هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۲۱:۵۱ جمعه ۸ تیر ۱۳۹۷

نیمفادورا تانکس old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۰۶ شنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۲۳:۵۲ جمعه ۱۷ آبان ۱۳۹۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 114
آفلاین
سوال اول:
من فکر می کنم اگر بخواهم جانورنما بشم؛ حیوان پاندا را انتخاب می کنم چون پاندا ها پرخور، دست و پاچلفتی و خوش رو هستند؛ که کاملا با ویژگی های من سازگاری دارد.
پس اگر یک روز پاندایی دیدی که موی بدنش صورتی آدامسی است، مطمئن باشید اون من هستم. و می تونید یک لیوان نوشیدنی کره ای مهمانم کنید.

سوال دوم:
نقاشی


ویرایش شده توسط نیمفادورا تانکس در تاریخ ۱۳۹۷/۴/۸ ۲۳:۰۷:۱۲
ویرایش شده توسط نیمفادورا تانکس در تاریخ ۱۳۹۷/۴/۸ ۲۳:۰۸:۰۳

تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۷:۴۲ جمعه ۸ تیر ۱۳۹۷

ماتیلدا استیونز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۰۱ پنجشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۱۸:۵۱ چهارشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۹
از کالیفرنیا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 359
آفلاین
۱- ویژگی های خودتون اعم از ظاهریو باطنی رو در نظر بگیرین و بر اساس اون بگین اکه قرار بود جانور نما بشین، جانوری که بهش تبدیل می شدین چی بود. شکل و رنگ و سایز و هرچی از جانورتون لازم میدونین رو توصیف کنید( ۵ امتیاز)
۲- فرض کنین گروهی از مردم بی فرهنگ، شما رو با یه جانور واقعی اشتباه گرفتن و بهتون حمله می کنن. تصویری از خودتون در حالی که جانور نما هستین و حسابی لت و پار شدین رو بکشین! ( پنج امتیاز)



۱-خب من خیلی حسود و مهربونم. بیست چهار ساعت زندگیمو خوابم. اگه کسی منو در حین جانور نماییم، عصبانی کنه، ناخونمو تو گوشته اون شخص فرو می کنم. پس ترجیحا گربه می شدم. بهم هم می خوره. شکلم:" چشمای آبی، پشمالوی پشمالو، ترجیحا ماده، دمم همیشه بالا باشه، هم محلیام بهم میگن گنده بک ولی خیلی ریز نقشم. در حدی که فقط چهل سانتی مترم. هر وقت با حالت جانور نماییم راه میرم، به همه به زبون گربه ای تیکه می ندازم



۲- اینم از نقاشی گوگولیم:نقاشی


Cause i don't wanna lose you now
I'm looking right at the other half of me



پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۲۰:۴۳ پنجشنبه ۷ تیر ۱۳۹۷

یوآن بمپتون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۱۹ سه شنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۱۵:۵۴:۳۲ جمعه ۱۱ اسفند ۱۴۰۲
از اکسیژن به دی‌اُکسید کربن!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 65
آفلاین
1. ﻭﯾﮋﮔﯽﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩﺗﻮﻥ، ﺍﻋﻢ ﺍﺯ ﻇﺎﻫﺮﯼ ﻭ ﺑﺎﻃﻨﯽ ﺭﻭ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﺑﮕﯿﺮﯾﻦ ﻭ ﺑﺮﺍﺳﺎﺱ ﺍﻭﻥ ﺑﮕﯿﻦ ﺍﮔﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﺟﺎﻧﻮﺭﻧﻤﺎ ﺑﺸﯿﻦ، ﺟﺎﻧﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﻬﺶ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﻣﯽﺷﺪﯾﻦ ﭼﯽ ﺑﻮﺩ. ﺷﮑﻞ ﻭ ﺭﻧﮓ ﻭ ﺳﺎﯾﺰ ﻭ ﻫﺮﭼﯽ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﻮﺭﺗﻮﻥ ﻻﺯﻡ ﻣﯽﺩﻭﻧﯿﻦ ﺭﻭ ﺗﻮﺻﯿﻒ ﮐﻨﯿﻦ. ‏(5 ﺍﻣﺘﯿﺎﺯ‏)

تصویر کوچک شده

بله، این موجودی که می‌بینین، جونورنمای منه. اسمش «مولتی»ـه. حالا با من همراه باشین و یواش یواش باهام بیاین جلو تا بفهمین چی به چیه.

مولتی دوتا کلّه داره که متشکل از کلّه‌های اندی و سندی هستش. از بس که شاد و شنگولم!

