هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: پایگاه مرکزی ارزشی های خودگردان دوستدار ماهی مرکب
پیام زده شده در: ۲۰:۵۱ پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۳

تام ریدل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۳۷ یکشنبه ۲۷ فروردین ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۴:۱۵ شنبه ۲۹ شهریور ۱۳۹۹
از جوانی خیری ندیدم ای مروپ
گروه:
کاربران عضو
پیام: 529
آفلاین
مام هستیــم...
چاکریـــم




پاسخ به: پایگاه مرکزی ارزشی های خودگردان دوستدار ماهی مرکب
پیام زده شده در: ۲۱:۱۵ چهارشنبه ۷ آبان ۱۳۹۳

سيريوس بلك قدیمی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۰۰ یکشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۶:۲۲ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۴
از موتور خونه جهنم !
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1086
آفلاین
اپیزد دوم

سیریوس روی صندلی نشسته بود و داشت به صحبت های گیدیون که از تجربیاتش میگفت گوش میداد.
بعد اینکه گیدیون حرفاش تموم شد منتظر شد تا سیریوس نظر خودشو بگه.
سیریوس چوبدستی دیگه ای که مربوط به سومین برادر روزیه بود رو روشن کرد و گفت:
- که اینطور... پس اینجور شد که ارزشی نیمه اصیل شدی؟ خوب بود پسر. همینو ازت میخواستم. از کس دیگه ای تقلید نکون! سبک خودتو اینجا نشون بده. به نظرم همون سبک زنگ انشات خیلی مناسبه. در کل هرکس باس سبک خودش و لحن خودشو جا بندازه... مث الان من. ملتفت شدی؟ نفر بعد!

ویلبرت با گام هایی شق و رق با تیپی اتو کشیده و تمیز ممیز از در وارد شد. و شروع به عرض اندام کرد!

بعد از 50 دقیقه که صحبتاش تموم شد سیریوس باقی مونده چوبدستی رو زیر پاش انداخت و از جاش پاشد.
- داستان کرد شبستری رو واس ما گفتی؟ خوبه. اینم سبک خوبیه. یه سبک شیک و تمیز در عین حال ارزشی محور. ولی چرا ارزشی متفکر؟ من پیشنهادم بهت ارزشی جنتلمنه. روش فک کن. برو در امون ماهی مرکب.
خوب گوش کونین! همه خوشگل گوگولیایی که میخوان عضو این پایگاه شن. قدمشون سر تخم چش بدخواها! خوش اومدن. ولی واس اینکه خلوص ارزشیت خونشون رو بسنجیم التفافات کنن بیان اینجا مث این دو مرد، واسه ما یه پست بزنن. سوالی هم بود تو شخصی از من یا پرنس بپرسید.

شما دو نفر هم امشب با پرنس باس برید دریاچه، واسه مراسم مخصوص ورود!

سیریوس بعد اینکه صحبتاش تموم شد چوبدستی دیگه ای آتیش زد و به سمت گورستون پشت پایگاه رفت.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: پایگاه مرکزی ارزشی های خودگردان دوستدار ماهی مرکب
پیام زده شده در: ۱۷:۴۲ چهارشنبه ۷ آبان ۱۳۹۳

ویلبرت اسلینکرد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۲ جمعه ۲۴ خرداد ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۹:۲۹:۱۱ پنجشنبه ۱۲ بهمن ۱۴۰۲
از م ناامید نشین.. بر میگردم!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 416
آفلاین
در میان تکاپوی مردم کنار درب ورودی پایگاه، جوانی بلند قامت به سمت در ورودی پایگاه خزید! لباس هایش مجلل بودند و کفش هایش صدا می دادند.

تق... تق... تق...

صدای کفش هایش روی اعصاب بود! راهروی پایگاه خالی از جمعیت بود. تنها چیزی که میشد در راهرو دید، پوستر های متحرک پرنس بود که در آن مردم را به ارزشی شدن، فرا می خواند.

تق... تق... تق...

انتهای راهرو یک در بود، بالای در با فونت بزرگ نوشته بود:

پایگاه مرکزی ارزشی های خودگردان دوستدار ماهی مرکب

در را باز کرد. با باز کردن درب ورود، همه ی نگاه هایی که به سیریوس خیره شده بودند، به سمت جوان برگشت!

- کی جرأت کرده وقتی من دارم داستان کشتن داشای روزیه رو تعریف می کنم، مزاحم بشه!

همه جا را سکوت فرا گرفته بود. مرد جوان به سمت سیریوس گام برداشت. باز هم صدای کفشش سکوت را شکست!

تق... تق... تق...

ناگهان گیدیون که تازه از حالت ویبره به حالت سکوت در اومده بود، گفت:

- اِ! این که همون داوش خودمونه! ویلبرت!

