز بلاتریکس را داشت.
هاج و واج به بلاتریکس نگاه کرد.
بلا با عصبانیت گفت:
خوشگل ندیدی؟
اسنیپ نیز با عصبانیت به بلاتریکس نگاه می کند اما ترجیح می دهد که جوابش را ندهد.
اسنیپ:
چی شده بلا؟باز کارتون گیر کرد سراغ من اومدین؟
بلاتریکس:
تا حالا مزه ی کروشیوی منو چشیدی سوروس؟
اسنیپ آب دهنش را قورت داد و گفت:
چه مشکلی پیش اومده گلم؟!
بلاتریکس پوزخندی می زند و می گوید:
مو!
-مو چی؟
-لرد،مو در آورده!
-دروغ نگو!چرا این طوری شد؟
-همش تقصیر این امای چلمنه دیگه!معجون رشد مو به ارباب داده!
-همونی که دستور پختش تازه منتشر شده و تازه اختراع شده؟
-من چه بدونم؟مثه این که اما پختتش نه من.
-خوب لرد چه شکلی شده بود؟
-راستش اولش خیلی خوشگل و تو دل برو شده بود الهی قربونش برم!اما بعد رشدموهاش خیلی زیاد شد به طوری که لینی توش غرق شد و اگه زودتـر جلـوی رشد موهاشو نگیرم کل دنیا رو مو برمی داره!
اسنیپ سرش را خاراند و گفت:
خوب راستش...متاسفم!من نمی تونم کاری بکنم!
بلاتریکس یقه ی اسنیپ را گرفت و محکم به دیوار کوبوندش و گفت:
ینی چی نمی تونی کاری بکنی؟مگه همین جوری کشکیه؟
-بابا این همون معجون جدیدس که به جز خود شخصی که اونو می سازه کسی نمی تونه خنثاش کنه(خنثی).
-منظورت امائه؟
-نه.منظورم سازنده ی اصلی معجونه که اونو اختراع کرده.
-خوب اون کی هست حالا؟
-سارا کلن
بلاتریکس به فکر فرو می رود.
سارا کلن؟همان دخترک زیبای مو مشکی و چشم آبی؟همان خون کثیف؟همانی که یک بار از بلاتریکس با هزار سختی امضا می گیرد؟
همانی که می خواست از ارباب هم امضا بگیرد که ارباب کروشیویی نثارش کرد؟
بلا همان جور در فکر بود که اسنیپ با صدای خر خر مانندی گفت:
نمی خوای یقه رو ول کنی؟دارم خفه میشما!
بلاتریکس اسنیپ را ول کرد و پرسید:
کجا می تونم این دختر رو پیدا کنم؟
-شنیدم که رفته ف..فوت..آها فوتبال ببینه.
-فوتبال دیگه چه کوفتیه؟
-ورزش مورد علاقه ی ماگلاس.
-حالا کجا رفته ببینه؟
-اسپانیا!
بلاتریکس فریاد کشید:
اسپانیا؟حالا برا چی اسپانیا؟
-بابا چون تیم مورد علاقش که اسمش،اسمش،آهان رئال مادرید بود یه تیم اسپانیاییه و اونجا با یه تیم دیگه مسابقه داره که این مهم ترین بازی اسپانیاس.اسم بازیه هم ال کلاسیکو بود ولی اسم اون تیم مقابل رئالو یادم نمیاد ولی یادمه این دختره سارا حالش خیلی از اون تیمه به هم می خورد.
-از کجا اینا رو می دونی کلک؟
-دیگه.
حالا تو کدوم ورزشگاه هست؟
-اونو من دیگه نمی دونم!
بلاتریکس آهی کشید و بدون تشکر به سمت خانه ی ریدل ها آپارات کرد.
__________________________________________________
ایوان فریاد زد:
اســـــــــــــپـانـــــــــــــیـا؟
بلاتریکس آهی کشید و گفت:
بله اسپانیا.
رز با خودش آهی کشید و گفت:
آخی دلم چقده برا سارا تنگ شده بود.
لی با تعجب گفت:
چـی؟تو اونو می شناسی؟
-بله اون صمیمی ترین دوستمه!هی!یادش بخیر!چه خاطراتی داشتیم!یه بار...
ولدمورت وسط حرفش پرید و گفت:
جم کنید بساطتونو!این سوسول بازیا دیگه چیه؟حتی اگه آفریقا هم رفته بود باید میاوردینش.
لینی گفت:
بچه ها تو رو خدا!دارم خفه میشم.
رز گفت:
هییییییییییییییییی!ارباب شنیدید چی گفت؟از کنار شما بودن ناراحته!
ولدمورت ابتدا کروشیویی نثار لینی کرد و سپس نثار رز!بعد هم گفت:
هرچه سریع تر باید این دختر رو بیارید این جا.زودتــــــــــــــر.