سینه‌ش به‌شکل کره‌ی زمینه. چرا؟ آقا من دلم گنده‌س! می‌فهمین؟ گنده‌س! به گندگی کره‌ی زمین!

اون بخشی که ظاهراً کمرشه و رنگش فیروزه‌ای-سبز-آبی هستش، والا ملّت معتقدن من آی‌کیوم پایینه. رک و راس بگم، فک می‌کنن من خرم. حالا کاری ندارم که چرت و پرت میگن، ولی خب، به هر حال اینم جزوی از جونورنمای منه. خرا رنگ‌شون اینجوریه دیگه.

اون پاهایی که جوراب آرژانتین پوشیدن، بخاطر اینه که کوییدیچ تو خون منه باو!

اون پاهای عقبی هم شبیه پاهای کانگوروئه. آخه من قبلاً هاگوارتز رو جهشی خوندم! جهشی در حد جهش‌های کانگورو!

اون دُمی هم که اون پُشت می‌بینین، دُم عقربه. آخه تعریف از خود نباشه، حرفام نیش داره.

حالا می‌رسیم به اون دستم که به‌شکل چاقوی سوییسیه. این یه حقیقتیه که خر بودنم رو تکذیب می‌کنه. من همه‌کاره‌م. من از پس هر کاری برمیام! من خفنم!

می‌مونه اون یکی دستم که به‌شکل آنتنه. هر خبری که به گوشم برسه، هر غیبتی که بشه، لو میدم!

2. ﻓﺮﺽ ﮐﻨﯿﻦ ﮔﺮﻭﻫﯽ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﯽﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻤﺎ ﺭﻭ ﺑﺎ ﯾﻪ ﺟﺎﻧﻮﺭ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻭ ﺑﻬﺘﻮﻥ ﺣﻤﻠﻪ ﻣﯽﮐﻨﻦ. ﺗﺼﻮﯾﺮﯼ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺗﻮﻥ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﺘﯽ ﮐﻪ ﺟﺎﻧﻮﺭﻧﻤﺎ ﻫﺴﺘﯿﻦ ﻭ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﻟﺖ ﻭ ﭘﺎﺭ ﺷﺪﯾﻦ ﺑﮑﺸﯿﻦ! ‏(5 ﺍﻣﺘﯿﺎﺯ)

چون جونورنمام غول‌پیکر که چه عرض کنم، چون سیاره‌پیکره، برای لت و پار کردنش، اگه موافق باشین یه شهاب‌سنگ رو سمت این جونور بفرستیم ببینیم چی میشه.

تصویر کوچک شده

بـــــهـــله!



پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۷:۳۷ پنجشنبه ۷ تیر ۱۳۹۷

ماتیلدا استیونز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۰۱ پنجشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۱۸:۵۱ چهارشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۹
از کالیفرنیا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 359
آفلاین
۱- ویژگی های خودتون اعم از ظاهریو باطنی رو در نظر بگیرین و بر اساس اون بگین اکه قرار بود جانور نما بشین، جانوری که بهش تبدیل می شدین چی بود. شکل و رنگ و سایز و هرچی از جانورتون لازم میدونین رو توصیف کنید( ۵ امتیاز)
۲- فرض کنین گروهی از مردم بی فرهنگ، شما رو با یه جانور واقعی اشتباه گرفتن و بهتون حمله می کنن. تصویری از خودتون در حالی که جانور نما هستین و حسابی لت و پار شدین رو بکشین! ( پنج امتیاز)



۱-خب من خیلی حسود و مهربونم. بیست چهار ساعت زندگیمو خوابم. اگه کسی منو در حین جانور نماییم، عصبانی کنه، ناخونمو تو گوشته اون شخص فرو می کنم. پس ترجیحا گربه می شدم. بهم هم می خوره. شکلم:" چشمای آبی، پشمالوی پشمالو، ترجیحا ماده، دمم همیشه بالا باشه، هم محلیام بهم میگن گنده بک ولی خیلی ریز نقشم. در حدی که فقط چهل سانتی مترم. هر وقت با حالت جانور نماییم راه میرم، به همه به زبون گربه ای تیکه می ندازم



۲- اینم از نقاشی گوگولیم: نقاشی


Cause i don't wanna lose you now
I'm looking right at the other half of me



پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۲:۴۷ چهارشنبه ۶ تیر ۱۳۹۷

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۲:۰۶:۱۳ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5468
آفلاین
تدریس جلسه اول


دانش‌آموزا یکی پس از دیگری وارد کلاس می‌شن و بعد از مقادیری با سردرگمی اطرافو چک کردن، بالاخره با دیدن زیراندازهای کوچیکی که گوشه‌ای تلنبار شده بود، در میابن که باید از اونا برای نشستن استفاده کنن.
اما چیزی که در نمیابن، پروفسور کوچیکشون بود که اتفاقا تو کلاس هم حاضر بود!

