هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (وین.هاپکینز)



پاسخ به: مجله شايعه سازی!
پیام زده شده در: ۱۵:۲۱ جمعه ۲۵ مرداد ۱۳۹۸
#81
کاشت دماغ، این بار توسط ولدمورت!

ولدمورت، همان جادوگری که اسمش لرزه بر تن جادوگران و ساحره ها می اورد، در یک بیمارستان مشنگی عمل زیبایی انجام داده و دماغ کاشته است! هنگامی که با او مشاهده شد، گفت:
_نمی توانستم خوب نفس بکشم. شب ها خر و پف می کردم و باعث فراری دادن اطرافیانم که خوابیده بودند، می شدم!

جالب اینجاست که او فکر می کند با این کار، ابهتش باز می گردد و یکی دیگر از دلیل های کار خودش را، جذب محفلی ها ذکر کرد! او فکر می کرد که با دماغ ترسناک تر می شود اما دیگر دوران قدرتش گذشته و شما در این رمزتاز می توانید او را ببینید

پیوست:



jpeg  2019-08-16-16-34-50-1705422345.jpeg (5.56 KB)
42143_5d569c1f2cbee.jpeg 194X259 px


ویرایش شده توسط وین هاپکینز در تاریخ ۱۳۹۸/۵/۲۵ ۱۵:۲۵:۴۶
ویرایش شده توسط وین هاپکینز در تاریخ ۱۳۹۸/۵/۲۵ ۱۵:۳۱:۲۶
ویرایش شده توسط وین هاپکینز در تاریخ ۱۳۹۸/۵/۲۵ ۱۵:۳۶:۱۱
ویرایش شده توسط وین هاپکینز در تاریخ ۱۳۹۸/۵/۲۵ ۱۵:۳۶:۱۲

See the dark it moves
With every breath of the breeze


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۹:۳۳ جمعه ۲۵ مرداد ۱۳۹۸
#82
سلام.
واسه من هم چت باکس جدید رو نمیاره.
لطفا تغییرش ندهید!


See the dark it moves
With every breath of the breeze


پاسخ به: افسانه لرد ولدمورت
پیام زده شده در: ۱۰:۲۷ پنجشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۸
#83
بلاتریکس و دیگر مرگخواران که به سختی ولدمورت را می دیدند، گفتند:
_ارباب! این پیرمرد قصد کشتن شما را دارد. اگر اجازه دهید، با شش هجا نابودش گردانیم!
_توت هندی با ماست و موز...
_چه فرمودید، ارباب؟
_اسکلت با طعم موش...
_ارباب دیوانه شده است! هوریس، به سنت مانگو زنگ بزن و یک روانپزشک تقاضا بکن!
_چشم، خانم لسترنج!

هوریس فورا تلفن را برداشت تا به سنت مانگو تلفن بکند. پس از شماره گیری، کمی صبر کرد تا اینکه یکی از پرستاران تلفن را برداشت و گفت:
_شما با بیمارستان سنت مانگو تماس گرفته اید. بخش مورد نظر را انتخاب کرده و منتظر بمانید.
_بخش اعصاب و روان !
_لطفا مشکل بیمار را ذکر بکنید تا دکتر های مورد نظر را اعلام نماییم.
_توهم!
_شما ما را مسخره کرده اید جادوگر محترم؟ بهتر است بیمار معتادتان را به کمپ ترک اعتیاد انتیس جانیچ در کوچه ی بلک ورت ببرید. از ما کاری بر نمی اید!

هوریس با چهره ای پکر به طرف بلاتریکس حرکت کرد و بلاتریکس به او گفت:
_چی شد؟
_موز با گردو و پارچه در تراکتور مخلوط شدند!
_گفتند که باید به کمپ ترک اعتیاد مراجعه بکنیم!
_حتی نمی توانی یک ساحره ی پرستار را هم راضی بکنی!

پیرمرد و ولدمورت پیش هم نشسته بودند و هزیان می گفتند. بلاتریکس هم داشت سر هوریس غرغر می کرد و فضای اتاق پر از دود شده بود.



