لینی صدای "هوووف" ـی که از نهاد سایر مرگخوارا خارج میشه رو نمیفهمه. یعنی وانمود میکنه که نشنیده و متناسب با ایده خودش پر یکی دیگه از جغدارم میکنه. آماندا با ناامیدی به پرهایی که یکی یکی از جغدا جدا میشن نگاه میکنه.
- من ترجیح میدم راهای مخوف تری رو واسه شکنجه اینا که به حرف بیان، به کار بگیریم!
لینی سراغ جغد بعدی میره و وقتی صدای "هو هو"ی دردآلودش به هوا بلند میشه جواب میده:
- از کی تا حالا متخصص شکنجه ی جغدا شدی؟ آدم نیستنا! جغدن! جغد!
ناگهان چراغی بالای سر یکی از مرگخوارا ظاهر میشه و با خوش حالی میگه:
- خب چطوره ازشون تست جغدی بگیریم؟
لینی که اصلا از زیر سوال رفتن ایده خودش خوشش نمیومد مخالفت میکنه و میگه:
- اونوخ میشه بپرسم شما چه مدت جغد بودی که حالا میتونی تشخیص بدی "چه کسی واقعا جغد بود؟"؟
مرگخوار مذکور با حرکت دستش از مرگخوارا دعوت به عمل میاره که سرشو بهش نزدیک کنن تا نقشه رو بهشون بگه. بعد از اتمام پچ پچای مرگخوارا و باقی موندن نگاهای متعجب و البته نگران جغدا، لینی برای حفظ نظریه ش جلو میاد تا ممانعت کنه اما قبل از این کارش مرگخوارا در پی عملی کردن نقشه از اونجا خارج میشن.
دقایقی بعد:فلور با تردید به موشای کثیفی که تو چهار ظرف مختلف فرود می اومدن زل میزنه و میگه:
- مطمئنین وقتی آدم تغییر شکل میده عادت های غذاییشم متناسب با حیوونی که بهش تبدیل شده تغییر نمی کنه؟ یهو همه با اشتیاق اینارو نخورن و نقشه مون زیر سوال بره.
لینی با اشتیاق جلو میاد و دستشو رو شونه های فلور میذاره.
- آره آره منم میخواستم همینو بگم. همون روش شکنجه ی من بهتر بود. نه؟
اما سیوروس بی توجه به تلاشای لینی دوتا از ظرفارو برمیداره و دوتاشم میندازه تو بغل لودو و تو راه رسیدن به اتاق میگه:
- مطمئنم هدویگ با کله و بعنوان اولین نفر جلو میاد تا اینارو بخوره. حتی شاید مال بقیه رم بخوره!!
لینی همچنان با امیدواری پا به پای اونا جلو میاد و فریاد میزنه:
- اگه جواب نداد راه منو ادامه میدیما!