لینی که از مدت‌ها پیش و زودتر از همه به کلاس اومده بود، پشت میز و صندلی‌ای در اندازه‌ی هیبت خودش نشسته بود و با ورود هر دانش‌آموز، به امید اینکه دیده بشه گلوشو صاف می‌کرد. اما این "اهم و اوهوم" در نظر دانش‌آموزا تنها ویز ویزی می‌نمود که قاعدتا توجهی هم بهش نشون نمی‌دادن.

بالاخره لینی پس از اطمینان از این‌که همه وارد کلاس شدن، برای اینکه نشون بده مثلا تازه وارد کلاس شده و اصلا هم ضایع نشده، بال‌بالی می‌زنه و روی شاخه‌ی درختی می‌شینه. اما قبل از این‌که بخواد دهنشو باز کنه و شروع کلاسو اعلام کنه، زنجیره‌ای از اتفاقات رخ می‌ده که باعث می‌شه نشه که بشه که کلاس همچون یک کلاس عادی طی بشه.

- هی بچه‌ها! اونجا رو نگاه کنین! یه حشره! فک کنم امروز قراره در مورد اون یاد بگیریم. بیاین زودتر بگیریمش و نشون بدیم چقد دانش‌آموزای توانایی هستیم!

به محض پایان سخنرانی گهربار و کلاس‌خراب‌کنِ گرنت، همه‌ی دانش‌آموزا با فریاد "گوودااایی" به سمت پروفسور بخت‌برگشته‌شون هجوم میارن. بعضیا هم ترجیح می‌دن تکونی به خودشون ندن و صرفا با چوبدستی سعی می‌کنن طلسمایی که موجب شکار حشره می‌شه رو به سمتش روانه کنن.

دقایقی بعد

لینی که بالاخره تونسته بود از چنگال دانش‌آموزاش بگریزه و بهشون بفهمونه تدریس این کلاس بر عهده‌ی اونه، با بال‌هایی چاک خورده، ظاهری آش و لاش و از جنگ‌برگشته، چهره‌ای برافروخته به خودش گرفته بود و گوشه‌ای نشسته بود.
دانش‌آموزا هم از خجالت و ترس افتادن این درس، با شرمندگی هر از گاهی به چهره‌ی ترسناک لینی نگاهی می‌نداختن و دوباره سرها در گریبان فرو می‌بردن.

کل تصورات لینی از جلسه‌ی اول رویاییش و تدریس انگشت به دهان کنش، به فنا رفته بود. دیگه نه حرفی برای گفتن داشت و نه درسی برای دادن، حداقل برای این جلسه. برای همین تنها به گفتن یک جمله کفایت می‌کنه.
- بعنوان تکلیف، قراره همین بلایی که امروز سر من اومد، سرتون بیاد!

تکونی به چوبدستیش می‌ده و بعد از نمایان شدن تکالیف، با پروازی که به دلیل آسیب‌دیدگی بال‌هاش بی‌شباهت به هلی‌کوپتر نبود اونجا رو ترک می‌کنه.


تکالیف:
1. ویژگی‌های خودتون، اعم از ظاهری و باطنی رو در نظر بگیرین و براساس اون بگین اگه قرار بود جانورنما بشین، جانوری که بهش تبدیل می‌شدین چی بود. شکل و رنگ و سایز و هرچی از جانورتون لازم می‌دونین رو توصیف کنین. (5 امتیاز)
2. فرض کنین گروهی از مردم بی‌فرهنگ شما رو با یه جانور واقعی اشتباه گرفتن و بهتون حمله می‌کنن. تصویری از خودتون در حالتی که جانورنما هستین و حسابی لت و پار شدین بکشین! (5 امتیاز)



توضیح سوال 1: مثلا خیلی خوابالو و تنبل هستین و براساس این ویژگیتون حدس می‌زنین در صورت جانورنما شدن تبدیل به خرس تنبل می‌شین! یا مثل انیمیشن زوتوپیا خیلی کند هستین ولی اسمتون فلشه و خیلیم ادعای سرعت دارین و یوزپلنگ می‌شین.
این یه مثال ساده و تنها متکی به یک ویژگیه، ولی ازتون انتظار دارم خلاقیت به خرج بدین و ویژگی‌های مختلفی رو در نظر بگیرین و حتی اگه یه جانور من‌درآوردی شد هم مهم نیست. اصلا هم لازم نیست منطقی و علمی باشه، پذیرای هرگونه طنز و خلاقیت هستیم.

