-
شومپ !
این صدا چه بود ؟؟ آیا این را میپرسی؟ خب بپرس ! این صدا ، صدای برخورد مشت مشت شده .. یا بهتره فنی تر بگیم ، دست مشت شده ی مینروا مک گونگال روی میز ونوس ( اگه هنوز وجود خارجی داشته باشه ! ) بود . مک گونگال ، چنان قدرتمند نشان میداد که تمام نگهبانان مرد دفتر ونوس که مشاور همه ی خانوم ها بود ، فرار کرده بودند . تمامی کاغذ های تبریک روز زن از روی میز ونوس به هوا بر خاست و به همراه گرد و خاک فراوانی ، به زمین نشست .
ونوس: شما چرا نمی خورید؟
مک گونگال: جانم؟
ونوس: نه منظورم رو نگرفتی عزیز..
مک گونگال:
؟
ونوس: یعنی اینکه گرفتی ها ، ولی منظورم این بود که چرا
چایی نمیخورید ؟
ونوس با چهره ی نگرانی به مک گونگال خیره شد که چایی خودش را یه باره سر کشید و سپس با طمع به استکان چایی ِ ونوس نگاه کرد.
- میشه اینم بخورم؟
!
ونوس : نوش جونت!
!
مک گونگال چایی ونوس رو هم مینوشه. سپس با آرامش روی صندلی روبه روی میز ونوس میشینه. آن دو در یک اتاقک تاریک بودند که سرتاسر اتاقک عکس های قدی خانم هایی را روی دیوار داشت که کاپ هایی در دست نگه داشته و لبخند میزدند. ونوس چشم غره روان ! به مک کونگال خیره شد.
ونوس : مشکلتون رو میتونید دوباره بگید؟
مک گونگال:
اوووهوووو .. اوووهههووو .. فییییین ! بله .. اوووهههوو ..
ونوس : گریه نکنید حرف بزنید!
مک گونگال : اوکی. من نمیدونم چرا خانوم عزیز ، نمیدونم چرا ولی دامبلدور از من تقاضای ازدواج نمی کنه ! من و اون به هم علاقه داریم !! ولی اون میگه که نمیخواد این علاقه ادامه داشته باشه و من دارم حس میکنم که اون از من خوشش نمیاد !
ونوس : عجب !
مک گونگال : بله! .. فین !
میشه من ازش شکایت کنم که با من ازدواج کنه ؟
ونوس : چرا میخوای شووَر کنی؟ ما اینجا میخوایم با مردا مبارزه کنیم! طلاقتو بگیر ..
مک : عزیزم ما هنوز ازدواج نکردیم!
ونوس : چه بد.. خب وقتی ازدواج کردی طلاق بگیر !
مک : یعنی ازدواج کنم ، بعدش طلاق بگیرم ؟
ونوس :
! آره ..
----
توضیح : سوژه که خِعلی خزه و تابلوئه !
نکته: اینا نمی دونن دامبلدور
ه !
نکته 2: یه کاری کنید ازدواج کنن ، بعد یه شب جلسه خصوصی میبینه ! :دی !
نکته 3: قصدم بیشتر این بود که به خاطر روز زن و اینا تو این تاپیک یکم رول بنویسیم !
نکته4: پییییلیییز ادامه بدید !