با شنیدن این حرف، یکی از ممد های حاضر در صحنه پرسید:

- همونی که با مودی چشم باباقوری هم دوره بود؟ همون یارو که تو محفله و راون؟ همون که یکی مغزهای متفکرِ محفله؟ همون فرار مغز ها؟

ویلبرت ردایش را تکانی داد و گفت:

- یِس!

و اینگونه بود که ممد مذکور جان به جان آفرین تسلیم کرد!

سیریوس که تازه ویلبرت را شناخته بود، به سمتش آمد و گفت:

- چرا از اول نگفتی خودتی، ارزشیِ متفکر؟

ویلبرت لبخندی زد و به سمت میز رو به رویش رفت. نشان را برداشت و به سمت کناری ترین صندلی رفت و در آنجا نشان را به دقت نگاه کرد. لبخندی پر مفهوم زد و نشان را در جیبش گذاشت.

پرنس هم روی صندلی نشسته بود. با لبخند به شرایط نگاه می کرد و منتظر فرد دیگری بود که عضو پایگاه شود!




پاسخ به: پایگاه مرکزی ارزشی های خودگردان دوستدار ماهی مرکب
پیام زده شده در: ۱۷:۰۳ چهارشنبه ۷ آبان ۱۳۹۳

گيديون پريوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۳ پنجشنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۲:۵۳ چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۹
از ش دور بمون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 533
آفلاین
کرنلیوس آگریپا عینهو شیطانی که خیلی هم شیطان نبود و بودی که نبود و غیر از مرلین هیچ کس نبود، ( ) با فرمت شایدم این در حالتی این گاهی در اوقات خوشحالی هم این یا این و و درحالی که لقب ارزشی خودش ینی ارزشی بی بکارت رو فریاد میزد تو صف ممدا راه میرفت که متاسفانه بعضی دو ناتیشون هنو نیفتاده بود و ملتفت نبودن بی بکارت ینی چی، عینهو هیپوگریف زل زده بودن بهش.

سیریوس هم از اون طرف از روز های خفن طورش حرف میزد و ملت کف کرده بودن به طوری که ارزشی ها دو نفرو مامور کرده بودن یه جوری با کمک این کف ها یه شامپوی توپ بسازن. کلن ارزشی ها بعد از مدت ها دوری از وطن ( گروهشون ) با کلی داستان طبیعی و مصنوعی و داستان هایی که به علت سکته با باتری کار میکردن با رفقاشون صحبت کردن.

سیریوس با لحن خفن قدیمش میگه: آره داوش کلا ما خوش نئاریم حرفمونو دوبار تکرار کنیم، همه چی باس بشمر 3 حاضر باشه.

ممد 1583: اون وقت اگه نشه چی میشه؟؟

در همون لحظه صحنه با گرد و غباری که ایجاد شد مانع این شد که دوستان عزیز بفهمن چی به سر اون ممد اومد البت رفیقاش گفتن ایشون شربت شهادت نوشیده که خب معلوم نیس چرا وقتی جنگ نشده شربت کو ... یعنی خورده.

بعد از اینکه گرد و غبار کم شد و صحنه پیدا، سیریوس با فرمت بالای سر ممد مورد نظر نشسته بود.

دوباره صداشو کلفت میکنه که مثلا ملت خوف بردارتشون بعد میگه: اینجوری با داوش بلک طرفین.

......
سیریوس چطور بود؟


ارزشی نیمه اصیل!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: پایگاه مرکزی ارزشی های خودگردان دوستدار ماهی مرکب
پیام زده شده در: ۱۶:۲۵ چهارشنبه ۷ آبان ۱۳۹۳

سيريوس بلك قدیمی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۰۰ یکشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۶:۲۲ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۴
از موتور خونه جهنم !
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1086
آفلاین
کرنلیوس: برای شروع بد نبود. در ادامه یه چیزایی در مورد نوشتن در این فاز میگم به دردتون میخوره.

مورگانا:
نقل قول:
من یه چیزی رو نمیفهمم پرنسی! چطور میشه تو جایی که ایفاش تماما داره روی رول میچرخه ارزشی زد؟؟؟؟ خوب حداقل به جای ستاد زدن چند تا تاپیک لایق ارزشی پیدا میکردی پسر خوب


من به عنوان معاون اول پایگاه ارزشی ها پاسخ شما رو میدم... ببین آبجی! فعالیت اصلی ما توی سایر تاپیک هاست.
کار ما هم بر اساس رول زدن می چرخه. کار دیگه ای نمی کنیم. ما هم میریم رول می زنیم، آما... آما رولی که ما می زنیم زمین تا آسمون فرق میکنه با رولی که در حالت عادی زده میشه.
این رو به خاطر داشته باشید که تمامی تاپیک ها لایق ارزشی زدن هستن. به هیچ وجه خودتون رو محدود نکنید.

