آلبوس: آقا یه جادوگر اومده خیلی گولاخه شما سه تا وظیفه دارید امشب برید بکشیدش!
لرد: عجب! مادر نزاییده کسی که از من قوی تر باشه!
بلیز: عجب! مادر نزاییده کسی که از ارباب قوی تر باشه!
گلگومات: عجب! مادر نزایید کسی که از ارباب بلیز قوی تر باشه!
همان شبطوفان شدیدی میوزد و درختان تنومند را از ریشه در میاورد و باران همچون تازیانه بر زمین کوبیده میشود و قرمزی غیر عادی ای بر آسمان حاکم است و صاعقه هایی بی رحمانه به سمت زمین هدف گیری میشوند! اما هیچ چیز به اندازه صداهای انفجار و نعره هایی که از دور دست ها شنیده میشود قادر به لرزاندن استخوانها نیست!
فردای آنروزتا وسعت شونصد کیلومتری همه چیز نابود شده و جمع کثیری از نیروهای نظامی ، پلیس، آتش نشانی ، آمبولانس ها و خبرنگاران از همه سو به سمت محل حادثه حرکت میکنند ... دوربین ارتفاع زیاد میکند و به آرامی از صحنه دور میشود.
فیلمبردار: از اینجا جزئیات پیدا نیست ارتفاعتو کمتر کن!
بازتاب خبر در روزنامه های جادوگری- و امروز جوانمردان غیور این مرز و بــــــــوم با جانهای در کـــــــــف! با توکل برمرلیــــــن و قدرت طلبیدن از اجدادمــــــــان و با چشمانی بــاز و حواسی کامل و اعتماد به نفسی بــــــالا موفق شدند بزرگترین جادوگر قرن را که نامش زیاد مهم نیست را از پا دربیاورند.
جادوگر تیویمیلیون ها تن با پلاکارد های ولدی دوست داریم! و ولدی قهرمان در جلوی خانه ریدل تجمع کردند و در جلوی این جمعیت میلیونی آنی مونی لای در رو باز کرده و به شدت علیه هواداران موضع گرفته:
آنی مونی: ارباب خونه نیست. اگر فکر کردید به این بهانه میتونید اینجا چتر شید کور خوندید! برید پی کارتون!
به دنبال این تصویر تصاویری از محصلین هاگوارتز پخش میشود که دامبلدور را به عنوان عامل همیشه پشت پرده و به جرم کودک آزاری و برقراری ارتباط پنهان با جادوگر بزرگی که نامش مهم نیست دستگیر کرده اند و میخواهند در حیاط هاگوارتز وی را زنده زنده بسوزانند.
و همچنین مادام رزمرتا که تمام اهالی لندن را به کافه سه دسته جارو مهمون کرده.
بازتاب خبر در عمومسه عضو فراموش شده در کوچه ای خلوت و کثیف مشغول وارثی سطل آشغال ها هستند که یک عدد روزنامه پیدا میکنن!
حاجی: صفحه حوادثو بیار ببینیم چی نوشته!
گیلدی : آوردم! عجب! بزرگترین جادوگر قرن که نامش زیاد مهم نیست شکست خورده. چه بی ناموسی!
دراکو: اوه ... اینجا رو .. بلیز و لرد و گلگومات موفق شدن حماسه آفرینی کنن... چه مشکوک!
جاسم : اوه ... وقتی هاگوارتز بودم اونا رو میشناختم! جادوگران بزرگی هستن!
شرح ماجرا به روایت بلیز:میکروفون های متعددی در دماغ و گوش و چشم و حلق بلیز فرو رفته و بلیز با اب و تاب مشغول تعریف مبارزه هست!