توضیح سوال 2: روی کاغد یا با نرم‌افزار paint و امثال اون فرقی نداره، فقط یه نقاشی بکشین و عکسشو بذارین. از عکسای آماده تو اینترنت حتی در صورتی که با فوتوشاپ قراره تغییرش بدین اجتناب کنین. می‌تونین اگه از تصویری خوشتون اومد خودتون از نو بکشینش.
یه نمونه‌شم که خودم کشیدم و وسط پسته.




پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۲:۳۷ چهارشنبه ۶ تیر ۱۳۹۷

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۲:۰۶:۱۳ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5468
آفلاین
تدریس جلسه اول


دانش‌آموزا یکی پس از دیگری وارد کلاس می‌شن و بعد از مقادیری با سردرگمی اطرافو چک کردن، بالاخره با دیدن زیراندازهای کوچیکی که گوشه‌ای تلنبار شده بود، در میابن که باید از اونا برای نشستن استفاده کنن.
اما چیزی که در نمیابن، پروفسور کوچیکشون بود که اتفاقا تو کلاس هم حاضر بود!

لینی که از مدت‌ها پیش و زودتر از همه به کلاس اومده بود، پشت میز و صندلی‌ای در اندازه‌ی هیبت خودش نشسته بود و با ورود هر دانش‌آموز، به امید اینکه دیده بشه گلوشو صاف می‌کرد. اما این "اهم و اوهوم" در نظر دانش‌آموزا تنها ویز ویزی می‌نمود که قاعدتا توجهی هم بهش نشون نمی‌دادن.

بالاخره لینی پس از اطمینان از این‌که همه وارد کلاس شدن، برای اینکه نشون بده مثلا تازه وارد کلاس شده و اصلا هم ضایع نشده، بال‌بالی می‌زنه و روی شاخه‌ی درختی می‌شینه. اما قبل از این‌که بخواد دهنشو باز کنه و شروع کلاسو اعلام کنه، زنجیره‌ای از اتفاقات رخ می‌ده که باعث می‌شه نشه که بشه که کلاس همچون یک کلاس عادی طی بشه.

- هی بچه‌ها! اونجا رو نگاه کنین! یه حشره! فک کنم امروز قراره در مورد اون یاد بگیریم. بیاین زودتر بگیریمش و نشون بدیم چقد دانش‌آموزای توانایی هستیم!

به محض پایان سخنرانی گهربار و کلاس‌خراب‌کنِ گرنت، همه‌ی دانش‌آموزا با فریاد "گوودااایی" به سمت پروفسور بخت‌برگشته‌شون هجوم میارن. بعضیا هم ترجیح می‌دن تکونی به خودشون ندن و صرفا با چوبدستی سعی می‌کنن طلسمایی که موجب شکار حشره می‌شه رو به سمتش روانه کنن.

دقایقی بعد

لینی که بالاخره تونسته بود از چنگال دانش‌آموزاش بگریزه و بهشون بفهمونه تدریس این کلاس بر عهده‌ی اونه، با بال‌هایی چاک خورده، ظاهری آش و لاش و از جنگ‌برگشته، چهره‌ای برافروخته به خودش گرفته بود و گوشه‌ای نشسته بود.
دانش‌آموزا هم از خجالت و ترس افتادن این درس، با شرمندگی هر از گاهی به چهره‌ی ترسناک لینی نگاهی می‌نداختن و دوباره سرها در گریبان فرو می‌بردن.

کل تصورات لینی از جلسه‌ی اول رویاییش و تدریس انگشت به دهان کنش، به فنا رفته بود. دیگه نه حرفی برای گفتن داشت و نه درسی برای دادن، حداقل برای این جلسه. برای همین تنها به گفتن یک جمله کفایت می‌کنه.
- بعنوان تکلیف، قراره همین بلایی که امروز سر من اومد، سرتون بیاد!

تکونی به چوبدستیش می‌ده و بعد از نمایان شدن تکالیف، با پروازی که به دلیل آسیب‌دیدگی بال‌هاش بی‌شباهت به هلی‌کوپتر نبود اونجا رو ترک می‌کنه.


