در سایه اش، گام برداشتن های کوتاهی دیده می شد. لحظه لحظه به سوی مدیران نزدیک و نزدیک تر می شد. عله با صدایی لرزون پرسید:
- کیستی؟ خودتو معرفی کن... از کدوم دیار بوقی اومدی؟
جوابی شنیده نشد، فقط صدای "هووووم" مانندی از سویش شنیده می شد. سایه سیاه، نزدیک و نزدیک تر می شد. عله این بار با صدایی شبیه به گریه گفت:
- ببین..اگه نگی کی هستی... این تاپیک رو دیلیت می کنم... ها...من وبمسترم...جلو نیا...
اکنون در میان چارچوب دروازه قلعه، قامتی بلند خودنمایی می کرد. سیاه پوش به نظر می آمد. عله به همراه سایر مدیرانش عقب عقب می رفتند تا به دیوار داخلی پشت سرشان اصابت کردند و همگی روی زمین ولو شدند.
آنیتا جیــــغ
بلندی کشید. کوییرل انجیلش را بیرون کشیده بود و دعا می خواند.
. بارون خون آلود، نوت بوکش را باز کرده بود و وصیت نامه اش را تایپ می کرد. مونالیزا هم مشغول ترجمه و نگارش آخرین خبرش از لیکی کالدرون بود.
سیاه پوش نزدیک تر شد و در چند قدمی مدیران ایستاد. قیافه اش در نور افسون لوموس عله قابل مشاهده بود:
صورت قرمز، ریش یهودی، تسبمی مصنوعی، شاخ دار، عینک دودی، سیگاری!
مدیران:
تنها عله، یکه و تنها در مقابل موجود وحشتناک، روی زمین افتاده بود. صدایی "غرررر" مانندی از دهان موجود بیرون آمد و فک به حرف زدن ول داد:
- من کنت دراکولا ام...تو قلعه من چیکار می کنید بوقی هااا !
عله آب دهانش را قورت داد، گلویش را صاف کرد، با دستپاچگی گفت:
- صبر کن... صبر کن...منو نخور هیولا...من سند دارم...این تاپیک توی انجمن سایت منه... مال منه... سند دارم...
- کو؟! :bat:
عله با وحشت روی زمین خم شد و کیف قهوه ای اش را به سمت خود کشید. در آن را کنار زد، برگه هایی مچاله را جلوی کنت دراکولا ریخت. دراکو در حالیکه سیگار برگ دیگری را روشن کرده بود، خم شد و برگه ها را برداشت، در حالیکه ریش هایش را می خاروند، برگه های مچاله را درون دهانش ریخت.
دراکولا:
عله در یک حرکت انتحاری چوبدستی اش را پرت می کنه تو چشم دراکولا، روی زمین شیرجه میره، می پره پشت نوک بوک بارون که در گوشه ای مشغول دانلود فیلم های نازیبا از سایت YouTube به طور خودکار بود.
در جستجوی Mozila Firefox عله با وحشت در حالیکه هم زمان دراکولا را می نگرید که با فریادهای وحشتناک قلعه را می لرزاند و مشغول در آوردن چوبدستی از درون چشمش بود، در دسکتاپ در جستجوی موزیلا فایرفاکس بود. دریغ از یک آیکن !
با نهایت اکراه و تنفر، روی آیکن اینترنت اکسپلورر کلیک کرد:
www.jadoogaran.org/admin.phpشما به این قسمت دسترسی مستقیم نداری در حالیکه روی صفحه نوت بوک تف می انداخت، نعره کشید:
- لعنت به تو ای IE ، شناسه رو هم یادت نمی مونه!
با عصبانیت در صفحه اصلی شناسه و واژه رمز خود را وارد کرد، سپس وارد منوی مدیریت شد. ماژول ها===> newbb ==> غیر فعال....
دراکولا در حالیکه خود را روی عله می انداخت، با مخ به دیوار نامرئی اصابت کرد. مدیران از درون قبر بیرون می آمدند.
آنیتا: مااااع...الان ما توی منوی مدیریت هستیم...؟!
عله: فوق دکترای زوپس قهرمان اینه!
دراکولا با خشم و فریادهایی لرزاننده به دیوار کله می کوباند:
دیوار کنار رفت و دراکولا به مقابل عله اومد. صورتش را به صورت عله نزدیک تر کرد:
عله: هک شدیم!