بلیز: بعد من یه نگاه به چپ کردم .. یه نگاه به راست .. تو همون لحظه دیدم کار از کار گذشته و لرد و گلگومات هر دو بیهوش افتادن زمین و همچنین سرعت باد و زاویه برخورد بارون با زمینو اندازه گرفتم و فهمیدم ماه به قرص کامل خودش رسیده و زمین خیلی گلی هست و کاشکی من با خودم چتر میاوردم و حالا لباسام کثیف شده و نوک کفشمم سوراخ هست و بارون داره به داخل نفوذ میکنه اما مهم نبود چون اونم که اسمش مهم نیست حواسش به من نبود و این بهترین فرصت بود .. البته توجه داشته باشید همه این چیزا رو تو یه لحظه فهمیدم
---------------------------------------
صاعقه های متعددی بر نقطه خاصی از زمین برخورد میکند ... اسمش زیاد مهم نیست لرد رو با یک دستش میچرخوند اما موفق نمیشود کارش را تمام کند چون بلیز شدیدا پاچه اسمش زیاد مهم نیست رو گاز گرفته و او سعی میکند بلیز را شوت کند اما موفق نمیشود از طرفی گلگومات خود را رو سرش انداخته انگشتاشو در دماغ و چشمش فرو برده و اسمش زیاد مهم نیست به سختی جایی را میبند ...
--------------------------------------
مصاحبه با شاهدین عینی ماجرا:صدای گریه بچه ای به گوش میرسد!
-مادر بچه: اوه شب بود ... بچم خوابش نمیبرد بعد یهو از پنجره دیدم انفجار بزرگی در افق رخ داد و همه جا روشن شد. ترسیده بودم ... فکر کردم هیروشیما زدن یعنی چیز بمب اتم زدن!
فردی که به نظر میرسد خیلی روشن فکر است:
- من شک دارم که فقط یک دوئل بوده ... من فکر میکنم در اینجا فعالیت های زیر زمینی انجام میشده و ناگهان همه چیز منفجر شده و رفته هوا و حالا دارن اخبار رو سانسور میکنن.
کورنلیوس فاج: دوئل؟ نه آقا اینا همش توطئه اسرائیله! این آمریکاست به اینا پول میده بمب بسازن بزنن تو سر مردم. فردا همه میریم راهپیمایی!
شرح ماجرا به روایت ولدمورت:گزارشگر: میبینم که شما مبارزه جانانه ای کردید و هنوزم آثار مبارزه به خوبی در چهرتون مشهوده. میشه خودتون توضیح بدید؟
دوربین روی صورت لرد زوم میکنه .. یک چوبدستی از یک گوشش وارد شده و از اون یکی گوشش خارج شده و معلومه اون وسط گیر کرده و از طرفی یک چشمش درومده و شواهد نشون میده که تمام دندوناش شب گذشته در حلقش خورد شده.
لرد: آخه ببینید این انصافه؟ اینا چه یارایین که من دارم .. اینا از سادگی من سوء استفاده کردن. اینا به من گفتن چون تو قوی ترین جادوگر دنیایی از جلو برو و ما هم از طرفین میریم و منم همین کار رو کردم و از جلو رفتم و اونام از طرفین رفتن با این تفاوت که من از جلو به سمت اسمش زیاد مهم نیست رفتم ولی اونا از طرفین فرار کردن ... حالا شما بگید این درسته؟ الان من یک گوشم شنواییشو از دست داده و اون یکیم نصفه و نیمه میشنوه این درسته؟ یک چشممو دراورده این درسته؟ حالا من با کدوم دندون غذا بخورم؟ چرا حرف نمیزنی هان؟ آواداکدورا!
--------------------------
صحنه سیاه و سفید میشه لرد سرتا ته در آسمان آویزون شده و اسمش زیاد مهم نیست وی را با طلسم تغییر شکل تبدیل به کیسه بوکس کرده و با یک آهنگ مشخصی ضرباتی رو به صورت پی در پی به لرد وارد میکنه. همون موقع صاعقه ای در پهنه آسمان نمایان میشه و همه جا روشن میشه و دو نقطه کوچکو بزرگ به وضوح دیده میشن که مشغول دور شدن از صحنه میباشند!
-------------------------
بازتاب مبارزه در علم پزشکی:- سلام .. من دکتر کورممد هستم و مفتخر هستم که به اطلاعتون برسونم امروز به ما جامعه پزشکی ثابت شد نه تنها دوئل برای بدن مضر نیست بلکه بسیار هم سودمند هست و افرادی که زیاد دوئل میکنند اغلب از طول عمر زیادی برخوردارند و در زندگی آدمهایی خانواده دوست و پدرهایی مهربان میباشند و کمتر به سرطان لوزالمعده و روده کوچک مبتلا میشوند و همچنین در آخرین تحقیقات ما به وجود 672 ویتامین مفید در خود دوئل پی بردیم!