ویرایش شده توسط وین هاپکینز در تاریخ ۱۳۹۸/۵/۲۴ ۱۰:۳۷:۳۵
ویرایش شده توسط وین هاپکینز در تاریخ ۱۳۹۸/۵/۲۴ ۱۰:۴۰:۰۶
ویرایش شده توسط وین هاپکینز در تاریخ ۱۳۹۸/۵/۲۴ ۱۰:۴۳:۳۳
ویرایش شده توسط وین هاپکینز در تاریخ ۱۳۹۸/۵/۲۴ ۱۷:۲۷:۴۲

See the dark it moves
With every breath of the breeze


پاسخ به: کافه محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲۰:۳۸ چهارشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۸
#84
هکتور و رودولف به سرعت اریانا را با طناب بستند و در سردخانه گذاشتند. مشتری بعدی که ساحره ای فربه بود، به سختی وارد کافه شد. ساحره به سرعت روی دو صندلی نشست و گفت:
_سریع منوی غذاها را بدهید که خیلی گرسنه هستم.
_بفرمایید، خانم. این منوی غذاها است.
_خب، برای من یک گوشت بریان شده خوک بیاورید و شربت سیب و برای دسر هم کمی ژله توت فرنگی با بستنی سرخ کرده می خواهم!
_

هکتور که مطمءن بود نمی توانند همه ی این ها را اماده کنند، گفت:
_متاسفانه منوی دسر ها بسته شده است. هیچ نوشیدنی ای به غیر از اب جوش هم نداریم. گوشت خوکمان هم فاسد شده و نمی توانیم غذای مضر به مشتری بدهیم؛ اگر چه دوست داریم بدهیم!
_چی گفتید اقای محترم؟ من می توانم شما را تحویل ازکابان بدهم!
_حالا شما چرا جدی می گیرید؟ شوخی کردم!
_پس به جای گوشت خوک بریان برای من مرغ سوخاری با عسل بدهید. برای نوشیدنی هم یا برایم شربت سیب می اورید، یا اینکه تشریف می برید ازکابان!
_باشه! به جای شربت سیب برایتان سم می اوریم!
_جان؟ الان جغدم را می فرستم ازکابان!
_نه! شوخی کردم!

هکتور دیگر اشتباه را کرده بود و جغد ساحره مستقیم به طرف ازکابان رفت...


ویرایش شده توسط وین هاپکینز در تاریخ ۱۳۹۸/۵/۲۳ ۲۰:۵۵:۲۱

See the dark it moves
With every breath of the breeze


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۷:۳۲ چهارشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۸
#85
با کی؟
میرتل گریان


See the dark it moves
With every breath of the breeze


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۱:۵۷ چهارشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۸
#86
کی؟
ساعت چهار صبح


See the dark it moves
With every breath of the breeze


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۰:۲۳ چهارشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۸
#87
نام: وین هاپکینز

گروه: هافلپاف

نژاد: دورگه

چوبدستی: چوب درخت گیلاس و مغز موی اسب تک شاخ به طول 19 سانتی متر، انعطاف پذیر

پاترونوس:گورکن

حیوان خانگی: گورکنی به اسم هافل!

ویژگی های اخلاقی: بسیار عادل، وفادار، دارای تعصب بسیار زیاد روی هافلپاف، سختکوش، مهربان

ویژگی های ظاهری: دارای قد نسبتا کوتاه، موهای سیاه و نسبتا بلند، او همیشه یک عینک زرد می زند اما رنگ چشمان وین، زرد است.

بوگارت: مرگ هافل!

جنسیت: جادوگر

سن: سال اولی اما وین یک جادوگر سال اولی معمولی نیست!

توانایی های ویژه: ابداع طلسم لوکوموتور ماکسیما، ابداع طلسم هالیویتس، اجرای طلسم هایی که خاک، شن یا سنگ پرتاب می کنند، دارای تسلط بر جادو های سفید، صحبت کردن با هافل!


من وین هاپکینز هستم. یک جادو اموز هافلپافی و به این بیشتر از هر چیزی افتخار می کنم. در ده سالگی برایم یک جغد از هاگوارتز امد که من را بسیار خوشحال کرد. مادرم که یک ساحره بود، با من به کوچه دیاگون امد تا وسایل من را خریداری کند. هنگامی که به فروشگاه حیوانات دست اموز رفتیم، من یک گورکن خریدم و اسمش را هافل گذاشتم. من می توانم با هافل حرف بزنم و حرف هایش را بفهمم! من گورکن زبان نیستم! فقط چون خیلی با هافل احساس همبستگی دارم، می توانم با او صحبت بکنم! در هاگوارتز کلاه گروهبندی من را بدون لحظه ای درنگ به هافلپاف گروهبندی کرد. این اوج افتخار من در این 11 سال بود. من در کلاس گیاه شناسی و مراقبت از موجودات جادویی از درس های دیگر بهتر بودم. من خیلی دوست دارم که در تیم کوییدیچ هافلپاف مدافع باشم، اما خب باید یک سال صبر کنم؛ چون به سال اولی ها اجازه داشتن جارو را نمی دهند! همگروهی های خیلی خوبی دارم اما خب من فقط منظورم با هافلپافی هایی است که عضو مرگخواران نیستند! پروفسور دامبلدور به من اجازه عضویت در محفل ققنوس را داد و من قول دادم که برای نبرد با مرگخواران از جان مایه بگذارم...