تکالیف:
1. ویژگی‌های خودتون، اعم از ظاهری و باطنی رو در نظر بگیرین و براساس اون بگین اگه قرار بود جانورنما بشین، جانوری که بهش تبدیل می‌شدین چی بود. شکل و رنگ و سایز و هرچی از جانورتون لازم می‌دونین رو توصیف کنین. (5 امتیاز)
2. فرض کنین گروهی از مردم بی‌فرهنگ شما رو با یه جانور واقعی اشتباه گرفتن و بهتون حمله می‌کنن. تصویری از خودتون در حالتی که جانورنما هستین و حسابی لت و پار شدین بکشین! (5 امتیاز)



توضیح سوال 1: مثلا خیلی خوابالو و تنبل هستین و براساس این ویژگیتون حدس می‌زنین در صورت جانورنما شدن تبدیل به خرس تنبل می‌شین! یا مثل انیمیشن زوتوپیا خیلی کند هستین ولی اسمتون فلشه و خیلیم ادعای سرعت دارین و یوزپلنگ می‌شین.
این یه مثال ساده و تنها متکی به یک ویژگیه، ولی ازتون انتظار دارم خلاقیت به خرج بدین و ویژگی‌های مختلفی رو در نظر بگیرین و حتی اگه یه جانور من‌درآوردی شد هم مهم نیست. اصلا هم لازم نیست منطقی و علمی باشه، پذیرای هرگونه طنز و خلاقیت هستیم.

توضیح سوال 2: روی کاغد یا با نرم‌افزار paint و امثال اون فرقی نداره، فقط یه نقاشی بکشین و عکسشو بذارین. از عکسای آماده تو اینترنت حتی در صورتی که با فوتوشاپ قراره تغییرش بدین اجتناب کنین. می‌تونین اگه از تصویری خوشتون اومد خودتون از نو بکشینش.
یه نمونه‌شم که خودم کشیدم و وسط پسته.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۷/۴/۶ ۱۲:۴۶:۴۵



پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۱:۲۴ چهارشنبه ۸ شهریور ۱۳۹۶

پیوزold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۱۱ جمعه ۱۵ آبان ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱:۰۵ شنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۹
گروه:
کاربران عضو
پیام: 49
آفلاین
نمرات جلسه آخر بوق های هاگوارتز و بیناموس بازی های مدرسه


گرگوري گويل ٢٧

آمليا فيتلوورت ٢٩

جسيكا ترينگ ٢٩

جيسون ساموئلز ٢٥

دورا ويليامز ٣٠

رز زلر ٢٣:ببخشيد اين چي بود؟
ظاهر پست كه جالب نبود، سوژه تون كه واقعا تعريفي نداشت، طول پست كه خيلي زياد بود اصلا.
از شما همچين انتظاري نميرفت!!!

ليني وارنر ٣٠ : چي بگم؟

آنجلينا جانسون ٢٩

آرتور ٣٠

گودريك گريفيندور٣٠: خوشحال شدم كه تو كلاسم ديدمت، واقعا مثل قديمي و تغييري نكردي...

مينروا مك گوناگل ٢٩

رز ویزلی ٣٠ : سوژه قشنگي بود.

گويندالين مورگن29: تو تكليف اول خوب ظاهر شديد ولي تو تكليف دوم علائم نگارشي رو يادتون رفت. ٣ تا هم اينتر زديد.

پروتي پاتيل ٣٠: حرفي ندارم!

آرسينوس جيگر: انتظار داري چي بگم؟ 30

نيوت اسكمندر ٣٠: دمت گرم...!

جيني ويزلي ٣٠: ديالوگ بازي خيلي جالبي بود، دوستش داشتم!

مون٢٨:

آليشيا اسپينت ٢٧

لايتنا فاست ٣٠

كتي بل ٣٠: بههلهههههههه!

الستور مودي: اوه مودي! مودي! نه مودي! واي مودي، هاي مودي! بيا در آغوشم برادر! ٣٠


ویرایش شده توسط پیوز در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۸ ۱۱:۲۹:۰۵

ویروسر!

آیم ناثینگ برو!


کن آی هّو ا لیدل پرّویسی پلیز؟!


عمق داره!

مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیجنگم بــــــــــــــــــرای خودم...!

تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۲۲:۱۲ سه شنبه ۷ شهریور ۱۳۹۶

الستور مودی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۸ پنجشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۳:۱۵ چهارشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۷
از دور مراقبتم!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 337
آفلاین
1.

مودی تق‌تق کنان در مناطق کوهستانی اسلش جنگلی سیاهکل پیش می‌رفت. همانطور که همه ی حواس پنج‌گانه‌اش بر روی پیش‌فرض فوق حساس قرار داشتند، متوجه صدای تق‌تقی به غیر از پای چوبی خود شد.
مودی علاوه بر حواس پنج‌گانه و حتی بنا بر روایت‌ها شش گانه ی مثال زدنی، یک چشم برزخی هم داشت که در مواقعی اینچنینی بسیار به کارش می‌آمد. مودی چشم برزخی‌اش را در کاسه چرخاند و چرخاند تا اینکه منبع صدا را در داخل غاری در نزدیکی‌اش مشاهده کرد. مودی که تحت هیچ عنوان و شناسه‌ای بی‌ناموسی را بر نمی تابید، افروخته و غضب زده به سمت دهانه غار رفت و داد کشید:
-دوال پای آقا! برادر دوال پا! مرتیکه بی‌ناموس بکش بیرون تا خودم نیومدم تو جفتتون رو کروشیو نکردم!
-جان؟
- میگم تن لشت رو بکش بیرون غار کارت دارم.