مردی که ادعا میکند در سالهای گذشته این واقعیات رو پیشگویی کرده:این مرد 90 ساله میگوید درست بیست سال پیش در چنین روزی وی زاویه تابش نور از پنجره اتاقش را اندازه گرفته و به وسیله آینه ای که در جلوی نور قرار داده بازتاب آن را بر روی دیوار نیز اندازه گرفته و مشاهدات خود را ثبت کرده و با کتاب تاریخچه جادویی هاگوارتز تطبیق داده و توانسته چنین حادثه مهمی را پیشگویی کند و حتی محفل وقوعش را هم با خطای 000001/0 درصد پیشبینی کند! البته توجه داشته باشید این خبر همچنان یک شایعه هست و مسئولین مشغول بررسی این ادعا میباشند!
شرح ماجرا به روایت گلگومات:- من از بچه های تیممون راضی بودم .. بچه های خیلی خوب و غیرتمند کار کردن. ما با سیستم یک یک یک وارد زمین شدیم که در موقع هجوم دو مهاجم نفوذی داشتیم که به وسیله یک هافبک که در پشت سرشون بود به خوبی ساپورت میشدن و در هنگام دفاع با سه مدافع کار میکردیم. در ابتدا زیاد خوب نبودیم تا اینکه بلیز موفق شد چوبدستیشو به طور کامل در دماغ اسمش زیاد مهم نیست فرو کنه. بعد من خودمو بهش رسوندم و فن کشتی کج بی نقصی رو که از کانال جم آموزش دیده بودم به طور کامل روی اسمش زیاد مهم نیست اجرا کردم و بعد هر سه تامون دستمونو دادیم به هم و هممون یکی شدیم و قدرتامون یکی شد و آماده شدیم که ضربه نهایی رو به اسمش زیاد مهم نیست وارد کنیم و الخ!
-------------------------------
تصویر سیاه و سفید میشود .. پرتوهای رنگارنگ به همه سو منحرف میشوند و پس از برخورد انفجارهای عظیمی را به وجود میاورند .. درست در وسط این آشوب ها چهار سایه شبح وار دیده میشوند که با سرعت چوبدستی های خود را حرکت میدهند و انرژی غیر قابل تحملی را آزاد میکنند.
------------------------------
یک فرد دروغگوی متقلب با اهداف نامعلوم:- این چیزا همش دروغه از اول چنین جنگی نبوده من سالها پیش کتابی رو مطالعه کردم که در اون کتاب چنین واقعی اتفاق افتاده بود و جالبه بدونید سوژه داستان عینا همینجوری بود و حتی اسم شخصیت هاشم همین ها بود ... اینا گاوبندی کردن و به اسمش زیاد مهم نیست رشوه دادن تا مخصوصا شکست بخوره و اونا پیروز شن و اینجوری معروف شن ... در قدم بعدی اینا میخوان جهانو تصرف کنند! باید این کتابو تهیه کنید و بخونید .. اینا همشون شیادن!
بلافاصله از همه طرف طلسم های سبز رنگ به سوی این شخص دروغگوی متقلب با اهداف نامعلوم روانه میشود و و وی جان به جان آفرین تسلیم میکند!
نام واقعی اسمش زیاد مهم نیست:یکی از شهروندان که در چراغ قرمز در ماشینش گیر افتاده:
- والا نمیدونم تا حالا به این موضوع فکر نکردم!
کشاورز زحمت کشی در سر زمین:
- نمیدونم! احتمالا باید حکمتی باشه که ما اسمشو نمیدونیم.
آرتور ویزلی:
- لابد اسم مشنگی داشته و بعضی از متعصبین سانسور کردن ... همیشه حقوق مشنگ ها نادیده گرفته میشه به عنوان مثال شما فقط همین پریز برق رو در نظر بگیرید ...
کریچر: کریچر همه چیز را دونست .. اون ارباب ریگولس بود! همه بد .. لرد بد بلیز بد گلگومات بد ... همه دورگه کثیف .. بانوی من خوب! معلوم نیست اینا چی از جون خانواده بانو خواست.
دامبل: والا به نظر من مسئله کاملا مشخصه. در دنیا عشق از همه چیز قوی تره .. پس نتیجه میگیریم اسمش زیاد مهم نیست عاشق بوده که از همه قوی تر شده! اما اینکه عاشق کی بوده مهمه!
پایان!