حالا شما یه چند بار پستای من و پرنس رو بخونید متوجه میشید که شیوه ما چجوریه. انشاالله امشب با پرنس هماهنگ می کنم به یه تاپیک حمله می کنیم تا ببینید.

جینی و گید:
نقل قول:
ما هم میخوایم ارزشی بشیم.با توجه به بند پ(من زن هری هستما!!!!)چه کاری باید انجام دهیم همی؟


شما اول قوانین حزب رو بخون. بعد لوگوی حزب رو توی امضات بذار. بعدش یه لقب انتخاب کن.

دوستان توجه داشته باشید، لقبی انتخاب کنید که بعدا دیگه تغییرش ندید. بذارید جاودانه بشه. خوب روش فکر کنید. و با توجه به شخصیت خودتون و شخصیت ایفای نقشتون، البته بیشتر شخصیت خودتون، یه لقب انتخاب کنید و بذارید تو امضا. مثلا ارزشی فلان. مثل امضای من که الان 5 ساله زیرش نوشته ارزشی سیریش!


و اما برای ارزشی نوشتن. شما مث مواقع عادی که میخوای رول بزنی میری تاپیک رو انتخاب میکنی که البته بهتره با هماهنگی باشه. بعدش پستارو میخونی سوژه رو میخونی، و بعد شروع می کنی به نوشتن، ذهن رو کاملا باز بذارید. اجازه بدید انفجار مغزی صورت بگیره. گیدیون این چیزارو توی زنگ انشا بلده میدونه.

دقت کنید که هدف ما شهید کردن سوژه نیست. کلمات و جملات ما توی رول کاملا با معنی و مفهوم هستند و سوژه رو هم پیش می بریم. اما به سبک خودمون.

حالا پرنس میاد خودش بیشتر توضیح میده. من نمی دونم چطور توصیف کنم. همین پستی که من زدم با عنوان اپیزود یک خودش شمایل یک پست ارزشی رو داره.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: پایگاه مرکزی ارزشی های خودگردان دوستدار ماهی مرکب
پیام زده شده در: ۱۵:۲۲ چهارشنبه ۷ آبان ۱۳۹۳

جینی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۴۵ پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۲۲:۱۹ دوشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۳
از م نپرس!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 125
آفلاین
ما هم میخوایم ارزشی بشیم.با توجه به بند پ(من زن هری هستما!!!!)چه کاری باید انجام دهیم همی؟


قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!


ارزشی انفجاری


تصویر کوچک شده




شناسه قبلی:لاوندر براون


پاسخ به: پایگاه مرکزی ارزشی های خودگردان دوستدار ماهی مرکب
پیام زده شده در: ۱۵:۱۱ چهارشنبه ۷ آبان ۱۳۹۳

مورگانا لی فای old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۲ سه شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۷:۵۵ شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۴
از من دور شو جادوگر!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 403
آفلاین
من یه چیزی رو نمیفهمم پرنسی!
چطور میشه تو جایی که ایفاش تماما داره روی رول میچرخه ارزشی زد؟؟؟؟

خوب حداقل به جای ستاد زدن چند تا تاپیک لایق ارزشی پیدا میکردی پسر خوب


تصویر کوچک شده



?How long will you have me in your memory
Always



Перерыв сердца людей. Осколки может сделать вас ударить ...
Кинжал в сердце иногда ... иногда ... иногда горло вашим отношениям веревки!
Святые люди ... черные или белые ... не сломать чью-то сердце.


پاسخ به: پایگاه مرکزی ارزشی های خودگردان دوستدار ماهی مرکب
پیام زده شده در: ۱۵:۰۰ چهارشنبه ۷ آبان ۱۳۹۳

کرنلیوس آگریپاold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۰۹ یکشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۳:۰۱ یکشنبه ۳ آبان ۱۳۹۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 57
آفلاین
گیدیون پریوت که از بس ذوق کرده بود هی‌ سر جا ویبره میرفت و بزقش از دهانش سرازیر بود، همینجور از فرط جوگیری ویبره کنن به طرف "غریبه" حرکت کرد و با هزار زحمت و احتیاط دستشو به سمت دجانگو غریبه خفن سیریوس دراز کرد.

- من کلا شیفته شمام همهٔ کتاباتونو خوندم... همهٔ آهنگاتونو حفظم... شعراتونم از برم!

سیریوس که این همه جنبه‌های شخصیت خفنش یادش رفته بود (آدم وقتی‌ بیش از یه حدی خفنه دیگه واسش این چیزا عادی می‌شه) و کلا از تملّق بدش میومد، به شیوهٔ لوک خوش شانس روی زمین تفی انداخت و کلاهشو صاف کرد.

