- هی خانم ولم کنید بزارید من برم به دعوام برسم.
- برو تو، برو تو. اقا برید تو تا خودم به زور نبردمتون.:
- خانم من می گم دلم نمی خواد خودم بلدم گوشم رو بدوزمش.
-اقا می گم برو تو. :L :
ساحره با عصبانیت مرد را به داخل هل داد و به مردمی که بیرون او را نگاه می کردند خیره شد.
- چیزی شده؟! چرا اینجوری نگاهم می کنید. مگه سینما اومدید؟ به کار خودتون برسید.
در اتاق را محکم بست به طوری که ممکن بود در از لولایش جدا بشود و با خشم رو به رابستن کرد.
- هی راب تو چرا تنها اینجا نشستی؟ پس اون دلفی تنبل کجاست؟ اینجوری از پستی که بهت می دن استفاده می کنی؟ بدم در اینجا رو پلمب کنن
- هیچی رفت خونه سالمندان. خود تو اینجا چی کار کردن می کنی مگان؟ لطفا ارامشت رو حفظ کردن بشه تا اینجا رو خراب نکردی روی سر هردومون.
- به عنوان ناظر لندن انتخاب شدم دیدم این داشت با اون زاخاریاس بدبخت دعوا می کرد اون هم اوردم. هی خودم باید دست به کار بشم تو به تنهایی نمی تونی از پس این ها بر بیای اگر ولتون کنم اینجور مریض در می ره.
رابستن از همین موضوع می ترسید چون هر کس که با مگان توی یک تیم می رفت دیگر امیدی به ادامه کار در ان شغل نداشت. مگان با سرعت لباس پرستاری را برداشت و بعد از چند دقیقه برگشت
مگان صندلیی را از گوشه اتاق اورد روی ان نشت و تا ان جایی که می توانست به صورت مرد نزدیک شد.
- هی بشین همین جا ببینم. اون سوزنم در بیار. ببینم چرا دعوا می کنی توی خیابون ها؟ تو باید به ناظر مملکت جواب بدی.

مرد با نارضایتی شکایت خود را در این مورد اعلام کرد.
- خانم من رو اوردین بیمارستان یا اداره پلیس که دارین بازجوییم می کنید

- کی دعوا رو شروع کرد؟
- اون مو زرده. دوباره اومده بود ناظر بشه من بهش تذکر دادم ولی این بار هزارمه که اومده درخواست داده و برای اینکه جواب نه گرفته دعوا کرد
- کارت شناسایی و مدارک.
- چی؟!
- همین که گفتم برای اطمینان و اگر درست بگی گوشت رو بخیه می زنم.
- خانم اخه چرا؟
- می دی یا بگیرمش ازت؟
مرد با نا رضایتی کارت و مدارک رو به مگان داد.
- خوبه. افرین پسر خوب. دیگه چرا لج می کردی. راب این گوشش رو بخیه بزن. تو به عنوان دکتر من هم به عنوان محافظ.
- چرا؟ مگه من ادم مهمی هست؟
- همین که گفتم.
مگان به سرعت تابلویی کوچک را از ساکی که با خود اورده بود بیرون اورد.
- این چی هستن می شه؟
- تابلوی اعلام جدیده.
مگان با میخ و چکش و تابلوی اعلام جدید به بیرون رفت. وقتی تابلو را به دیوار زد رو به منشی کرد.
- طبق این قانون پیش میرین دیگه.
روی تابلو نوشته بود. شما باید شرایط زیر را جهت ورود به مطب داشته باشید. نقل قول:
شما باید شرایط زیر را جهت ورود به مطب داشته باشید. ۱- بیمه را با خود بیاورید.
۲- پول نقد پذیرفته نمی شود
۳- دفترچه همراه خود داشته باشید. ازاد ویزیت نداریم.
۴- مدارک شناسایی خود را با خود بیاورید.
۵- در این مکان بازجویی می شود.
۶- لطفاً دخانیات در این مکان مصرف نکنید.
۷- حیوان خانگی با خود نیاورید.
۸- همراه را داخل مطب نیاورید
۹- وصیت نامه ای قبل از امدن تهیه کنید چون ممکن است در این راه کشته شوید.
۱۰- ما تمام تلاشمان را می کنیم که به صورت و موی شما اسیبی وارد نشود برای همین لطفا راضی باشید چون برای اینکه مطمئن بشویم فرد تقلبی ای را جای خود نفرستادید
۱۱- اگر شپش دارید به شپش هایتان بگویید برای مو های زیبا و کراتینه ما نقشه نکشند چون ما انها را دوست داریم بگویید اگر می خواهند می توانند به جان مو های راب بیفتند
۱۳- اگر مشنگ هستید ۱۵۰۰۰۰۰ گالیون می شود منشی براتون به دلار و یورو تبدیل می کند. اگر جادوگر ۵۰۰ گالیون و اگر دورگه ۴۰۰۰۰ گالیون.
۱۴- لطفا نگید مامانم اینجوره خودم اینجورم بهانه برابر است با قیمت بالا تر.
مگان روبه مردی که گوشه ای نشسته بود کرد.
- اقا مگه شما سواد ندارید دخانیات مصرف نکن.
مرد سریع سیگار خود را خاموش کرد.
مرد به خاطر انکه دیر گوشش را بخیه زدند کر شده بود از در بیرون امد.
- چی شد گوش چپ تون بخیه خورد؟
- مرلین براتون نسازه خانم گوشم کر شد.
- مرلین شکر که کر شد تا تو باشی دیگه برای من قلدر بازی و شکایت و از این کارا نکنی.
مگان به سمت میکروفون روی دفتر منشی رفت و با صدایی بلند نفر بعدی را صدا زد.
- گابریل تیت بیا داخل خانمم زود، تند، سریع بیا داخل با مدارکت وصیت نامه ت رو هم بزار اینجا.
منشی با بد اخلاقی و عصبانیت رو به مگان کرد. گویی دوست داشت او را خفه کند.
- خانم دیگه صدای شما میکروفون نمی خواد اینقدر بلنده کر شدم.
مگان با قدم هایی بلند در حالی که گابریل را با خود می برد به داخل اتاق رفت و این بار در را محکم تر بست.
- این خانم اخر سر این بیمارستان رو نابود می کنه.
ادامه دارد....