مودی دوال پای مرد را دید که رفت به سمت کپه لباس‌های روی زمین و چیزی تنش کرد. سپس در جلوی ورودی غار ظاهر شد.

- پیژامه پارتیه؟
- جان؟
- شما هم که همش میگی جان، جان برادر. میگم به اطرافت نگاه کن، اینجا لاس وگاسه به نظرت؟
- خیر.
- اینجا مجمع الجزایر قناریه به نظرت؟
- قناری داره جنگل‌هاش ولی خیر. خیر.
- خوب پس آخه بی‌ناموس! بی‌شرف! بی‌عزت! وسط جنگل توی غار جای اینجور کارهاست؟ بچه مدرسه ای رد میشه از این سایت!
- کدوم کارها؟
- من احمق به نظرت میام؟
-خیر.
- من ابله به نظرت میام؟
- خیر! خیر!
- من خرفت نفهم به نظرت میام؟
- خیر جسارته! خیر!
- خب پس آخه بی‌ناموس...
-جان؟
- بذار تموم کنم! بی ناموس! لنتی! قرمه سبزی ساب! پیوز پدر! وسط جنگل توی غار؟
- چیکار کنم الان ولم کنی؟
- حالا داریم حرف می‌زنیم.

مودی این را گفت و دفترچه یادداشت جیبی‌اش را بیرون کشید.
- خوب تعریف کن ببینم، این طرفا چیز مشکوکی ندیدی؟ از دار و دسته ی میرزا برام بگو.
- ببین، من داشتم نسلم رو نجات می‌دادم. از هیچ میرزایی هم این طرفا خبر ندارم.
- نسل نجات میدی پس واسه من وسط غار تو جنگل...
- بابا اینا سرویس کردن من رو انقدر اومدن به انواع و اقسام روش‌ها مجبورم کردن به جفت گیری.
- برگردیم به بحث در مورد میرزا...

۲.

یک راه حل دو سر سود اینه که پیوز رو تبعید کنیم قاطی دسته ی دوال پاها تا از چیزای قشنگی که بلده یادشون بده، ما هم از شر یک بی‌ناموس راحت شیم.


چوبدستی لازم نیست..
به یک ضربه ی عصایم بند هستید!

تصویر کوچک شده

×××××

تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۲۲:۰۶ سه شنبه ۷ شهریور ۱۳۹۶

کتی بلold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۴ سه شنبه ۳ فروردین ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۲۰:۱۴ شنبه ۶ مرداد ۱۳۹۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 75
آفلاین
1.آپارات کنید یا با جارو برید فرقی نداره، فقط برید سمت دوال پا ها به طوری که سر مراسم جفت گیری برسید، اونا خیلی از آدمای عادی میترسن، یه جوری رامشون کنید و کاری کنید کاری که دلتون میخوادو واستون انجام بدن. (25 نمره)


کتی خوش وخرم همچون کودکی ده ساله توی جنگل های ممنوع، نرم و نازک چست و چابک برای خودش راه می رفت که چشمش به یک جفت موجود بی قواره افتاد که کنار رودخونه نشسته بودن و برای خودشون بساط پهن کرده بودند.
کتی برای مدت مدیدی به این دو موجود خیره موند. مغزش در حال پردازش بود و در آخرین تلاش های هندل مغزش بالاخره پاسخ سرچ بالا اومد و جواب بولد شد " دوال پا" ؛ کتی ذوق کرد؛ غش کرد حتی! اما خب به هوشش آوردن.

کتی به سمت دوال پاها شاد و خرم رفت تا باهاشون دوست شه و نقطه بازی کنن. اما یکمی که نزدیکتر شد متوجه شد یه چیزی این وسط خیلی درست نیست. دوال پاها همو نگاه میکردن؛ عشوه می اومدن؛ با دست پس میزدن ولی با پا پیش میکشیدن؛ کتی مشکوک شد و امان از وقتی کتی مشکوک شه.
_سلام.

دوال پای ماده که در حال بازی با چمن ها بود قر و قمیشی هم می اومد که با صدای کتی قر و قمیشش نصفه کاره موند و با نر مورد علاقش به کتی نگاه کردن. کتی از اینهمه متوجه ذوق کرد تا حالا کسی اینجوری قر و قمیششو ول نکرده بود به کتی توجه کنه!

