فکر نمیکنم کسی به آینده ی هرمیون تو پستاش توجه کرده باشه ولی خب درسته زمان همه چی رو عوض می کنه.

بابابه خدا هرمیون هم بزرگ میشه. پس کابوساش عوض میشه. چرا فکر میکنین همش درسه؟ مثلا زمانیم که بچه دار شده از درس میترسه یا نمره؟

منم هر چی فکر میکنم می بینم درس خیلی براش مهم بوده ، خب البته یه چیز دیگه هم هست که هرمیون و رون و هری خیلی براشون مهم بوده اونم نابود کردن لرد سیاهه.اینم یه کابوسه دیگه.

درسته هرمیون علاقه ی زیادی به درس داره ولی فکر نمی کنم بدترین کابوسش یه ظرف باقالی رو برگه اش باشه....

عجب ادم های بی کاری هستید!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

به نظر من یه چیزی که نظر دادن در این مورد رو سخت می کنه اینه که ما نمی دونیم تو مغز رولینگ چی می گذشته وقتی هرمیون از لولوخورخورش گفت. یعنی ممکنه دروغ گفته باشه یا اگه راست گفته معلوم نیست چرا از این می ترسیده. مثلا شاید اون موقع فکر می کرده ارزشش به این درس خوبشه و از طرد شدن توسط دوستاش می ترسیده یا خیلی چیزای دیگه. دونستن این که چرا از کم شدن نمرش می ترسید شاید یه کمکی بود برامون.

لي عزيز :
هوركراكس مثل لولوخورخوره (چه اسم سختي هم داره ، فكر كنم بچه ها رو از اسمش مي ترسونن نه از خودش) نيست. اون دو جايي كه هوركراكس باعث شد خاطرات بد و ترس هاي نابودگر ها به يادشون بياد با بقيه جاها فرق مي كنه.

در مورد اول (قاب آويز) كه اصلا هوركراكس بدبخت هيچ نقشي در يادآوري خاطرات بد نداشت. چون اصلا اونجا نبود.

در مورد دوم هم آخرين تلاش براي زنده موندن بود كه اون شبه (شبح) ها رو نشون رون داد. هوركراكس فقط مي خواست حواس رون رو پرت كنه تا تصميم به از بين بردن هوركراكس نگيره. يعني اگه هوركراكس مي تونست يك مشت خوراكي نشون رون مي داد تا حواسش پرت شه ولي تصميم گرفت از بدترين ترس رون استفاده كنه.

هوووم جالبه. یه تشابه بین لولوخوخوره با هوراکسس. جفتش یه نوع احساس آدمو نشون میده اونم ترسه. ولی به نظر من. زمانی که هرمیون هوراکسسو داخل تالار از بین میبره در واقع با وجود رشد سنش ترسشم بزرگتر شده و دیگه به چیزای مسخره یی مثل نمره دقت نداره!! البته یه فکر جالب دارم اونم اینه که ببینه رون با لاوندر دارن لاو میترکونن یا لرد سیاه رون رو کشته!!!

من هم تا حدودي موافقم. بدترين كابوس هرميون عقب موندن از ديگرانه. حالا در هر زماني بستگي به نوع عقب موندگي داره. تو سال سوم از نگرفتن نمره مي ترسه ، تو سال ششم مثلا از اينكه رون ولش كنه و ...
در مورد اون قسمت كه مي گين هوركراكس باعث مي شد تا خاطرات بد رو بياد بيارن من مخالفم. اگه يادتون باشه در مورد دامبلدور اون معجون بود كه اينكارو كرد نه هوركراكس. و دليل اين كار هم اين بود كه فكر جاودانه ساز رو از سر طرف بندازه. در مورد رون هم اول اين مقدمه رو بخونيد :
روح هاي نهفته در هوركراكس ها متناسب با توانايي شيء فعاليت مي كنن
روح درون قاب آويز حضور شمشير رو حس كرد بنابراين وقتي باز شد سعي كرد رون رو به اين سمت هل بده كه هيچكس تو رو دوست نداره و اينا تا رون سست بشه.
نميشه اين رو گفت كه همه ي هوركراكس ها موقع نابودي خاطرات و وحشت هاي طرف رو ميارن جلو چشمش.