دلیل جایگزین کرده:معرفی قبلی خیلی بی نظم بود

جایگزین شد.


ویرایش شده توسط وین هاپکینز در تاریخ ۱۳۹۸/۵/۲۳ ۱۰:۳۱:۱۰
ویرایش شده توسط وین هاپکینز در تاریخ ۱۳۹۸/۵/۲۳ ۱۰:۳۱:۱۲
ویرایش شده توسط وین هاپکینز در تاریخ ۱۳۹۸/۵/۲۳ ۱۰:۳۴:۴۹
ویرایش شده توسط وین هاپکینز در تاریخ ۱۳۹۸/۵/۲۳ ۱۰:۴۶:۱۵
ویرایش شده توسط وین هاپکینز در تاریخ ۱۳۹۸/۵/۲۳ ۱۰:۴۶:۱۵
ویرایش شده توسط وین هاپکینز در تاریخ ۱۳۹۸/۵/۲۳ ۱۰:۴۸:۳۸
ویرایش شده توسط وین هاپکینز در تاریخ ۱۳۹۸/۵/۲۳ ۱۱:۲۱:۵۵
ویرایش شده توسط فنریر گری‌بک در تاریخ ۱۳۹۸/۵/۲۳ ۲۰:۴۳:۳۰

See the dark it moves
With every breath of the breeze


پاسخ به: فروشگاه لوازم جادویی
پیام زده شده در: ۱۹:۴۶ سه شنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۸
#88
دامبلدور کمی فکر کرد و گفت:
_بابا جان، می توانم باز هم بیایم داخل؟
_میوو!
_ممنون گربه ی خوب!

گربه ی ماتیلدا دیگر خیلی مطیع شده بود. دامبلدور بار دیگر به داخل شکم گربه رفت تا گربه وارد پاتیل درزدار شود. گربه داشت کوچک می شد اما هنوز هم خیلی کوچک نبود. به محض اینکه گربه وارد پاتیل درزدار شد، تعدادی از مشتریان شروع به داد و بیداد کردند و از پاتیل درزدار خارج شدند. گربه به داخل سردخانه هجوم برد و شروع کرد به خوردن ماهی ها...

_مگه نگفتم ماهی نخور!
_میو! مییوو؟
_خب کمی ساندویچ ژامبون بخور!
_مییو!
_افرین گربه خوب!

گربه شروع کرد به خوردن ساندویچ های ژامبونی که در سردخانه بودند. دامبلدور که داشت یکی از ساندویچها را با لذت گاز می زد، گفت:
_افرین بابا جان! گربه خودم هستی!
_میییوو!

گربه داشت از لوس بازی لذت می برد. دامبلدور خیلی با او مهربانانه رفتار می کرد. دیگر هر دو سیر شده بودند؛ پس دوباره به داخل ماشین رفتند و این بار برای خرابکاری به طرف کتاب فروشی فلوریش و بلاتز حرکت کردند...

_ماتیلدا، به نظرت گربه ات چند تکه از پروف گذاشته؟
_چه میدانم؟ بچه ها من خیلی نگران پروف هستم!






ویرایش شده توسط وین هاپکینز در تاریخ ۱۳۹۸/۵/۲۲ ۱۹:۵۴:۲۴
ویرایش شده توسط وین هاپکینز در تاریخ ۱۳۹۸/۵/۲۲ ۲۰:۱۵:۲۳
ویرایش شده توسط وین هاپکینز در تاریخ ۱۳۹۸/۵/۲۲ ۲۰:۱۸:۲۹

See the dark it moves
With every breath of the breeze


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۶:۴۱ سه شنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۸
#89
چیکار؟
دوءل می کرد.
سدریک دیگوری در جشن سال نو زیر یکی از شمع های سرسرا دوءل می کرد.
(سدریک )


See the dark it moves
With every breath of the breeze


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۵:۰۲ سه شنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۸
#90
کجا؟
زیر یکی از شمع های سرسرا
#0000003


See the dark it moves
With every breath of the breeze






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.