_من بد موقع اومدم؟به کارتون برسید.

کتی و این همه لفظ قلمی؟ و اینجا بود که واو مباینت متولد شد! کتی که دید داره خارج از ایفاش صحبت میکنه به خودش اومد. یه تک سرفه زد و در راستای ایفای نقشش جمله قبلیشو به باد هوا سپرد!

کتی یکم به دوال پای نر نزدیک شد.
_چرا انقدر لفتش میدی؟بلد نیستی؟

دوال پا فقط نگاه کرد؛ کتی ولی فقط نگاه نکرد، کتی ذوق کرد البته چون دلیلی نداشت که ذوق کنه بیشتر ذوق کرد؛ نشست وسط دوال پاها و گفت:
_بابا خجالت نداره که! بیاید من براتون تعریف کنم باید چی کار کنید؛ ببین آقا دواله شما باید ناز بکشی.ناز که میدونی چیه؟

کتی و این همه مهارت؟ و باز هم واو مباینت!
دوال پاها با چشم های از حدقه در اومده به کتی نگاه میکردن؛ اما کتی اینو نمیخواست. کتی گیر داده بود اونها رو به وصال هم برسونه و به هر قیمتی این کارو میکرد.چند دقیقه منتظر موند ولی وقتی دید دوباره مثل دوال پاهایی که روح بز درشون رسوخ کرده نگاهش میکنن، عصبی شد و بلند شد رفت یه چوب برداشت؛ به هر حال جنگل بود و پر از چوب!
چوب که هنوز بهش کلی برگ متصل بود رو برد بالای سرش و شروع کرد چرخوندن و جیغ جیغ کردن.دوال پاها که از ترس کتی کمی بهم نزدیک شده بودند با تهدید کتی کامل بهم چسبیدند.

_یا همین الان ازدواج میکنید یا میزنمتون.

همین چسبیدنشون بهم کار خودشو کرد و بالاخره فهمیدن خجالت چیز بدیه و ازدواج سنت مرلینه!
و اینگونه بود که کتی دیوونه دار المجانینی خودمون عامل بهم رسیدن دو نوگل خیلی وقت شکفته شد.


2.به نظرتون راه حل این که اونا منقرض نشن چیه؟ (5 نمره)


به نظر شخص بنده، تنها راه نجات دادن این موجودات گوگولی مگولی در حال انقراض، نقطه هست. یعنی اگر بینشون به تعداد مساوی، برابر، و حتی برادرانه نقطه پخش بشه، با توجه به اینکه بنده دکترای نقطه درمانی دارم، میتونیم مطمئن باشیم که کاملا از انقراض نجات پیدا میکنن. حتی میتونن تکامل پیدا کنن و تبدیل بشن به "دو نقطه پا" که خیلی موجودات گوگولی تری هستن تا دوال پا. عاشقشونم اصن.


قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!‏
برای عشق!!!!‏
برای گریفیندور.

تصویر کوچک شده



پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۲۲:۰۱ سه شنبه ۷ شهریور ۱۳۹۶

ریونکلاو، مرگخواران

لایتینا فاست


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۳۳ شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۴:۲۱:۲۴ چهارشنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۳
از زیر بزرگترین سایه‌ جهان، سایه ارباب
گروه:
مرگخوار
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
پیام: 377
آفلاین
جمع کنیم بریم جنگل های گیلان، ببینیم دوال پا ها چیکار میکنن و رامشون کنیم تا ازشون کار بکشیم.(25 نمره)


لایتینا وسط تالار ریونکلاو نشسته بود و سماق می‌مکید. هر از گاهی، صدای پاق از دور و اطراف بلند میشد. همه داشتند برای انجام تکلیف جانورشناسی راهی جنگل‌های گیلان میشدند. درواقع او هیچ گاه آپارات کردن رو یاد نگرفته بود و الان نمیدونست باید چیکار کنه. چشم هاشو سرتا سر تالار چرخوند، همه رفته بودند و اون مونده بود تنهای تنها... به جز یه نفر!
- دای! دای! پاشو باید بریم گیلان. تو آپارات کن منم دستتو میگیرم، با هم میریم گیلان.
- لایت، ولم کن...
- به لن میگم که نمیخواستی ریون قهرمان شه بعد میاد نیشت میزنه.
- باشــ...

دای با ناله و ذکر فحش به سازنده مدارس از پتوش رو بغل کرد و روی تخت نشست.
- نمیشه پنج دقیقه دیگه؟
- نه.

لایتینا اینو گفت و با ذوق مچ دای رو گرفت.

- قول میدم پنج دقیقه...
- نه! :

پاق!

