خب روز شناسایی استعدادها فرا میرسه:
بعد از اون قرعه کشی کذایی نفر اول پروفسور کوییرل میفته:
لی:خب تو باید روتو اونور کنی تا من جادو رو به مخچت بزنم.
کوییرل با هزار منت برمیگرده و لی میگه:الکشف الذات
بعد یک دفعه یه صفحه مانیتور روی هوا ظاهر میشه.
لی:خب الان اگر من این دکمه رو بزنم تمام استعداد های پروفسور کوییرل رو مینویسه و بعد دکمه رو میزنه.
لی میخونه:استعدادها:درس چگونه درست صحبت کنیم رو تدریس کردن-همکاری با ولدمورت-بی جنبه بودن-گزارشگری کویدیچ-دست و پا چلفتی بودن
همه:
کوییرل:
لی:بابا چته تو قبول شدی دیگه.استعداد گزارشگری رو داشتی.خب حالا میریسم سراغ نفر بعدی:سیبل
بعد از جادو کردن سیبل کوییرل شروع میکنه به خوندن:پیشگویی-تهدید به مرگ-ترساندن-گزارشگری کویدیچ-شکاندن گوی بلورین
همه
سیبل:
خب نفر بعدی:زاخاریاس:استعدادها:خاکستری بودن-مهاجم کویدیچ-گزارشگر کویدیچ-متکبر بودن-دوست داشتن بقیه-جدی بودن-حفظ کردن مطنهای بلند-ریاضیات جادویی-کاراگاه بودن-....
همه:بابا این داره پارتی بازی میکنه.
زاخاریاس:
====================
خب دیگه نفرای بعدی رو یکی دیگه بنویسه.بن و نیکلاس فلامل

بعد از يه ساعت استراحت
پرفسور کوييرل:نيکلاس حالا نوبته توئه
نيکلاس فلامل:اي به چشم کسي که حسابش پاکه چه منتش به خاکه
پرفسور کوييرل: الکشف الذات
همه ميخونن:کاشف سنگ جادو-فقط چند سال از خدا کوچيکتره-فسيل شده-مخ 5-ال اس اچ(ليمو شيرين)-چتر باز...
نيکلاس فلامل:حق نداريد با من يکي شوخي کنيد هرچي باشه من دوست دامبلدورم
همه:
پرفسور کوييرل:نوبتي هم که باشه نوبت بن دوست عزيزمه .بن لطفا بيا اينجا
(بن يواشکي يه چيزي در گوشه پرفسور کوييرل ميگه)
بن:من آمادم
پرفسور کوييرل:الکشف الذات
یه صفحه مانیتور روی هوا ظاهر میشه و پرفسور دکمه مخصوص رو ميزنه
همه ميخونن:جادوگر سياه استاد جادوي ممنوعه :bat: رهبر مرگخوران دشمن اصلي دامبلدور قاتله مادرزاد...
همه:
پرفسور کوييرل و بن:

سیبل:با با این قدر رو استعداد های همدیگه بحث نکنید چون من هنوز نصف استعدادهای نهفتم در کشتن رو بروز ندادم.اگه دیدن از ابشار نیاگارا دارین میفتین نگین چرا.
لی:من بی تقصیرم...
فلامل:منم که صحبت نمی کردم.
کوییرل:چیزی می گفتی؟
زاخاریاس:بابا سیبل راس می گه دیگه.لی کافیه من تا پایان این دوره گزارشگری یاد نگرفته باشم و گرنه شب با سیبل می اییم می خوریمتون...
لی:پس...پس.اهان فهمیدم خب ...ببینید ما یه مسابقه کوییدیچ می بینیم بعد شما گزارششو بنویسید تا هفته دیگه بدید من.
جملگی:خوفه.
یه ربع بعد تو اتاق لی و سوسک.
زاخاریاس:اه ...اینو چرا نگرفتی؟
سیبل:بن جلو خانم ها این کارو نمی کنند.اون ظرف تخمه رو بده من.
کوییرل:ا .یادم نبود تو تنها خانم اینجایی.اه....
بن:خطا این گل نبود....کوافلو از تو جیبش در اورد.
لی:اصلا ببین داور ازش خطا نگررفت....
فلامل: تو اون کیسهه که جغده رو سر داور اداخت چی بود....
سیبل:گل....
کوییرل:تو کدوم وری بالاخره؟
لی:گزارشاتون باید مثل گزارش های عادی باشه ها...
جملگی:تو که گزارش نمی خوای؟
لی:چیزه یعنی نه...
-------------------------------
ادامه دارد
------------------

زاخی:آوردم.گزارشمو آوردم !!
لی:کوش؟؟؟؟
زاخی:بیرونه از در نمیومد تو.
لی:یعنی چی؟؟مگه تو کاغذ ننوشتی؟؟
زاخی:چرا ولی من طولانی ترین بازی کویدیچ جهان رو گزارش کردم.
لی:واااای (پیش خودش:حالا من چه شکلی اونو بخونم؟؟)
زاخی:خب دیگه من قبولم؟؟
لی:باید بخونمش.یعنی اره قبولی.(کی حوصله خوندن داره.)