پاسخ به: جنگل ممنوعه
پیام زده شده در: ۱۷:۲۵ یکشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۳
#74
گروه اکتشافی به راه افتاد.
وسط راه سارا را دیدند.
سارا گفت:
بچه ها کجا میرید؟
فلور:
سفر اکتشافاتی.
سارا با اخمی ساختگی می گوید:
بدون من؟
فلور که متوجه ساختگی بودن اخم سارا نشده بود سرش را به زیر انداخت و در حالی که با انگشت های ظریفش بازی می کرد گفت:
خوب...چیزه...ببخشید
سارا در حالی که سر فلور را با انگشتان ظریف و زیبایش بالا می آورد گفت:
شوخی کردم بابا.خوش بگذره.
بعد بوسه ای به گونه ی فلور زد.لینی گفت:
خوب سارا تو هم بیا.بچه های ریون همشون با تو جورن.
ونوگ گفت:
آره بیا خوشحال می شیم.
سارا با لحن سرزنده ی همیشگی اش گفت:
بابا محبتتون تو حلقم!نه ممنون بچه ها.من و رز باید به کار کتابخونه ی تالارمون برسیم.
بچه های راونکلاو از سارا خداحافظی کردند و به راه افتادند.
از کلبه ی هاگرید گذشتند و به سمت جنگل رفتند.هنوز وارد جنگل نشده بودند که مرلین گفت:
از کنار من جم نخورید.جنگل خطرناکه.
بچه ها با قیافه ای عبوس به مرلین نگاه کردند....



پاسخ به: دفترچه خاطرات هاگوارتز
پیام زده شده در: ۱۶:۵۵ یکشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۳
#75
سال اول:
ورود من به هاگوارتز،حال گیری های جیمز از من(انقده میزد تو ذوقم )،شروع ترس جیمز ازمن ورود به کلوپ اسلاگ،فهمیدن یک موضوع مهم در مورد برادرم ،برد هافلپاف(مقام اول)
سال دوم:
ا وا!یادم نمیاد!باید برم به دفترچه خاطراتم یه نگاهی بندازم!،کسب مقام دوم در جام گروه ها و...
سال سوم:
مسابقه ی سه جادوگر(دوستان من حساب کردم این بار هم دقیقا در هاگوارتز بود)،باخت هافلپاف(در مقام چهارم)،اتفاقات عجیب و شکست عشقی من و...(به درک،ایششششش)
سال چهارم:
ورود من به کوییدیچ و در مقام مهاجم بازی کردن،برد هافلپاف(مقام اول)و...
سال پنجم:
برد هافلپاف(مقام اول)
سال ششم:
کسب مقام جست جوگر،برد هافلپاف(مقام اول)،در کریسمس اتفاق عجیبی برایم می افتد و ....
سال هفتم:
رفتن به دورمشترانگ برای مسابقات سه جادوگر(البته منو جام آتش انتخاب نمی کنه)چون که در دورمشترانگ بودیم در مسابقات جام گروه های هاگوارتز شرکت نکردم ولی سال اولی ها،دومی ها و سومی ها توانستند مقام اول را کسب کنند و...



پاسخ به: کلیپ ها و ترانه های جادویی!!!
پیام زده شده در: ۱۵:۰۳ یکشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۳
#76
من نتونستم همشو ببینم ولی باحال بود:دی
خوشمان آمد.
فقط این چلغوزا کی بودن نقششونو بازی می کردن؟



پاسخ به: ضرب المثل های جادویی
پیام زده شده در: ۱۵:۱۷ جمعه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۳
#77
یارو گالیونش از پارو بالا می ره!



پاسخ به: الگوی شما کدام شخصیت هری پاتر است؟ چرا؟
پیام زده شده در: ۱۵:۱۵ جمعه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۳
#78
خوب من اسنیپ که صد البته...
مظهر عشق بود کلا...



پاسخ به: ضرب المثل های جادویی
پیام زده شده در: ۱۵:۱۴ جمعه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۳
#79
هریو آخر پاییز می شمرن!



پاسخ به: شما كدوم قديس رو انتخاب مي كنيد؟چرا؟
پیام زده شده در: ۱۸:۰۶ چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۳
#80
برید خجالت بکشید...
رفتید؟
کشیدید؟
بابا من هی می گم من ارباب مرگم اینا واسه خودشون می گن من اینو می خوام من اونو می خوام....
واقعا زشته آدم برا چیزی که صاحاب داره نقشه بکشه....زشته به خدا....
دیگه نبینما...







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.