- خب الان چی؟
-
- من که نفهمیدم چی شد. اصلا بر میگردم تالار.

پاق!

لایتینا:

دختر درواقع اصلا متوجه رفتن دای نشد. به خاطر این که اولین بار بود که آپارات میکرد، سرش گیج میرفت و حس میکرد الانه که گلاب به روتون...
خلاصه لایتینا با سرگیجه همین طور توی جنگل دور خودش میگشت و منتظر یه معجزه بود تا سرگیجه‌ش خوب بشه.

-

این هم از معجزه‌ای که منتظرش بود. یکی از دوال پا ها جیغ زنان به سمتش اومد.
- نجاتم بده. من نمیخوام شوهر کنم می‌خوام ادامه تحصیل بدم! مخصوصا اون پسره که...

درواقع دوال‌پا اصلا متوجه نشد لایتینا انسانه و از ترس و هول رفت پشت دختر قایم شد. لایتینا هم با سرگیجه‌ای که داشت، متوجه نشد موجودی که پشتش پناه گرفته دوال‌پا ـه نه انسان.

- بیا... بریم پشت درخت تا اون یارویی که میخوان بهم غالب کنن ندیدتمون.

دوال‌پا دست لایتینا رو گرفت و پشت درخت کشیدش.
- هی میگم شوهر نمیخوام، میگن داریم منقرض میشیم. به من چه خب، من میخوام درسمو ادامه بدم.
- آره آره.
- تو هم؟!

دوال‌پا چشم هاش از خوشحالی برقی زدن. بالاخره کسی پیدا شده بود که باهاش تفاهم پیدا کنه. لحظه‌ای سکوت کرد و به دختر که به نقطه‌ای خیره شده بود، نگاه کرد. به نظرش دختر کمی غیر عادی میومد تا این که متوجه نکته‌ای کوچیکی شد.
- انسان!
- دوال پا!

لایتینا با جیغ دوال پا حواسش سر جاش اومده بود، متوجه موجود عجیبی شد که داشت باهاش حرف میزد. درست بود که کلاس جانورشناسی مشغول بازی کردن با لاک غلطگیرش بود اما اینو متوجه شد که موجود، دوال پا ـه.

- تو هم جیغ زدی؟ ما چقد تفاهم داریم.

دوال پا طبیعتا باید در صورت دیدن انسان فرار میکرد اما نکرد! اون از این همه تفاهمی که بین خودش و انسان پیدا کرده بود ذوق کرده بود.

- میشه بهم کمک کنی؟

لایتینا که فرصت رو مناسب دیده بود چشم‌هاشو مظلوم کرد و به دوال‌پا نگاه کرد.
- من نمیدونم چه شکلی برگردم انگلیس. میشه بهم کمک کنی تا برگردم نیمه گمشده‌ـم؟

دوال پا به "نیمه گمشده"ـش نگاه کرد. نمیتونست روشو زمین بندازه.
- ببین ما یه چیزی داریم، فکر کنم شما بهش میگین ماشین. با اون باید تا فرودگاه بریم. بعدش میریم انگلستان.
- وسایل مشنگی. عالیه!

چندین ساعت بعد- جاده

- خب رنگ مورد علاقه‌ت چیه نیمه گمشده؟
- چرا انقدر این چیزه... کمربنده سفته؟

دوال پا که کاملا مسلط پشت فرمون نشسته بود به لایتینا نگاه کرد که با کمربند ایمنی‌ش کلنجار میرفت.
- چون تو یه بار دور صندلی پیچوندیش بعدکردیش تو اون قفله. تنگ میشه دیگه.

لایتینا که به وضوح نفهمیده بود چیکار کنه بیخیال کمربند شد.
- چرا انقد ماشین هست؟ چرا نمیرسیم؟
- چون اینجا شماله و ترافیکه! چقد غر میزنی نیمه گمشده. نگفتی رنگ مورد علاقه‌ات چیه؟

لایتینا فحشی نثار خودش کرد که از اول چرا خودش رو نیمه گمشده‌ دوال پای ماده‌ای معرفی کرده بود. شاید دوال پا اونقدری هوشمند بود که رانندگی کنه اما نمیتونست بفهمه لایتینا دختره...!

چه کنیم که منقرض نشن؟ ( 5 نمره)

اینا که همشون از ازدواج فراری‌ان و در نتیجه آخرش منقرض میشن.
بیایم یه معجون عشق بریزیم تو منبع آبشون که عاشق هم شن. بعدشم برن خونه بخت همگی.


The MUSIC is making me growing
The only thing that keeps me awake is me knowing
There's no one here to break me or bring me down

Onlyتصویر کوچک شدهaven







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.