- نخیر آقا... ما اهل این حرفا نیستیم! حالا شاید چند تا مرگخوار وحشیرو با یدونه طلسم کشته باشیم و کلا خوانواده پاتر به ما بدهکار باشن و وزارتخونرو (تقریبا به تنهایی‌) از وضع کسدش بیرون کشیده باشیم، اما اهل گوش کردن تعریف مردم نیستیم. اصلا غره شدن به ما نمی‌چسبه داداش!

ملت که از این همه شایستگی و با کلاسی حتی بیشتر کفّ کرده بودن، نصفشون داشتن رو زمین غلت می‌خوردن و از دیدن این انسان بینظیر جا خورده بودن. فقط پرنس بود که به راحتی‌ روی یکی‌ از صندلی‌‌ها نشسته بود و با لبخند گشادی به این صحنه نگاه میکرد و از آهنگ خوب، بد، زشت لذت میبرد.

- هی‌ سیریوس چند سال بود توی ‌ستاد ندیده بودیمت! خوش‌حالم که برگشتی‌، سایت هیچوقت به این اندازه به ارزشی‌ها نیاز نداشته! راستی‌ متوجه شدم که هفت هشت سال بود ما فکر میکردیم لوگمون ماهی‌ مرکبه در حالی‌ که کلا اوختاپوس بوده!

-اینو کی‌ بهت گفت؟

-یه متخصص جانور‌های دریایی به اسم مرلین




ارزشی بی‌ بکارت


تصویر کوچک شده


پاسخ به: پایگاه مرکزی ارزشی های خودگردان دوستدار ماهی مرکب
پیام زده شده در: ۱۳:۳۱ چهارشنبه ۷ آبان ۱۳۹۳

گيديون پريوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۳ پنجشنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۲:۵۳ چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۹
از ش دور بمون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 533
آفلاین
ارزشی؟
منم هستم.


ارزشی نیمه اصیل!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: پایگاه مرکزی ارزشی های خودگردان دوستدار ماهی مرکب
پیام زده شده در: ۱۲:۴۷ چهارشنبه ۷ آبان ۱۳۹۳

سيريوس بلك قدیمی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۰۰ یکشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۶:۲۲ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۴
از موتور خونه جهنم !
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1086
آفلاین
اپیزد یک

- و دارم بهتون میگم، هر کی لوگو نداشته باشه ازش حمایت نمیشه!

بوم! دوپس! گرومپ!

پایگاه ارزشی ها پر از گرد و خاک میشه و دیگه کسی کسیو نمیبینه، پرنس هم که از این اتفاق کف کرده بود منتظره ببینه چه خبر شده...

فففففففووووووو (افکت باد اومدن که کم کم گرد و خاکو از صحنه دور میکنه)

گرد و خاک محو میشه و ملت با دیدن دیوار خراب شده پشت سرشون کف می کنن.

( در این لحظه افکت آهنگ خوب بد زشت پخش میشه)

صدای پای یه نفر میاد که داره به پایگاه نزدیک میشه.

(در اینجا آهنگ به اون نقطه اوجش میرسه)

شخصی بس خفن در آستانه دیوار خراب شده وایمیسه. یه کلاه قهوه ای کابویی رو سرشه، یه کت و شلوار قهوه ای خاک گرفته پوشیده و سمت چپ کتش یه نشون خیلی قدیمی شبیه اختاپوس صورتی وجود داره.

از نوک چوبدستیش که تو دست چپشه دود بلند میشه. یه چوبدستی دیگه رو لبشه که داره دودش میکنه! اون شخص مخوف که صورتش مشخص نیست چون لبه کلاهشو پایین کشیده چوبدستی دستشو با این فرمت غلاف میکنه و با گام هایی بس گولاخ مآب میره به سمت وسط پایگاه. جماعتی که سر راش بودن عینهو که عصای موسی بهشون بخوره شکافته میشن و میرن کنار.

خفن: خوش نئارم وقتی میام پایگاه کسی جلو رام باشه!
ممد1: ببخشید آقا کی باشن؟!
خفن: سوال به جایی بود!

خفن دس میکنه تو جیبش و یه مشت چوبدستی شکسته رو میندازه رو زمین. ملت همه به صورت کف کرده به نشان ریز رو چوبدستی ها خیره میشن...

ممد2: ههههههههه! این همونیه که داشای روزیه رو کشت!

بر کف ملت افزوده میشه.

خفن: اره... هر هفتاشونو! اونم با یه طلسم!

در اینجا کفشون میبره: هر هفتاشونووووو؟!!!!!

ممد3: ببخشید قربان... میشه بگید اسمتون چیه؟

خفن چوبدستی تو دهنشو تف میکنه که تهش نشان بزرگ خاندان مالفوی بوده. دساشو میکنه تو جیبش... (سرش همچنان پایینه)

سرشو بالا میاره و میگه: به من میگن... رنگـــــو... سیریوس بلک!


تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.