خلاصه:لرد ولدمورت به مرگخوارا دستور داده که فیلمی در ژانر وحشت براش بسازن. مرگخوارا درحال گرفتن تست بازیگری هستن و دامبلدور تست داده و قبول شده.
___________________
_ اینم از نقش راوی! دیگه کی میخواد تست بده؟
لینی، نگاهِ منزجرش را از دامبلدور گرفت و به ملت خروشان دوخت.
از دید کوچک او، داوری تست تاتر، بدترین کار دنیا بود. اما هیچ ریونکلاویِ خوبی، روی حرف روونا حرف نمیزد.
همه دست ها بالا رفتند و همهمهای بین جمعیت افتاد.
_ خب خب آروم باشید، آروم باشید، به ترتیب حروف الفبا صداتون میکنم.
لینی چشمی چرخاند و دختر ریزی که روپوش سفید به تن کرده بود انتخاب کرد:
_ پلاکس تو بیا.
با تمام شدن جمله صدای اعتراضها بالا گرفت، اولین معترض هم ارکوارت بود:
_ مگه نگفتی حروف الفبا...
صدای همه با نگاه های تهدید آمیز و نیش جلو آمده لینی قطع شد. بلاخره دوره روشنفکری بود و حشرات با نهایت قوا بر ملت فرمان می راندند.
پلاکس نفس عمیقی کشید و جلو رفت.
_ چه کاری میخوای بکنی توی تاتر؟
_ من... ارباب چه نقشی دارن؟
بلاتریکس هرطور شده خودش را به میز داوران رساند و دستش، دور گردن پلاکس قفل شد:
_ با ارباب چیکار داری؟
پلاکس در حالی که تقلا میکرد، حروف ناقصی را از گلوی در فشارش بیرون ریخت:
_ هـ... ز... ر... ححـ... و... .
_ نمیفهمم چی میگی واضح تر بگو!
ناگهان متوجه موقعیت دستش شد و گردن پلاکس را رها کرد:
_ خب حالا بگو.
_ میگم... هیـ... چی... آخه... نقش من... عزیزِ دلِ اربابه... یعنی... .
بلاتریکس روی صندلیای که لینی بالایش پرواز میکرد نشست:
_ از این مسخره بازیا نداریم! ارباب فقط یه عزیز دل دارن، اونم بانو نجینی هستن. خودم از این به بعد تست میگیرم ببینم کی جرات داره به نقش ارباب چپ نگاه کنه!
پلاکس به سختی آب دهانش را قورت داد، قلموی نیمه شکسته ای از جیبش بیرون آورد و با دست لرزان جلوی بلاتریکس گرفت:
_ من... طراح صحنه بشم؟ صحنه رو رنگ بزنم؟ وسیله هارو بچینم؟
_ بزن ببینم بلدی یا نه.
قلمو در دست صاحبش جلو رفت و روی دیوار نشست. رنگِ سبز تیره ای از نوک قلمو به دیوار منتقل و کم کم تمام دیوار را فرا گرفت.
بلاتریکس لبخند رضایت بخشی زد.
_ حالا بگو ببینم، صحنه رو با چه چیزایی میچینی؟
پلاکس قلمو را به جیبش برگرداند و کمی فکر کرد.
_ با... معلومه دیگه... مجسمهی سالازار، ابزار شکنجه مرگخوارا، دوسه تا محفلیِ زجر کشیدهی خشک شده... .
لبخند بلاتریکس هر لحظه عمیق تر میشد.
_ یه نماد از رودولف سر بریده هم بزار. قبولی! نفر بعدی سریع بیاد.
نفر بعدی در حالی که فس فس میکرد به سمت میز داور خزید.