ققنوس:من اوومد گزارش گري كنم
لي: خوب برو اونجا بشين و اين بازي كه ميبيني رو گزارش كن
ققنوس:گل براي گريف....گل براي هاف....
لي :تو فقط وقتي گل ميزنن بلدي بگي
ققنوس:آخه من هر وقت كوييديچ ميبينم خوابم ميبره فقط وقتي ميگن گل بيدار ميشم
لي: پس چرا اوومدي اينجا
ققنوس: خوب اوومد ياد بگيرم
لي :تا بايد اساسي روت كار كنم هرچي مي گم تكرار كن
بگو توپو ميگيره
ققنوس:توپ رو گرفت
لي:ميگيره نه گرفت
ققنوس:ميگيره نه گرفت
لي:نه ديوونه اينو نگو
ققنوس:نه ديوونه اينو نگو
لي:برو گمشو بيرون
ققنوس:برو گمشو بيرون
ققنوس:راستي اينا چه ربطي به كوييديچ داره
لي:
ققنوس:

نقل قول:

قديما 10 امتياز مي دادن .
نمره فلامل صفر
فلامل:


اما كوئيرول گزارش توام خوب نبيد توام هفت جفتتون رد شديد.

سبيل هم كه ديگه (آداس)
و زاخي هم چون تازه ناظر شده

لی بعد از مدت ها میاد یه سر بزنه به آموزشگاه که میبینه یه عالمه آدم جلوی در آموزشگاه جمع شدن.
لی:چه خبره؟
همه:سلام لی بره ما کلاس آموزشی میذاری.
یهو لی وسطای جمعیت یه قیافه آشنا می بینه.
لی:سلام زاخاریاس
زاخی:سلام
لی:بابا اینجا چه خبره؟
زاخی:اینا کسایی هستن که تو کلاسای هاگوارتز رد شدن.اومدن کلاسای آموزشی شما
لی:اینجا که آموزش گزارشگریه.

زاخی:اینا نمیدونن.ببینم مگه تو توی پیام امروز تبلیغ نکردی که برای همه درس ها میخای کلاس بذاری
لی:نه(لی یه نسخه پیام امروز از زاخی میگیره) کار این سوسکه نامرده.
ببین زخی میای با من کار کنی هر چی پول در آوردیم 90% من 10% تو
زاخی :باشه
من میشم استاد تاریخ جادو و کوئیدیچ و گیاهشناسی
تو هم ماگل شناسی و دفاع و معجون

لی:نمونه ای از یک گزارش خوب باید اینطوری باشه :
"در خدمت شما هستیم با گزارش بخش دیگری از سری مسابقات کوییدیچ بانوان"
همین کلمه ی بانوان کلی به گزارش تحرک میده
"با داوری چو چانگ"
بعد صدای سوت و کف تماشاچیا را باید در بیارین.
" کوافل توی دستای لوییس مهاجم خوشگل تیم زرد .. در این که این خانوم چقدر خوشگله هیچ شکی نیست ! .. کوافل را جلو میبره .. پاس میده به نیکل .. طی یک حرکت آکروباتیک رو به تماشاچی ها عدد 8767-555 را نشون میده .. البته شماره ی خونه ی ما هم 6547-555هست ...لوییس سریعا" چیزی را یادداشت میکنه... نیکل همه ی موانع را رد میکنه .. میره که گل بزنه یک گوجه پرت میشه و .. توپ از بقل تیرک رد میشه !!!"

صدای هیاهوی تماشاچی ها را از رو نوار از قبل ضبط شده پخش میکنید

"این بازیکن امروز در حد و اندازه ی خودش ظاهر نشد!!تو مهمونی دیشب قدش بلندتر از این بود احتمالا" کفش پاشنه بلند پاش بوده .با گذشت بیست دقیقه از شروع بازی هنوز اسنچ پیدا نشده ! آرایش تیم سبز حسابی بهم خورده و من از این جا میبینم که دلکور بدون آرایش چه قدر بی ریخت به نظر میاد !
یک آقا که شبیه بیل میمونه داره علامت میده که یکی حرف دهنشو بفهمه ... ولی من هنوز سر حرفم هستم .. لوییس خیلی زیباتر از دلاکوره .. آقا هی عکس نگیر چشمم کورم کردی .. سوت داور .. خطا ... یک پنالتی به نفع تیم زرد .. لوییس ضربه ی پنالتی را میزنه .. تو میتونی لوییس ... و گلللللللللللللللل..
لوییس میدونستم تو حرف نداری .. سه دسته پارو منتظرتم...

ممنون هرمیون خودم میدونستم تاپیک داره به بیراهه میره.
پست شماره 27 رو هم زدم تا یه کم حال و هوای این تاپیک عوض شه.


از این لحظه رسما کار خودمو شروع می کنم.

خب بچه ها کلاس دوباره شروع شد.
جلسه اول>>>>>>>>>>>>>>>>>>>
شرط یک گزارشگر خوب بودن داشتن اطلاعات زیاده مثلا اینکه بدونین دختر خاله دائی پسر عمه رودریک پلامپتون کیه.خب حالا به من بگید کیا کتاب کوئیدیچ در گذر زمانو خوندن
(هیشکی دستشو نمی بره بالا.)

لی: بابا اینا از پایه مشکل دارن.
خب آقای بن بگو هر تیم کوئیدیچ چند تا بازیکن داره.

بن:5 تا نه 6 تا نمیدونم.

لی: رسما نمیدونی یا داری منو دور می زنی

بن: رسما نمی دونم

خب کوئیرول نوبت توئه رودریک پلامپتون کیه.
کوئیرول:کیه ،ماگله
لی:

کسی میدونه..........

زاخی:فکر کنم مخترع طلسم فرمان باشه.

لی: خب همگی تا جلسه بعد کتابی که گفتم می خونید بهد میاید تو یه کاغذ هدفتون از اومدن تو این کلاسم بنویسین بره هفته بعد بیارین.