لبخند هکتور گشاد تر شد و تا چشم هایش رفت.
- دارم ارباب!
- کوفت و دارم! پاشو از جلو چشممون دور شو! تا حالا اصلا کجا بودی که الان با مشکلاتت اومدی سراغ ما؟
- صدای اهم اهمی از نامه بلند شد و قسمت " به اولین شخص دارای مشکلی که رسیدین کمکش کنین " با فونت شماره هفتاد و دو پیش چشم لرد ظاهر شد. انگار لرد چاره ای نداشت جز اینکه ببینه هکتور چه مشکلی داره.
- این ماجرا بلاخر تموم میشه هک. و ما دستمون بهت میرسه. حالا بگو ببینیم مشکلت چیه!
هکتور بسیار فرصت طلب و سودجو بود. ممکن نبود فرصتی که به دستش اومده بود رو به این راحتی ها از دست بده. اون مدت ها بود که منتظر این فرصت بود تا کوهی از مشکلاتش رو روی سر لرد بریزه.
- همین جاهاست ارباب الان پیداش میکنم.
هکتور دستش رو تو جیبش میکنه و پاتیلی رو بیرون میاره.
- این؟ باید حدس میزدیم مربوط به اینه!
- نه نه ارباب این نیست. الان پیداش میکنم.
هکتور دوباره و دوباره دست در جیب رداش میکنه و نیم کیلو بال خشک شده سوسک، دو شیشه نیش لینی، دو گونی سبزیجات خشک شده، چهار پاتیل در ابعاد مختلف، هفت ملاقه در رنگ های متفاوت و بیست و شش شیشه معجون های رنگ و وارنگ از جیب های مختلف رداش بیرون میکشه و روی زمین میذاره.
- اینا همه تو جیب هات بودن هک؟
هکتور بی توجه به این سوال کاغذی رو از جیبش بیرون میاره.
- پیداش کردم!
- ما عجله داریم دگورث گرنجر! وقت با ارزش ما رو هدر نده!
هکتور با لرزشی شدید، سرش رو تکون میده و کاغذ رو باز میکنه. و کاغذ باز میشه.... و باز میشه... و همچنان باز میشه... و باز هم باز میشه... انقدر باز میشه که انتهاش از دید همه ی مرگخوار ها خارج میشه. هکتور هم صداش رو صاف میکنه تا لیست رو با صدای بلند بخونه:
- اهم اهم، لیست مشکلات هکتور دگورث گرنجر بدین شرح می باشد: