تدریس جلسه اول دانشآموزا یکی پس از دیگری وارد کلاس میشن و بعد از مقادیری با سردرگمی اطرافو چک کردن، بالاخره با دیدن زیراندازهای کوچیکی که گوشهای تلنبار شده بود، در میابن که باید از اونا برای نشستن استفاده کنن.
اما چیزی که در نمیابن، پروفسور کوچیکشون بود که اتفاقا تو کلاس هم حاضر بود!
لینی که از مدتها پیش و زودتر از همه به کلاس اومده بود، پشت میز و صندلیای در اندازهی هیبت خودش نشسته بود و با ورود هر دانشآموز، به امید اینکه دیده بشه گلوشو صاف میکرد. اما این "اهم و اوهوم" در نظر دانشآموزا تنها ویز ویزی مینمود که قاعدتا توجهی هم بهش نشون نمیدادن.
بالاخره لینی پس از اطمینان از اینکه همه وارد کلاس شدن، برای اینکه نشون بده مثلا تازه وارد کلاس شده و اصلا هم ضایع نشده، بالبالی میزنه و روی شاخهی درختی میشینه. اما قبل از اینکه بخواد دهنشو باز کنه و شروع کلاسو اعلام کنه، زنجیرهای از اتفاقات رخ میده که باعث میشه نشه که بشه که کلاس همچون یک کلاس عادی طی بشه.
- هی بچهها! اونجا رو نگاه کنین! یه حشره! فک کنم امروز قراره در مورد اون یاد بگیریم. بیاین زودتر بگیریمش و نشون بدیم چقد دانشآموزای توانایی هستیم!
به محض پایان سخنرانی گهربار و کلاسخرابکنِ گرنت، همهی دانشآموزا با فریاد "گوودااایی" به سمت پروفسور بختبرگشتهشون هجوم میارن. بعضیا هم ترجیح میدن تکونی به خودشون ندن و صرفا با چوبدستی سعی میکنن طلسمایی که موجب شکار حشره میشه رو به سمتش روانه کنن.
دقایقی بعدلینی که بالاخره تونسته بود از چنگال دانشآموزاش بگریزه و بهشون بفهمونه تدریس این کلاس بر عهدهی اونه، با بالهایی چاک خورده، ظاهری آش و لاش و از جنگبرگشته، چهرهای برافروخته به خودش گرفته بود و گوشهای
نشسته بود.
دانشآموزا هم از خجالت و ترس افتادن این درس، با شرمندگی هر از گاهی به چهرهی ترسناک لینی نگاهی مینداختن و دوباره سرها در گریبان فرو میبردن.
کل تصورات لینی از جلسهی اول رویاییش و تدریس انگشت به دهان کنش، به فنا رفته بود. دیگه نه حرفی برای گفتن داشت و نه درسی برای دادن، حداقل برای این جلسه. برای همین تنها به گفتن یک جمله کفایت میکنه.
- بعنوان تکلیف، قراره همین بلایی که امروز سر من اومد، سرتون بیاد!
تکونی به چوبدستیش میده و بعد از نمایان شدن تکالیف، با پروازی که به دلیل آسیبدیدگی بالهاش بیشباهت به هلیکوپتر نبود اونجا رو ترک میکنه.
تکالیف:1. ویژگیهای خودتون، اعم از ظاهری و باطنی رو در نظر بگیرین و براساس اون بگین اگه قرار بود جانورنما بشین، جانوری که بهش تبدیل میشدین چی بود. شکل و رنگ و سایز و هرچی از جانورتون لازم میدونین رو توصیف کنین. (5 امتیاز)
2. فرض کنین گروهی از مردم بیفرهنگ شما رو با یه جانور واقعی اشتباه گرفتن و بهتون حمله میکنن. تصویری از خودتون در حالتی که جانورنما هستین و حسابی لت و پار شدین بکشین! (5 امتیاز)توضیح سوال 1: مثلا خیلی خوابالو و تنبل هستین و براساس این ویژگیتون حدس میزنین در صورت جانورنما شدن تبدیل به خرس تنبل میشین! یا مثل انیمیشن زوتوپیا خیلی کند هستین ولی اسمتون فلشه و خیلیم ادعای سرعت دارین و یوزپلنگ میشین.
این یه مثال ساده و تنها متکی به یک ویژگیه، ولی ازتون انتظار دارم خلاقیت به خرج بدین و ویژگیهای مختلفی رو در نظر بگیرین و حتی اگه یه جانور مندرآوردی شد هم مهم نیست. اصلا هم لازم نیست منطقی و علمی باشه، پذیرای هرگونه طنز و خلاقیت هستیم.
توضیح سوال 2: روی کاغد یا با نرمافزار paint و امثال اون فرقی نداره، فقط یه نقاشی بکشین و عکسشو بذارین. از عکسای آماده تو اینترنت حتی در صورتی که با فوتوشاپ قراره تغییرش بدین اجتناب کنین. میتونین اگه از تصویری خوشتون اومد خودتون از نو بکشینش.
یه نمونهشم که خودم کشیدم و وسط پسته.